«أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّیْطَانِ الرَّجِیمِ»

«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ‏ * رَبِّ اشْرَحْ لی‏ صَدْری * وَ یَسِّرْ لی‏ أَمْریَ * وَ احْللْ عُقْدَهً مِنْ لِسانی‏ * یَفْقَهُوا قَوْلی‏»[۱].

«الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ العَالَمینَ وَ الصّلَاهُ عَلَی خَاتَمِ الْمُرْسَلِینَ طَبِیبِنا حَبیِبنَا شَفِیعِ ذُنوبِنَا أَبِی الْقَاسِمِ مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الْمَعْصُومِینَ سِیَّمَا الْحُجَّهُ بَقِیَّهِ اللهِ فِی الْعَالَمِینَ عَجَّلَ اللهُ فَرَجَهُ وَ رَزَقَنَا اللهُ صُحبَتَهُ وَ اللَّعْنُ عَلَی أَعْدَائِهِمْ أَجْمَعِینَ إالی یوم الدّین».

نکاتی در مورد «مثانی» در آیه‌ی مبارکه سوره‌ی حجر

«أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّیْطَانِ الرَّجِیمِ * بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ‏ * وَ لَقَدْ آتَیْنَاکَ سَبْعًا مِنَ الْمَثَانِی وَ الْقُرْآنَ الْعَظِیمَ * لَا تَمُدَّنَّ عَیْنَیْکَ إِلَى مَا مَتَّعْنَا بِهِ أَزْوَاجًا مِنْهُمْ وَ لَا تَحْزَنْ عَلَیْهِمْ وَاخْفِضْ جَنَاحَکَ لِلْمُؤْمِنِینَ[۲]». پروردگار متعال می‌خواهد هر نعمت بزرگی را برای بندگانش بزرگ جلوه کند و پیامبر اعظم (صلی الله علیه و آله و سلم) را دارای سرمایه‌ای معرّفی بفرماید که با داشتن این سرمایه، چیزهای دیگر جلوه‌ای ندارد تا تمایل و نظر و میلی به آن طرف پیدا بشود. وقتی آفتاب روشن است، یک شمع در مقابل آفتاب چه سویی دارد که کسی با وجود نور آفتاب، بخواهد از آن شمع استفاده کند؟ لذا هم تأکید بر عظمت قرآن کریم است؛ هر اندازه‌ای انسان قُرب بکند و از طریق عبودیّت خداوند متعال به این کتاب مکنون دست پیدا کند، بازهم کم است. خداوند متعال پیامبرش را مورد امتنان قرار داد که فرموده است: «وَ لَقَدْ آتَیْنَاکَ سَبْعًا مِنَ الْمَثَانِی وَ الْقُرْآنَ الْعَظِیمَ». صاحب کتاب «التحقیق[۳]» در ارتباط با «مثانی» از «لسان العرب[۴]» نقل می‌کند که «مثانی» به معنی دو «طه» است؛ همه‌ی قرآن کریم مثانی است؛ زیرا آیات رحمت و آیات عذاب قرینه‌ی یکدیگر هستند. دو بخش تجلیّات جلالی و جمالی خداوند متعال، در کنار یکدیگر هستند و سوره‌ی مبارکه‌ی «فاتحه الکتاب» مثانی است؛ زیرا قالبِ کلمات تکراری هستند و دو مرتبه آمده است. «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ * الْحَمْدُ للّهِ رَبِّ الْعَالَمِینَ * الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ[۵]»؛ عبارت «الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ» دو مرتبه آمده است؛ کلمه‌ی «الصِّرَاطَ» دو مرتبه آمده است؛ ولی به نظر می‌رسد که این‌ها مسائلِ ذوقی باشد و دلیلی از ایشان نقل نکرده است. ولی نکته‌ای که مِذاقِ عرفانی ایشان اقتضاء داشته است و بیان کرده است، این است که می‌گویند قرآن کریم دارای یک ظاهری است و ثانی آن، باطن آن است؛ لذا تمام این آیاتی که در ظاهر ظهور و معنایی دارد، «ینثنینَ»، «انثنا» به معنی انعطاف است؛ این ظاهر باید منعطف شود و به آن باطن رغبت پیدا کند و از ظاهر انصراف و انحناء و انعطافی به آن باطن پیدا بشود و باطن همه‌ی آیات قرآن کریم، حقیقتِ توحید است، توجّه به حضرت حقّ است. قرآن کریم کتاب ذکر است، موعظه است، عبرت است و باید از آن عبور کرد. بعد هم ایشان راجع به سوره‌ی مبارکه‌ی «فاتحه الکتاب»، آیات را یکی یکی برگردانده است که هرکدام از این‌ها اعراض از ظاهر به باطن هست، برای هفت آیه‌اش «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ» همه چیز نشانه‌ی خداوند متعال را دارد، وقتی «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ» می‌گوید، از این ظواهر غیر الهی به ثنه الله منصرف و منعطف می‌شود و به آن نشانه و جلوه و وجه الله توجّه می‌کند و در مورد «الْحَمْدُ للّهِ رَبِّ الْعَالَمِینَ»، حمد، توصیف حق‌تعالی، یاد حق‌تعالی به جمال باعث می‌شود که انسان غیر خداوند متعال را کاره‌ای نداند تا آن‌ها را حمد کند و توجّهی به آن‌ها داشته باشد. مسأله‌ی «الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ» که هم رحمت عامّه‌ی پروردگار متعال است و هم رحیمیّت، رحمتِ خاصّه‌ی حضرت حقّ است، وقتی انسان توجّه به این معنا می‌کند که هم آن‌چه مربوط به همه‌ی عوالم است، جلوه‌ی رحمتِ اوست و هم آن‌چه برای سعادتِ ابدی بندگان سعید جاذبه‌ی رحمت این‌ها را تا ابد برای خودش می‌برد، از ظواهر عالَم منصرف می‌شود و به سوی رحمت مطلقه‌ی پروردگار عالَم می‌رود و نیز این‌که خداوند متعال را «مَالِکِ یَوْمِ الدِّینِ[۶]» به زبان می‌آورد، روزی که خداوند متعال به محسنین پاداش می‌دهد و مُصیعین را هم کیفر می‌کند و آن‌چه که مُستحقِ آن‌ هستند را به آن‌ها می‌دهد، در این صورت هم انصراف پیدا می‌کند، هم از توجّه به خودش که می‌فرماید: «لا یَمْلِکُ لِنَفْسِهِ نَفْعَاً وَ لا ضَرّا وَ لا مَوْتاً وَ لا حَیَاهً[۷]» و غیر او هم از عالَم امکان، هیچ‌کدام‌شان مالک نفع و زیان‌ خودشان نیستند؛ آن کسی که مالک علی الاطلاق است، خداوند متعال است و غیر از او تأثیری ندارند که حُبّ و بغض انسان و یا خوف و رجایش به آن‌ها توجّه پیدا بکند و در مجموع، همه‌ی ظواهر این آیات قرآنی و سوره‌ی مبارکه‌ی «فاتحه الکتاب» برای عظمت پروردگار متعال و توجّه به جمال و جلال الهی، «عَظُمَ الْخَالِقُ فِی أَنْفُسِهِمْ[۸]»، نتیجه‌اش این است که می‌فرماید: «فَصَغُرَ مَا دُونَهُ فِی أَعْیُنِهِمْ[۹]» که یک انصراف فطری و طبیعی برای انسان از عالَم کثرت و از تعلّقات متعدد، تمرکز خاطر پیدا می‌کند و به یک حقیقتِ مطلق گرایش پیدا می‌کند؛ از این جهت که این ظاهر و باطن، این اوّلی انسان را به آن ثانی منعطف می‌کند، از این جهت هم همه‌ی قرآن کریم مثانی است و هم سوره‌ی مبارکه‌ی «فاتحه الکتاب» مثانی است. این‌ هم یک نکته‌ای بود که از ایشان بود و هیچ‌کدام از مفسرین به این معنا توجّهی نداشته‌اند؛ ولی بازهم عرض می‌کنم که این ذوقِ عرفانی است؛ اگر انسان بخواهد تفسیر کند و از ظاهری، به ظاهر دیگر توجّه پیدا کند، قاعدتاً اگر ما و خودمان باشیم، یا به سراغ لغات می‌رویم و یا می‌خواستیم از آیه‌ای، آیه‌ی دیگری را تفسیر کنیم، شاید… «چون معّما حل شود، آسان شود»؛ ذهنیّتی که ایشان می‌دهد، پذیرش آن برای انسان آسان می‌شود؛ ولی اگر بگوییم که ما برای این دلیل و شاهدی داریم، این‌گونه نیست و این موضوع خیلی به نظر نمی‌رسد.

دستور خداوند متعال به رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) برای بازداشتن چشم ایشان نسبت به کُفّار

آیه‌ی بعدی که می‌فرماید: «وَاخْفِضْ جَنَاحَکَ لِلْمُؤْمِنِینَ»؛ یکی مسأله‌ی انصراف از زَرق و برق دنیاست که پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) بازداشته شده است از این‌که چشمی به دنبال مال و جاهِ کسی داشته باشد. قهراً وقتی به کسی می‌گویند به جایی نگاه نکن، چون او ما را از جای دیگری منصرف می‌کند، قهراً وقتی خداوند متعال می‌فرماید که به کُفّار نگاه نکن، باید توجّه‌اش به مؤمنین و مستضعفین باشد. از این‌ها اعراض نکن که به آن‌ها نگاه کنی که در آیات دیگر هم به این معنا تصریح شده است که این‌هایی که فرموده است: «یَدْعُونَ رَبَّهُمْ بِالْغَدَاهِ وَالْعَشِیِّ[۱۰]»، نکند که این‌ها را رها کنی و گول این‌ها را بخوری که برای این‌که جلب بشوند، بخواهی توجّه‌ات را به آن‌ها کم‌رنگ کنی؛ این نکته‌ی بسیار مهمی است که هم اصل بی‌اعتنا بودن به دنیا که زُهد واقعی همین است که ظاهر هیچ تعلّقی به دنیا ندارد. وقتی این‌گونه است و تعلّقی به دنیا ندارد، دیگر چشمی به دنبال آن ندارد. انسان چیزی را که دوست دارد، به دنبال آن نگاه می‌کند و به آن خیره می‌شود؛ یک مرتبه نگاه می‌کند، دو مرتبه نگاه می‌کند. یک جوانی بوده است که سرِ راهِ رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) می‌ایستاده است و منتظر می‌مانده تا ایشان بیاید، بعد به پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) نگاه می‌کرده و چشمش به دنبال حضرت می‌رفته است که داستان جالبی دارد. اگر انسان کسی را دوست نداشته باشد، اصلاً به او نگاه نمی‌کند. خداوند متعال وجود نازنین پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) را مأمور کرده است که تو دلت در آن‌جاست؛ «مَا جَعَلَ اللَّهُ لِرَجُلٍ مِنْ قَلْبَیْنِ فِی جَوْفِهِ[۱۱]»؛ تو دارای دو دِل نیستی و یک دِل داری. هرجایی که دِل باشد، چشم به دنبال آن دلبر است. تا وقتی که دلت در آن‌جاست، به این‌جا نگاه و توجّه نکن. یکی این است که عالَم کَثرت تو را از محبوبِ واحد باز ندارد و موضوع دیگر این است که از این ضعفا غفلت نکن و با این‌ها اُنس داشته باش و نکته‌ی سوم این است که می‌فرماید: «لَا تَحْزَنْ عَلَیْهِمْ»؛ حال شما می‌خواهید این عبارت «لَا تَحْزَنْ عَلَیْهِمْ» را به هر معنایی تصور کنید یا این تأکید بر آن آیه‌ی کریمه‌ی «فَلَعَلَّکَ بَاخِعٌ نَفْسَکَ عَلَى آثَارِهِمْ إِنْ لَمْ یُؤْمِنُوا بِهَذَا الْحَدِیثِ أَسَفًا[۱۲]» است و یا حُزن بر این است که چرا این‌ها امکانات دارند؛ هرچیزی می‌خواهد باشد ولی باید رسول خدا ص . برای این‌ها حساب باز نکند. هم در جهت خیره شدن و تمایل داشتن و هم در این جهت که حسّاس بشوند که این‌ها چه چیزی دارند و یا چه چیزی ندارند؛ «وَاخْفِضْ جَنَاحَکَ لِلْمُؤْمِنِینَ»؛ در قرآن کریم دو مورد «خَفضِ جناح» داریم؛ یکی این است که خداوند متعال به فرزندان دستور می‌دهد که برای والدینش «خَفضِ جناح» بکند؛ در آن‌جا معنایش تَزلُّل است. وقتی انسان به یک مقامی رسیده است و مجتهد شده است، به هرجایی رسیدی، این اوجی که دارد که به بالا پَر می‌کِشی، هنگامی که به والدین می‌رسی باید پَرش را بشکند و خداوند متعال پروازِ بالای والدین را اجازه نداده است؛ ولی معنای این عبارت «وَاخْفِضْ جَنَاحَکَ لِلْمُؤْمِنِینَ» این است که تو بزرگ و بلند هستی ولی دستِ این‌ها را هم بگیر تا این‌ها هم مورد نوازشِ تو قرار بگیرند. این‌ها نکاتی بود که در جلسه‌ی گذشته گفته نشد و خواستیم که در این جلسه دستِ خالی نباشیم؛ به همین منظور دو سه نکته خدمت شما عرض کردیم. حالا مطالبی که دوستان دارند را که چیز جدیدی باشد و تکراری نباشد و رعایت وقتِ ما را هم بکنند، بدون تکرار آن را خیرالکلام بکنند، ممنون می‌شویم.

پاسخ حضرت استاد به بیانات دوستان

ـ این هم باز یک نکته‌ای است که در جبهه‌ی توحید، از وظایفِ رهبری «خود شکستن» است؛ باید فاصله را با بدنه کم کند. لذا این دو آیه‌ای که آقای نامداری خواندند، دو آیه مربوط به رهبری است؛ یک آیه مربوط به عموم است که در مورد والدین آمده است و اگر این «خَفضِ جناح» برای کسی که عرشی است، مراتبِ وجودی خودش را در این‌جا و در کنار امّت نبیند، این انسجام و اتّصال حاصل نمی‌شود. وقتی اتّصال حاصل نشود، جسمی که از روح جُدا باشد، نمی‌شود در آن نفوذِ زیادی کرد. لذا تواضع پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) از کلیدهای گُشایشِ مسائلِ سیاسی و اجتماعی هم بوده است. از آقای نامداری خیلی ممنون هستیم.

ـ یک نکته‌ای تداعی شد؛ هم «رَبَّنَا اغْفِرْ لِی وَ لِوَالِدَیَّ وَ لِلْمُؤْمِنِینَ[۱۳]» است و هم «وَ قُلْ إِنِّی أَنَا النَّذِیرُ الْمُبِینُ[۱۴]» می‌باشد. در مورد خودی‌ها «رُحَمَاءُ بَیْنَهُمْ[۱۵]» خَفضِ جناح است ولی در مورد دیگران باید خیلی موضع آشکار باشد و انذار و هشدار و صلابت خیلی روشن بیان شود و آن‌جا، جای پرده‌پوشی نیست. باید موضع حقّ، از موضع قدرت و موضع هشدار باشد و خیلی صریح و گویا باشد. خیلی متشکرم.

 ـ از روی استغنا هست و از روی نیاز نیست؛ متشکرم، نکته‌ی لطیفی بود.

ان‌شاءالله خداوند متعال دل‌هایتان را به نورِ معارف روشن بفرماید و ان‌شاءالله به حقّ قرآن کریم هر روز فتحِ جدیدی از فتوحاتِ قرآنی در بُعدِ عقلانی و در بُعدِ شهودی برای همه‌ی ما پیش بیاید.

وَ صَلی الله عَلی مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الطّاهِرین

والسلام علیکم و رحمت الله و برکاته

اللهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ عَجِّل فَرَجَهُم


[۱] سوره مبارکه طه، آیات ۲۵ تا ۲۸٫

[۲] سوره مبارکه حجر، آیات ۸۷ و ۸۸٫

[۳] «ألتّحقیق فی کلمات القرآن الکریم» دایره المعارفی قرآنی به زبان عربی تألیف «حسن مصطفوی» است. شرح کلمات قرآن و تفسیر ضمنی و محتوایی آن، از ویژگی‌های این کتاب است. این کتاب در ۱۴ جلد به چاپ رسیده و در سال ۱۳۶۲ش به عنوان کتاب سال جمهوری اسلامی ایران از سوی وزارت ارشاد اسلامی برگزیده شد.

[۴] «لسان العرب» اثر «محمد بن مکرم بن احمد انصارى مصرى» مشهور به «ابن‌منظور» و «ابن‌مکرم»، یکى از مهم‌ترین معاجم لغوى عربى است که حدود هشتاد هزار ماده (بدون در نظر گرفتن مشتقات و مفردات هر ماده) در آن گرد آمده است. مؤلف در تدوین کتاب دو هدف اصلى را مد نظر داشته است، یکى غناى در مواد و دیگرى حسن تألیف و نظم نوشتارى مناسب؛ لذا براى اولین بار در تاریخ لغت عربى، کتابى را جمع‌آورى کرده که هم از جهت حجم و تعداد لغات، بى‌نظیر و هم از جهت چینش، داراى نظم نوشتارى خاصى است. مؤلف در تنظیم واژه‌ها همچون جوهرى، روش پایانى – الفبایى را که همان «روش قافیه‌اى» یا «روش باب و فصل» است، برگزیده است. در این روش با توجه به حرف پایانى کلمه، آن را بر اساس ترتیب الفبایى در باب مخصوص آن حرف جاى مى‌دهند. سپس با رعایت حرف اول و دوم و سوم و چهارم واژه، آن را در فصلى که درون این باب قرار دارد، مى‌نهند. به عبارت دیگر، الگوى اصلى براى یافتن ریشه‌ى سه حرفى «فعل» به این ترتیب است: اول، لام؛ دوم، فاء؛ سوم، عین. بنابر آنچه گذشت، کتاب ۲۸ باب، و هر باب ۲۸ فصل به شماره‌ى حروف الفبا خواهد داشت. البته در برخى از بابها، شماره‌ى فصول به ۲۸ نمى‌رسد.

[۵] سوره مبارکه فاتحه الکتاب، آیات ۱ الی ۳٫

[۶] سوره مبارکه فاتحه الکتاب، آیه ۴٫

[۷] مفاتیح الجنان، تعقیب نماز عصر.

[۸] نهج البلاغه، خطبه ۱۹۳ (خطبه متقین).

متن خطبه شریفه: «و من خطبه له (علیه السلام) یَصِفُ فیها المتقین‏: رُوِیَ أَنَّ صَاحِباً لِأَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ (علیه السلام) یُقَالُ لَهُ هَمَّامٌ کَانَ رَجُلًا عَابِداً فَقَالَ لَهُ یَا أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ صِفْ لِیَ الْمُتَّقِینَ حَتَّى کَأَنِّی أَنْظُرُ إِلَیْهِمْ فَتَثَاقَلَ (علیه السلام) عَنْ جَوَابِهِ ثُمَّ قَالَ یَا هَمَّامُ اتَّقِ اللَّهَ وَ أَحْسِنْ، فَ«إِنَّ اللَّهَ مَعَ الَّذِینَ اتَّقَوْا وَ الَّذِینَ هُمْ مُحْسِنُونَ». فَلَمْ یَقْنَعْ هَمَّامٌ بِهَذَا الْقَوْلِ حَتَّى عَزَمَ عَلَیْهِ. فَحَمِدَ اللَّهَ وَ أَثْنَى عَلَیْهِ وَ صَلَّى عَلَى النَّبِیِّ (صلی الله علیه وآله) ثُمَّ قَالَ (علیه السلام): أَمَّا بَعْدُ فَإِنَّ اللَّهَ سُبْحَانَهُ وَ تَعَالَى خَلَقَ الْخَلْقَ حِینَ خَلَقَهُمْ غَنِیّاً عَنْ طَاعَتِهِمْ آمِناً مِنْ مَعْصِیَتِهِمْ لِأَنَّهُ لَا تَضُرُّهُ مَعْصِیَهُ مَنْ عَصَاهُ وَ لَا تَنْفَعُهُ طَاعَهُ مَنْ أَطَاعَهُ. فَقَسَمَ بَیْنَهُمْ مَعَایِشَهُمْ وَ وَضَعَهُمْ مِنَ الدُّنْیَا مَوَاضِعَهُمْ. فَالْمُتَّقُونَ فِیهَا هُمْ أَهْلُ الْفَضَائِلِ؛ مَنْطِقُهُمُ الصَّوَابُ وَ مَلْبَسُهُمُ الِاقْتِصَادُ وَ مَشْیُهُمُ التَّوَاضُعُ، غَضُّوا أَبْصَارَهُمْ عَمَّا حَرَّمَ اللَّهُ عَلَیْهِمْ وَ وَقَفُوا أَسْمَاعَهُمْ عَلَى الْعِلْمِ النَّافِعِ لَهُمْ، نُزِّلَتْ أَنْفُسُهُمْ مِنْهُمْ فِی الْبَلَاءِ کَالَّتِی نُزِّلَتْ فِی الرَّخَاءِ وَ لَوْ لَا الْأَجَلُ الَّذِی کَتَبَ اللَّهُ [لَهُمْ‏] عَلَیْهِمْ لَمْ تَسْتَقِرَّ أَرْوَاحُهُمْ فِی أَجْسَادِهِمْ طَرْفَهَ عَیْنٍ شَوْقاً إِلَى الثَّوَابِ وَ خَوْفاً مِنَ الْعِقَابِ، عَظُمَ الْخَالِقُ فِی أَنْفُسِهِمْ فَصَغُرَ مَا دُونَهُ فِی أَعْیُنِهِمْ، فَهُمْ وَ الْجَنَّهُ کَمَنْ قَدْ رَآهَا فَهُمْ فِیهَا مُنَعَّمُونَ وَ هُمْ وَ النَّارُ کَمَنْ قَدْ رَآهَا فَهُمْ فِیهَا مُعَذَّبُونَ، قُلُوبُهُمْ مَحْزُونَهٌ وَ شُرُورُهُمْ مَأْمُونَهٌ وَ أَجْسَادُهُمْ نَحِیفَهٌ وَ حَاجَاتُهُمْ‏ خَفِیفَهٌ وَ أَنْفُسُهُمْ عَفِیفَهٌ، صَبَرُوا أَیَّاماً قَصِیرَهً أَعْقَبَتْهُمْ رَاحَهً طَوِیلَهً تِجَارَهٌ مُرْبِحَهٌ یَسَّرَهَا لَهُمْ رَبُّهُمْ، أَرَادَتْهُمُ الدُّنْیَا فَلَمْ یُرِیدُوهَا وَ أَسَرَتْهُمْ فَفَدَوْا أَنْفُسَهُمْ مِنْهَا».

[۹] همان.

[۱۰] سوره مبارکه کهف، آیه ۲۸٫

[۱۱] سوره مبارکه احزاب، آیه ۴٫

[۱۲] سوره مبارکه کهف، آیه ۶٫

[۱۳] سوره مبارکه ابراهیم، آیه ۴۱٫

[۱۴] سوره مبارکه حجر، آیه ۸۹٫

[۱۵] سوره مبارکه فتح، آیه ۲۹٫