حضرت استاد صدیقی روز شنبه از ساعت ۱۶:۳۰ الی ۱۸:۰۰ به تفسیر قرآن با موضوع «اخلاق در قرآن» در مسجد امام رضا علیه السلام حوزه علمیه امام خمینی(ره) پرداختند که مشروح این جلسه تقدیم حضورتان می گردد.
«أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّیْطَانِ الرَّجِیمِ»
«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ * رَبِّ اشْرَحْ لی صَدْری * وَ یَسِّرْ لی أَمْریَ * وَ احْللْ عُقْدَهً مِنْ لِسانی * یَفْقَهُوا قَوْلی»[۱].
«الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ العَالَمینَ وَ الصّلَاهُ عَلَی خَاتَمِ الْمُرْسَلِینَ طَبِیبِنا حَبیِبنَا شَفِیعِ ذُنوبِنَا أَبِی الْقَاسِمِ مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الْمَعْصُومِینَ سِیَّمَا الْحُجَّهُ بَقِیَّهِ اللهِ فِی الْعَالَمِینَ عَجَّلَ اللهُ فَرَجَهُ وَ رَزَقَنَا اللهُ صُحبَتَهُ وَ اللَّعْنُ عَلَی أَعْدَائِهِمْ أَجْمَعِینَ إالی یوم الدّین».
تقدیم به پیشگاه مقدس امام محمد تقی جواد (علیه السلام) صلواتی هدیه بفرمایید. اللهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ عَجِّل فَرَجَهُم
تقوای پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم)
«یَا أَیُّهَا النَّبِیُّ اتَّقِ اللَّهَ وَلَا تُطِعِ الْکَافِرِینَ وَالْمُنَافِقِینَ إِنَّ اللَّهَ کَانَ عَلِیمًا حَکِیمًا * وَاتَّبِعْ مَا یُوحَى إِلَیْکَ مِنْ رَبِّکَ إِنَّ اللَّهَ کَانَ بِمَا تَعْمَلُونَ خَبِیرًا * وَتَوَکَّلْ عَلَى اللَّهِ وَکَفَى بِاللَّهِ وَکِیلًا * مَا جَعَلَ اللَّهُ لِرَجُلٍ مِنْ قَلْبَیْنِ فِی جَوْفِهِ[۲]»؛ این بخش از آیات کریمهی سورهی مبارکهی احزاب دارای مطالب متنوعی در بُعد تولّی و تبرّی، در بُعد هوشیاری جبههی توحید و قاطعیت در مواضعی که دارند، میباشد و خداوند منّان مسیر حرکت توحیدی را با دستورات به شخص پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) برای پیروانشان اعلان فرمودهاند و در این بخش دستورات متعددی است که به یکدیگر مرتبط هستند. ابتدائاً پیامبر اعظم (صلی الله علیه و آله و سلم) را مخاطب قرار میدهد و در میانِ عناوینی که رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) دارند، «نبی» را برجسته میکنند و از عبارت «یَا أَیُّهَا النَّبِیُّ» استفاده میکنند. در قرآن کریم خطابات خداوند به انبیاء و رُسُل را کراراً نقل فرموده است؛ «یا ابراهیم»، «یا موسی»، «یا عیسی»؛ خداوند اینها را با اسم صدا زده است. در مورد حضرت خاتم (صلی الله علیه و آله و سلم) در خطاباتی که خداوند به این وجود نازنین دارند، یکبار هم از اسماءِ شریفشان استفاده نکرده است و آنها را به کار نبرده است و این اهمیّت اکرامِ پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) و اینکه در این جهت هم افضل از انبیاءِ سَلَف هستند و حریم و حرم او نسبت به انبیاءِ دیگر، در یک مرحلهی خاصی دارد که دیگران نیز بشناسند و در تکریم و تجلیل و تعظیمِ پیامبرش رعایت شأن ایشان را بکنند. «یَا أَیُّهَا النَّبِیُّ»؛ نبی بیشتر توجه به بُعد قُدما یَلِ الربّی دارد و رسول بیشتر به یَلِ الخلقی دارد. آنجا ارتباط او با خداوند است، رادارِ غیب از آن ناحیه بر قلبِ رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) مرتبط است و بر غیبِ عالم میگیرد و اخذ میکند و استضائه میکند. این بُعد نُبُوّتشان است و از نبأ و خبرگیری است و در آن بُعدی که پیک است، مبلّغ است، هادی است و دستگیری از خلائق میکند، در آنجا بیشتر «یَا أَیُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنْزِلَ إِلَیْکَ مِنْ رَبِّکَ[۳]» به کار رفته است. اینجا شخصیّت نبیّ مکرم اسلام در مقام ثبوت و در مقام هویّتِ خودشان، آن نُبُوّتشان است. «یَا أَیُّهَا النَّبِیُّ اتَّقِ اللَّهَ» خداوند متعال وجود نازنین نبی (صلی الله علیه و آله و سلم) را به رعایتِ تقوای الهی مأمور کرده است ، «اتَّقِ اللَّهَ». این چند جهت دارد که خداوند متعال از پیامبرش تقوا میخواهد؛ یک جهت این است که خودِ خداوند از ابتدایِ خلقتِ نبیّ مکرّم اسلام مستقیماً بر گوهرِ پاکِ نبیاش اشراف دارد و اساساً اگر پدر و مادر را از ایشان گرفت، یکی از حکمتهایش همین بود که واسطهای در شکل دادن به شخصیّت پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) وجود نداشته باشد. این آیینهای است که علی الدّوام ذاتِ ربوبی و صفات حق تعالی و اسماءُ حُسنی را بدون واسطه در خودش منعکس میکند و آیت کُبری است و خدای متعال در ذات و صفاتش بر این وجود نازنین تابش دارد و او جلوهی حقّ و تجلّی حق سبحانه و تعالی است و چون خودِ خداوند عهدهدارِ تربیت ایشان است و با روبیّتش مستقیماً پیامبرش را میسازد، علاوه بر ابعادِ تکوینی که «إِنَّمَا یُرِیدُ اللَّهُ لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ[۴]» که در آنجا اراده، ارادهی تکوینی است و طهارت اینها هم بلاتردید محقق است، چون ارادهی تکوینی الهی تخلّف برنمیدارد، «إِنَّمَا أَمْرُهُ إِذَا أَرَادَ شَیْئًا أَنْ یَقُولَ لَهُ کُنْ فَیَکُونُ[۵]» مع ذلک با داشتن طهارتِ ذاتی و طهارتِ اسمائی و صفاتی، در بُعد حرکت ارادی هم وجود نازنین پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) و معصومین (سلام الله علیهم اجمعین) مخاطب به خطابات تشریعی در بُعد اخلاق و احکام بودند و خدای متعال هم این مسیر را برای آنها هموار کرده است و این مزید بر تربیت حقّ نسبت به این بزرگواران است. پس در درجهی اول این عنایت خداوند بر تربیت پیامبر و حفظ عصمت ایشان است و در غیر رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) تقوا و استغفار و طهارت دو بُعد دارد؛ گاهی رفعی و گاهی دفعی است. پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) گناه نکرده است و استغفار ایشان، استغفارِ دفعی است. با این استغفارشان نمیگذارند گناه سراغشان بیاید. برای دیگران هم میتواند رفعی و هم دفعی باشد؛ تقوا هم همینجور است؛ یک زمانی کسی در یک مسیری قرار میگیرد و میخواهد پایش را آن طرف بگذارد، به او میگویند مراقب باش که در چاه نیفتی و حواسش را با این موضوع جمع میکند؛ اما گاهی کسی در مسیر درست قرار گرفته است اما اینکه به او میگویند و عمل میکند، یک نوع عنایت خاصّی است که پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) با وجود اینکه با طهارت تکوینی مرادِ پروردگار متعال بوده است، مع ذلک پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) یک فضیلت و منزلت و مرتبتی دارند و آن اجرای دستورات خداوند است. این خودش یک شَرَف و رُتبه و فضیلت است و خداوند متعال پیامبرش را از این امتیاز محروم نکرده است. ایشان هم مانند بندگانی که بندگی برایشان افتخار و نورانیّت است، پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) هم همینگونه هستند؛ «یَا أَیُّهَا النَّبِیُّ اتَّقِ اللَّهَ». شاید گاهی عرض کرده باشیم که در قرآن کریم تقوا در صحنههای مختلف مطرح است؛ «اتَّقُوا فِتْنَهً[۶]»؛ «فَاتَّقُوا النَّارَ الَّتِی وَقُودُهَا النَّاسُ وَالْحِجَارَهُ[۷]». ولی «اتَّقِ اللَّهَ» با آنها متفاوت است. «اتَّقِ اللَّهَ» برای کسی است که حضور حق را درک میکند و خودش را در محضر خدا میبیند. هم کلاس حضور و هم کلاس محضر، اقتضای این است که کسی که در این رُتبه است، درست است که جهنّم ترسناک و بهشت قابل صرف نظر کردن نیست، از ترس اینکه بهشت را از او نگیرند، رعایت عبودیّت را میکند و طاعتِ الهی را سرلوحهی خودش قرار میدهد ولی آن چیزی که بالاتر از اجتنابِ از نار و بیمه شدن در برابر عذابِ الهی است و مهمتر از بهشت است، توجّه به خداوند و تأمین رضای حق تعالی است که «رِضْوَانٌ مِنَ اللَّهِ أَکْبَرُ[۸]». در میان مراتبی که نصیب یک انسان متکامل و متعالی میشود، بهشت درجاتی فوقِ عقول و محاسبات ما دارد. هر درجهای با درجهی بالاتر، از زمین تا عرش فاصله دارد. برای ما و محاسبات این عالم نمیتوان گفت وسعت چه اندازه است. اما آن چیزی که بالاتر از همهی مراتبِ بهشت است، ذاتِ بهشت آفرین است. کسی که در مقام حضور و در مقام محضر است، تقوایش تقوای خاصّ الخاص است و با هیچ تقوایی قابل مقایسه نیست و نبی مکرم اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) در میانشان این ظرفیت وجود دارد که گویا خداوند متعال این کلاس را برای دیگران هم ممکن دیده است و «اتَّقِ اللَّهَ» را در آیات مختلف آورده است. این «خَوْفاً مِنْ نَارِکَ وَ لاَ طَمَعاً فِی جَنَّتِکَ[۹]» یک مرحله است و کسانی که اهلِ آن مرحلهاند، «سُعداء» هستند ولی آن کسی که «حُبّاً» یا «شُکراً» یا «خشیّهً»… «إِنَّمَا یَخْشَى اللَّهَ مِنْ عِبَادِهِ الْعُلَمَاءُ[۱۰]». نه اینکه این خشیت و خوف از نار است که کسی بخواهد توجیه کند و بگوید چیزی در تقدیر است و «یَخْشَى اللَّهَ» یعنی «یَخْشَى عِقابَ اللَّهَ» و یا «یَخْشَى عذابَ اللَّهَ» اینگونه نیست و یعنی «یَخْشَى اللَّهَ». کسی که خداوند را بشناسد، خیلی در برابر او خودش را کوچک و ذلیل و حقیر میبیند و همیشه دستپاچه و بیقرار است. گاهی این آیه برای خودِ من نگران کننده است که میفرماید: «إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ الَّذِینَ إِذَا ذُکِرَ اللَّهُ وَجِلَتْ قُلُوبُهُمْ وَإِذَا تُلِیَتْ عَلَیْهِمْ آیَاتُهُ زَادَتْهُمْ إِیمَانًا[۱۱]»؛ این کلمهی «إِنَّمَا» کار را سختتر میکند. «إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ» مؤمن کسی است که این خصوصیت را داشته باشد و منحصراً همینها مؤمن هستند؛ «إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ الَّذِینَ إِذَا ذُکِرَ اللَّهُ وَجِلَتْ قُلُوبُهُمْ». این عبارت «یَا أَیُّهَا النَّبِیُّ اتَّقِ اللَّهَ» مرحلهی عالیِ معرفتی است که نصیب رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) و کسی که در کلاس رسالت و نبوّت ایشان تربیت میشود، برای او عظمت الهی «عظم الخالق فی انفسهم فصغر ما دونه فی اعینهم[۱۲]» هیبتِ حق تعالی و جلال خداوند برای اینها بالاترین امرِ بازدارنده و امرِ رُشد دهنده است؛ «یَا أَیُّهَا النَّبِیُّ اتَّقِ اللَّهَ». این تقوا، تقوای با همهی وجود است؛ نه اینکه دستش، پایش و چشمش رعایت میکند که خلاف آن عمل نکند؛ بلکه اینگونه نیست و خودش و وجوش مظهرِ تقواست و تحتِ پوشش این وقایع امکان ندارد کسی او را از خداوند غافل کند. این توجّه دائم به ذاتِ رُبوبی و تجلّی عظمت و جلالِ خداوند در وجودِ عبد سبب میشود که انسان علی الدّوام حریم بگیرد و در محضر حق تعالی کوچک شود. روایتی است که خداوند متعال ملکی را برای پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) فرستاد و این ملک صورت وساطتاش و وسعتِ وجودِ وسیطاش عالم را پُر کرده بود؛ وقتی در مقام سیر نزولی به این عالم رسید، همهی عوالم را پر کرده بود. ولی وقتی در مقام سیر صعودی بالا رفت، از یک گنجشک هم کوچکتر شد. حال این یک مثال است یا واقعیت اما هرکسی به خداوند نزدیک میشود، کوچکتر میشود. شاید اینکه محراب برای امام جماعت پایینتر از دیگران قرار دارد، این است که جنبههای تربیتی دارد که هرچه انسان به خداوند نزدیکتر بشود، همه چیز را کوچک میبیند و خودش که از همه نزدیکتر است، از همه کوچکتر است و این عبارت نبی مکرم اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) که میفرمایند: «أنا أقَلُّ مِن الذَرَّه»؛ من از ذره هم کوچکتر هستم، وقتی آن عظمت و جلال آمد، ماسوی الله ذوبش میکند و آن را آب میکند و دیگر چیزی باقی نمیگذارد. «یَا أَیُّهَا النَّبِیُّ اتَّقِ اللَّهَ» این دستور اول است. توجّه به خدا و عظمت و هیبت و جلال حق و به کبریائی و عزّت حق تعالی، یک تقوایی را ایجاب میکند که اگر جهنّمی بهشتی هم نباشد، این در برابر خداوند اصلاً ارادهای ندارد تا بخواهد خلاف ارادهی خداوند نفسی بکشد. اساساً هیچگاه نور خداوند از وجود او در مُحاق قرار نمیگیرد و حجابی بین او و خداوند نیست، لذا تقوای خود الله است. این لفظ جلاله باز فرق میکند؛ «وَاتَّقُوا فِتْنَهً لَا تُصِیبَنَّ الَّذِینَ ظَلَمُوا مِنْکُمْ خَاصَّهً وَاعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ شَدِیدُ الْعِقَابِ[۱۳]» ؛ «اتقوا المنتقم» ؛ «اتقوا الجلیل» و سایر صفات دیگر که به کار میرود. او این معنا را استفاده نمیکند. لفظِ جلاله یعنی ذاتِ مُستجمعِ همهی صفات کمالیه است اعم از جمالیه و جلالیه و کسی که در مقام تقوای الله است، جلوهی کاملِ وجود خداوند در وجودش است و خداوند را با همهی اسماءِ حُسنایش و جبروتش مییابد؛ لذا چیزی از او باقی نمیماند؛ «اتَّقِ اللَّهَ».
کافرین را نباید به حساب آورد
«وَلَا تُطِعِ الْکَافِرِینَ» دستور دوم است؛ اول «اتَّقِ اللَّهَ» است چون میخواهد دستوری به او بدهد که جزءِ دستورات مهم است و عمل به آن هم، عمل سختی است. در شرایطی که کُفّار از امکانات برخوردارند و عِدّه و عُدّه دارند، هیبت و قتل و غارت دارند و این طرف چیزی ندارد. اگر کسی بخواهد در برابر طاغوتها و فرعونها و جبّاران تاریخ و گردنکشان خونخوار و آدم کُش و درنده اطاعت نکند و از امرِ آنها پیروی نکند، یک سنگر و دِژی لازم دارد که در آن دِژ مستقر شده باشد و با استقرار در آن دِژ، دیگران برایش به حساب نیایند و برای دیگران حسابی باز نکند و برای آنها کاری انجام ندهد. مقابلهی با دنیای شرارت، با دنیای قساوت، با دنیای بیرحمی و آدم کُشی و قتل و غارت که زمین که زمان را پُر کرده باشد که یک نیروی تازه ظهور کرده بخواهد با اینها روبرو شود و هیچ موقع هم آمادگی برای سازش نشان ندهد و سازشکاری نداشته باشد و مطلقاً بنای بر مقابله داشته باشد و به هیچ وجه در برابر اینها نرمش نداشته باشد، اول این را تربیت میکند و او را به یک قدرتی وصل میکند که آن قدرت لایتناهی است و با داشتن چنین باوری و چنین دریافتی از هستی، دیگر اینها کسی به شمار نمیآیند؛ «وَلَا تُطِعِ الْکَافِرِینَ». کلمهی «الکافرین» هم چون جمعِ مُحلی به «الف و لام» است، یعنی اگر همهی کُفّار در عالم همگی یکجا از تو مطلبی بخواهند و خواستهای داشته باشند، تو در برابر همگی ایستادگی کن. آن جملهی معروف امیرالمؤمنین (علیه السلام) که میفرمایند: «وَاللّهِ لَوْ تَظاهَرَتِ الْعَرَبُ ما وَلَّیْتُ[۱۴]»؛ قسم جلاله میخورند. گروههایی هستند که گاهی اینها و گاهی دیگران به جنگ میآیند؛ اگر همگی به صورت یکجا به جنگ با من آمده باشند، «ما وَلَّیْتُ» من به آنها پُشت نمیکنم و همچنان در برابر همه ایستادگی میکنم. امام خمینی (رضوان الله تعالی علیه) هم فرزندِ امیرالمؤمنین (علیه السلام) و تربیت شدهی این مکتب بودند. فرمودند: «ما تا آخر ایستادهایم» و حضرت امام خمینی (رضوان الله تعالی علیه) در هیچ موضعی از مواضع سیاسی و فرهنگی و اجتماعی در برابر آنها کوتاه نیامد و مطلقا اینها را آدم حساب نکرد و از موضع بسیار بالایی برخورد کردند و واقعاً آنها را تحقیر و تصغیر کردند و در عالم اُبهتِ آنها را درهم شکست. ایشان تربیت شدهی همین آیه هستند که میفرماید: «یَا أَیُّهَا النَّبِیُّ اتَّقِ اللَّهَ». کسی که میگوید: «عالم محضر خداست؛ در محضر خدا معصیت نکنید»، هیچگاه نمیگوید جهنّم حق است و در برابر آتش طاقت نیاورید و گناه نکنید؛ نمیگوید بهشت چیزی است که بدل ندارد؛ بلکه میفرماید: «عالم محضر خداست» و این «اتَّقِ اللَّهَ» است؛ «یَا أَیُّهَا النَّبِیُّ اتَّقِ اللَّهَ». اگر کسی چنین سنگری دارد، «لِبَاسُ التَّقْوَى ذَلِکَ خَیْر[۱۵]» چنین دِژی و پوششی دارد و خداوند چنین زرهای بر تن او کرده است، گفتن عبارت «لَا تُطِعِ الْکَافِرِینَ» خیلی سهل است؛ مانند ریاضی است «اتَّقِ اللَّهَ وَلَا تُطِعِ الْکَافِرِینَ». مانند دو دوتا که چهارتا میشود. اگر آن بود، دیگر این در دنبالش مشکلی ندارد. «وَلَا تُطِعِ الْکَافِرِینَ وَالْمُنَافِقِینَ» اگر همهی عالم کفر و عالم نفاق در برابر تو قرار بگیرند و فشار بیاورند و اگر تو بخواهی در یک حکم جزئی با اینها معامله کنی، اینکار را انجام نده. این نشان میدهد که کُفّار و منافقین جمعاً خواستههایی دارند؛ کُفّار مطرح میکنند و اینهایی که تظاهر به اسلام میکنند و اطراف پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) هستند، برای سازش و قرارداد و برجام زمینهسازی میکنند و این منافقین، آن کُفّار را برایشان زمینهسازی میکنند؛ لذا اول کافرین را فرمود ولی منافقین را با اینها پیوند زد. کُفّار بیپرده مطالب را میگویند و منافقین برای خواستهی آنها پوشش ایجاد میکنند و طوری وانمود میکنند که ما به مصلحت شما این کارها را انجام میدهیم. «لَنْ تَرْضَى عَنْکَ الْیَهُودُ وَلَا النَّصَارَى حَتَّى تَتَّبِعَ مِلَّتَهُمْ[۱۶]» و یا «لَا یَزَالُونَ یُقَاتِلُونَکُمْ حَتَّى یَرُدُّوکُمْ عَنْ دِینِکُمْ[۱۷]» این هدف آنهاست و کُفّار این هدف را دارند ولی منافق در این لباس نمیآید و میگوید در حال حاضر ما امکانات نداریم و شرایط سخت است و گرانی هم که زیاد است و زمینهی نارضایتی هم وجود دارد و مردم شورش میکنند؛ پس برویم و با اینها کنار بیاییم. همین کارهایی که امروز برای ما ملموس است، خداوند متعال همینها را برای ما واضح بیان میکنند و امام خمینی (رضوان الله تعالی علیه) این پیام را خوب دریافت میکردند، حضرت آقا اینها را خوب دریافت میکنند ولی کسانی که ارادهی ضعیف دارند و سُست عنصر هستند، یا ایمانِشان آمیخته با نفاق است، برای کُفّار زمینهسازی میکنند.
مسئلهی اجتماعی و سیاسی که باید به آن توجّه کرد
«وَلَا تُطِعِ الْکَافِرِینَ وَالْمُنَافِقِینَ إِنَّ اللَّهَ کَانَ عَلِیمًا حَکِیمًا». خداوند متعال میخواهد مبنادار به پیروان دین اعلان کند. این دستوری که میفرماید: «اتَّقِ اللَّهَ وَلَا تُطِعِ الْکَافِرِینَ وَالْمُنَافِقِینَ» به خاطرِ یک شعار و جوّ نیست؛ بلکه از آن جهت که خداوند علیم است، اینکار منطبق با علم الهی و حکیمانه است. این اصرارِ حضرت آقا که در عدمِ سازش با آمریکا صرفاً یک تعصّب و یک اَنانیّت نیست، بلکه ایشان در یکی از سخنرانیها در مرقد حضرت امام خمینی (رضوان الله تعالی علیه) به صورت مستند دلایل را گفتند و بیان کردند عقلانیّت اقتضا میکند که انسان با آمریکا مذاکره نکند و با اینها سازش نکند. این کار اینجور نیست که حال که ما یک قدرتی شدهایم، اینها را به حساب نمیآوریم؛ بلکه عقلاً اینها میخواهند ما را نابود کنند. اصلاً نیّت خیر از دشمن متمشّی نمیشود و تجارب تاریخی هم در چندین مورد نشان میدهد که همیشه اینها سر میز مذاکره خواستههای خودشان را تحمیل کردند و هیچگاه به قراردادهایشان پایبند نبودهاند. این یک مسئلهی تاریخی است، یک مسئلهی منطقی است و یک مسئلهی وجدانی است؛ لذا خداوند متعال میخواهد به ما بفرماید که این دستور فقط یک تعبّد برای شما نیست که خود تعبّد هم جایگاه و موضوعیّت دارد؛ اگر ما حکمت آن را هم نمیفهمیدیم، چون خداوند فرموده است، بدون چون و چرا به آن عمل میکردیم ولی خداوند متعال میخواهد در اینجا بفرماید که این از آن بابِ «أَقِمِ الصَّلَاهَ[۱۸]» نیست؛ نماز صبح را دو رکعت بخوانید، نماز قضا را آنگونه و غسل را اینطور انجام دهید؛ این از آن تعبّدیات نیست بلکه مسائل اجتماعی و سیاسی است و باید همگی متوجّه شوید. اگر در آن تأمّل کنید، وقتی خداوند علیمِ حکیم چنین دستوری میدهد، مشخص میشود که هم میتواند علمی باشد و این مسئله آگاهانه قابل لمس باشد و هم حکیمانه است. شما را محکم میکند و برای شما بُرهانی میشود و دارای تکیهگاه و پشتوانهی علمی و عقلی است. این هم نکتهی سوم که عرض کردیم.آنآن
عدم دخالت دادن نظرات شخصی در دینِ خداوند متعال
نکتهی چهارم درباره عبارت «وَاتَّبِعْ مَا یُوحَى إِلَیْکَ مِنْ رَبِّکَ إِنَّ اللَّهَ کَانَ بِمَا تَعْمَلُونَ خَبِیرًا» که تناسب دارد گفته شود، این است که حضرت آقا (أطال الله عمره الشریف) در آن آیهی «فَلَا تُطِعِ الْکَافِرِینَ وَجَاهِدْهُمْ بِهِ جِهَادًا کَبِیرًا[۱۹]» استظهارشان از این آیه این بود که سازش نکردن با کُفّار و پافشاری بر مواضعِ مستحکم انقلابی «جهادِ کبیر» است؛ لذا دستورِ «لَا تُطِعِ الْکَافِرِینَ وَالْمُنَافِقِینَ»، دستورِ جهاد است و جهاد کبیر و مستند به آگاهی و حکمت هم هست.حالا به دنبالِ آن میفرماید: «وَاتَّبِعْ مَا یُوحَى إِلَیْکَ مِنْ رَبِّکَ» از نظر فرهنگی و اجتماعی و اقتصادی کسی فکر نکند که اینها مطالب و تجاربی دارند که ما میتوانیم از مطالب و تجاربشان استفاده کنیم و همان اقتصادِ لیبرالی اینها را در کشور خودمان بیاوریم و به کار بگیریم. یا در اجتماعیّات، تقیّداتی که ما داریم و آنها ندارند، برای ما قیود و اسارت است، ما هم بیاییم اینها را رفع کنیم و مانند آنها بی مبالات باشیم. قائل به تسامُح و تساهُل باشیم. در مسائل سیاسی هم نباید تندرو بود و باید مقداری انعطاف داشته باشیم تا به مردم سخت نگذرد. از این مواردی که هم در ابعادِ فرهنگی و هم در ابعادِ اخلاقی و سیاسی و اقتصادی و اجتماعی و بین المللی و دهکده شده عالَم و کَدخُدا شدنِ آمریکا برای خیلی از کشورها جا افتاد و تسلیم شدند و هیچ ارادهای در برابر این قُلدُرِ بیهویّتِ آدم برفی در قبال خودشان نشان ندادند؛ ولی قرآن کریم بعد از آن که دستورِ تقوا میدهد و آن هم تقوایِ توجّه به قدرت لایزال و بیکران و سپس میفرماید: «لَا تُطِعِ الْکَافِرِینَ وَالْمُنَافِقِینَ»، حال که این مسیر صاف شد و از شما حقّ سازش را گرفتیم و گفتیم باید در مواضعِ خودتان قاطع باشید و اطمینان پیدا کنید که این کار شما عالمانه و حکیمانه است، حال وقت توسعه دادن است «وَاتَّبِعْ مَا یُوحَى إِلَیْکَ مِنْ رَبِّکَ» این استراتژی است. نمیشود در احکامِ اسلام معامله کرد. نمیشود در قوانین شرعِ انور با اینها کنار آمد. خداوند از کسانی که کنار آمدند نگذرد. بنده سابقاً در رابطه با صندوق بین المللی پول شنیدم که گفتهاند شما در مورد مسئلهی حجاب کمی کوتاه بیایید تا ما به شما کمک کنیم و اینها هم در دولتهای سابق برنامهریزی کردند و این موضوع را کوتاه آمدند و به حساب خودشان اینها نامسلمان نبودند، بلکه مسلمان بودند اما مصلحت اندیشی کردند. قرآن کریم جلویِ این مصلحت اندیشیها را میگیرد. به طور مطلق و عموم «وَاتَّبِعْ مَا یُوحَى إِلَیْکَ مِنْ رَبِّکَ» در سبکِ زندگی و نوع تعامل و در قراردادهای اقتصادی و سیاسی و قراردادهای بین المللی و در مسائل اقتصادی داخلی و مسائل فرهنگی، آنچه که از جانب خداوند وحی شده است، باید تابعِ آن باشیم. محورِ تصمیمگیری و قراردادهای ما و مسائلِ داخلی و خارجیِ ما بالمره قاطبهً باید بر محور وحی الهی باشد. دینِ ما، دینِ سیاست و زندگی است و وحیِ ما تمام نیازهای بشر را درنظر گفته است و برطرف کنندهی همهی نیازهاست و چون دینِ جامعی است و چیزی را فروگذار نکرده است، «مَا فَرَّطْنَا فِی الْکِتَابِ[۲۰]» ما چیزی کم نگذاشتیم و چون کم نداریم، نگویید که در اینجا از آنها تبعیّت میکنیم؛ «وَاتَّبِعْ مَا یُوحَى إِلَیْکَ مِنْ رَبِّکَ» وقتی به پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) میفرماید: «وَاتَّبِعْ» و پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) محور و صاحب علم و رهبر و کشتیبان هستند و امّت در این کشتی نشستهاند، وقتی پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) اینها را اجرا میکنند و این کشتی را در مسیری میبرند، همه قهراً همان راهی را میروند که پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) آن راه را میبرند؛ «وَاتَّبِعْ مَا یُوحَى إِلَیْکَ مِنْ رَبِّکَ إِنَّ اللَّهَ کَانَ بِمَا تَعْمَلُونَ خَبِیرًا». آنجا که دستورِ تقوای الهی، ترس از خداوند و نترسیدن از غیر خدا است که این بسیار مهم است که انسان از خداوند بترسد و از غیر خداوند نترسد. هم ترسِ از خداوند علی الاطلاق است و همیشه باید از خداوند ترس داشته باشیم و هم نترسیدن از غیر خداوند علی الاطلاق است و هیچگاه نباید برای غیر خدا حسابی باز کنیم. آنجا مسئلهی علم و حکمت مطرح بود ولی اینجا که جریانِ اجرایی و عملی است، خداوند «خبیر» بودنش را به رُخِ ما میکشد؛ «إِنَّ اللَّهَ کَانَ بِمَا تَعْمَلُونَ خَبِیرًا». در یک جاهایی انسان شرع را برای خودش سپر کند و تظاهر کند اما در واقعیّت تن دادن به فرهنگ آنها و خواستهی آنها و اطاعت از جریانِ آنها باشد، خداوند این موارد را برنمیتابد. «وَاتَّبِعْ مَا یُوحَى إِلَیْکَ مِنْ رَبِّکَ إِنَّ اللَّهَ کَانَ بِمَا تَعْمَلُونَ خَبِیرًا». خدای متعال «إِنَّ اللَّهَ» از کلمهی «إِنَّ» استفاده کرده است. همهی کلماتِ حق تعالی نور است؛ جلوهی نور و خودِ نور هستند. «وَاتَّبِعْ مَا یُوحَى إِلَیْکَ» علی الاطلاق و آن آیهی «مَا فَرَّطْنَا فِی الْکِتَابِ» نشان میدهد که این پوشش، پوششِ تمام زندگی بشر است و در بُعد فکری، در بُعد گرایشی و در بُعد عملی وحی الهی همه را پوشش داده است هیچکجا هم چیزی کم نگذاشته است. حال که خداوند چیزی کم نگذاشته است، شما باید مطلقا زندگیتان را با وحی تطبیق دهید. این وحی «مِنْ رَبِّکَ» است و از بیگانه نیست؛ این ربّ شماست و مالک و مربّی و گردانندهی شماست. وقتی وحی از جانب «ربّ» شماست، خیلی واضح است که تبعیّت از ربّ باید برای عبد جا افتاده باشد. «وَاتَّبِعْ مَا یُوحَى إِلَیْکَ مِنْ رَبِّکَ» چون او ربوبیّت دارد. «الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِینَ * الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ * مَالِکِ یَوْمِ الدِّینِ[۲۱]» یک ربّی است که ربّ العالمین است. نه تنها شما، بلکه هرچه هست و نیست، نظامی است که او به وجود آورده است. رحمان و رحیم هم هست و آخرت نیز برای اوست. آن کسی که مجموعهی عالَم خلقت تحتِ آفرینشِ او و ربوبیّت و تدبیر او قرار گرفته است، باید از او تبعیّت کرد؛ «إِنَّ اللَّهَ کَانَ بِمَا تَعْمَلُونَ خَبِیرًا». آنجایی که مسئلهی تبعیّت و وحی است، خداوند ربوبیّت خودش را نشان میدهد و آنجایی که بخواهد هشدار بدهد، مرحوم سید بن طاووس (اعلی الله مقامه الشریف) در مقام افتاء قرار نگرفتند، از ایشان دلیلش را پرسیدند، ایشان پاسخ دادند: یک آیه از قرآن کریم من را به وحشت انداخته است و آن آیه این است که میفرماید: «وَلَوْ تَقَوَّلَ عَلَیْنَا بَعْضَ الْأَقَاوِیلِ * لَأَخَذْنَا مِنْهُ بِالْیَمِینِ * ثُمَّ لَقَطَعْنَا مِنْهُ الْوَتِینَ[۲۲]»؛ وقتی خداوند اینقدر خطرناک پیامبرش را تهدید میکند، «لَوْ تَقَوَّلَ عَلَیْنَا بَعْضَ الْأَقَاوِیلِ» مُچِ او را میگیریم، رگِ حیاتش را قطع میکنیم؛ من به چه جرأتی فتوا بدهم که گاهی ممکن است خلافِ حکم ولقعی الهی باشد و من چگونه میتوان فتوا بدهم؟! اجملاً این «إِنَّ اللَّهَ کَانَ بِمَا تَعْمَلُونَ خَبِیرًا». با دینِ خداوند و شریعتِ اَنور نمیتوان بازی کرد. بگوییم مملکت داری است؛ تا انطاف و سعه صدری نباشد، این حرفها همگی فریب و دغَل و بیعرضگی و ترس و جُبن است و اینها را وادار میکند که از این حرفها بزنند. والّا خداوند حکیم با ربوبیّتِ همه جانبهاش عالَم و آدم را ساخته است و سبکِ حرکت و راهِ حرکتش را هم خودش نشان داده و آدرس را داده است، حالا شما میخواهید در این آدرس که خودِ خالق فرموده از اینجا تا آنجا بیا تا به مقصد برسید، دست ببرید و دستکاری کنید و از خط خارج شوید؛ مشخص است که «لَقَطَعْنَا مِنْهُ الْوَتِینَ» اتفاق میافتد. خداوند متعال هم آبروی آنها را برده است و بیشتر از این هم آبرویشان را میبرد. وجود نازنین حضرت صدیقهی طاهره (سلام الله علیها) در خطبهی فدکیه روی این موضوع حساسیّت نشان دادند؛ یعنی این مسئلهی منحرف کردن جامعه از رهبری امیرالمؤمنین (علیه السلام) و انسان کامل، تنها مسئلهی حاکمیّت نیست که چه کسی رفته و چه کسی جای او آمده است؛ «یابْن ابِی قُحافَهَ! افِی کتابِ اللَّهِ انْ تَرِثَ اباک وَ لا ارِثَ ابِی؟[۲۳]» اصلاً در آنجا مُشتِ اینها را باز کردند و فرمودند: شما با علی مشکل ندارید، بلکه با احکامِ خداوند مشکل دارید. شما میخواهید قوانینِ ارث را عوض کنید و میخواهید دست در قانونِ خداوند ببرید؛ علی که مانعِ تعرّضِ شما به احکام اسلامی است، با او درافتادید و الّا حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) گناه دیگری ندارند. «وَاتَّبِعْ مَا یُوحَى إِلَیْکَ مِنْ رَبِّکَ» این دین، دینِ بشری نیست؛ اینکه این خبیثهای هرمونیکدان جورِ دیگری آمدهاند و گفتهاند که این برداشتهای پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) است، اینها در حال عمل کردن خلافِ متن و نصّ صریح قرآن کریم هستند؛ «وَاتَّبِعْ مَا یُوحَى إِلَیْکَ مِنْ رَبِّکَ» چیزی نیست که تو برداشت کنی، بلکه خداوند متعال آن چیزی را که بر تو وحی کرده است، مسیر و خط شماست و آدرسی است که شما را به مقصد میرساند؛ «إِنَّ اللَّهَ کَانَ بِمَا تَعْمَلُونَ خَبِیرًا». خداوند متعال ناظر به جریان هستند و از اینکه شما در حال چه کاری هستید، خبر دارد. «وَتَوَکَّلْ عَلَى اللَّهِ وَکَفَى بِاللَّهِ وَکِیلًا» انشاءالله به شرط حیات بقیهاش را در جلسات بعد عرض خواهیم کرد.
یک صلواتی مرحمت بفرمایید.
وَ صَلَّى اللَّهُ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الطَّاهِرِین
اللهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ عَجِّل فَرَجَهُم
[۱] سوره مبارکه طه، آیات ۲۵ تا ۲۸٫
[۲] سوره مبارکه احزاب، آیات ۱ الی ۴٫
[۳] سوره مبارکه مائده، آیه ۶۷٫
[۴] سوره مبارکه احزاب، آیه ۳۳٫
[۵] سوره مبارکه یس، آیه ۸۲٫
[۶] سوره مبارکه انفال، آیه ۲۵٫
[۷] سوره مبارکه بقره، آیه ۲۴٫
[۸] سوره مبارکه توبه، آیه ۷۲٫
[۹] بحار الأنوار الجامعه لدرر أخبار الأئمه الأطهار علیهم السلام، جلد۶۷، صفحه۱۸۶.
[۱۰] سوره مبارکه فاطر، آیه ۲۸٫
[۱۱] سوره مبارکه انفال، آیه ۲٫
[۱۲] نهج البلاغه، خطبه ۱۹۳.
[۱۳] سوره مبارکه انفال، آیه ۲۵٫
[۱۴] نهج البلاغه ، نامه ۴۵، ص ۹۷۱٫
صحیح روایت: «وَاللّهِ لَوْ تَظاهَرَتِ الْعَرَبُ عَلى قِتالى لَما وَلَّیْتُ عَنْها».
[۱۵] سوره مبارکه اعراف، آیه ۲۶٫
[۱۶] سوره مبارکه بقره، آیه ۱۲۰٫
[۱۷] سوره مبارکه بقره، آیه ۲۱۷٫
[۱۸] سوره مبارکه اسراء، آیه ۷۸٫
[۱۹] سوره مبارکه فرقان، آیه ۵۲٫
[۲۰] سوره مبارکه انعام، آیه ۳۸٫
[۲۱] سوره مبارکه فاتحه، آیات ۲ الی ۴٫
[۲۲] سوره مبارکه حاقه، آیات ۴۴ الی ۴۶٫
[۲۳] خطبه فدکیه حضرت فاطمه زهرا (سلام الله علیها).
پاسخ دهید