حضرت استاد صدیقی روز شنبه از ساعت ۱۶:۰۰ الی ۱۷:۳۰ به تفسیر قرآن با موضوع «اخلاق در قرآن» در مسجد امام رضا علیه السلام حوزه علمیه امام خمینی(ره) پرداختند که مشروح این جلسه تقدیم حضورتان می گردد.
«أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّیْطَانِ الرَّجِیمِ»
«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ * رَبِّ اشْرَحْ لی صَدْری * وَ یَسِّرْ لی أَمْریَ * وَ احْللْ عُقْدَهً مِنْ لِسانی * یَفْقَهُوا قَوْلی»[۱].
«الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ العَالَمینَ وَ الصّلَاهُ عَلَی خَاتَمِ الْمُرْسَلِینَ طَبِیبِنا حَبیِبنَا شَفِیعِ ذُنوبِنَا أَبِی الْقَاسِمِ مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الْمَعْصُومِینَ سِیَّمَا الْحُجَّهُ بَقِیَّهِ اللهِ فِی الْعَالَمِینَ عَجَّلَ اللهُ فَرَجَهُ وَ رَزَقَنَا اللهُ صُحبَتَهُ وَ اللَّعْنُ عَلَی أَعْدَائِهِمْ أَجْمَعِینَ إالی یوم الدّین».
تازگی و طراوت قرآن کریم
با استعانت از ذاتِ ربوبی و استمداد از ذوات معصومین (سلام الله علیهم اجمعین) و حضرت زهرا (سلام الله علیها)، مروری به این گنج عظیم اهل ولا، اهل توحید، آیهی ۵۴ سورهی مبارکه مائده داشته باشیم انشاءالله. وجود مقدس مولی الموحدین حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) نوری بدهند و انشاءالله بر معرفت و محبّتمان افزوده بشود.
قرآن کریم «لاَ تَنْقَضِی عَجَائِبُهُ[۲]» است یعنی این جزء معجزات قطعی قرآن کریم است که قرآن کریم حدود چهارده قرن قبل که از نظر سال قمری بیشتر است، نازل شده است و تا به امروز کهنه نشده است و همیشه رهاورد جدیدی داشته است. مفسرینی که در طول قرون متمادی آمدهاند و هر کدام چیز جدیدی را مطرح کردهاند، نفر دیگری آمده است و خوراک جدیدی را به دست آورده است. لذا از وجود مقدس امام صادق (علیه السلام) سؤال پرسیدند: «ما لهذا القران لم یخلق؟[۳]»؛ چرا این قرآن کهنه نمیشود؟ حضرت می فرمایند: «لأنّه لم ینزل لزمان دون زمان» به این دلیل که قرآن محدود به زمان نیست و خداوند قرآن را فرازمانی قرار داده است. به همین دلیل اگر اخلاص باشد، خدای متعال نو میدهد.
یکی از بندگان صالح خدا (که خداوند ایشان را رحمت کند) مطالبی میفرمودند و یکی از دوستان ما مینوشتند؛ ایشان فرمودند چرا مینویسید؟ میماند و بیات میشود. هر روز به اینجا بیا تا به تو نانِ تازه (خوراک تازه) بدهیم. همین گونه هم بود و همیشه حرف های تازه از ایشان میجوشید. در این آیهی ۵۴ سورهی مبارکه مائده که البته آیهی قبل و بعد نیز قطعاً مرتبط است، ولی تمام کلام در خود این آیه است. در این آیه میفرماید: «یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا مَنْ یَرْتَدَّ مِنْکُمْ عَنْ دِینِهِ فَسَوْفَ یَأْتِی اللَّهُ بِقَوْمٍ یُحِبُّهُمْ وَیُحِبُّونَهُ أَذِلَّهٍ عَلَى الْمُؤْمِنِینَ أَعِزَّهٍ عَلَى الْکَافِرِینَ یُجَاهِدُونَ فِی سَبِیلِ اللَّهِ وَلَا یَخَافُونَ لَوْمَهَ لَائِمٍ ذَلِکَ فَضْلُ اللَّهِ یُؤْتِیهِ مَنْ یَشَاءُ وَاللَّهُ وَاسِعٌ عَلِیمٌ[۴]» و در آیهی بعدی میفرماید: «وَمَنْ یَتَوَلَّ اللَّهَ وَرَسُولَهُ وَالَّذِینَ آمَنُوا فَإِنَّ حِزْبَ اللَّهِ هُمُ الْغَالِبُونَ[۵]». در این آیهی کریمه «إِنَّمَا وَلِیُّکُمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِینَ آمَنُوا الَّذِینَ یُقِیمُونَ الصَّلَاهَ وَیُؤْتُونَ الزَّکَاهَ وَهُمْ رَاکِعُونَ[۶]» نکاتی که قبل از توضیح لازم است به آن توجّه بشود، یکی کلمهی «انّما» است؛ انّما از اداتِ حَصر است؛ یعنی این است و جز این نیست. آن موضوع را تثبیت میکند و غیر از آن را نیز نفی میکند. انّما این است و غیرِ این نیست. دوم مسئلهی «ولیّ» است؛ ریشه ولی «یلیه» و اشیایی که پشت هم قرار میگیرند و مناسبتی این ها را به یکدیگر مرتبط میکند، این مسئلهی ولا، موالات توجیه میشود. در ولا، موالات امری جلو قرار میگیرد و اموری که یلی آن چیز را «ولیه یلیه» دنبال آن میآید. این ریشهی لغوی است و از نظر مصداق گاهی به معنای نصرت است. ولاءِ یاوری است. گاهی به معنای محبّت و گاهی به معنای سرپرستی است و برای هرکدام نیز آیاتِ روشنی وجود دارد. راغب می گوید: اگر ولاء به کسر اطلاق شود، وِلایت معنای نصرت است و اگر به فتح اطلاق شود، وَلایت به معنای سرپرستی و صاحب اختیار بودن است. در این آیهی کریمه احتمال اینکه مصداق ولایت دوستی و نصرت باشد، منتفی است. به چه دلیل این گونه است؟ به این دلیل که هم نصرت مؤمنین به یکدیگر منحصر به پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) و «وَالَّذِینَ آمَنُوا الَّذِینَ یُقِیمُونَ الصَّلَاهَ» نیست و هم دوستی مؤمنین در اسلام عام است؛ «إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ إِخْوَهٌ[۷]» این اُخُوَّت یک ارتباط معنوی است و خدای متعال این را در مورد مؤمنین فقط تثبیت کرده است و غیر مؤمن نمیتوانند با هم برادر باشند ولی مؤمنین با هم رابطهی اُخُوَّت دارند و این رابطه هم قراردادِ خداوند است؛ «إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ إِخْوَهٌ».
ولایت رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) به تبع ولایت خداوند است
خداوند دستور داده است: «تَعَاوَنُوا عَلَى الْبِرِّ وَالتَّقْوَى[۸]»؛ مسئلهی نصرت و کمک به همدیگر دستور عام دارد و همه مکلّف هستند تا یکدیگر را یاری دهند. علاوه بر اینکه ولایت دوسویه را خداوند متعال در یک آیهای همه را منصوصاً سهیم کرده است؛ «الْمُؤْمِنُونَ وَالْمُؤْمِنَاتُ بَعْضُهُمْ أَوْلِیَاءُ بَعْضٍ[۹]» در این آیهی کریمه خداوند متعال همهی مؤمنین را علاوه بر اینکه اگر مؤمنان به صورت عام هم گفته میشد و بانوان را نیز شامل میشد، ولی پروردگار عزیز به علّت حکمتی که می خواهند مسئلهی امر به معروف و نهی از منکر را همه حق بدانند و وظیفه بدانند و کسی نگوید که شما حقّ دخالت در کارِ ما را ندارید، خداوند متعال یک ولایت دوسویه را در این آیهی کریمه بین همهی مؤمنین و مؤمنات منصوص فرموده است؛ «الْمُؤْمِنُونَ وَالْمُؤْمِنَاتُ بَعْضُهُمْ أَوْلِیَاءُ بَعْضٍ» این مقدمه است که «یَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَیَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْکَرِ» را مطرح کند اما به منافقین که میرسد، در آن جا جعل ولایت نیست؛ «الْمُنَافِقُونَ وَالْمُنَافِقَاتُ بَعْضُهُمْ مِنْ بَعْضٍ یَأْمُرُونَ بِالْمُنْکَرِ وَیَنْهَوْنَ عَنِ الْمَعْرُوفِ[۱۰]». بنابراین ولایت دوسویه که هم در آن نصرت وجود دارد و هم محبّت در آن قرار دارد، در این آیه تصریح شده است و برای تمام مؤمنین و مؤمنات است و آیهی تعاون و آیهی اُخُوَّت هم تأکید بر این معناست.
کلمهی «انّما» برای این سه گروه اثبات میکند و برای کسانی که در این دایره نیستند، نفی میکند؛ «إِنَّمَا وَلِیُّکُمُ اللَّهُ». تعبیرات خیلی دقیق و شایان توجّه است. کلمهی «اولیاء» را نیاورده است بلکه «إِنَّمَا وَلِیُّکُمُ» را آورده است. حتی در آنجایی که «الَّذِینَ یُقِیمُونَ» به صورت جمع است، اما کلمهی «ولی»، ولیِ واحدی است. «إِنَّمَا وَلِیُّکُمُ اللَّهُ» یعنی فقط، انحصاراً ولیّ شما با توجه به اینکه ولایت به معنی یاوری و ولایت به معنی محبّت در آیات دیگر عمومی است، در اینجا کلمهی «إِنَّمَا» آنها را منظور نکرده است، بلکه ولایت فقط به معنای حکومت و صاحب اختیار بودن میماند. «إِنَّمَا وَلِیُّکُمُ اللَّهُ»، کلمهی «إِنَّمَا» قرینهی روشنی است و تمام احتمالات را نفی میکند و ظهور هم نیست، بلکه نصّ است. در غدیر هم رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) برای اینکه بعداً اینگونه احتمال را ندهند، اول رو به جمعیت کردند و پرسیدند: «ألَسْتُ أوْلَى بِکُمْ مِنْ أنْفُسِکُمْ» که در آن آیهی کریمه آمده است که میفرماید: «النَّبِیُّ أَوْلَى بِالْمُؤْمِنِینَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ[۱۱]» و با توجه به این آیه پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) از اینها اقرار گرفتند. «ألَسْتُ أوْلَى بِکُمْ مِنْ أنْفُسِکُمْ» وقتی پاسخ دادند: «بلی»، در آنجا دست امیرالمؤمنین (علیه السلام) را گرفتند و فرمودند: «مَن کُنتُ مَولَاهُ فَهَذَا عَلیٌّ مَولَاه[۱۲]». در اینجا هم «إِنَّمَا» مطلب را به صورت روشن و نصّ و شفاف و بدون هیچ گونه احتمالی قرار داده است. فقط ولیّ شما منظور این است که یعنی صاحب وَلایت شما نه وِلایت شما، آن کسی که برای شما أولی بِه است، یعنی ولایتش از شما بالاتر است، در مرحلهی اول که ولایت ذاتی است، متعلق به خداوند بزرگ است؛ «وَلِیُّکُمُ اللَّهُ» ولی شما، صاحب اختیار شما، همه کارهی شما الله است. بعد از «واو» عاطفه استفاده کرده است که اگر کلمهی الله را برداریم، همان چیزی که در مورد الله وجود داشت و به آن عطف میشد، به کلمهی «رسوله» هم عطف خواهد شد. در مرحلهی سوم نیز آن را مستقلاً آورده است و هر کدام بالإستقلال «وَلِیُّکُمُ» شامل حالشان میشود؛ «وَالَّذِینَ آمَنُوا الَّذِینَ یُقِیمُونَ الصَّلَاهَ وَیُؤْتُونَ الزَّکَاهَ وَهُمْ رَاکِعُونَ». این عطفِ سه مرحله به یکدیگر نشان دهندهی این است که ولایت پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) به تبعِ ولایت خداوند متعال است، همان ولایتی را که خداوند بر بندگانش دارد که هم ولایت تکوینی و هم ولایت تشریعی است، همان ولایت را رسولش دارد. بعد مجدداً عطف می کند.
اثبات ولایت امیرالمؤمنین صلوات الله علیه در قرآن کریم
در آیهی مبارکه «یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا أَطِیعُوا اللَّهَ وَأَطِیعُوا الرَّسُولَ وَأُولِی الْأَمْرِ مِنْکُمْ[۱۳]» کلمهی «أَطِیعُوا» را در «أُولِی الْأَمْرِ» نیاورده است و به دنبال رسالت آورده است. اما در اینجا در سه مقطع است و هر کدام بالإستقلال به جای یکدیگر قرار میگیرند. «إِنَّمَا وَلِیُّکُمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ» به تبعِ ولایت خدا، ولایت رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) است و دیگر اسمی به کار نبرده است، بلکه صفاتی را آورده است که این صفات از نظر تاریخی و حدیثی منحصر به شخص علی بن ابی طالب (علیه الصلاه و السلام) است. «وَالَّذِینَ آمَنُوا» کسانی که ایمان دارند و «الَّذِینَ یُقِیمُونَ الصَّلَاهَ» نماز را اقامه میکنند و «وَیُؤْتُونَ الزَّکَاهَ وَهُمْ رَاکِعُونَ» برای اینکه آن احتمال به وجود نیاید، که این آقایان اعاظم اهل سنت گفتند منظور از آیهی شریفه ولایت مؤمنین بر یکدیگر در مقابل ولایت یهود بر خدا در آیات قبلی دارد و آنها را فرموده و نفی کرده است که میفرماید: «لَا تَتَّخِذُوا الْیَهُودَ وَالنَّصَارَى أَوْلِیَاءَ[۱۴]» در اینجا جامعهی ایمانی را فرموده است «الَّذِینَ یُقِیمُونَ الصَّلَاهَ». خداوند عبارت «وَهُمْ رَاکِعُونَ» را آورده است که خود قرینهی روشنی است که عمومی نیست؛ «وَیُؤْتُونَ الزَّکَاهَ وَهُمْ رَاکِعُونَ».
بنابراین ولایت خداوند که با کلمهی «إِنَّمَا» آمده است، اگر «إِنَّمَا» هم نبود، ولایت خداوند که ولایت مقبول به صورت تکویناً و تشریعاً است، بعد از ولایت ذاتی خداوند، ولایت تبعی متعلق به رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) است و همان ولایتی را که خداوند دارد، همان را رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) دارد. «الَّذِینَ یُؤمنون» و آنهایی که ایمان شان، ایمان مستمر است و «یُقِیمُونَ الصَّلَاهَ» نمازشان، نماز استمرار است یعنی اقامهی نمازشان مستمر است ولی در رکوع شان که در آن حالت زکات داده شده است، شاخصهی شناخت این فرد است؛ «الَّذِینَ یُقِیمُونَ الصَّلَاهَ وَیُؤْتُونَ الزَّکَاهَ وَهُمْ رَاکِعُونَ».
بنابراین همان ولایتی که خداوند دارد، همان وَلایتی که رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) دارد، «النَّبِیُّ أَوْلَى بِالْمُؤْمِنِینَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ» دقیقاً همان ولایت را «الَّذِینَ یُقِیمُونَ الصَّلَاهَ وَیُؤْتُونَ الزَّکَاهَ وَهُمْ رَاکِعُونَ» دارد.
در میان آیات در انحصار ولایت بعد از رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم)، هیچ آیهای به این اندازه شفافیت ندارد. آیهی تبلیغ که می فرماید: «الیَومَ یَئِسَ الَّذینَ کَفَروا[۱۵]» ظهور تام دارد ولی نصّ نیست. دو کلمهی «إِنَّمَا» داریم که در فضیلت امیرالمؤمنین و ائمه اطهار (علیهم السلام) دلالت فوق العاده ای دارد؛ یکی آیهی تطهیر است. افضلیت حضرات اهل بیت (علیهم السلام) که آیهی تطهیر در مورد آنها نازل شده است، بر همهی انبیاء است. کلمهی «إِنَّمَا» در آیهی شریفهی «إِنَّمَا یُرِیدُ اللَّهُ لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ[۱۶]» شامل حضرت ابراهیم (علیهم السلام)، حضرت موسی (علیهم السلام)، حضرت عیسی (علیهم السلام) و هیچ کدام از انبیاء الهی نیست؛ این نوع طهارت مخصوص اهل بیت (علیهم السلام) است. یک مورد هم کلمهی «إِنَّمَا» در آیهی ولایت است که در اینجا نیز آن ولایتی را که خداوند دارد، منحصراً خداوند صاحب اختیار و حاکم شماست و رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) هم همان ولایت را دارد و کسانی که در اقامهی نماز نهادینهاند و در حال رکوع زکات دادهاند، آنان هم همان ولایت پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) و همان ولایت تبعی رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) را دارند که ولایت علی الاطلاق نیز میباشد و همان ولایتی است که خداوند برای آن قیدی نگذاشته است؛ هر ولایتی که خداوند دارد، همان ولایت را رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) دارند و همان ولایت را مقیمین الصلاتی که در حال رکوع زکات دادهاند، دارا هستند.
مفاد این آیه و مطلبی که به روشنی از این آیه استفاده میشود، ولایت انحصاری بلافصل امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب (علیه الصلاه و السلام) است؛ زیرا بعد از رسول دیگر فاصلهای وجود ندارد؛ کسی بعد از رسول ولایت دارد که دارای این ویژگی است. این آیه شامل ائمه اطهار (سلام الله علیهم اجمعین) نمیشود و انحصاراً در مورد امیرالؤمنین (علیه السلام) دلالت دارد ولی برای حضرات معصومین یا از بابِ آیهی اولی الأمر، آیهی «کُونُوا مَعَ الصَّادِقِینَ[۱۷]»، آیهی «وَلِکُلِّ قَوْمٍ هَادٍ[۱۸]» و امثال این آیات امامت و ولایت آنها اثبات میشود ولی ولایت بلافصل امیرالمؤمنین (علیه السلام) که جز علی کسی چنین حقّی را ندارد، در این آیه قابل انکار نیست و ابهامی هم وجود ندارد. ایرادهایی که متعصّبین در این مورد گرفتهاند، یکی مسئلهی جمع بودن است؛ «الَّذِینَ یُقِیمُونَ الصَّلَاهَ» اول مسئلهی سیاق را مطرح میکند که این سیاق دلیل نیست. اگر خداوند متعال در این آیه به صورت یکجا چند موضوع را نازل فرموده بودند، جای طرح سیاق بود با وجود اینکه دلالت کامل ندارد. در جایی که نصّ است، جای سیاق نیست. ولی آیات بعد از نزول تنظیم شده است که میتواند توسط رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) و یا به هر کیفیتی بوده باشد که این آیات بعد از نزول تنظیم شدهاند و همهی آیاتی که پشت سر یکدیگر هستند، همگی در یکجا نازل نشدهاند که بخواهیم بگوییم سیاق این آیات به فهم هر آیهای از آیهی دیگر کمک میکند.
مطلب بعدی مسئلهی «یُقِیمُونَ الصَّلَاهَ وَیُؤْتُونَ الزَّکَاهَ وَهُمْ رَاکِعُونَ» است که هم مرحوم علامهی طباطبائی (رضوان الله تعالی علیه) و هم شاگردان ایشان عقیده دارند در اینجا استعمالِ لفظ و ارادهی مفرد نشده است تا بخواهید بگویید مجاز صورت گرفته است که اگر مجاز هم باشد و قرینه داشته باشیم اشکالی ندارد؛ اما میگویند یکی از روش هایی که قرآن کریم در محاورات به کار میبرد، مطلب را به صورت کلّی میفرماید هرچند مصداق واحد و یا جمع باشد. قرآن به صورت کلّی مصداقِ خودش را پیدا میکند. مانند آیهی مباهله که میفرماید: «فَقُلْ تَعَالَوْا نَدْعُ أَبْنَاءَنَا وَأَبْنَاءَکُمْ[۱۹]» در صورتی که دو نفر بودند و تثنیه است اما خداوند متعال جنس پسرها را آورده است. در مورد «نساء» و «أنفس» هم به همین صورت است ولی در مصداقِ خارجی هر کدام یک مصداق بیشتر ندارند جز در مورد حسنین (علیهما السلام) که دو مصداق هستند.
در مورد رذائل هم به همین صورت است؛ آنها گفتند: «إِنَّ النَّاسَ قَدْ جَمَعُوا لَکُمْ فَاخْشَوْهُمْ[۲۰]» این را چند نفر گفته بودند؟ نعیم بن مسعود این حرف را گفته بود ولی قرآن کریم به صورت جمع به کار میبرد. یا آن عبدالله بن عبید که منافق بود، گفت: «لَئِنْ رَجَعْنَا إِلَى الْمَدِینَهِ لَیُخْرِجَنَّ الْأَعَزُّ مِنْهَا الْأَذَلَّ[۲۱]» یک فرد بیشتر این حرف را نزده است ولی قرآن کریم میفرماید که اینجور گفتند. این که به صورت کلّی گفته میشود و اشخاص مصداق آن را در خارج خودشان پیدا میکنند، یک حقیقت است و موضوع ارتباطی با مفرد و یا جمع بودن ندارد. هدف بیان آن مطلب کلّی است. لذا اینجور مسائل جزءِ روش های مستمر است و در محاورات دیگران نیز وجود دارد و نمیتواند مشکلی برای استنباطِ این مسئله از این آیهی کریمه باشد.
نظر عالم اهل سنت درباره آیهی شریفهی «وَیُؤْتُونَ الزَّکَاهَ وَهُمْ رَاکِعُونَ»
و نکتهی دیگری که فخررازی مطرح کرده است، این است که حضرت علی (علیه السلام) مالِ زیادی نداشته است که زکات بر او واجب بوده باشد و یک حدیثی نیز نقل میکند که مصداق این آیه ابوبکر بوده است؛ یک حدیثِ مُرسل در مورد ابوبکر وجود دارد و در مورد نزول این آیه در شأن امیرالمؤمنین (علیه السلام) مرحوم علامه امینی از بیست کتاب از کتب اهل سنت به طرق مختلف نقل می کند. همهی اینها را کنار گذاشته است و میگوید که علی امکاناتی نداشته است. هم اصل این موضوع که علی امکاناتی نداشته است دروغ است؛ امیرالمؤمنین (علیه السلام) اولین موّلد مدینه هستند و در تولید شخص اوّل هستند. حضرت امیرالمؤمنین سپرده و کنز نداشتهاند، «یَکْنِزُونَ الذَّهَبَ وَالْفِضَّهَ[۲۲]» نبودند و هر چه درآمد داشتند را مصرف میکردند. به علاوهی این موضوع دلیلی برای این دارید که منظور از زکات در آیهی شریفهی «وَیُؤْتُونَ الزَّکَاهَ وَهُمْ رَاکِعُونَ» زکات واجب است؟ آیات زکات که در قرآن کریم وجود دارد، به قرائن باید وجوب آن را بیان کنیم والّا اعم از مستحب و وجوب است. این هم یکی از بهانه گیریهایی است که آقای فخررازی به همهی جبلان فکری که دارد، گاهی دارای تعصّبات جاهلانه و کورکورانه است. نکتهی دیگری که ایشان مطرح میکنند، میگویند این موضوع با حضور قلبِ امیرالمؤمنین (علیه السلام) سازگاری ندارد. ایشان چگونه نماز میخواندند که در متن نماز به فقیر انگشتر میدهند؟ پاسخ این موضوع هم بسیار روشن است که حضرت امیر (علیه السلام) ذوب در ذاتِ ربوبی بودند و به غیر از خداوند توجّه نداشتند. غیر از خداوند، قلب و ذهن و وجود ایشان را به خودش معطوف نمیداشت. اما همانگونه که هم در نماز ذکر وجود دارد، هم قیام هست، هم قعود هست و مگر این افعال مختلف مانع حضور انسان است؟ آن موضوع هم یکی از چیزهایی بود که خداوند راضی بود؛ آن چیزی که مرضیِّ خداست، قلب علی (علیه السلام) را میبرد. چشم دل ایشان باز است و ذات ربوبی، آیینهی علم الهی و رضای الهی را میبینند و آن چیزی را که رضای خداوند است را انجام میدهند و این عینِ حضور است و دیگرانی که در این حد نیستند، چیزهای دیگر میتواند حواسشان را پرت کند ولی وجود مقدس امیرالمؤمنین (علیه السلام) از این جهت دو عبادت را یکجا انجام دادهاند و چیزی به غیر از اجرای فرمان الهی و تأمین رضایت پروردگار متعال نبوده است. ممکن است خداوند همزمان ده کار را از انسان بخواهد که مورد رضایت خداوند باشد را انجام بدهد. در حال جهاد هم نماز میخواندند، در حال نماز زکات میدهند. این اجتماعِ عبادات در یکجا دلیل بر حضور فوق العاده است و هیچ دلیلی بر این موضع نیست که زکات دادن حضور ایشان را نسبت به محضر پروردگار متعال تضعیف میکند.
مهمتر از این موارد مسئلهی روایات است که روایات در این رابطه هم از طریق اهل سنت و هم از طریق شیعیان سه نوع گزارش شده است؛ ولی در مجموع روایات متواتر هستند. یک مسئله این است که حضرت رسول (صلی الله علیه و آله و سلم) در مسجد تشریف داشتند و سائل آمد و کسی جواب او را نداد و او خداوند را شاهد گرفت که نمازگزاران مسجدی به دادِ من نرسیدند و امیرالمؤمنین (علیه السلام) انگشتشان را دراز کردند و از انگشت کوچک حضرت علی انگشتر را بیرون آورد.
گزارش دوم این است که وقتی عبدالله بن سلام مسلمان شد، مورد بیمهری طایفهی خودش قرار گرفت و مطرود شد و با جمعی که مسلمان شده بودند، به محضر رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) رسیدند و از این جفای خویشاوندان شِکوِه کردند و به حضرت رسول عرضه داشتند که حضرت موسی (علیه السلام) و دیگران برای بعد از خودشان وصیّ تعیین میکردند و ما که مورد هجوم هستیم، از شما میخواهیم که به ما بفرمایید که بعد از شما چه کسی شایستهی جانشینی شما را دارد؛ رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) با اینها حرکت کردند و جلوی مسجد آمدند و سائلی از درب مسجد بیرون میآمد و این آیه نازل شده بود که می فرماید: «إِنَّمَا وَلِیُّکُمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ» که این آیهی بعد از درخواست اینها نازل شد؛ با هم به داخل مسجد آمدند و هنگامی که پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) سائل را دیدند، از او پرسیدند که آیا از کسی درخواستی کردی؟ پاسخ داد: بله و سپس جریان را توضیح داد که حضرت علی (علیه السلام) در حال رکوع بودند و این انگشترشان را به من دادند. نوای تکبیر وجود نازنین پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) بلند شد و صدا زدند: الله اکبر.
گزارش دیگر این است که بُردِ یمانی از غنائم جنگی بود و یا هدیهای بوده است که نجاشی برای پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرستاده بودند و لباس قیمتی بود. سائل آمد و دیگران پاسخ مثبت ندادند و امیرالمؤمنین اشاره کردند و او بُرد را از دوش امیرالمؤمنین بردند و اجمالاً با لحنهای مختلف، موضوع ایثارِ حضرت امیر (علیه الصلاه و السلام) و جمع بینِ دو عبادت در یک مرکز و عبادت سوم هم مسئلهی ولایت امیرالمؤمنین است که تا ابد برکتِ اسلام و معنویت است و با این مناسبت زمینهای به وجود آمد تا خداوند متعال راه را برای همهی نسلها روشن کند.
یک صلواتی مرحمت بفرمایید.
وَ صَلَّى اللَّهُ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الطَّاهِرِین
اللهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ عَجِّل فَرَجَهُم
[۱] سوره مبارکه طه، آیات ۲۵ تا ۲۸٫
[۲] غرر الحکم و درر الکلم، ج ۱، ص ۱۴۰٫
صحیح روایت: إِنَّ اَلْقُرْآنَ ظَاهِرُهُ أَنِیقٌ وَ بَاطِنُهُ عَمِیقٌ لاَ تَفْنَى عَجَائِبُهُ وَ لاَ تَنْقَضِی غَرَائِبُهُ وَ لاَ تُکْشَفُ اَلظُّلُمَاتُ إِلاَّ بِه.
[۳] بحار الأنوار : ۹۲/۱۵/۸ . و عن یعقوب بن السکّیت النحوی قال : سألت أبا الحسن الثالث علیه السلام ما بال القرآن ـ و ذکر نحوه ـ بحار الأنوار : ۹۲/۱۵/۹.
الإمامُ الصّادقُ علیه السلام لمّا سُئلَ : ما بالُ القرآنِ لا یَزدادُ علَى النَّشرِ و الدَّرسِ إلاّ غَضاضَهً؟ ـ: لأنَّ اللّهَ تبارکَ و تعالى لم یَجعَلْهُ لِزمانٍ دونَ زَمانٍ ، و لا لِناسٍ دونَ ناسٍ ، فهُو فی کلِّ زَمانٍ جَدیدٌ ، و عِند کُلِّ قَومٍ غَضٌّ إلى یَومِ القِیامَهِ .
[۴] سوره مبارکه مائده، آیه ۵۴٫
[۵] سوره مبارکه مائده، آیه ۵۶٫
[۶] سوره مبارکه مائده، آیه ۵۵٫
[۷] سوره حجرات، آیه ۱۰٫
[۸] سوره مبارکه مائده، آیه ۲٫
[۹] سوره مبارکه توبه، آیه ۷۱٫
[۱۰] سوره مبارکه توبه، آیه ۶۷٫
[۱۱] سوره مبارکه احزاب، آیه ۶٫
[۱۲] کتاب سلیم بن قیس الهلالی، ج۲، ص: ۶۴۴؛ وقعه صفین، ص: ۳۳۸؛ الغارات (ط – القدیمه)، ج۲، ص: ۴۵۲.
[۱۳] سوره مبارکه نساء، آیه ۵۹٫
[۱۴] سوره مبارکه مائده، آیه ۵۱٫
[۱۵] سوره مبارکه مائده، آیه ۳٫
[۱۶] سوره مبارکه احزاب، آیه ۳۳٫
[۱۷] سوره مبارکه توبه، آیه ۱۱۹٫
[۱۸] سوره مبارکه رعد، آیه ۷٫
[۱۹] سوره مبارکه آل عمران، آیه ۶۱٫
[۲۰] سوره مبارکه آل عمران، آیه ۱۷۳٫
[۲۱] سوره مبارکه منافقون، آیه ۸٫
[۲۲] سوره مبارکه توبه، آیه ۳۴٫
پاسخ دهید