«أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّیْطَانِ الرَّجِیمِ»

«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ‏ * رَبِّ اشْرَحْ لی‏ صَدْری * وَ یَسِّرْ لی‏ أَمْریَ * وَ احْللْ عُقْدَهً مِنْ لِسانی‏ * یَفْقَهُوا قَوْلی‏»[۱].

«الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ العَالَمینَ وَ الصّلَاهُ عَلَی خَاتَمِ الْمُرْسَلِینَ طَبِیبِنا حَبیِبنَا شَفِیعِ ذُنوبِنَا أَبِی الْقَاسِمِ مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الْمَعْصُومِینَ سِیَّمَا الْحُجَّهُ بَقِیَّهِ اللهِ فِی الْعَالَمِینَ عَجَّلَ اللهُ فَرَجَهُ وَ رَزَقَنَا اللهُ صُحبَتَهُ وَ اللَّعْنُ عَلَی أَعْدَائِهِمْ أَجْمَعِینَ إالی یوم الدّین».

روزی که دین کامل و نعمت تمام شد

«أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّیْطَانِ الرَّجِیمِ * بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ‏ * الْیَوْمَ یَئِسَ الَّذِینَ کَفَرُوا مِنْ دِینِکُمْ فَلَا تَخْشَوْهُمْ وَاخْشَوْنِ الْیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دِینَکُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَیْکُمْ نِعْمَتِی وَ رَضِیتُ لَکُمُ الْإِسْلَامَ دِینًا[۲]». این آیه‌ی کریمه که در ذیل آیه‌ی سوم سوره‌ی مبارکه‌ی مائده قرار دارد که در اوّل آیه در مورد گوشت‌های حرام و مسائل تغذیه است و در آخر هم این موضوع آمده است که کسی که در مخمصه قرار می‌گیرد، می‌تواند از مُردار بهره بگیرد؛ قبل از این جریان … این جمله آمده است که می‌فرماید: «الْیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دِینَکُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَیْکُمْ نِعْمَتِی وَ رَضِیتُ لَکُمُ الْإِسْلَامَ دِینًا» که مصدرِ به عبارت «الْیَوْمَ یَئِسَ الَّذِینَ کَفَرُوا مِنْ دِینِکُمْ» می‌باشد. چهار ویژگی برای این «الیُوم» که حرف «الف و لام» آن هم قاعدتاً مربوط به «الف و لام» عهد است، ذکر شده است؛ ویژگی اول این است که روز یأس است که می‌فرماید: «الْیَوْمَ یَئِسَ الَّذِینَ کَفَرُوا»؛ جبهه‌ی کُفر مأیوس شد. ویژگی دوم اکمال دین است؛ دین دیگر چیزی کم ندارد و هر چیزی که کم داشت، برای شما گذاشتیم و این معجون همه‌ی موادش را پیدا کرد و کامل است؛ «وَ نُنَزِّلُ مِنَ الْقُرْآنِ مَا هُوَ شِفَاءٌ[۳]»؛ اگر این نبود، شِفاء نبود ولی الان دیگر کامل شده است و خاصیّت و اثر خودش را دارد. نکته‌ی سوم این است که خداوند متعال می‌فرماید که نعمت من تمام شد و روز اکمال دین و اتمام نعمت است که اگر این نبود، نعمت تامّ نبود. این چه حادثه‌ای است که این چهار مسأله در آن وجود دارد؟ یکی یأس کُفار است و این‌که جبهه‌ی کُفر دیگر طمع ندارد تا دین را نابود کند و می‌داند که این دین دیگر نابود نخواهد شد. دوم مسأله‌ی اکمال دین است. سوم مسأله‌ی اتمام نعمت است. چهارمین مسأله هم این است که بدون این خداوند متعال راضی نیست و خداوند متعال از دینش با همه‌ی ابعادی که دارد، با این راضی شده است. «رَضِیتُ لَکُمُ الْإِسْلَامَ دِینًا»؛ اسلام بدون این رضایت حقّ را به همراه ندارد. حوادثی که در طول عُمر شریف نبیّ مکرّم اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) اتّفاق افتاده است، مُفسرین این‌ها را بررسی نموده‌اند و ارزیابی کرده‌اند که کدام یک از این روزها می‌تواند دارای این چهار ویژگی باشد. یکی روز بعثتِ نبیّ مکرّم اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) است؛ این آیه‌ی کریمه در آن زمان نازل نشده است و احدی مدّعی نیست که این آیه‌ی کریمه در بعثتِ نبیّ مکرّم اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) نازل شده باشد. احتمال این‌که این آیه در فتوحات نازل شده باشد هم وجود دارد که جنگ بَدر حادثه‌ی خیلی مهمّی است. جمعیّت کثیر با هِیمنه‌ی عِدّه و عُدّه و سلاح لازم به جنگ یک جمعیّت قلیلِ نو پا آمده‌اند که هیچ‌گونه پشتوانه‌ی مالی و تسلیحاتی هم نداشتند و این جمعیّتِ کمِ بدون پشتوانه‌ی سیاسی و عِدّه و عُدّه و تسلیحات، آمده‌اند و با این جمعیّت کثیر و مُسلح و مُجهز و مُتمکّن مقابله کردند و نتیجه به نفع جبهه‌ی اسلام تمام شد و عِدّه‌ی قلیل پیروز شدند. این حادثه بسیار مهم است؛ ولی با این حادثه نه دین کامل می‌شود و نه این‌که نعمت تمام می‌شود. یعنی هیچ‌گونه تناسبی ندارد. در یک پیروزی نظامی در یک مرحله، بگوییم که تمام ابعاد دین تکمیل شد و نعمت تمام شد و دشمن مأیوس شد؛ اگر این‌گونه بود و دشمن مأیوس می‌شد که دیگر جنگ‌های بعدی رُخ نمی‌داد. اگر یأس بود در همان جنگ بدر تمام شده بود و برای همیشه آب پاکی را به روی دست این‌ها ریخته بود؛ ولی این‌گونه نبود و بعد از آن حدود شصت متجاوز و شصت جنگ اتّفاق افتاده است و این موضوع نشان می‌دهد که مأیوس نبودند. این چیزهایی که بعضی از مُفسرین می‌گویند، احتمالاتی است که اهل سنّت برای هر کدام از آن‌ها حساب باز کرده‌اند. یک احتمال هم برای روز عرفه‌ی حجّه الوداع پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) وجود دارد؛ زیرا پایان عُمر شریف ایشان بوده است و احکام آمده است و این نیز تناسبی ندارد و کسی با حجّه الوداع مأیوس و امیدوار نمی‌شود. به علاوه حجّه الوداع به اندازه‌ای بُرد ندارد که بگوییم که روح شده است و این جسم روح گرفت و کامل شد و نعمت تمام شد. از این قبیل حوادثی که در دوران رسالت نبیّ مکرّم اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) اتّفاق افتاده است، اگر همه را بررسی کنیم، این چهار ویژگی در هیچ‌کدام از آن‌ها روزها دیده نمی‌شود که یأس کُفار و کمال دین و اتمام نعمت و رضایت خداوند متعال از مجموعه دین همراه باشد؛ در هیچ‌کدام وجود ندارد و باید مهم‌ترین روز در عالَم اسلام باشد که این چهار چیز را مورد تحلیل و بررسی قرار بدهیم و ببینیم که با آن روز تطبیق کند. در این جهت، اولاً از نظر نقلی روایات مُستفیذ است؛ اگر نگوییم متواتر است، می‌توانیم بگوییم مُستفیذ است که هم از طُرُقِ اهل سنّت و هم از طریق شیعه می‌توان متوجّه شد که این موضوع مربوط به روز غدیر است؛ روز نصبِ امیرالمؤمنین (علیه السلام) برای ولایت و رهبری است.

مسأله‌ی حکومت و رهبری امیرالمؤمنین (علیه السلام) مصداق آیه‌ی شریفه است

مرحوم سید شرف‌الدین در کتاب المراجعات شش حدیث نقل کرده است که هر شش حدیث از طریق اهل سنّت نقل شده است. از طریق «زید ابن ارقم[۴]» نقل شده است، از طریق «جابر ابن عبدالله[۵]» نقل شده است و صحابی شهیر و مقرّب پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) این‌ها را نقل کرده است. صرف نظر از مسأله‌ی احادیث، خود این ویژگی‌ها و خصوصیّات، باید در روزی باشد که روز سرنوشت‌سازی باشد که حادثه‌ی آن روز، یک حادثه‌ی اثرگذار برای روحیه‌ی همه‌ی کُفار در تاریخ واقع بشود و جبهه‌ی کُفر برای نابودی دین، دیگر خاطر جمع شود که نمی‌تواند دین را نابود کند و این جز با مسأله‌ی رهبری و حادثه‌ای که این باغی که تا به حال رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) کِشت کرده‌اند، اگر باغبانِ امین و مهندس کارشناسی برای حفاظت از این نهال‌ها و ریاحین و گُل‌ها پیش‌بینی نشود، دست تجاوزِ افرادی که مالک این باغ نبودند و برای این باغ زحمتی نکشیده‌اند، مشخص است که این نگرانی وجود دارد که این باغ را از بین ببرند. اما اگر باغبانی، باغی را با ابعادِ مختلفی که زندگی جمعی و جامعه و امّتی را می‌تواند تأمین بکند، برای این باغ، یک باغبانِ کارشناسِ دارای برنامه‌ریزی که از هندسه‌ی باغ اطلاع دارد و خطوطِ تکاملی این باغ در اختیارش است و خودش هم از جان مایه گذاشته است و باید چنین کسی را تعیین کنند که هم کفایت دارد و هم دانش دارد و هم خودش با این باغ عجین است. آن موقع می‌شود گفت که من با خاطرِ جمع چشم از دنیا می‌پوشانم؛ زیرا برای دستاوردِ من یک متصدّی پیدا شده است که از بابتِ او خاطر جمع هستم؛ هم متجاوزین نمی‌توانند به داخلِ بروند و در هویّت این باغ و در محتوا و رهاورد این باغ نقشی ایفا بکنند و هم این‌که این باغ با وجود این باغبان، تمام آن آثاری را که با وجود به وجود آورنده‌ی باغ برای مردم منافع داشت، این می‌تواند همان کارها را انجام بدهد و این کمال دین است. اگر کسی کاری انجام داد و برای بعد از خودش برای ادامه‌ی آن کار کسی را معیّن نکند، این کار ابتَر است و کامل نیست و به کمال نرسیده است؛ اگر کسی کاری انجام داد ولی هنوز این معجون آن اثر خودش را نگذاشته است و جلوی آن کار گرفته شد که تا یک مرحله‌ای رسیده است، این خِشتِ آخر را که بنا بود بگذارد، نتوانست قرار بدهد و این دیوار کامل نشد؛ این کار، کارِ تمامی نیست و کارِ کامل و تامّ نیست؛ زیرا من این می‌خواستم که این سُفره و درآمد و این مدرسه را اداره کند و قبل از آن‌که این درآمد به نتیجه برسد، کار به دست شخصِ دیگری افتاد و مشخص نیست که درآمد آن برای این‌جا مصرف بشود. لذا تنها چیزی که می‌تواند با این چهار ویژگی قابل قبول باشد، مسأله‌ی رهبری و حکومت است. هم حفاظتِ علمی می‌کند؛ زیرا غیر از او با این اسرار وارد نیست. کسی که یک صنعتی را تأسیس کرده است و می‌خواهد این صنعت را به بازار عرضه کند، دو کار انجام می‌دهد؛ یکی دفترچه‌ی راهنما است؛ برای این‌که از آن محصول به درستی استفاده بشود، دفترچه‌ی راهنما را ضمیمه‌ی آن می‌کنند و دوم نمایندگان مُجاز است که اگر این نمایندگان مُجاز نباشند، هنگامی که در این صنعت خللی به وجود می‌آید، از کار می‌افتد و نمی‌توانند از آن استفاده کنند. این دفترچه‌ی راهنما همان قرآن کریم است ولی آن کسی که هم حفاظت می‌کند و پیشگیری می‌کند که سارقین به سرقت نبرند و آن را کم و زیاد نکنند و هم با بطون آن آشناست و می‌تواند حقیقتش را صیانت و حفاظت کند و می‌تواند آثار مطلوبی که این معجون دارد را بنا به فراخورِ بیماران برایشان نسخه‌پیچی کند و به تناسب نیازها جامعه را درمان و معالجه کند و می‌تواند در برابر سیل‌ها و طوفان‌ها حفاظی باشد که این دین صدمه نخورد. این فقط مسأله‌ی حکومت و رهبری است و جز با این امر، با امر دیگری که این‌ها موارد برای آن ذکر شده است، تطابق ندارد.  مُفسرینی مانند آلوسی و صاحب المِنار گفته‌اند که این آیه در اواخر عُمر نبیّ مکرّم اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) و هشتاد و یک روز قبل از رحلت ایشان نازل شده است. اگر هشتاد و یک روز قبل از وفات درست باشد، این با غدیرخم تطبیق می‌کند؛ طبق نقل اهل سنّت که دوازدهم ماه ربیع را میلاد پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) می‌دانند، از دوازدهم ماه ربیع تا بیست و هشتم ماه صفر، هشتاد و یک روز می‌شود و خودِ این موضوع قرینه‌ای است برای این‌که مسأله مربوط به روز غدیر بوده است. «الیُوم»؛ منظور از «یوم» حادثه‌ی نصب است و امین برای این امانت بوده است، محافظ برای این گنج بوده است و یک فرد با مهارتی است که می‌تواند این را به عنوان خوراکِ نسل‌ها قرار بدهد و مایحتاجِ عموم را از این سرمایه تأمین کند و این سرمایه را حفظ کند و این سرمایه را در جریان به حرکت دربیاورد و این سرمایه را در همه‌ی زمین‌هایی که نیاز به این آب و چشمه دارند، سرازیر کند و همه را سیراب کند. این کسی است که به جای خودِ پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) باشد و مانند خودِ پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) قرآن در چنگش باشد و بر ابعادِ آن مسلّط باشد و بر نیازهای جامعه اشراف داشته باشد. در چنین وضعیتی است که این دین به لحاظ این‌که آینده‌نگر است، کامل می‌شود و چون کارشناس ابعادِ مختلف را می‌شناسد، تمام است و در آن نقضی وجود ندارد و چون چنین نگهبانی آمده است، کُفار می‌فهمند که این صندوقی که پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) گنج را در آن قرار داده است، دارای محافظ و نسوز است و کسی نمی‌تواند در آن دست ببرد و او از تحریف و این موارد حفاطت می‌نماید. این با مسأله‌ی ولایت تطبیق دارد و با مسأله‌ی تاریخ تطبیق دارد و با مسأله‌ی احادیث هم منطبق است. بنابراین این دلیل بر امامت و ولایت بلافصلِ امیرالمؤمنین (علیه السلام) است و به جز حادثه‌ی غدیر، هیچ حادثه‌‌ی دیگری دارای این چهار ویژگی نیست و حادثه‌ی غدیر هم «مَن کُنتُ مَولَاهُ فَهَذَا عَلیٌّ مَولَاه[۶]» است. بعد از آن‌که مسأله‌ی «أَلَسْتُ أوْلَى بِکُمْ مِنْ أنْفُسِکُمْ؟» را مطرح فرمودند که منظور مسأله‌ی محبّت بود و این‌که آن‌ها کاری نمی توانند انجام بدهند، می‌آیند و محتوا را تغییر می‌دهند و می‌گویند که درست است که پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) فرموده است ولی منظور ایشان محبّت بوده است. این با آن سؤالی که رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) از آن‌ها کرده است که می‌فرماید: «أَلَسْتُ أوْلَى بِکُمْ مِنْ أنْفُسِکُمْ؟»، سازگار نیست و بعد هم با واقعیّت کار که می‌فرماید: «سَلِّمُوا عَلَى عَلِیٍّ بِإِمْرَهِ اَلْمُؤْمِنِینَ[۷]» و همه هم آمدند و به عنوان امیرالمؤمنین با ایشان دست دادند و بیعت کردند و جلوتر از همه این منافقینی بودند که بعداً مشکل‌ساز شدند و این تصرّف الهی و قدرت‌نمایی و معجزه بود که واقعاً خداوند متعال اراده‌ی این‌ها را تحتِ قدرت خودش گرفت و نتوانستند کاری انجام بدهند.

قصد ترور رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) توسط منافقین

نکته‌ی دیگر در مورد عبارت «الْیَوْمَ یَئِسَ الَّذِینَ کَفَرُوا» این است که این‌ها قصد ترورِ رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) را داشتند؛ اولاً هرچه می‌توانستند برای تضعیف حکومتِ نبیّ مکرّم اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) از هیچ نقشه‌ای مضایقه نکردند. برای جنگ اُحُد، هنگامی که پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) قشون را اعزام کردند و از مدینه خارج شدند، ثلثِ جمعیّت برگشتند که این‌ها منافقین بودند و «عبدالله ابن اُبَیّ[۸]» در رأس این‌ها بود. آن‌هایی هم که آمدند، همگی خالص نبودند و دلیل آن هم این است که به محض این‌که کار سخت شد، پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) را در تیررَسِ و محاصره‌ی دشمن قرار دادند و همگی پا به فرار گذاشتند و مشخص می‌شود که اعتقادی به نبوّت نبیّ مکرّم اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) نداشتند؛ والّا خودشان را فدا می‌کردند. انسان رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) را در معرض خطرِ جانی قرار بدهد و خودش فرار کند! مشخص می‌شود که این‌ها قرص و محکم نبودند. علاوه بر این موضوع، این‌ها در جنگ تبوک قصد ترور را داشتند و گفتند که شتر رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) را از آن بالا رمی می‌کنند و هُل می‌دهند و ایشان می‌افتند؛ در آن‌جا معجزه اتّفاق افتاد که وجود نازنین پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) جهیدند و هم آن‌ها دیده شدند و هم این‌که مسیر روشن شد و رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) از یک خطر قطعی نجات پیدا کردند. وقتی که این‌ها از ترور و سوءِ قصد نااُمید شدند، منتظر وفات پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) بودند و گفتند مانند همه‌ی سلاطین، این سلطان که برود، سلطنت به دست دیگران می‌افتد و نقشه‌ی این‌ها این بود که حال که نتوانستیم پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) را از بین ببریم، بالاخره مرگ حق است و مرگ او که فرا برسد، دیگر این باغِ دین باغبان ندارد و این معجون ایجاد آورنده ندارد و این خوراک توزیع کننده‌ی امین ندارد؛ بنابراین این دین از بین می‌رود و قدرت و سلطنت هم دست به دست می‌شود و از یک شخص، به شخص دیگری می‌رسد. چون کارهای خودشان را برای نابودی خداوند متعال بی‌اثر دیده بودند، اُمیدشان به مرگ پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) بود که وقتی مرگ طبیعی فرا می‌رسد، بالاخره کار به دست ما می‌افتد. این غدیر اتّفاق افتاد و نقشه‌ی این‌ها خُنثی شد. «الْیَوْمَ یَئِسَ الَّذِینَ کَفَرُوا»؛ این‌ها در ترور نتوانستند کاری انجام بدهند ولی منتظر مرگ تو بودند ولی با مسأله‌ی غدیر و تعیین امیرالمؤمنین (علیه السلام)، مسأله‌ی تحریف قرآن، مسأله‌ی برگشت به جاهلیّت به صورت آشکار، به کُلّی منتفی شد. درست است که امیرالمؤمنین (علیه السلام) پس از رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) خلیفه نشدند، اما دین را حفاظت کردند و خطّ اصیل و آدرس با وجود امیرالمؤمنین (علیه السلام) محفوظ ماند. اگر کسی بخواهد خط را پیدا کند، این خط و صراط مستیم، وجود امیرالمؤمنین علی‌بن‌ابی‌طالب (علیه السلام) بود و مرجعیّت علمی هم ایشان بودند و حتّی خودِ آن‌ها به امیرالمؤمنین (علیه السلام) مراجعه می‌کردند. بنابراین هویّت دین محفوط ماند و کُفار از این‌که در دین دست ببرند و قرآن کریم را تحریف کنند و تغییر بدهند، مأیوس شدند و از این‌که بخواهند جاهلیّت را به جایِ قرآن بیاورند، نااُمید شدند. این چهار ویژگی که هم یأسِ کُفار، هم اکمال دین، هم اتمام نعمت که در مسأله‌ی اتمام نعمت، مسأله‌ی این است که حتّی اگر فرض کنیم غاصبین با برنامه‌های دقیق بتوانند یک رفاهی برای مردم بیاورند، این رفاه در مقطع حیات دُنیوی است. ولایت نعمتِ مُطلقِ خداوند متعال است و نعمت زمانی نعمت است که عاقبتش خیر باشد. این حدیث شریف بسیار حدیث سازنده و هشدار‌دهنده است که می‌فرماید: «مَا خَیْرٌ بِخَیْرٍ بَعْدَهُ النَّارُ[۹]»؛ هیچ عیش و خیری که به آتش ختم بشود، عیش نیست. «وَ مَا شَرٌّ بِشَرٍّ بَعْدَهُ الْجَنَّهُ[۱۰]»؛ بلا هر اندازه‌ای هم که سخت باشد، بالاخره تمام می‌شود و بهشت می‌ماند. این‌که بد نیست که انسان در این‌جا کُشته و بی‌آبرو بشود و هر خطری او را تهدید کند ولی او را به بهشت برساند. تمام این‌ها نعمت است و آن چیزی که بیمه می‌کند و انسان را برای ابدیّت متنعّم می‌کند، نعمت ولایت است. لذا کمال دین و تمام نعمت به ولایت است. کمال دین است زیرا او خاصیّتِ این معجون را می‌داند و او بطون و معانی و تطبیق آن با زمان‌های مختلف را می‌داند و دیگران در این حد نیستند و این بنا که پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) مدت بیست و سه سال طول کشیده است تا تکمیل بشود، هنگامی که سقفِ آن را می‌زند برای این‌که جامعه و امّت زیرِ این سقف قرار بگیرند، از بارش باران، حدوثِ سیل و بلایا محفوظ بمانند که این ستون‌های بنا ایجاد شود و ولایت ستون این سقف است. اگر یک بنایی باشد که ستونِ حفاظی نداشته باشد، این بنا کامل نیست و ناقص است و اگر خاصیّت نداشته باشد، تامّ نیست. لذا هم در مسأله‌ی کمال و هم در مسأله‌ی تمامیّت، منحصراً ولایت ایفای نقش می‌کند. اگر ولایت را جدا کنیم، دین کامل نیست و برنامه ابدی و سعادت همیشگی بَشر بدون داشتن معلّم و مزّکی و برای استمرارش متصدّی و متولّی داشته باشد، مشخص می‌شود که هیچ تصمینی برای بقایش وجود ندارد. بنابراین این کامل نیست. دینی که برای بعدش چشم‌انداز تعریف نکرده است و متولّیان بعدی را مشخص نکرده است، کامل نیست. دینی که برای اجرای عدالتش کسی را که توان این معنا را داشته باشد و خودش عینیّت این قانون باشد، این هم تمام نیست. هم کمالِ دین به این است که برای همیشه برنامه و چشم‌انداز داشته باشد و پرچم‌دار به مردم معرفی شود و هم نحوه‌ی استفاده‌ی از این دین توسط کارشناس آن به مردم معرفی بشود؛ والّا هم کامل نیست و هم تامّ نیست. آن موقع رضایت خداوند متعال که فرموده است: «وَ رَضِیتُ لَکُمُ الْإِسْلَامَ دِینًا»؛ این عبارت «رَضِیتُ لَکُمُ»، این رضایت خداوند متعال مهم است و این‌گونه نیست که خداوند متعال راضی باشد و نباشد؛ این رضایت خداوند متعال برای نفعِ شماست. والّا شما نفع و فایده‌ای از این نمی‌برید. «رَضِیتُ لَکُمُ الْإِسْلَامَ دِینًا»؛ خداوند متعال اسلام را برای نفعِ شما فرستاده است و اگر ولایت نباشد، شما از این اسلام نفعی نمی‌برید؛ «وَ نُنَزِّلُ مِنَ الْقُرْآنِ مَا هُوَ شِفَاءٌ وَ رَحْمَهٌ لِلْمُؤْمِنِینَ  وَ لَا یَزِیدُ الظَّالِمِینَ إِلَّا خَسَارًا[۱۱]». این ظلم در ولایت، علاوه بر این‌که نفی از اسلام را نمی‌برید، اسلام برای شما نافع است به شرطی که متصدّی‌اش عینیّت اسلام و قرآن باشد و مأذون و مأمور از جانب خداوند متعال باشد، به ضرر شما هم تمام می‌شود و جهنّم شما را عمیق می‌کند. به تعبیر حضرت زهرا (سلام الله علیها) که می‌فرمایند: «و أبشروا بسیف صارم[۱۲]»؛ شما که ولایت را کنار زدید، حال منتظر خون‌ریزی‌های دائم باشید. به صورت مرتب علیه یکدیگر اسلحه خواهید کشید و عبارات بعدی که فرموده‌اند: گرفتار خشونت‌های سخت و استبداد خواهید شد. این‌ها را حضرت زهرا (سلام الله علیها) پیش‌بینی کردند. بنابراین شما نعمت را به نقمت تبدیل می‌کنید. «بَدَّلُوا نِعْمَتَ اللَّهِ کُفْرًا[۱۳]»؛ تبدیل نعمت به نقمت با نبود ولایت است و با وجود ولایت این برای شما دواست و با نبود ولایت این موضوع برای شما سَمّ است؛ زیرا خاصیّت این معجون و آن نکته‌ی آخر که این معجون را ذی‌اثر می‌کند، وجودِ ولی در کنار آن است. شما این را که جدا کنید، در آن حدیث شریف هم که می‌فرماید: «بُنِیَ الْإِسْلَامُ عَلى‏ خَمْسٍ‏: عَلَی الصَّلَاهِ وَ الزَّکَاهِ وَ الْحَجِّ وَ الصَّوْمِ‏ وَ الْوِلَایَهِ[۱۴]» مسأله‌ی امامت در کنار احکام قرار گرفته است و جزءِ قراردادهای اجتماعی است. حکومت یک قانون و یک حقّ است که خداوند متعال مشخص فرموده است. صرف نظر از آن ولایت تکوینی و بعدِ خلیفه اللهی که همیشه ثابت است، «لَمْ یَزَلْ وَ لاَ یَزَالُ» متعلّق به ائمه‌ی اطهار (سلام الله علیهم اجمعین) است و هیچ کسی نمی‌تواند در آن دست ببرد، ولی این ولایت حقوقی و ولایتی که باید در آن مطیع باشید و او قانون را برای شما مشخص بکند، قانون‌دان آن است و عینیّت قانون آن است، مرزبان قانون آن است و مجری قانون آن است، فرمود: «وَ لَمْ یُنَادَ بِشَیْ‏ءٍ کَمَا نُودِیَ بِالْوِلَایَهِ[۱۵]». لذا این احکام حقوقی و احکام قراردادی، اگر یک ولیّ امین و معصوم در کنار آن نباشد، هم ضمانت اجرایی ندارد و هم نگرانی تحریف و سوء استفاده در آن وجود دارد. این قانونی که بنا بود برای مردم نعمت باشد، آرامش بیاورد و سرمایه‌ی اجتماعی اعتماد را بیاورد، به تنازع در بقاء و تنازع در حکومت تبدیل می‌شود و همیشه جنگ و خون‌ریزی و پایمال شدن قوانین وجود خواهد داشت که عینِ نقمت و بلا خواهد بود. اگر یک طبیبِ امینی وجود داشت، با این نسخه همه‌ی شما را درمان می‌کند اما اگر این داروها را در اختیار یک کارشناس قرار دادید، او به جای این‌که مرهم را بر جای خودش بگذارد و بخواهد چشم شما را مُداوا کند، شما را نابینا خواهد کرد. یک چیزی را که نباید بر روی چشم قرار بدهد، می‌گذارد؛ زیرا دارو شناس نیست و این طبیب نیست و دارو را نمی‌شناسد؛ لذا تبدیل نعمت به نقمت می‌شود.

استتار مسأله‌ی غدیر توسط خداوند تبارک و تعالی در قرآن کریم

این آیه خیلی جامعیّت دارد و واقعاً هشدارهای سازنده‌ای دارد. کمال دین به رهبری کارآمدِ تمامیّت نعمت به مجری سالمی است که نعمت بودن دین به این است که دنیا و عُقبای شما را تأمین نماید. این سخنان امروز مقام معظم رهبری (مُدّ ظله العالی) هم این بود که اسلام آمده است تا هم دنیا و هم آخرت را برای شما تضمین کند و اگر به دست اهل آن نباشد، هم قوانین دنیوی را جا‌به‌جا می‌کنند و به نفع خودشان مصادره می‌کنند و هم این‌که هیچ‌گونه ارتباطی با آخرت نخواهند داشت. روحانی تصریح کرد که ما کاری به بهشت و جهنّم مردم نداریم و ما می‌خواهیم در همین‌جا خدمتی به دنیای مردم کرده باشیم. خیلی راحت به زبان هم می‌آورند و می‌گویند که ما کاری به آن‌جا نداریم. ولی اگر علی (علیه السلام) بود، این زندگی را من البدو الی الختم برای شما نعمت قرار می‌داد و اگر نباشد، در این‌جا هم گرفتار نقمت هستید. نه تنها آخرت ندارید، بلکه دنیا هم نخواهید داشت؛ «وَ مَنْ أَعْرَضَ عَنْ ذِکْرِی فَإِنَّ لَهُ مَعِیشَهً ضَنْکًا[۱۶]»؛ علاوه بر آن کُلّیت‌اش، تأویل ذکر در آیات حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) است. جامعه‌ای که زیر پرچم علی (علیه السلام) زندگی نکند، این زندگی سخت و ناگواری خواهد داشت. بنابراین از غُررِ آیات است ولی در وسط آیه‌ای قرار گرفته است که صدر آن می‌فرماید: «حُرِّمَتْ عَلَیْکُمُ الْمَیْتَهُ وَ الدَّمُ وَ لَحْمُ الْخِنْزِیرِ وَ مَا أُهِلَّ لِغَیْرِ اللَّهِ بِهِ وَ الْمُنْخَنِقَهُ وَ الْمَوْقُوذَهُ وَ الْمُتَرَدِّیَهُ وَ النَّطِیحَهُ وَ مَا أَکَلَ السَّبُعُ إِلَّا مَا ذَکَّیْتُمْ وَ مَا ذُبِحَ عَلَى النُّصُبِ وَ أَنْ تَسْتَقْسِمُوا بِالْأَزْلَامِ ذَلِکُمْ فِسْقٌ[۱۷]» و در آخر آن هم «فَمَنِ اضْطُرَّ فِی مَخْمَصَهٍ غَیْرَ مُتَجَانِفٍ لِإِثْمٍ فَإِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِیمٌ[۱۸]» آمده است که در این باره مرحوم علامه طباطبائی (رضوان الله تعالی علیه) می‌فرماید که اگر این‌جور نبود و برای آن‌ها مشخص بود که این آیه‌ی کریمه، آیه‌ی غدیر است، آن کسی که می‌گفت: «ان الرجل لیهجر[۱۹]»، این آیه را هم انکار می‌کرد و می‌گفت که اصلاً از جانب خداوند متعال نیست. این یک نوع برخورد امنیّتی است و خداوند در این آیه از استتار استفاده کرده است و خداوند متعال این گنج را در وسط چیزی قرار داده است که وقتی خواننده آن را می‌خواند، تغذیه‌های حرام را اعلان فرموده است و در پایان آن هم مربوط به صدر آیه است و این عبارت را در وسط آیه جاسازی کرده است که در معرضِ دیدِ نامحرم‌ها و سارقین نباشد که بخواهند آن را به سرقت ببرند. این‌ها هیچ‌گونه حیائی نداشتند؛ انکار نبوّت پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) را با عبارت «ان الرجل لیهجر» انجام دادند و جرأت می‌کردند تا به قرآن کریم هم این جسارت را بکنند. یکی از مصالح این است که خداوند متعال از آن حفاظت می‌کند؛ ولی گاهی اراده‌اش این‌گونه واقع شده است که این آیه برای آن‌ها غلط‌انداز باشد و بگویند که در ذیلِ احکام است و موضوعیّت خاصّی ندارد و ما هم تأویل خودمان را می‌کنیم. این مطالبی بود که درخورِ این فرصت به محضر شریف شما عرضه کردیم. این آیه، آیه‌ی تبلیغ و آیه‌ی «إِنَّمَا وَلِیُّکُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذِینَ آمَنُوا الَّذِینَ یُقِیمُونَ الصَّلَاهَ وَ یُؤْتُونَ الزَّکَاهَ وَ هُمْ رَاکِعُونَ[۲۰]» برای شیعیان جزءِ سندهای مستحکم است که آن‌ها در برابر این سؤالات پاسخی ندارند. اگر این چهار ویژگی در آیه‌ی «الْیَوْمَ یَئِسَ الَّذِینَ کَفَرُوا مِنْ دِینِکُمْ فَلَا تَخْشَوْهُمْ وَاخْشَوْنِ الْیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دِینَکُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَیْکُمْ نِعْمَتِی وَ رَضِیتُ لَکُمُ الْإِسْلَامَ دِینًا» مسأله‌ی حکومت نیست، پس چه مسأله‌ای می‌تواند باشد؟! هیچ کسی نمی‌تواند برای این سؤال پاسخی پیدا کند؛ مگر شیعیان که هم از ظهور آیه و عقلانیّت مسأله آگاهی دارد و هم از نظر روایات که شیعه و سنّی این را مربوط به غدیر می‌دانند، مسأله‌ی ولایت از آن استفاده می‌شود.

وَ صَلی الله عَلی مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الطّاهِرین

والسلام علیکم و رحمت الله و برکاته

اللهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ عَجِّل فَرَجَهُم


[۱] سوره مبارکه طه، آیات ۲۵ تا ۲۸٫

[۲] سوره مبارکه مائده، آیه ۳٫

[۳] سوره مبارکه اسراء، آیه ۸۲٫

[۴] زید از راویان حدیث غدیر از پیامبر(ص) است و راویان بسیاری در میان منابع معتبر اهل سنت (از جمله: احمد بن حنبل در مسند، نَسائی در السنن الکبری و خصائص امیرالمؤمنین، حاکم در مستدرک) این حدیث را با اسناد گوناگون از وی نقل کرده‌اند.

منبع: الامینی، الغدیر، ج۱، صص ۷۷-۹۲.

[۵] پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) در غدیرخم نزول کرد و علی (علیه‌السّلام) نزد او بود ولی مردم از دور ایشان پراکنده شدند و از این جهت پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) ناراحت شد. به علی (علیه‌السّلام) دستور داد تا مردم را جمع کند و ایشان جمع شدند و حضرت ایستاد و فرمود: من از جدایی و پراکندگی شما ناراحت شدم و… خدایا، هرکس که من مولای او هستم پس علی (علیه‌السّلام) مولای اوست. خدایا پیروانش را یاور باش و دشمنانش را دشمن.

منبع: طبرانی، سلیمان بن احمد بن ایوب، مسند الشامیین، ج۳، ص۲۲۲، بیروت، مؤسسه الرساله، ۱۴۰۵هـ ق_ ۱۹۸۴م، الطبعه الاولی.

[۶] کتاب سلیم بن قیس الهلالی، ج‏۲، ص: ۶۴۴؛ وقعه صفین، ص: ۳۳۸؛ الغارات (ط – القدیمه)، ج‏۲، ص: ۴۵۲؛

متن روایت شریف: «…فَقَالَ أَیُّهَا النَّاسُ أَ تَعْلَمُونَ أَنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ مَوْلَایَ وَ أَنَا مَوْلَى الْمُؤْمِنِینَ وَ أَنَا أَوْلَى بِهِمْ مِنْ أَنْفُسِهِمْ قَالُوا بَلَى یَا رَسُولَ اللَّهِ قَالَ قُمْ یَا عَلِیُّ فَقُمْتُ فَقَالَ مَنْ کُنْتُ مَوْلَاهُ فَعَلِیٌّ هَذَا مَوْلَاهُ اللَّهُمَّ وَالِ مَنْ وَالاهُ وَ عَادِ مَنْ عَادَاهُ فَقَامَ سَلْمَانُ فَقَالَ یَا رَسُولَ اللَّهِ وَلَاءٌ کَمَا ذَا فَقَالَ وَلَاءٌ کَوَلَایَتِی مَنْ کُنْتُ أَوْلَى بِهِ مِنْ نَفْسِهِ فَعَلِیٌّ أَوْلَى بِهِ مِنْ نَفْسِهِ فَأَنْزَلَ اللَّهُ تَعَالَى ذِکْرُهُ الْیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دِینَکُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَیْکُمْ نِعْمَتِی وَ رَضِیتُ لَکُمُ الْإِسْلامَ دِیناً فَکَبَّر النَّبِیُّ ص وَ قَالَ اللَّهُ أَکْبَرُ تَمَامُ نُبُوَّتِی وَ تَمَامُ دِینِ اللَّهِ وَلَایَهُ عَلِیٍّ بَعْدِی‏…».

[۷] إعلام الوری بأعلام الهدی، جلد ۱، صفحه ۳۲۲ .

[۸] عبدالله بن اُبَیّ معروف به ابن‌سَلول، (درگذشت ۹ق) از منافقان مدینه و از هم‌پیمانان یهودیان در دوران پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) بود. وی در دوران حکومت پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) در مدینه، مشکلات متعددی را برای جامعه اسلامی به وجود آورد که از آن میان می‌توان به تخلف او در جنگ‌های اُحد، بنی‌قَینُقاع و بنی‌نضیر اشاره کرد. با این حال پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) با او مدارا می‌کرد. به نظر برخی از قرآن‌پژوهان، تعدادی از آیات قرآن کریم، مانند آیات ۱۱ تا ۱۶ سوره نور و سوره منافقون درباره نفاق عبدالله بن اُبیّ نازل شده است. او پس از غزوه تبوک درگذشت. خداوند پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) را از نمازگزاردن بر جنازه او نهی فرمود.

[۹] نهج البلاغه، ترجمه مرحوم محمد دشتی (ره)، ۱۳۸۵، چاپ اول، انتشارات جلوه کمال، حکمت ۳۸۰٫

متن روایت شریفه: «مَا خَیْرٌ بِخَیْرٍ بَعْدَهُ النَّارُ وَ مَا شَرٌّ بِشَرٍّ بَعْدَهُ الْجَنَّهُ وَ کُلُّ نَعِیمٍ دُونَ الْجَنَّهِ فَهُوَ مَحْقُورٌ وَ کُلُّ بَلَاءٍ دُونَ النَّارِ عَافِیَهٌ».

[۱۰] همان.

[۱۱] سوره مبارکه اسراء، آیه ۸۲٫

[۱۲] زندگانى حضرت زهرا (علیها السلام)، ( ترجمه جلد ۴٣ بحار الأنوار) ترجمه روحانى، ص: ۵٧٩.

[۱۳] سوره مبارکه ابراهیم، آیه ۲۸٫

[۱۴] کلینی، الکافی، ۱۴۰۷ق، ج۲، ص۱۸، ح۳،۱و۵ و ص۲۱، ح۸؛ صدوق، خصال، ۱۳۶۲ش، ج۱، ص۲۷۸، ح۲۱؛ طوسی، امالی، ۱۴۱۴ق، ص۱۲۴.

متن روایت شریفه: «بُنِیَ الْإِسْلَامُ عَلى‏ خَمْسٍ‏: عَلَی الصَّلَاهِ وَ الزَّکَاهِ وَ الْحَجِّ وَ الصَّوْمِ‏ وَ الْوِلَایَهِ».

[۱۵] کلینی، الکافی، ۱۴۰۷ق، ج۲، ص۱۸، ح۱و۳.

متن روایت شریفه: «…وَ لَمْ یُنَادَ بِشَیْ‏ءٍ کَمَا نُودِیَ بِالْوِلَایَهِ، فَأَخَذَ النَّاسُ بِأَرْبَعٍ وَ تَرَکُوا هذِهِ یَعْنِی الْوَلَایَهَ».

[۱۶] سوره مبارکه طه، آیه ۱۲۴٫

[۱۷] سوره مبارکه مائده، آیه ۳٫

[۱۸] همان.

[۱۹] اربلی، کشف الغمه، الشریف الرضی، ج۱، ص۴۰۲؛ ابن تیمیه، منهاج السنه، ۱۴۰۶ق، ج۶، ص۱۹.

[۲۰] سوره مبارکه مائده، آیه ۵۵٫