«أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّیْطَانِ الرَّجِیمِ»

«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ‏ * رَبِّ اشْرَحْ لی‏ صَدْری * وَ یَسِّرْ لی‏ أَمْریَ * وَ احْللْ عُقْدَهً مِنْ لِسانی‏ * یَفْقَهُوا قَوْلی‏»[۱].

«الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ العَالَمینَ وَ الصّلَاهُ عَلَی خَاتَمِ الْمُرْسَلِینَ طَبِیبِنا حَبیِبنَا شَفِیعِ ذُنوبِنَا أَبِی الْقَاسِمِ مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الْمَعْصُومِینَ سِیَّمَا الْحُجَّهُ بَقِیَّهِ اللهِ فِی الْعَالَمِینَ عَجَّلَ اللهُ فَرَجَهُ وَ رَزَقَنَا اللهُ صُحبَتَهُ وَ اللَّعْنُ عَلَی أَعْدَائِهِمْ أَجْمَعِینَ إالی یوم الدّین».

نور حقیقی که مشکرین نمی‌توانند شاهد آن باشند

«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ * إِنَّا أَرْسَلْنَاکَ شَاهِدًا وَمُبَشِّرًا وَنَذِیرًا * لِتُؤْمِنُوا بِاللَّهِ وَرَسُولِهِ وَتُعَزِّرُوهُ وَتُوَقِّرُوهُ وَتُسَبِّحُوهُ بُکْرَهً وَأَصِیلًا * إِنَّ الَّذِینَ یُبَایِعُونَکَ إِنَّمَا یُبَایِعُونَ اللَّهَ یَدُ اللَّهِ فَوْقَ أَیْدِیهِمْ فَمَنْ نَکَثَ فَإِنَّمَا یَنْکُثُ عَلَى نَفْسِهِ وَمَنْ أَوْفَى بِمَا عَاهَدَ عَلَیْهُ اللَّهَ فَسَیُؤْتِیهِ أَجْرًا عَظِیمًا[۲]»؛ سوره‌‌ی مبارکه‌ی فتح، سوره‌‌ی امتنان به وجود نازنین حضرت خاتم (صلی الله علیه و آله و سلم) است و خداوند متعال هرکاری کرده است، برای او کرده است؛ «إِنَّا فَتَحْنَا لَکَ فَتْحًا مُبِینًا[۳]». با وجود این‌که مؤمنین هم سر سفره‌‌ی فتح بودند و برای عالَم اسلام تا دامنه‌‌ی قیامت این فتح دارای آثار و برکات به طور لاینقطع بوده و هست و خواهد بود؛ ولی همه طُفیل وجود پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) هستند. لذا خداوند متعال فتح را هم مختصّ به رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) اعلان فرموده است؛ «إِنَّا فَتَحْنَا لَکَ فَتْحًا مُبِینًا» و بعد از آن هم چهار اثر و ثمر و میوه‌ای که مترتّب بر این فتح بود، همه را به وجود نازنین پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) نسبت داد. این نکته‌ای بود که در خاطرم نیست که دوستان در جلسه‌ی گذشته متذکّر شده باشند ولی حائزِ اهمیّت و شایان توجّه است که در بارگاه ربوبی، عزیز کرده‌ی منحصر وجود مبارک پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) است و تمام برکاتی که به همه‌ی عوالم می‌رسد، «وَمَا أَرْسَلْنَاکَ إِلَّا رَحْمَهً لِلْعَالَمِینَ[۴]» از وجود ایشان منتشر می‌شود و به جاهای دیگر می‌رسد. خداوند متعال مجدداً در این آیه‌ی کریمه به معرفی پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) و توجّه دادن امّت به ویژگی‌ها و صفات نبیّ مکرّم اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) می‌دهد تا نتایجِ بعدی را امّت و رعیّت پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) عملی کنند که به نفع خودشان است. باز در این‌جا می‌فرماید «انّا» و نمی‌فرماید «انّی» بلکه بازهم فرموده است «إِنَّا أَرْسَلْنَاکَ». ما در مقام عظمت، در مقام اعظام این مأموریت است. «إِنَّا أَرْسَلْنَاکَ» ما تو را ارسال کردیم تو رسول خود ما هستی؛ تو را پیک خودمان قرار دادیم؛ «إِنَّا أَرْسَلْنَاکَ». در قرار داد صلح حُدیبیه، نماینده‌ی مشرکین حاضر نشد وجود که وجود نازنین حضرت به عنوان «رسول الله» در متن قرارداد مکتوب بشود؛ گفتند اگر ما رسالت را قبول داشتیم که دیگر این مشکلات وجود نداشت. بنابراین به امیرالمؤمنین (علیه السلام) فرمودند که آن‌ها قبول نکردند ولی خداوند در حال جبران است؛ «إِنَّا أَرْسَلْنَاکَ» تو رسول ما هستی و حال مُشرکین چقدر ارزش دارند که قبول بکنند یا قبول نکنند. این جبران آن بی‌توجّهی و غفلت و بی‌توفیقی بود که آن‌ها به کار بردند و خداوند در حال بزرگ کردن پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) است؛ «إِنَّا أَرْسَلْنَاکَ».

گر نبیند به روز شپّره چشم     *****     چشمه آفتاب را چه گناه[۵]

حال یک خفاش و شب‌پره‌ای با خورشید و نور تضاد دارد؛ مگر چیزی از حقیقت نور کم می‌شود؟ به خورشید لطمه‌ای نمی‌خورد. مادح خورشید، مداح خود است. خداوند چشم من را کور نکرده است و می‌تواند آفتاب را ببیند. در حالی که یک عدّه انسان کور و نابینا که نمی‌توانند نور را ببینند، خیلی معطّل‌شان نشوید و کار خودتان را انجام بدهید. پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) در آن‌جا مأمور بودند که با آن‌ها کنار بیایند ولی در این‌جا خطاب به جهانیان اعلام می‌کند: «إِنَّا أَرْسَلْنَاکَ» ما تو را پیک خودمان قرار دادیم.

شاهد بر گواهان روز قیامت

در این بخش خداوند سه وصف به عنوان ویژگی‌های پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) اختصاص داده است و مختصاتی است که خود خداوند پیامبرش را مختص کرده است را مطرح فرموده است؛ اولین مورد آن «شاهداً» است؛ «إِنَّا أَرْسَلْنَاکَ شَاهِدًا». «شاهد» معانی مختلفی دارد و اولی و اَنسب همه‌‌‌ی این‌ها این است که پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم)، خلیفه‌‌ی خداوند است و همه‌‌ی صفات جمالیه و جلالیه که خداوند دارد، در وجود پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) هم مرآت است و خداوند شاهد است؛ «سَنُرِیهِمْ آیَاتِنَا فِی الْآفَاقِ وَفِی أَنْفُسِهِمْ حَتَّى یَتَبَیَّنَ لَهُمْ أَنَّهُ الْحَقُّ أَوَلَمْ یَکْفِ بِرَبِّکَ أَنَّهُ عَلَى کُلِّ شَیْءٍ شَهِیدٌ[۶]»؛ خداوند متعال حضور دارد. «شاهد» هم به معنای عالِم است و هم به معنای حاضر است و خداوند متعال به همه‌‌ی موجودات هم عالِم است، «هُوَ الْأَوَّلُ وَالْآخِرُ وَالظَّاهِرُ وَالْبَاطِنُ وَهُوَ بِکُلِّ شَیْءٍ عَلِیمٌ[۷]» خیلی عجیب است که این مقدمه، آن تالی را به دنبال خود دارد. خداوند اوّل و آخر و ظاهر و باطن است؛ اوّل احاطه را بیان می‌نماید و سپس می‌فرماید او به هر چیزی عالِم است. این عبارت «هُوَ الْأَوَّلُ وَالْآخِرُ وَالظَّاهِرُ وَالْبَاطِنُ» لایتناهی است. یعنی وجود بَهت است و هیچ لاوجودی در آن نیست. همه و همه وجود است. این است که همه حضور باشد و وقتی همه حضور باشد، همه‌‌ی علم است «وَهُوَ بِکُلِّ شَیْءٍ عَلِیمٌ». این عبارت «أَوَلَمْ یَکْفِ بِرَبِّکَ أَنَّهُ عَلَى کُلِّ شَیْءٍ شَهِیدٌ» آن کسی که «کُلِّ شَیْءٍ شَهِیدٌ» است، به پیامبر می‌گوید تو رسول ما هستی و دارای این صفات هستی که در اولین وصف می‌فرماید که رنگ ما داری و مرآت ما هستی مرآت تمام‌نما هستی، تو مظهر شهود ما هستی، تو نجلای حضور ما هستی؛ «إِنَّا أَرْسَلْنَاکَ شَاهِدًا». تنوین هم، تنوین تفخیم است، «شَاهِدًا» و چون متعلَقی برای شهود ذکر نشده است، اطلاق دارد. شاهد همه چیز است. معنای دیگری که در آیات دیگر هم آمده است، گواه بودن پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) است؛ «وَلْیَکْتُبْ بَیْنَکُمْ شاهدٌ[۸]»؛ وقتی معامله می‌کنید، بین شما شاهدی بنویسد. تحمّل و ادای شهادت واجب است. کسی استنکاف بکند از این‌که واقعیتی را ببیند و تلقّی کند، با عدل مقابله کرده است؛ کسی که ببیند و تحمّل بکند ولی ادا نکند، آن هم خلاف عدل عمل کرده است. وجود نازنین خاتم انبیاء (صلی الله علیه و آله و سلم) شاهد بر اعمال امّت هستند؛ منظور فقط امّت خودشان نیست؛ بلکه شاهد بر انبیاء (علیهم السلام) هستند؛ «وَجِئْنَا بِکَ عَلَى هَؤُلَاءِ شَهِیدًا[۹]» که قبل آن این است که برای هر امّتی شهیدی مبعوث کردیم «وَجِئْنَا بِکَ عَلَى هَؤُلَاءِ شَهِیدًا» و تو گواه بر گواهان هستی و تنها اعمال امّت خودت نیست که تو حاضر هستی تحمّل شهادت می‌کنی و بعد هم در روز قیامت ادای شهادت می‌کنی، این‌طور نیست؛ بلکه تو بر پرونده‌ی انبیاء (علیهم السلام) و گواهان اعمال اُمم سَلَف هم اشراف داری و روز قیامت شهادت تو آن‌ها را تطبیق می‌کند. باید وجود نازنین پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) کارنامه‌ی انبیاء سَلَف را امضاء کنند و تا حضور نداشته باشند، نمی‌توانند تحمّل شهادت بکنند و قهراً تحمّل شهادت نکردند، نمی‌توانند ادای شهادت بکنند. معلوم می‌شود در عالَم معنا، «یا جَابِرُ أوَّلُ مَا خَلَقَ اللهُ نُورُ نَبِیِّک[۱۰]» یا آن جمله‌ی مشهور از وجود نازنین آن حضرت که می‌فرماید: « کنت نبیا و آدم بین الماء و الطین[۱۱]» نشان می‌دهد که در یک مرتبه‌ای از مراتبِ عوالِم، وجود نازنین پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) بر همه سبقت دارد؛ هم بر آدم (علیه السلام) و هم بر مادون عالم سبقت دارند. لذا در قیامت هم این‌گونه است؛ «آدَمُ وَ مَنْ دُونَهُ تَحْتَ لِوَائِی یَوْمَ اَلْقِیَامَهِ[۱۲]»؛ همه تحت اشراف رسول اعظم (صلی الله علیه و آله و سلم) هستند. در این جهت آیات دیگری هم هست که با همین لفظ آمده است؛ «وَقُلِ اعْمَلُوا فَسَیَرَى اللَّهُ عَمَلَکُمْ وَرَسُولُهُ وَالْمُؤْمِنُونَ[۱۳]» هم خودِ خداوند ناظر و حاضر و عالِم است و به آن‌چه شما عمل می‌کنید، رسول او هم اطلاع دارد. «فَسَیَرَى اللَّهُ» رؤیتِ شهود است. «فَسَیَرَى اللَّهُ عَمَلَکُمْ وَرَسُولُهُ وَالْمُؤْمِنُونَ» که ائمه‌‌ی اطهار (سلام الله علیهم اجمعین) هستند.

شهادت همه‌ی موجودات عالَم در روز قیامت

شاهد اوّل پروردگار عالَم است که شهودش ذاتی است. در مرحله‌ی بعد خداوند، شهود رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) است که بر ملائکه هم شاهد است. حکمِ ائمه (علیهم السلام) هم، حکم پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) است. این‌ها در مجاری فیض تقدم علی الاطلاق بر همه‌‌ی کائنات دارند و چون تقدم دارند، همه‌‌ی عوالِم در وجودشان است و علم حضوری دارند. جزءِ مبادی و عِلل هستند. علم حضوری، علم شیء به ذاتِ خودش است، علم شیء به علّت خودش است و علم شیء به معلول خودش است. هم علم به ذات خودش، علم به همه چیز است و هم این‌که علم به معلول این‌طور است. این‌ها مجاری علل ایجاد در عالَم هستند؛ از این جهت هیچ موجودی از تیررَس علم و شهود پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) خارج نیست. این هم نکته‌ای بود که در مسأله‌ی شهادت، بعد از شهادت خداوند و رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم)، که ائمه (علیهم السلام) هم «یَحْذُو حَذْوَ[۱۴]» و بعد شهادت و گواهی ملائکه است که فرمود: «إِذْ یَتَلَقَّى الْمُتَلَقِّیَانِ عَنِ الْیَمِینِ وَعَنِ الشِّمَالِ قَعِیدٌ * مَا یَلْفِظُ مِنْ قَوْلٍ إِلَّا لَدَیْهِ رَقِیبٌ عَتِیدٌ[۱۵]» خداوند در این‌جا مراقبت دو مَلَک را مطرح فرمود ولی در آیه‌ی دیگری فرمود: «وَ إِنَّ عَلَیْکُمْ لَحافِظینَ * کِرَامًا کَاتِبِینَ[۱۶]» خداوند برای هرکدام از ما، یک تیمِ حفاظتی دارد. آن جمله‌ای که سالار شهیدان حضرت اباعبدالله الحسین (علیه السلام) می‌فرمایند: «و الحساب محدق بی[۱۷]»؛ دور آدم حلقه زدند. هر جا برویم، در دایره‌ی حفاظتی محافظین الهی هستیم. بعد هم اعضاء و جوارح «الْیَوْمَ نَخْتِمُ عَلَى أَفْوَاهِهِمْ وَتُکَلِّمُنَا أَیْدِیهِمْ وَتَشْهَدُ أَرْجُلُهُمْ بِمَا کَانُوا یَکْسِبُونَ[۱۸]» و در آیه‌ی دیگری هم جلود این‌گونه است و همان‌گونه که پوست تمام بدن را فراگرفته است، «یَوْمَ تَشْهَدُ عَلَیْهِمْ جُلُودهُم[۱۹]»؛ و یا آمده است که این‌ها به جلودشان می‌گویند: «لِمَ شَهِدْتُمْ عَلَیْنَا قَالُوا أَنْطَقَنَا اللَّهُ الَّذِی أَنْطَقَ کُلَّ شَیْءٍ[۲۰]» و بعد هم شهادتِ مکان‌ها است و امکنه شهادت می‌دهند؛ «یَوْمَئِذٍ تُحَدِّثُ أَخْبَارَهَا[۲۱]» زمین را مأموریت می‌دهد که از آن‌چه که سَکَنه‌ی زمین انجام داده‌اند، گزارش بدهد. آن هم تمام این‌ها را در دل خود ضبط کرده است و آن روز همه را بیرون می‌ریزد. در ارتباط با زمان هم حدیث داریم که هر روز برای شما روز جدیدی است و آن روز به ما خطاب می‌کند: «یَا بنَ آدَمَ أنا یَومٌ جَدیدٌ[۲۲]» مواظب باش فرصت را از دست ندهی زیرا دیگر دست تو به من نمی‌رسد مگر روز قیامت که من شهادت خواهم داد که از من استفاده کردی یا استفاده نکرده‌ای. بنابراین با یک محاسبه می‌توانیم متوجّه شویم که خداوند خودش شاهد است و همه‌ی عوالِم که جنود خداوند هستند، در عین حال همگی عیون خداوند هستند. از جمله اعضاء و جوارح ما عیون حق‌تعالی هستند و شهادت می‌دهند و به یک حساب شهادت خداوند، هم شهادت ذاتی است و هم شهادت همه‌‌ی موجوداتی است که مأمور حق‌تعالی هستند و همه هم شعور دارند و در عالَم هیچ چیز مُرده‌ای نداریم. همه‌ی این‌ها مُسبّح هستند، همه‌ی این‌ها ساجد هستند، همه‌ی این‌ها مراقب هستند و همه‌ی این‌ها به موقع خودش آن‌چه را که خداوند دستور می‌دهد، بازگو می‌کنند و ادای شهادت می‌کنند. «إِنَّا أَرْسَلْنَاکَ شَاهِدًا»؛ یک معنای «شاهد» هم الگو است؛ «وَیَتَّخِذَ مِنْکُمْ شُهَدَاءَ[۲۳]» شاید منظور از آیه‌ی مبارکه‌ی «وَکَذَلِکَ جَعَلْنَاکُمْ أُمَّهً وَسَطًا لِتَکُونُوا شُهَدَاءَ عَلَى النَّاسِ[۲۴]» هم همین است. درست است که لوازمش همه‌‌‌ی این‌ها است ولی پروردگار متعال به این جهت هم خواسته‌ است که بندگانش را توجّه بدهد؛ «لَقَدْ کَانَ لَکُمْ فِی رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَهٌ حَسَنَهٌ[۲۵]» او قُلّه است، او وسط است و چون وسط است، به اطراف اشراف دارد. بنابراین نگاه‌تان به قُلّه باشد تا به او برسید. هر اندازه‌ای کار کردید، مغرور نشوید و آن واسطه را ببینید. «إِنَّا أَرْسَلْنَاکَ شَاهِدًا» معانی و توضیحات دیگری هم دارد که خیلی فرصت این‌جور در خودم نمی‌بینم.

بشارت بودنِ رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) برای مؤمنین

«وَمُبَشِّرًا»؛ این پیامبر، پیامبر بزرگواری است. ما کار را برای خودمان انجام می‌دهیم ولی ایشان به ما مژده می‌دهند. به ما بشارت می‌دهند، بشارتِ قُربِ الهی می‌دهند. «مالِلتُّرابِ وَ رَبُّ الأَربابِ» ما کجا و هستی مطلق کجا؟! یک قطره و یک ذرّه هم نیستیم. مرحوم حاج آقا حسین فاطمی (اعلی الله مقامه الشریف) در درس اخلاق می‌فرمودند: «أنا هیچُ ابن هیچُ»؛ تعبیر درست و واقع‌بینانه است. این هیچ که هیچِ در هیچ است و واقعاً هیچ است و هیچ‌چیزی ندارد، خداوند اجازه داده است که بیاید و با من حرف بزند. گویا گاهی هم دل‌تنگی کرده است؛ «قُلْ یَا عِبَادِیَ الَّذِینَ أَسْرَفُوا عَلَى أَنْفُسِهِمْ لَا تَقْنَطُوا مِنْ رَحْمَهِ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ یَغْفِرُ الذُّنُوبَ جَمِیعًا[۲۶]». وعده‌ی وصال بالاترین بشارتی است که وجود مبارک پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) به خلق خدا بشارت داده‌اند که این خط را بروید تا به خدا برسید. «وَأَنَّ إِلَى رَبِّکَ الْمُنْتَهَى[۲۷]» ، «إِنَّ إِلَى رَبِّکَ الرُّجْعَى[۲۸]»؛ و بشارت کمال داده است و بشارت ثواب و بهشت داده است. برای دنیا هم بشارت‌های دُنیوی کثیر داده‌ است. «وَلَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُرَى آمَنُوا وَاتَّقَوْا لَفَتَحْنَا عَلَیْهِمْ بَرَکَاتٍ مِنَ السَّمَاءِ وَالْأَرْضِ[۲۹]»؛ بشارت مالی داده است. شما ایمان و تقوا داشته باشید، خداوند متعال برکت را مانند باران از بالا برای شما نازل می‌کند و مانند چشمه از زمین می‌جوشاند. ایمان و تقوا داشته باشید! به شما بشارت می‌دهم که به همه چیز برسید. یا در سوره‌ی مبارکه‌ی صف بشارت‌های دل‌نشینی بیان فرموده است؛ «یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا هَلْ أَدُلُّکُمْ عَلَى تِجَارَهٍ تُنْجِیکُمْ مِنْ عَذَابٍ أَلِیمٍ * تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَرَسُولِهِ وَتُجَاهِدُونَ فِی سَبِیلِ اللَّهِ بِأَمْوَالِکُمْ وَأَنْفُسِکُمْ[۳۰]»؛ خداوند دارد ما را دعوت می‌کند. ما کجا و او کجا؟ می‌فرماید خریدار تو هستم؛ مشتری تو هستم. بازار را از دست نده و بیا تا با هم معامله‌ای بکنیم؛ تو ایمان و جهاد را به من عرضه کن و ببین من در عوض آن‌ها چه چیزی به تو می‌دهم. «یَغْفِرْ لَکُمْ ذُنُوبَکُمْ[۳۱]»؛ اولین بشارتی که می‌دهد، آبرو است. عیوب و فضایح شما را می‌پوشانم. هیچ‌کسی متوجّه نمی‌شود که شما چقدر بد بودید و چقدر بدی کردید؛ «یَغْفِرْ لَکُمْ ذُنُوبَکُمْ». مورد دوم این است که می‌فرماید: «وَیُدْخِلْکُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِی مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ[۳۲]». مورد سوم این است که می‌فرماید: «وَمَسَاکِنَ طَیِّبَهً[۳۳]». این مطلق آمال و آخرت نیست؛ «وَمَسَاکِنَ طَیِّبَهً» زیرا ذیلِ آن شاهد این معناست. «وَأُخْرَى تُحِبُّونَهَا[۳۴]»؛ این چه چیزی است؟ «نَصْرٌ مِنَ اللَّهِ وَفَتْحٌ قَرِیبٌ[۳۵]»؛ بشارت پیروزی می‌دهد، بشارت مسکن طیّب می‌دهد، بشارت باغ و بستان پُرآب می‌دهد، بشارت آبرو می‌دهد. پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) علی الاطلاق مُبشّر است و مشوّق است؛ یعنی مربّی هستند. کسی که می‌خواهد کودکی را تربیت کند، چیزهایی که با ذائقه‌ی او شیرین است را به او وعده می‌دهد. این وعده‌هایی که کامِ جانِ انسان را شیرین می‌کند، مانند کودک انسان را راه می‌اندازد. در قرآن کریم ببینید که «مُبشّر» را در این آیه و برخی از آیات مقدّم داشته است؛ هم در امر به معروف و نهی از منکر، امر به معروف مقدم به نهی از منکر است. گویا اگر ما معروف‌ها را بزرگ کنیم، جایی برای منکر نمی‌ماند؛ در حالی که غالباً برعکس هستیم و اوّل به منکرها توجّه می‌کنیم. خداوند متعال در تربیت ما تشویق را مؤثر دیده است؛ پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) که مربّی و مُزکّی ما هستند، مُبشّر هستند. بشارت‌شان را هم مقدّسی نمی‌‌کند، بلکه بشارت دُنیوی و اخروی است.

بشارت دنیوی و اُخروی رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) برای مؤمنین

بشارت زندگی هم به ما می‌دهند. زندگی پاکیزه و دل‌نشین در دنیا و سعادت ابد و از هر دوی این‌ها بالاتر، تقرّب پروردگار متعال است؛ «وَرِضْوَانٌ مِنَ اللَّهِ أَکْبَرُ[۳۶]». از رضوانِ الهی یا «عِنْدَ رَبِّهِمْ یُرْزَقُونَ[۳۷]» مقامِ عِندیّت تا ثواب‌های اعمال خیر و بهشت برین و آسایش عندَالمُوت که روح و ریحان است؛ بعد از آیه‌ی شریفه‌ی «فَلَوْلَا إِذَا بَلَغَتِ الْحُلْقُومَ[۳۸]»، می‌فرماید: «فَأَمَّا إِنْ کَانَ مِنَ الْمُقَرَّبِینَ * فَرَوْحٌ وَرَیْحَانٌ وَجَنَّتُ نَعِیمٍ * وَأَمَّا إِنْ کَانَ مِنْ أَصْحَابِ الْیَمِینِ * فَسَلَامٌ لَکَ مِنْ أَصْحَابِ الْیَمِینِ[۳۹]»؛ همه‌ی این‌ها بشارت است. خداوند متعال پیامبرش را لسان الله قرار داده است و این لسانِ الهی برای نفوسِ مُستعده با نسیم رحمتِ الهی که می‌وزاند، بهار را هم درست می‌کند. این بشارت‌ها انسان را شارژ می‌کند و راه می‌اندازد و او را خستگی‌ناپذیر می‌کند. در شهدای کربلا فقط در مورد حضرت علی اکبر (علیه السلام) داریم که «شهقه» یک فریادی کشیدند؛ من هیچ چیزی از سرّ این موضوع متوجّه نمی‌شوم ولی هیچ یک از شهدا یک آه نگفتند. همگی شارژ بودند؛ «فَالیَومَ تَلقَی جَدّکَ النَّبیّا[۴۰]»؛ امروز، روز وصال است؛ امروز ما به پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) می‌رسیم؛ امروز ما به وصال امیرالمؤمنین (علیه السلام) می‌رسیم. «فَالیَومَ تَلقَی جَدّکَ النَّبیّا» و این‌ها از درد از پیش‌ گویی‌هایی که پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) در مورد شهدای کربلا کرده‌اند این است که می‌فرمایند: «الم مس الحدید[۴۱]»؛ بدنشان قطعه قطعه شده است و نیزه خورده‌اند؛ گویا حضرت سیدالشهدا (علیه السلام) را با عصا هم زده‌اند. اما این‌قدر مستغرقِ در ذات محبوب بودند که اصلاً حواسشان به غیر او نبود. عشق حقّ و عشق وصال تمام وجودشان را ذوب کرده بود. لذا این‌ها «الم الحدید» را متوجّه نمی‌شدند. این نوع بشارت‌ها در قرآن کریم وجود دارد و بشارت‌های دُنیوی هم آمده است. همه نوع بشارت است.

انذار بودن و خلیفه بودن رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) از جانب حق‌تعالی

«وَمُبَشِّرًا وَنَذِیرًا». باید خوف و رجا در تربیت توازن داشته باشد؛ وجود مقدس امام زین العابدین (علیه السلام) از خداوند به خداوند چنان امید داشته باشید که اگر قرار باشد در میان اولین و آخرین یک نفر اهل نجات باشد، آن یک نفر من باشم؛ این‌گونه امید داشته باشید و از خداوند آن‌چنان بترس که اگر قرار باشد تمام عالَمیان معذّب باشند و در میان عالَمیان یک نفر گرفتار عذاب الهی باشد، آن یک نفر من باشم. هم ترس‌تان در این حد جدّی باشد و هم رجاء‌تان در آن حد جدّی و مؤثر باشد. لذا به دنبال «مبشّراً»، «نذیراً» را آورده است که هم خود ما را تربیت می‌کند که انسان در یک سمت خود بهشت و در سمت دیگرش جهنّم را ببیند و اگر لحظه‌ای غفلت کند، در داخل آن می‌افتد. شوق بهشت و دافعه‌ی جهنّم، شما را پیش در مدارِ بندگی می‌برد. جاذبه و گریز از مرکز، نظم مدارِ سیاراتی است که به دور منظومه حرکت می‌کنند؛ شما هم باید به همین صورت باشید؛ هم از جهنّم فرار کنید و بترسید و برای‌تان دافعه داشته باشد و هم این سو برای‌تان جاذبه داشته باشد. در «نذیر» هم به شرحِ ایضاً؛ مسأله‌ی فِراق بالاترین انذار است؛ «صَبَرْتُ عَلى عَذابِکَ فَکَیْفَ اَصْبِرُ عَلى فِراقِکَ[۴۲]». سخت‌تر از عذاب جهنّم، فراق حق‌تعالی است که انسان جهنّمی برای همیشه گرفتار حجابی است که هرگز دیگر به مبدأ خودش راه ندارد. این خیلی عذاب بالایی است و بعد هم عذاب جهنّم و عذاب برزخ است، فشارِ سؤال و جواب نَکیر و مُنکر است و انواع هشدارهایی که در بیان نبیّ مکرّم اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) آمده است و انذارِ به سختی معیشت است؛ «وَمَنْ أَعْرَضَ عَنْ ذِکْرِی فَإِنَّ لَهُ مَعِیشَهً ضَنْکًا وَنَحْشُرُهُ یَوْمَ الْقِیَامَهِ أَعْمَى[۴۳]». هر آن‌چه در زمینه‌ی بشارت شعاعِ جاذبه‌های همه‌جانبه را به طرف ما قرار داده‌اند که دلِ ما را ببرد، از این سو برای گناهان و رذائل و فسادِ اعتقادی انواع نکبت‌هایی که بر خروج از صراطِ بندگی مترتّب می‌شود، خداوند متعال همه‌ی این‌ها را هم به زبان نبی‌اش آورده است. لذا هم مبشّر کاملی است و بشارتش فراگیر است و به روزنه‌های رحمتِ الهی احاطه دارد و همه را هم به نحوی به ما رسانده است و هم این‌که «کَلَّا لَوْ تَعْلَمُونَ عِلْمَ الْیَقِینِ * لَتَرَوُنَّ الْجَحِیمَ * ثُمَّ لَتَرَوُنَّهَا عَیْنَ الْیَقِینِ[۴۴]» وجود مبارک پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) هم عذاب‌های وراءِ این عالَم را دیده و شهود کرده‌ است و در معراج هم دیده است و هم خودش مجرای همه‌ی موجودات است و از این‌ مشکلات اطلاع دارد و از عواقبِ هر عملی هم اطلاع دارد. لذا آثار برخی از گناهان کبیره را هم در بیانات‌شان به عنوان هشدارها آورده‌اند و این‌ها را به ما گوشزد کرده‌اند.

لزوم حفظ حریمِ خداوند متعال برای انسان‌ها

«إِنَّا أَرْسَلْنَاکَ شَاهِدًا وَمُبَشِّرًا وَنَذِیرًا»؛ این سه صفت و ویژگی و خُلق برای پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) است. خداوند معرفی کرده است و چرا با این صفاتی که فرموده است، «أَرْسَلْنَاکَ»؟ برای چند چیز است. علّت این‌که ما چنین پیامبری را در میان شما علمدار کردیم، به این دلیل بود که اولاً تحصیل ایمان به خدا کنید و به حکومت خداوند ایمان داشته باشید. ایمان به رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم)، ایمان به خداوند هم هست ولی جدا کردنِ آن برای این است که پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) آمده است تا حاکمیّت خداوند را برای شما بگوید؛ پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) را به عنوان خلیفه و حاکم قبول کنیدو ملتزم باشید. نکته‌ی سوم این است که می‌فرماید: «وَتُعَزِّرُوهُ وَتُوَقِّرُوهُ وَتُسَبِّحُوهُ بُکْرَهً وَأَصِیلًا»؛ مسأله‌ی ایمان، منشأ همه‌ی این‌ها هم هست؛ به خداوند و رسول ایمان داشته باشید و خداوند را توقیر کنید و حریمِ خداوند را حفظ کنید که در سوره‌ی مبارکه‌‌ی نوح می‌فرماید: «مَا لَکُمْ لَا تَرْجُونَ لِلَّهِ وَقَارًا[۴۵]»؛ شما برای همه کس یک وقار و احترام و حریمی می‌گیرید ولی برای خداوند هیچ حریمی قائل نیستید؛ هرکاری که می‌خواهید انجام می‌دهید در حالی که خداوند نزد شماست. پیش دیگران به این اندازه فضاحت به بار نمی‌آورید ولی پیش خداوند این کار را می‌کنید. یا این‌که پیامبر را فرستادیم تا خداوند را بشناسید و حریمِ الهی را حفظ کنید. «تُعَزِّرُوهُ»، تعزیر به معنای دفع است، یعنی دفاع کنید. «تُوَقِّرُوهُ» یعنی احترام کنید و حریمش را حفظ کنید. «وَتُسَبِّحُوهُ بُکْرَهً وَأَصِیلًا»؛ اگر پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) نیامده بود، شما با موجودات عالَم هماهنگ نبودید، خلاف موج عالَم حرکت می‌کردید و دست و پاهای‌تان می‌شکست. «وَإِنْ مِنْ شَیْءٍ إِلَّا یُسَبِّحُ بِحَمْدِهِ وَلَکِنْ لَا تَفْقَهُونَ تَسْبِیحَهُمْ[۴۶]»؛ همه‌ی عوالم مشغول تسبیح هستند و اگر پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) به شما یاد نداده بود، شما نمی‌فهمیدید که تسبیح بگویید. او آمده است تا به شما تسبیحِ صبح و شام را یاد بدهد که در تفاسیر و روایات منظور همان نمازهاست. نمازهای روزانه و شبانه که در آن‌ها تسبیح هم هست؛ هم در رکوع و هم در سجده و هم دو رکعتِ چهار رکعتی‌ها و یک رکعتِ سه رکعتی، تسبیح به همراه دارد؛ «تُسَبِّحُوهُ» و تسبیح مبدأ سازندگی بشر است. تسبیح توجّه به جلالِ الهی است که انسان ساحتِ حق‌تعالی را از همه‌ی نواقص و عیوب و داشتن شریک منزّه بداند و آن موقع هرگرفتاری دارد، دیگر ارتباطی به خداوند ندارد. مشکل خود انسان است، هرچه کرده است، خودش کرده است. «خود کرده را تدبیر نیست»! این‌که خداوند عفو می‌کند، حقّ ما نیست که چیزی به گردن خداوند داشته باشیم، بلکه خداوند با کَرَمش این‌کار را می‌کند و این‌گونه نیست که ما حقّی پیدا می‌کنیم که خداوند ما را ببخشد. این تفضّلِ الهی است که باب توبه را قرار داده است وگرنه «تیر از کمان چو رفت نیاید به شست باز[۴۷]»؛ کار بدی که انجام شد، دست ما از گذشته‌مان کوتاه شده است. همان‌گونه که وقتی می‌میریم، می‌گوییم «رَبِّ ارْجِعُونِ[۴۸]» ممکن نیست، نسبت به دیروز ما مُرده هستیم و مطلقا راهی برای بازگشت نسبت به دیروز نداریم. ولی خداوند اهل عفو و مغفرت است و دستش باز است و می‌تواند گذشته‌ی ما را اصلاح کند، همان‌گونه که آینده‌ی ما در دست اوست که خوب رقم بزند و تقدیر ما را تقدیرِ سعادت بکند. «إِنْ تَنْصُرُوا اللَّهَ[۴۹]» در این‌جا به عنوان «تُعَزِّرُوهُ» آمده است. دفاع از دین خداوند، دفاع از پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم)، دفاع از ناموس خداوند که دین خداوند همان ناموسِ خداوند است و دفاع از حقّ بندگان خداوند که می‌فرماید: «وَمَا لَکُمْ لَا تُقَاتِلُونَ فِی سَبِیلِ اللَّهِ وَالْمُسْتَضْعَفِینَ مِنَ الرِّجَالِ وَالنِّسَاءِ[۵۰]» دفاع از مستضعفین، غیر از مُسلمین است و از مظلوم حتی اگر مسلمان هم نباشد، باید دفاع کرد. این‌ چیزهایی که خداوند دفاعش را واجب کرده است، نصرتِ الهی است. «تُعَزِّرُوهُ» که یعنی از خداوند دفاع بکنید، یعنی آن‌چه که در حیطه‌ی دستورِ الهی در جبهه‌های دفاع برای شما الزامی شده است، همه را انجام بدهید. هم اهل جبهه باشید و از مظلوم و حقّ دفاع کنید، از دین و مقدّسات دفاع کنید و از انوارِ عرش الهی که خداوند بر شما منّت گذاشته است و این‌ها آمده‌اند تا شما را با خودشان به اعلی علییّن برسانند، از این‌ها دفاع کنید. «تُعَزِّرُوهُ» علی الظاهر همه‌ی ضمائر به خداوند برمی‌گردد؛ زیرا اگر «تُسَبِّحُوهُ» به پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) برگردد، از نظر عبارتی «الاقرب یمنع الابعد»، «لِتُؤْمِنُوا بِاللَّهِ وَرَسُولِهِ» و بعد آن «وَتُعَزِّرُوهُ وَتُوَقِّرُوهُ وَتُسَبِّحُوهُ» باید به رسول برگردد، ولی «تُسَبِّحُوهُ» قرینه است که آن‌ها هم به خداوند برمی‌گردد؛ وگرنه اختلاف این‌که بگوییم آن دو ضمیر به پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) برمی‌گردد و این به خداوند برمی‌گردد، با بلاغت سازگار نیست و با ظاهر هم نمی‌سازد. ولی دفاع از پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم)، و دفاع از دین خداوند، دفاع از ائمه‌ی اطهار (علیهم السلام)، دفاع از زهرای مرضیه (سلام الله علیها) و دفاع از خون شهداء همگی دفاع از خداوند است و همان چیزی است که خداوند در آیات دیگر از ما خواسته است «إِنْ تَنْصُرُوا اللَّهَ یَنْصُرْکُمْ[۵۱]». مگر خداوند کم دارد؟ اصلاً احتیاجی به نصرت ما ندارد؛ این‌گونه نیست و اگر شما از همین چیزهایی که برای‌تان فرستاده است، دفاع کنید، این نصرتِ الهی به شمار می‌آید.

امروز توفیق ندارم تا بیش از این در خدمت شما باشم. «یَا مَنْ یَقْبَلُ الْیَسِیرَ، وَیَعْفُو عَنِ الْکَثِیرِ، اقْبَلْ مِنِّى الْیَسِیرَ، وَاعْفُ عَنِّى الْکَثِیرَ، إِنَّکَ أَنْتَ الْغَفُورُ الرَّحِیمُ[۵۲]» ان شاءالله جلسه‌ی بعد از محضر شما بزرگواران استفاده خواهیم کرد.

والسلام علیکم و رحمت الله و برکاته

یک صلواتی ختم بفرمایید.

اللهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ عَجِّل فَرَجَهُم


[۱] سوره مبارکه طه، آیات ۲۵ تا ۲۸٫

[۲] سوره مبارکه فتح، آیات ۸ الی ۱۰٫

[۳] سوره مبارکه فتح، آیه ۱٫

[۴] سوره مبارکه انبیاء، آیه ۱۰۷٫

[۵] سعدی، گلستان، باب اول در سیرت پادشاهان.

[۶] سوره مبارکه فصلت، آیه ۵۳٫

[۷] سوره مبارکه حدید، آیه ۳٫

[۸] سوره مبارکه بقره، آیه ۲۸۲٫

صحیح آیه شریفه: «یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِذَا تَدَایَنْتُمْ بِدَیْنٍ إِلَى أَجَلٍ مُسَمًّى فَاکْتُبُوهُ وَلْیَکْتُبْ بَیْنَکُمْ کَاتِبٌ بِالْعَدْلِ وَلَا یَأْبَ کَاتِبٌ أَنْ یَکْتُبَ کَمَا عَلَّمَهُ اللَّهُ فَلْیَکْتُبْ وَلْیُمْلِلِ الَّذِی عَلَیْهِ الْحَقُّ وَلْیَتَّقِ اللَّهَ رَبَّهُ وَلَا یَبْخَسْ مِنْهُ شَیْئًا فَإِنْ کَانَ الَّذِی عَلَیْهِ الْحَقُّ سَفِیهًا أَوْ ضَعِیفًا أَوْ لَا یَسْتَطِیعُ أَنْ یُمِلَّ هُوَ فَلْیُمْلِلْ وَلِیُّهُ بِالْعَدْلِ وَاسْتَشْهِدُوا شَهِیدَیْنِ مِنْ رِجَالِکُمْ فَإِنْ لَمْ یَکُونَا رَجُلَیْنِ فَرَجُلٌ وَامْرَأَتَانِ مِمَّنْ تَرْضَوْنَ مِنَ الشُّهَدَاءِ أَنْ تَضِلَّ إِحْدَاهُمَا فَتُذَکِّرَ إِحْدَاهُمَا الْأُخْرَى وَلَا یَأْبَ الشُّهَدَاءُ إِذَا مَا دُعُوا وَلَا تَسْأَمُوا أَنْ تَکْتُبُوهُ صَغِیرًا أَوْ کَبِیرًا إِلَى أَجَلِهِ ذَلِکُمْ أَقْسَطُ عِنْدَ اللَّهِ وَأَقْوَمُ لِلشَّهَادَهِ وَأَدْنَى أَلَّا تَرْتَابُوا إِلَّا أَنْ تَکُونَ تِجَارَهً حَاضِرَهً تُدِیرُونَهَا بَیْنَکُمْ فَلَیْسَ عَلَیْکُمْ جُنَاحٌ أَلَّا تَکْتُبُوهَا وَأَشْهِدُوا إِذَا تَبَایَعْتُمْ وَلَا یُضَارَّ کَاتِبٌ وَلَا شَهِیدٌ وَإِنْ تَفْعَلُوا فَإِنَّهُ فُسُوقٌ بِکُمْ وَاتَّقُوا اللَّهَ وَیُعَلِّمُکُمُ اللَّهُ وَاللَّهُ بِکُلِّ شَیْءٍ عَلِیمٌ».

[۹] سوره مبارکه نساء، آیه ۴۱٫

[۱۰]  حسن‌بن‌محمد دیلمی، غرر الأخبار، ص۱۹۵٫

[۱۱] بحارالأنوار، ج۱۶، ص۴۰۲، باب ۱۲- نادر فی اللطائف فی فضل نبینا.

[۱۲] الخرائج و الجرائح، جلد۲، صفحه ۸۷۶.

[۱۳] سوره مبارکه توبه، آیه ۱۰۵٫

[۱۴] مفاتیح الجنان، دعای شریف ندبه.

[۱۵] سوره مبارکه ق، آیه ۱۷ و ۱۸٫

[۱۶] سوره مبارکه انفطار، آیات ۱۰ و ۱۱٫

[۱۷] بحارالأنوار، ج ۷۵، ص ۱۱۳، به نقل از «العدد» مخطوط.

[۱۸] سوره مبارکه یس، آیه ۶۵٫

[۱۹] سوره مبارکه نور، آیه ۲۴٫

صحیح آیه شریفه: «یَوْمَ تَشْهَدُ عَلَیْهِمْ أَلْسِنَتُهُمْ وَأَیْدِیهِمْ وَأَرْجُلُهُمْ بِمَا کَانُوا یَعْمَلُونَ».

[۲۰] سوره مبارکه فصلت، آیه ۲۱٫

[۲۱] سوره مبارکه زلزال، آیه ۴٫

[۲۲] بحار الأنوار : ۷/۳۲۵/۲۰٫

روایت کامل: «ما مِن یَومٍ  یَأتی عَلى ابنِ آدَمَ إلاّ قالَ ذلکَ الیَومُ: یَا بنَ آدَمَ أنا یَومٌ جَدیدٌ، و أنا عَلَیکَ شَهیدٌ، فَافعَلْ بی خَیرا وَ اعمَلْ فِیَّ خَیرا أشهَدْ لَکَ یَومَ القِیامَهِ؛ فإنَّکَ لَن تَرانی بَعدَها أبَدا».

[۲۳] سوره مبارکه آل عمران، آیه ۱۴۰٫

[۲۴] سوره مبارکه بقره، آیه ۱۴۳٫

[۲۵] سوره مبارکه احزاب، آیه ۲۱٫

[۲۶] سوره مبارکه زمر، آیه ۵۳٫

[۲۷] سوره مبارکه نجم، آیه ۴۲٫

[۲۸] سوره مبارکه علق، آیه ۸٫

[۲۹] سوره مبارکه اعراف، آیه ۹۶٫

[۳۰] سوره مبارکه صف، آیات ۱۰ و ۱۱٫

[۳۱] سوره مبارکه صف، آیه ۱۲٫

[۳۲] همان.

[۳۳] همان.

[۳۴] سوره مبارکه صف، آیه ۱۳٫

[۳۵] همان.

[۳۶] سوره مبارکه توبه، آیه ۷۲٫

[۳۷] سوره مبارکه آل عمران، آیه ۱۶۹٫

[۳۸] سوره مبارکه واقعه، آیه ۸۳٫

[۳۹] سوره مبارکه واقعه، آیات ۸۸ الی ۹۱٫

[۴۰] مناقب ابن شهرآشوب، ج۴، ص۱۰۳؛ ابصار العین، ص۱۵۱.

[۴۱]بحار الانوار، ج ۴۵، ص۸۰٫

[۴۲] مفاتیح الجنان، دعای شریف کمیل.

[۴۳] سوره مبارکه طه، آیه ۱۲۴٫

[۴۴] سوره مبارکه تکاثر، آیات ۵ الی ۷٫

[۴۵] سوره مبارکه نوح، آیه ۱۳٫

[۴۶] سوره مبارکه اسراء، آیه ۴۴٫

[۴۷] سعدی شیرازی، مواعظ، قصاید، قصیده شماره ۵۹ – در ستایش امیر انکیانو.

[۴۸] سوره مبارکه مؤمنون، آیه ۹۹٫

[۴۹] سوره مبارکه محمّد، آیه ۷٫

[۵۰] سوره مبارکه نساء، آیه ۷۵٫

[۵۱] سوره مبارکه محمّد، آیه ۷٫

[۵۲] مفاتیح الجنان، دعای سحر.