حضرت استاد صدیقی روز شنبه از ساعت ۱۸:۰۰ الی ۱۹:۳۰ به تفسیر قرآن با موضوع «اخلاق در قرآن» در مسجد امام رضا علیه السلام حوزه علمیه امام خمینی(ره) پرداختند که مشروح این جلسه تقدیم حضورتان می گردد.
«أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّیْطَانِ الرَّجِیمِ»
«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ * رَبِّ اشْرَحْ لی صَدْری * وَ یَسِّرْ لی أَمْریَ * وَ احْللْ عُقْدَهً مِنْ لِسانی * یَفْقَهُوا قَوْلی»[۱].
«الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ العَالَمینَ وَ الصّلَاهُ عَلَی خَاتَمِ الْمُرْسَلِینَ طَبِیبِنا حَبیِبنَا شَفِیعِ ذُنوبِنَا أَبِی الْقَاسِمِ مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الْمَعْصُومِینَ سِیَّمَا الْحُجَّهُ بَقِیَّهِ اللهِ فِی الْعَالَمِینَ عَجَّلَ اللهُ فَرَجَهُ وَ رَزَقَنَا اللهُ صُحبَتَهُ وَ اللَّعْنُ عَلَی أَعْدَائِهِمْ أَجْمَعِینَ إالی یوم الدّین».
یک صلواتی مرحمت بفرمایید.
اللهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ عَجِّل فَرَجَهُم
حجابهایی که از رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) برداشته شده است
«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ * عِنْدَ سِدْرَهِ الْمُنْتَهَى * عِنْدَهَا جَنَّهُ الْمَأْوَى * إِذْ یَغْشَى السِّدْرَهَ مَا یَغْشَى * مَا زَاغَ الْبَصَرُ وَمَا طَغَى * لَقَدْ رَأَى مِنْ آیَاتِ رَبِّهِ الْکُبْرَى[۲]»؛ در حدّ فرصت این جلسه دوستان مطالبی ارائه کردند و مطالبی گفته شد. در عین حال به نظر میرسد چند نکته را با یاری خداوند متعال و امید به اینکه ابواب جدیدی از معرفت را به روی ما باز کند، با هم مرور خواهیم کرد. این رؤیت دوم نبیّ مکرّم اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) «عِنْدَ سِدْرَهِ الْمُنْتَهَى» بوده است؛ در رؤیتِ اوّل «فَکَانَ قَابَ قَوْسَیْنِ أَوْ أَدْنَى[۳]» مسأله قُرب را مطرح فرمود و بعد فرمود: «مَا کَذَبَ الْفُؤَادُ مَا رَأَى[۴]» نبیّ مکرّم اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) در بالاترین درجهی قُرب، هم مورد ایحا قرار گرفته است و به آن مقدار که عبودیّتش اقتضاء میکرده، دریافت کرده است و چون عبودیّت حقّ به لحاظ «إِلَى عَبْدِهِ[۵]» که جلوهای از جَلَواتِ اسماءالله مطرح نشده است، بلکه به هویّت مطلقه تکیه شده است؛ «إِلَى عَبْدِهِ مَا أَوْحَى[۶]». این وحی هم که در آن رتبه بر پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) ایحا شده است، به وسعتِ عبودیّت پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) است که این عبودیّت لایتناهی است و فوقِ اسماء است. در یک جایی است که عبدِ خودِ اوست، عبدِ اوست نه اینکه عبدِ یکی از اسماءِ او باشد، مطلق است و عبدِ اوست و در آن مرحله دریافت به تناسب آن رتبه است. «مَا کَذَبَ الْفُؤَادُ مَا رَأَى»، «أَفَتُمَارُونَهُ عَلَى مَا یَرَى[۷]» مطلب جدیدی به ذهنم نمیرسد. «وَلَقَدْ رَآهُ نَزْلَهً أُخْرَى[۸]» گویا یکبار تمهید و مقدمه بوده است و بار دیگر باید یک مرتبهی شدیدتری باشد؛ «وَلَقَدْ رَآهُ نَزْلَهً أُخْرَى». دلیل بر مسألهای که این غیر از آن مرحلهی اوّل است، این است که «عِنْدَ سِدْرَهِ الْمُنْتَهَى» است. یعنی دیگر پایان است و برای موجود ممکن بالاتر از این دیگر رتبهای وجود ندارد. «سِدْرَهِ الْمُنْتَهَى» چه چیزی است؟ خداوند هیچ خبری نمیدهند. فقط یک نکتهای را اعلان میفرماید که دلیل بر عظمت «سِدْرَهِ الْمُنْتَهَى» است و آن این است که میفرماید: «عِنْدَهَا جَنَّهُ الْمَأْوَى»؛ این آنقدر عُلُوّ و وسعت دارد که «جَنَّهُ الْمَأْوَى» در شعاع اوست و «جَنَّهُ الْمَأْوَى» نزد «سِدْرَهِ الْمُنْتَهَى» است و «سِدْرَهِ الْمُنْتَهَى» بالاتر از «جَنَّهُ الْمَأْوَى» است. «إِذْ یَغْشَى السِّدْرَهَ مَا یَغْشَى»؛ این نشان میدهد که «سِّدْرَهَ» محجوب به حُجُب است؛ «إِذْ یَغْشَى السِّدْرَهَ مَا یَغْشَى». و با توجّه به آن «قَابَ قَوْسَیْنِ» و سپس «جَنَّهُ الْمَأْوَى» شاید این حُجُب، حُجُبِ فوقِ اَسمائی باشد، «اسم مستاثره[۹]» باشد و اسراری باشد که کسی نمیتواند به گَردِ پای آن برسد. اجمالاً «سِّدْرَهَ» محجوب به حجابها است. در این آیهی کریمهی سورهی مبارکهی واقعه که میفرماید: «إِنَّهُ لَقُرْآنٌ کَرِیمٌ * فِی کِتَابٍ مَکْنُونٍ * لَا یَمَسُّهُ إِلَّا الْمُطَهَّرُونَ[۱۰]» منظور از «مُطَهَّرُون»، «إِنَّمَا یُرِیدُ اللَّهُ لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَیُطَهِّرَکُمْ تَطْهِیرًا[۱۱]» این قرآن که مَستور و مَکنون است، در دسترس هیچ کسی حتی در دسترس انسانها نیست؛ آن مرحلهی وجودی و مرحلهی فهمِ قرآن کریم، مرحلهی قرائتِ قرآن کریم، مرحلهی تزکیهی قرآن کریم، مرحلهی تقنین قرآن کریم و مهندسی زندگی بَشَر، اینها در دسترس است اما قُرآن بِما هُوَ قُرآن؟ «إِنَّهُ لَقُرْآنٌ کَرِیمٌ». آن مقامِ کرامتی که خداوند کریم است و قرآن کریم دارد، دست ما به اینها نمیرسد و فقط مُطَهَّرُون هستند که خودِ خداوند تطهیرشان کرده است. اینها هم اگر طهارتشان از پایین به بالا بود، به آن نمیرسیدند؛ اما طهارتی است که ذاتّ رُبوبی خودش مُطَهِّر است و علی القاعده با توجّه به آیهی کریمهی «سَقَاهُمْ رَبُّهُمْ شَرَابًا طَهُورًا[۱۲]»، از غیرِ خودش پاک کرده است. یعنی نمازشان، روزهشان، جهادشان و مراتبِ وجودی که اینها از همهی عوالِم بهره دارند و همهجا تحتِ پوششِ اینهاست، آن مقام، مقامی است که همهی این موارد را از اینها گرفته است. «یطهرهم عن کل شیء سوی الله[۱۳]»؛ خداوند محبّت خودش و حُبّ خودش را به کام پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) ریخته است و همهی حجابها را سوزانده است و «سِّدْرَهَ» محجوب به حُجُبی است که دیگر برای پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) حجاب نیست. برای غیر او «إِذْ یَغْشَى السِّدْرَهَ مَا یَغْشَى» است ولی همانطوری که حقیقتِ قرآن و مقامِ وساطتِ قرآن کریم مکنون است و کسی به آن مرتبه و درجه راه پیدا نمیکند به جز مُطَهَّرُون و مُطَهَّرُون کسانی هستند که خودِ خداوند تطهیرشان کرده است. ما طاهر هستیم، ما مُخلِص هستیم ولی ما مطهَّر و مُخلَص نیستیم و آنها کسانی دیگر هستند و خداوند متعال اینها را از همهی حُجُب عبور داده است؛ یعنی از هرآنچه که غیر خودش است، همه چیز و حتی اسماءِ فعلیِ خداوند هم غیر خداست. همهی اینها را با آن شرابی که به خوردشان داده است، از همهی این حجابها راحتشان کرده است. اینها به جز ذاتِ رُبوبی، هیچ چیزی ندارند و اینها فانی در آن ذات هستند و از فنایِ خودشان هم فانی هستند.
آیات کُبری خداوند متعال
از این جهت میفرماید: «مَا زَاغَ الْبَصَرُ وَمَا طَغَى»؛ اگر از این سو بود و من میخواستم ببینم، احتمالِ انحراف و طغیان وجود داشت؛ گاهی چشم انسان نورِ شدید دارد و طغیان میکند و گاهی هم اینطور نیست و به چپ و راست توجّه میکند اما آن اصل را که باید ببیند، نمیبیند. ولی آنجا «زَیْتُونَهٍ لَا شَرْقِیَّهٍ وَلَا غَرْبِیَّهٍ[۱۴]» است. جایِ انحراف و تجاوز از حدّ نیست. تمام حُدود شکسته شده است و حدّی نیست که از آنجا طغیان کند و راهی غیر از او نیست که این زیغی پیدا کند.
«لَقَدْ رَأَى مِنْ آیَاتِ رَبِّهِ الْکُبْرَى»؛ در سورهی مبارکهی اسراء، فرمود: «سُبْحَانَ الَّذِی أَسْرَى بِعَبْدِهِ لَیْلًا مِنَ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ إِلَى الْمَسْجِدِ الْأَقْصَى الَّذِی بَارَکْنَا حَوْلَهُ لِنُرِیَهُ مِنْ آیَاتِنَا[۱۵]»؛ فلسفهی معراج پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم)، این بود که خداوند آیات خودش را ارائه بکند؛ «لِنُرِیَهُ مِنْ آیَاتِنَا». اینجا نتیجهی آن را میفرماید. اینکه پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) دیده است؛ اینکه «مَا زَاغَ الْبَصَرُ وَمَا طَغَى» بوده است؛ اینکه «وَلَقَدْ رَآهُ نَزْلَهً أُخْرَى» میباشد. این فرعِ بر آن ارائه است و مانند ایجادِ وجود است. خداوند متعال «أَوْجَدَ فوُجِدَ» است؛ خداوند اراده کرده است و این قابلیّتش را داشته است و اینطور نیست که خودش جستجو کرده باشد، برنده خودِ خداوند است که برده است و در آنجا هم خودش ارائه کرده است. ارائه از جانبِ خداوند است؛ او فاعل است و این کسی که دیده است، قابل است. بنابراین یک مسألهای که با همهی انبیاء تفاوت دارد، این است که پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) نخواستهاند تا خداوند در حدّ ظرفیّت امکانی به ایشان شرحِ صدر بدهد؛ بلکه شروع کننده خودِ خداوند است؛ «أَلَمْ نَشْرَحْ لَکَ صَدْرَکَ[۱۶]». در معراج هم خودِ پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) کارهای نیستند؛ حضرت موسی (علیه السلام) میگوید: «رَبِّ أَرِنِی أَنْظُرْ إِلَیْکَ[۱۷]»، اما اینجا خودِ خداوند میفرماید که ما نشان دادیم؛ «وَلَقَدْ رَآهُ نَزْلَهً أُخْرَى». این «رَآهُ» به این معنی نیست که پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) خودشان خواستهاند که ببینند، «لِنُرِیَهُ مِنْ آیَاتِنَا» بلکه خداوند در آنجا خواستند جلوههای خاصّ آن مرتبه را به پیامبرش ارائه کند و قابل را قابل دیده است؛ لذا آخرین فیضِ خودش را، آخرین فعلِ خودش را و آخرین ارائهی خودش را در اختیارِ پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) قرار داد. پس میشود «لَقَدْ رَأَى مِنْ آیَاتِ رَبِّهِ الْکُبْرَى».
مقام معراجی حضرت امیرالمؤمنین (صلوات الله علیه)
با توجّه به روایاتی که از تفسیر شریف صافی نقل کردیم و همینطور از ریاض السّالکین که وجود نازنین پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) در آنجا با لغتِ «علی» آشنا شده است؛ لغتِ «علی» در آن مرحله موج نیست، خروج از نای نیست، الفبا نیست؛ لغتِ «علی» زبان عربی و فارسی و تُرکی و آنچه در این عالَم به آن لغت گفته میشود، نیست؛ این در مقامِ قُربِ ذات الهی زبان، زبانِ «علی» بوده است. در جریان ذوب شدن کوه طور که خداوند متعال در قصّهی حضرت موسی (علیه السلام) میفرماید: «انْظُرْ إِلَى الْجَبَلِ فَإِنِ اسْتَقَرَّ مَکَانَهُ فَسَوْفَ تَرَانِی فَلَمَّا تَجَلَّى رَبُّهُ لِلْجَبَلِ جَعَلَهُ دَکًّا وَخَرَّ مُوسَى صَعِقًا[۱۸]»، در آنجا که کوه از بین رفته است، بر حسبِ روایت در صافی آن جلوهی یکی از شیعیان امیرالمؤمنین (علیه السلام) بوده است. حتی این برای حضرت موسی (علیه السلام) سنگین بوده است و حضرت موسی (علیه السلام) به حالت مدهوش افتادند. ولی این آیات الکُبری که در آنجا ارائه شده است، با مروری که به آیات و روایات که هم در سورهی مبارکهی نبأ هم آمده است که میفرماید: «عَمَّ یَتَسَاءَلُونَ * عَنِ النَّبَإِ الْعَظِیمِ[۱۹]»، در آنجا امیرالمؤمنین (علیه السلام) میفرماید: «مَا لِلَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ آیَهٌ هِیَ أَکْبَرُ مِنِّی[۲۰]»؛ این آیات کبری که خداوند نشان داده است، ایشان میفرماید که خداوند آیهای بالاتر از من ندارد. و در خبرهایی که در عالَم امکان باید خبر گرفت، نبأ اعظم از علی (علیه السلام) وجود ندارد. حدیث دیگری که در کتاب صافی بود که خداوند از پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) پرسید: دل تو با چه کسی است و چه کسی را دوست داری؟ ایشان پاسخ دادند: علی را دوست دارم. فرمود: التفت. دیدنِ علی (علیه السلام) در زمین غیر از آن علی (علیه السلام) است که خداوند در آنجا به پیامبرش نشان داده است. مرتبهی وجودی امیرالمؤمنین (علیه السلام) در سدره المنتهی در مقامِ قوبِ قوسین، غیر از مقام علی است که در کعبه متولّد شده و در محراب شهید شده است. لذا جمع این آِیهی سورهی نبأ و این آیات و جریان جلوهی خداوند بر کوه و نابود شدن آن که کار یک شیعه از شیعیان امیرالمؤمنین (علیه السلام) بود، نشان میدهد که هم امیرالمؤمنین (علیه السلام) برای پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) تجلّی بصری بوده است که فرمود: «یا محمّد فالتفت عن یساری فإذا علیّ بن أبی طالب علیه السلام[۲۱]». در آنجا علی (علیه السلام) را نشان داده است. علی (علیه السلام) را در مقام «سبحان ربّی الاعلی» دیده است. چون به مرتبهای که از مقاماتِ الهی میتوانست راه پیدا کند، دیگر به اعلی رسیده است و متّصل شدن با علی (علیه السلام) در آن رتبه، میتواند «لَقَدْ رَأَى مِنْ آیَاتِ رَبِّهِ الْکُبْرَى» باشد. چیزهایی که ما میتوانیم با توجه به عبارت «إنالقرآن یفسر بعضه بعضاً» کما اینکه «روایات بعضه بعضاً» هستند، میتوانیم حدس بزنیم که آیات الکبری که در آنجا خداوند متعال به پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) نشان داده است، باطنِ خودِ پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) بوده است؛ «أَنْفُسَنَا وَأَنْفُسَکُمْ[۲۲]» که این باطن در آنجا به صورت علی (علیه السلام) دیده میشود. وقتی به آنجا میرود، باطنِ خودش از آیات کُبری بوده است که علیبنابیطالب (علیه الصلاه و السلام) است. اینها مختصر چیزهایی بود که خداوند متعال به احترام شما در این مقطع روزی کرد و ما از سفرهای که برای شما پَهن است، استفاده کردیم و حال میخواهیم از این مقطع بگذریم و سورهی مبارکهی فتح را بررسی کنیم. اگر دوستان مطلب نگفتهای دارند و تازههایی دارند، استفاده میکنیم.
وَ صَلی الله عَلی مُحَمّدٍ وَ آلِه الطاهِرین
اللهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ عَجِّل فَرَجَهُم
[۱] سوره مبارکه طه، آیات ۲۵ تا ۲۸٫
[۲] سوره مبارکه نجم، آیات ۱۴ الی ۱۸٫
[۳] سوره مبارکه نجم، آیه ۹٫
[۴] سوره مبارکه نجم، آیه ۱۱٫
[۵] سوره مبارکه نجم، آیه ۱۰٫
[۶] همان.
[۷] سوره مبارکه نجم، آیه ۱۲٫
[۸] سوره مبارکه نجم، آیه ۱۳٫
[۹] واژه «مستاثر» به معنای برگزیده و از نامهای الهی (اسماء الله) است که خداوند آن را برای خویش برگزیده و پنهان کرده است و از این روی، اسم مستاثر را «اسم مکنون» و «اسم مخزون» نیز میگویند.
[۱۰] سوره مبارکه واقعه، آیات ۷۷ الی ۷۹٫
[۱۱] سوره مبارکه احزاب، آیه ۳۳٫
[۱۲] سوره مبارکه انسان، آیه ۲۱٫
[۱۳] ترجمه مجمع البیان فی تفسیر القرآن، بیستونی، محمد، ج۱۰، ص۶۲۳٫
[۱۴] سوره مبارکه نور، آیه ۳۵٫
[۱۵] سورهی مبارکه اسراء، آیه ۱٫
[۱۶] سوره مبارکه شرح، آیه ۱٫
[۱۷] سوره مبارکه اعراف، آیه ۱۴۳٫
[۱۸] همان.
[۱۹] سوره مبارکه نبأ، آیات ۱ و ۲٫
[۲۰] الکافی، جلد۱، صفحه ۲۰۷.
[۲۱] تفسیر الصافی، جلد۵، صفحه۸۶.
[۲۲] سوره مبارکه آل عمران، آیه ۶۱٫
پاسخ دهید