حضرت استاد صدیقی روز شنبه از ساعت ۱۶:۰۰ الی ۱۷:۳۰ به تفسیر قرآن با موضوع «اخلاق در قرآن» در مسجد امام رضا علیه السلام حوزه علمیه امام خمینی(ره) پرداختند که مشروح این جلسه تقدیم حضورتان می گردد.
- خاتمیت و جهان شمولی رسالت پیامبر اعظم (صلی الله علیه و آله و سلم)
- مقایسه «رحمت واسعه نبوی» با «اکسیر شفا بخش قرآن»
- بررسی وجوه رحمت واسعه نبوی
- وجه اول؛ المیزان
- وجه دوم؛ مجمع البیان
- اسلام، شریعت سمحه و سهله
- بررسی یک شبهه: آیا کفار حربی مقتول به ید رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) نیز مشمول رحمت او شدند؟
- نکات و لطایف
درس — : بررسی آیه کریمهی ۱۰۷ سوره انبیاء[۱]
﴿وَمَا أَرْسَلْنَاکَ إِلَّا رَحْمَهً لِلْعَالَمِینَ﴾[۲]
خاتمیت و جهان شمولی رسالت پیامبر اعظم (صلی الله علیه و آله و سلم)
یکی از مسائلی که در قرآن شریف مکرراً روی آن تاکید شده است، عمومیت نبوت پیامبر اعظم (صلی الله علیه و آله و سلم) و رسالت جهانی ایشان است، که در این آیه مبارکه نیز بدان اشاره شده است. وجه اشتراک این آیهی کریمه با آیات خاتمیت همچون:
﴿مَا کَانَ مُحَمَّدٌ أَبَا أَحَدٍ مِنْ رِجَالِکُمْ وَلَکِنْ رَسُولَ اللَّهِ وَخَاتَمَ النَّبِیِّینَ﴾
احزاب؛ ۴۰ – محمّد (ص) پدر هیچ یک از مردان شما نبوده و نیست؛ ولی رسول خدا و ختمکننده و آخرین پیامبران است
﴿وَأُوحِیَ إِلَیَّ هَذَا الْقُرْآنُ لِأُنْذِرَکُمْ بِهِ وَمَنْ بَلَغَ﴾
انعام؛ ۱۹ – این قرآن بر من وحی شده، تا شما و تمام کسانی را که این قرآن به آنها میرسد، بیم دهم
﴿قُلْ یَا أَیُّهَا النَّاسُ إِنِّی رَسُولُ اللَّهِ إِلَیْکُمْ جَمِیعًا﴾
اعراف؛ ۱۵۸ – بگو: «ای مردم! من فرستاده خدا به سوی همه شما هستم
﴿وَمَا أَرْسَلْنَاکَ إِلَّا کَافَّهً لِلنَّاسِ﴾
سبأ؛ ۲۸ – و ما تو را جز برای همه مردم نفرستادیم.
﴿لَا یَأْتِیهِ الْبَاطِلُ مِنْ بَیْنِ یَدَیْهِ وَلَا مِنْ خَلْفِهِ﴾
فصلت؛ ۴۲ – که هیچ گونه باطلی، نه از پیش رو و نه از پشت سر، به سراغ آن نمیآید
در این است که از یک سو قرآن «مهیمن»، و مکتب اسلام «غیر قابل نسخ» و جاودان است؛ و از سوی دیگر دین اسلام، کتاب شریف قرآن و رسالت رسول مکرم اسلام(صلی الله علیه و آله و سلم)، محصور به نژاد، منطقه جغرافیایی خاص و زمان خاص نیست، بلکه تمامی ابنای بشر در تمامی اعصار و قرون، از خورشید عالم تاب نبوت خاتم الانبیا (صلی الله علیه و آله و سلم)، رسالت پایانی و کتاب جاوید ایشان بهرهمندند[۳] و بدون استثنا مکلف به پذیرش این دین و آئین هستند.
نکته دیگر آنکه گذر زمان «جامعیت قرآن» را کهنه نمیسازد، و با آنکه تحول در گسترهی اعصار ساری و جاری است، و اوضاع و احوال زندگی بشر متغیر است، چنانکه سبک زندگی و ابزار زندگی انسانهای عصر نزول با اشخاص اعصار بعد از خود، به طرز محیر العقولی تفاوت نموده است، اما مکتب و منهج ثابت، و دین لایتغیر است: ﴿لَا تَبْدِیلَ لِخَلْقِ اللَّهِ، ذَلِکَ الدِّینُ الْقَیِّمُ﴾،[۴] بلکه پاسخگوی نیاز بشر تا هنگامهی قیامت است.
به دیگر سخن آنچه سبب شده است «قرآن» برای همیشه رافع نیازهای بشر قرار گیرد، آن است که دستورات قرآن «کلی» هستند، از همین رو تطبیق آنها با موضوعات جدید امکانپذیر است و همین امر، سبب مانایی و پویایی فرامین الهی دین مبین اسلام شده است. به عنوان نمونه دین شناس و کارشناسی که خدای متعال این صلاحیت را به او داده است، با بهرهگیری از دستور کلی ﴿یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا أَوْفُوا بِالْعُقُودِ﴾[۵]، و شرایط کلیای که در عقود لحاظ شده است، عقود نوینی چون «بیمه» و «قراردهای دیجیتالی امروزی» را به آن ضوابط کلی ملحق میسازد، و بر اساس موضوع عقود، تشخیص میدهد این عقد جدید چه نوع عقدی است؟ در چه چهارچوبی نافذ است؟ و در چه شرایطی به اصل عقد خدشه وارد میگردد؟
به بیان دیگر قواعد قرآن به دلیل «کلی بودن»، محدود به هیچ زمان خاصی نیستند، از همین رو کارشناس دینی میتواند عقود نوین را با اتکا بر همین قوانین و قواعد کلی ارزیابی نماید، هرچند در عصر نبوت سخنی از چنین عقودی مطرح نبوده باشد.
از سوی دیگر توجه به این نکته که تمامی قوانین و قواعد قرآن «کلی» هستند، میتواند نقشی راهگشا و راهبردی ایفا نماید، چرا که حتی داستانها و نقلهای تاریخی قرآن، حاوی درونمایهای عام و کلی هستند که میتوان آنرا بر مصادیق متعدد منطبق نمود، و در دل آن فلسفهای نهفته است که شاخص و معیار را به ما میفهماند. به عبارت دیگر آن کلیای که از آیات و قصص قرآنی استنباط میشود، در تمامی ازمنه مصداق مییابد و میتواند پاسخگوی تمام موضوعات حادث باشد.
نکته دیگر آن است که اگر در طول زمان سبک زندگی و امکانات مادی بشر تغییر میکند، اما «فطرت بشری» تغییر نمینماید. به عنوان نمونه بشر عصر حجر همچون بشر امروزی، نیازمند غذا و آب بوده و هست، و با پیشرفت در به کارگیری ابزار و امکانات مدرن، اصل نیازهای فطری و فراگیر بشر چون نیاز به ازدواج، مسکن، خوردن و آشامیدن تغییر نمییابد و همچنان ثابت است، اما نوع و کیفیت مسکن تغییر یافته است. دلیل این امر آن است که چون فطرت ثابت است، قوانین منطبق با فطرت نیز داری ثبات هستند.
نکته دیگر آن است که زمان و مکان تغییر میکند، ولی قوانین کلی حاکم بر طبیعت عالم، چون قانون جاذبه، قانون گریز از مرکز و تمامی قواعد فیزیک ثابت و بدون تغییرند. به عنوان نمونه تمامی اجرام کیهانی در حال سیر و حرکت، و تولد و زوال هستند،[۶] و همواره اجرام کیهانی و تمامی موجودات عالم دچار حدوث و زوال میشوند؛ لکن قواعد کلی حاکم بر خلقت ثابتند، و از تحول در اجزاء جهان آفرینش تاثیر نمیپذیرد.[۷]
نکته دیگر این است که تغییرات جسمانی انسان در طول زمان محسوس است، و آدمی سیر تکاملی خود را از نوزادی، کودکی، نوجوانی، جوانی، میانسالی به پیری طی میکند، اما همواره «روح» او در تمامی این تحولات ثابت و بدون تغییر است.
با توجه نکات اخیر، تمامی عالم به منزله جسمی است که پیوسته دچار تغییرات جسمانی میگردد، و رسول ختمی مرتبت اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) نیز بمثابهی روح عالم امکان است، و نبوت، امامت و ولایت او همان روحی است که عالم از آن تغذیه میکند و تحت تدبیر آن قرار دارد؛ و این روح کلی در نظام آفرینش، با وجود ائمه اطهار b باقی و مستمر است. بنابراین سبک و سیاق این آیهی کریمه، اقتضای خاتمیت و جهان شمولی رسالت نبی مکرم اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) را داراست؛ به علاوه از آن حیث که رسولخدا (صلی الله علیه و آله و سلم) ﴿رَحْمَهً لِلْعَالَمِینَ﴾ است، و برای تمامی موجودات پس از خود در تمام اعصار جلوهی رحمت الهی میباشد، جایگاهی دارد که نیازی نیست پس از او پیغمبر دیگری بیاید و به مقام نبوت مبعوث شود، لذا این آیه اشعار به «خاتمیت نبوت» ایشان دارد.
مقایسه «رحمت واسعه نبوی» با «اکسیر شفا بخش قرآن»
خداوند سبحان در قبال «قرآن» فرمود: ﴿وَنُنَزِّلُ مِنَ الْقُرْآنِ مَا هُوَ شِفَاءٌ وَرَحْمَهٌ لِلْمُؤْمِنِینَ وَلَا یَزِیدُ الظَّالِمِینَ إِلَّا خَسَارًا﴾[۸] و بدین ترتیب خواص قرآن را برای همگان معرفی نکرد، اما وجود رسول خود را ﴿رَحْمَهً لِلْعَالَمِینَ﴾ معرفی نمود، و جلوههای رحمت نبوی (صلی الله علیه و آله و سلم) را فراگیر و جهان شمول به تصویر کشید، تا آنجا که کفار نیز از این رحمت عمومی متنعم هستند و جملگی موجودات و مخلوقات عالم از این نور، موج و طنین بهرهمندند.
در چرایی و توضیح این معنا باید گفت، الف و لام «العالمین»، الف و لام استغراق است، و همهی موجودات عالم –اعم از جن و انس و جملگی مخلوقات– را در گذشته و آینده شامل میشود، از همین رو جهانیان تحت حاکمیت نبوت نبی اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) قرار دارند؛ و همگی مخاطب خطابات پیغمبر (صلی الله علیه و آله و سلم) و مکلف به تکالیفی هستند که وجود نازنین رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) از جانب خدا اخذ کرده، در قلب خود متمکن نموده، به زبان خویش جاری فرموده و به آحاد بشر تعلیم داده و ابلاغ کرده است.
بررسی وجوه رحمت واسعه نبوی
نظرات متنوعی در «نحوه رحمت بودن» حضرت خاتم المرسلین (صلی الله علیه و آله و سلم) مطرح شده است، که به بررسی آن خواهیم پرداخت:
وجه اول؛ المیزان
در این میان اقوال متعدد ذیل این موضوع، از نظر بنده قول راجح، نظر علامه طباطبایی در المیزان است، که به نحو تفصیل، صاحب تفسیر فی ظلال القرآن نیز به آن پرداخته است. بر اساس این دیدگاه، قوانین اسلام دلپذیر و عقل پسندند، [و اگر کسی در مواجهه با این قواعد، از عقل خویش یاری بجوید، به مدد عقل به گرایش فطری و درونی خود که همان توحید است سوق داده خواهد شد.]
به بیان دیگر بیماری واگیرداری عالم را فرا گرفته است، شخصی داروی واقعی برای درمان آورده است، و اعلان نموده تمامی مردم بیایند و این اکسیر شفابخش را بیازمایند. در این میان کسانی که از دارو استفاده میکنند، از برکات آن منتفع میشوند و مشمول شفا و رحمت این دارو قرار میگیرند؛ و از سوی دیگر، «رحمت بودن» رسول مهربانیها برای کسانی که از داروی شفا بخش او بهرهای نمی جویند، نیز جاری و ساری است، چرا که محذوری برای دریافت رحمت نبوی وجود ندارد.
به دیگر سخن اقتضای رحمت برای آحاد بشریت وجود دارد، و منهای افرادی که خود برای بهرهوری از این خوان رحمت واسعه مانع تراشی میکنند، سایر جهانیان میتوانند از این داروی شفا بخش و از این آب حیات استفاده کنند و امراض خویش را درمان، و جان تشنهی خود را سیراب نمایند.
حال اگر مقتضی موجود بود، اما موانع بر طرف نشد، و عدهای به سبب کوتاهی و سستی از این آب بهره نجستند، برخی دیگر تحت تاثیر شرایط هیجانی، از این آب اعلان نفرت نمودند، برخی نیز با سرگرم شدن به آبهای دروغین، از آب حیات بخش حقیقی غافل و وامانده شدند، و گروهی نیز در اثر لجاجت و موضعگیری بر علیه آورندهی آب، خود را از این نعمت محروم کردند؛ این ایجاد مانع، خدشهای بر اقتضای مقتضی وارد نمیسازد، و آن را نفی نمیکند. به تعبیر دیگر کسانی که خود را از این رحمت محروم ساختهاند، همانند گروهی هستند که از منافع «خورشید» بهرهمندند، اما وجود آن را انکار میکنند و توصیف و دریافت خوبی از «خورشید» ندارند، اما انکار آنها، در حقیقت مسئله خللی به وجود نمیآورد و ایشان کماکان از فوائد خورشید منتفع هستند.
وجه دوم؛ مجمع البیان
تفسیر «مجمع البیان»، با استناد به آیه شریفه ﴿وَمَا کَانَ اللَّهُ لِیُعَذِّبَهُمْ وَأَنْتَ فِیهِمْ﴾،[۹] وجه دیگر «رحمت للعالمین» بودن رسول ختمی مرتبت اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) را «رفع عذاب» بر میشمارد؛ چرا که امم پیشین به عذابهای گوناگونی گرفتار میشدند، اما پس از ظهور اسلام، خداوند به سبب امتنان بر رسول خود، عذاب را از امت آخر الزمان برداشت. به تعبیر دیگر وجود رسول مهربانیها، همچون عایقی مانع نزول عذابهای الهی بر مردم سراسر جهان میگردد، در حالی که نتیجه ظلم و گناه، ویرانی و نابودی است، و تمام عذابهایی که قرآن برای اقوام مختلف، چون قوم حضرت نوح j و قوم لوط بر میشمارد، جملگی به سبب گناهانی بوده است که مرتکب میشدند.
اسلام، شریعت سمحه و سهله
مسئله دیگر آنکه باید توجه داشت، تمام قوانین شریعت سمحه و سهلهی اسلام، از مبدائی واحد، که نیازهای بشر را میداند و میشناسد، نشئات گرفته است: ﴿أَلَا یَعْلَمُ مَنْ خَلَقَ وَهُوَ اللَّطِیفُ الْخَبِیرُ﴾؛[۱۰] از سوی دیگر براساس آیاتی نظیر ﴿یُرِیدُ اللَّهُ بِکُمُ الْیُسْرَ وَلَا یُرِیدُ بِکُمُ الْعُسْرَ﴾،[۱۱] ﴿وَمَا جَعَلَ عَلَیْکُمْ فِی الدِّینِ مِنْ حَرَجٍ﴾،[۱۲] ﴿وَمَنْ یَتَّقِ اللَّهَ یَجْعَلْ لَهُ مِنْ أَمْرِهِ یُسْرًا﴾؛[۱۳] قوانین دین اسلام آسان و قابل اجرا هستند، و خداوند سبحان بنابر کریمهی ﴿وَیَضَعُ عَنْهُمْ إِصْرَهُمْ وَالْأَغْلَالَ الَّتِی کَانَتْ عَلَیْهِمْ﴾،[۱۴] بنا بر تسهیل زندگی بشر، و گشودن گرههای زندگی او دارد؛[۱۵] در نتیجه اسلام خواستار آزادی بشر از زنجیر رقیّت و اسارت خرافات است،[۱۶] و هر کس به فرامین الهی عمل کند، دو نتیجه توأمان برای او حاصل خواهد شد، از سویی بارگرانی که کمر انسان را خم میکند از دوش او برداشته میشود، و از سوی دیگر، او را از بند وابستگیها و تعلقات بشری رها میسازد.
مطلب دیگر آنکه نه تنها اسلام حکمی بر ضد عقل و عقلانیت ندارد،[۱۷] بلکه آحاد بشر را به تعقل و تفکر دعوت مینماید، و فراتر از آن، تحدی نیز میکند، یعنی تمام عقلای عالم را به مبارزه میطلبد: ﴿فَلْیَأْتُوا بِحَدِیثٍ مِثْلِهِ إِنْ کَانُوا صَادِقِینَ﴾.[۱۸] بنابراین دین مبین اسلام، خود را روشن و شفاف به عالمیان عرضه میدارد، و از تبعیت ظن وگمان و تبعیت کورکورانه از آباء و گذشتگان مشرک و منحرف مذمت مینماید، از همین رو قواعد شرع انور اسلام هم با عقل حمایت میشود، و هم با دل پذیرش میگردد.
نکته دیگر آن است که اگر منصفانه تاریخ قبل از اسلام و پس از اسلام را مورد مطالعه و ارزیابی قرار دهیم، درخواهیم یافت تاثیر اسلام بر تمدن بشری، آشکار و چشمگیر است، تا آنجا که حتی پیشرفتهای دنیای مادی غرب، مستقیم یا با واسطه، مرهون خدمات اسلام عزیز است، و بشریت در حرکت علمی و پیشرفت مادی خود وامدار اسلام و مسلمین میباشد. برخی از اندیشمندان غربی همچون «گوستاو لوبون» نیز در کتب خود، تصریح کردهاند که تمدن بشری وامدار اسلام است، و حقیقت هم همین است که پرچمدار پیشرفت علوم تجربی، امام صادق j بودند، و با تربیت شاگردانی چون «جابر بن حیان» زمینهی این تحول علمی را رقم زدند.
به بیان دیگر منشأ و مبدأ تحول و زمینهساز بروز تمدنهای نوین در سرتاسر جهان، وجود مبارک رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) هستند، و آغاز این تحول و تمدن از شهر «یثرب» شروع شد، و حضرت به دست خویش، در آنجا مدنیت و تمدن را بنا نهاد.[۱۹] بنابراین اسلام علاوه بر تأمین آخرت انسانها، با تربیت و آموزههای خود، زمینه پیشرفت دنیوی و مادی بشر را نیز فراهم آورده، و بستر تحول و شکلگیری تمدن را مهیا نموده است تا با از میان بردن عسر و حرج، زمینهی تسهیل زندگی بشر را فراهم سازد.[۲۰]
در نتیجه دینی که تمامی اوامر ارشادی و مولوی آن سازگار با فطرت بشری است، و کتاب آسمانیش علاوه بر بُعد اعجازی، همگان را به تعقل دعوت می نماید، دینی سراسر «رحمت» برای عموم بشریت است، و هر کس از این رحمت محض بهره نجوید، خود را محروم ساخته است.
ما نیز به استناد آیهی شریفه ﴿فَمَنِ اتَّبَعَ هُدَایَ فَلَا یَضِلُّ وَلَا یَشْقَى﴾[۲۱] از آحاد بشریت دعوت میکنیم آموزههای اسلام را در زندگی خویش به کار گیرند، و به راهی که ما ارائه نمودیم عمل نمایند،[۲۲] تا صدق ادعای ما را محک بزنند و دریابند اسلام علاوه بر تأمین ابدیت انسان، آیا زندگی این دنیای بشر را نیز آسان و آباد میکند یا نه؟!
بررسی یک شبهه: آیا کفار حربی مقتول به ید رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) نیز مشمول رحمت او شدند؟
در این میان شبههای که ممکن است درباره رحمت واسعهی رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) به ذهن خطور کند، این است که حضرت در طول مدت نبوت خود با کفار بسیاری جنگید و ایشان را به هلاکت رساند، پس چگونه ممکن است آن کفار نیز طبق ایه مذکور مشمول رحمت نبوی شده باشند؟ در پاسخ باید گفت:
۱- اولاً اگر با دید کلی بنگریم، جهنم نیز جلوه رحمت الهی است، خداوند متعال در سوره الرحمان ابتدا میفرماید: ﴿هَذِهِ جَهَنَّمُ الَّتِی یُکَذِّبُ بِهَا الْمُجْرِمُونَ﴾،[۲۳] سپس میگوید: ﴿فَبِأَیِّ آلَاءِ رَبِّکُمَا تُکَذِّبَانِ﴾؛[۲۴] بر همین اساس اگر عالمین را یک جسم واحد در نظر بگیریم، شمشیر پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) برای کفار و معاندینی که در مصاف با ایشان به هلاکت رسیدند و به جهنم رفتند، موجب «رحمت» است، به عنوان نمونه شاید درمان شیمیایی انسانی که سرطان دارد، در ظاهر سبب بروز عوارضی گردد، اما در مجموع برای بدن او خیر و رحمت است. به بیان دیگر وجود جهنم و فرستادن کفار معاتد به جهنم، برای مجموعهی نظام خلقت «رحمت» به حساب میآید، چرا که سبب مصونیت سایرین از ایذاء و آزارهای این فرد خواهد شد.[۲۵]
۲- پاسخ دیگر آنکه خداوند دو نوع رحمت دارد: رحمت رحمانیه و رحمت رحیمیه که هر دو در وجود مبارک پیامبر اعظم (صلی الله علیه و آله و سلم) جلوه کرده است. در بُعد «رحمت رحمانی»، به دلیل آنکه وجود رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) «اوّلُ ما خَلَقَ اللهُ» است، وجود تمامی عوالم، ریشه در وجود ایشان دارد. به دیگر سخن، با توجه به بیان آیت الله جوادی آملی u، میتوان برای «عدل» دو تعریف ارائه کرد:
الف) عدل به معنای «اعطاء ما هو حقه» است، یعنی متناسب با استعداد، نیاز و درخواست فرد، باید آنچه استحقاق دارد به او اعطا شود، این وجه عدالت را «قسط» گویند. بدین ترتیب صرف رعایت تساوی «قسط» محسوب نمیشود، بلکه باید استعدادها را نیز در نظر گرفت.
ب) عدل به معنای «وضع شیء در ما وضع له» است. این معنا با تعریف «رحمت» سازگار است، چرا که ترحم نمودن، اعطاء و ایجادی است که فرد را از آن گرفتاری رها میسازد. به بیان دیگر راحم بر اساس نیاز مرحوم، آنچه را مورد نیاز اوست، به وی میبخشد تا کمبودش جبران شود.
[بر اساس هر دو تعریف، اقتضای عدل الهی چنان است که] بستر و مجرای اعطاء و ایجاد خداوند سبحان، شخص رسولخدا(صلی الله علیه و آله و سلم) است، بنابراین بر اساس توجه به مبدأ و سیر نزولی، چون حضرت اولین مخلوق الهی است، ﴿رَحْمَهً لِلْعَالَمِینَ﴾ میباشد؛ و از حیث سیر صعودی نیز، با توجه به روایت «لَوْلاکَ لَما خَلَقْتُ الْأَفْلاکَ»، هر کس به هر کمالی برسد، و هر منفعتی که نصیب اشخاص گردد، اعم از مکنت، ثروت، جاه و قدرت، جملگی از جلوههای رحمت عامهی الهی و از سایه سار وجود رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) میباشد، یعنی از طریق وجود ایشان(صلی الله علیه و آله و سلم) به آن مرتبه دست یافته است، بنابراین هم در مرحله افاضه و هم در مرحله قبول، رسول اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) نقش ایجادی و ایجابی دارد: ﴿کُلًّا نُمِدُّ هَؤُلَاءِ وَ هَؤُلَاءِ مِنْ عَطَاءِ رَبِّکَ﴾.[۲۶] در بُعد «رحمت رحیمیه» نیز، به استناد آیهی شریفه ﴿بِالمُؤمِنینَ رَئوفٌ رَحیمٌ﴾،[۲۷] رحمت خاصهی ایشان تنها در قبال مؤمنین در دنیا و آخرت استمرار دارد، بر خلاف «رحمت رحمانیه» که تنها در دنیا شامل حال منافقین و کفار میشود.
۳- در بررسی آیات هدایت مشاهده میکنیم، در بعض آیات درباره «قرآن» آمده است: ﴿هُدًى لِلنَّاسِ﴾،[۲۸] و در برخی دیگر: ﴿هُدًى لِلْمُتَّقِینَ﴾.[۲۹] در وجه جمع این آیات برخی آوردهاند: هدایت برای «متقین» ایصال مطلوب، اما برای «ناس» ارائه طریق است، بدین معنا که برای متقین رحمت خاص الهی است که آنها را با «جذبه» در مسیر هدایت حرکت میدهد، اما درخصوص «ناس»، قرآن برای همگان تابش کرده، و راه را در اختیار آحاد بشر قرار داده است.
گروهی نیز گفتهاند: «ناس» همان «متقین»اند، چرا که غیر از ایشان، از دایره انسانیت خارجند. آیاتی نظیر: ﴿وَلَقَدْ ذَرَأْنَا لِجَهَنَّمَ کَثِیرًا مِنَ الْجِنِّ وَالْإِنْسِ لَهُمْ قُلُوبٌ لَا یَفْقَهُونَ بِهَا وَلَهُمْ أَعْیُنٌ لَا یُبْصِرُونَ بِهَا وَلَهُمْ آذَانٌ لَا یَسْمَعُونَ بِهَا أُولَئِکَ کَالْأَنْعَامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ﴾،[۳۰] و ﴿وَإِذَا الْوُحُوشُ حُشِرَتْ﴾[۳۱] نیز بیانگر این معنا هستند که برخی از انسانها از «هدایت الهی» محروم شدهاند و حقیقت انسانی خود را از دست دادهاند، به بیان دیگر صورت ملکوتی افرادی که در خط ولایت آلالله b قرار ندارند، صورت انسانی نیست. بر این اساس، مراد از ﴿رَحْمَهً لِلْعَالَمِینَ﴾ تنها جنیان و انسیانی هستند که همچنان بر صورت ملکوتی خود باقی باشند، و کسانی که سیرت حیوانی دارند از رحمت نبوی بهرهای نخواهند داشت.
نکات و لطایف
الف) دین یهود بیشتر مظهر «غضب الهی»، و دین مسیحیت مظهر «رحمت الهی» هستند، اما «اسلام» هر دو جهت را داراست، و از یک سو در به کارگیری غضب و رحمت حد اعتدال را رعایت نموده است، و از سوی دیگر به جسم و روح بشر توأمان توجه دارد، تا زمینهای برای دجالصفاتان و رهابانیت دینی باقی نگذارد، و حق جسم و حق روح را ادا کرده است؛ بر همین اساس جامع دنیا و آخرت میباشد، و جامع و کامل است. در نتیجه «اسلام» دینی است که بر واقعیات ساختاری بشر منطبق است، و در همه زمانها و مکانها جایگاه دارد.
ب) خداوند سبحان از لسان انبیای سلف، مواردی را نقل مینماید که ایشان اقوام خود را نفرین فرمودند، در حالی که حتی یک مرتبه نفرینی از قول رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم)، در قرآن نقل نشده است، و این موضوع تثبیت کننده این آیهی شریفه است: ﴿وَمَا أَرْسَلْنَاکَ إِلَّا رَحْمَهً لِلْعَالَمِینَ﴾[۳۲] حضرت رسول مکرم اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) منحصراً مأمور بودند[۳۳] که رحمت الهی را در عمل خویش منعکس نمایند، و بر اساس آیهی ﴿فَبِمَا رَحْمَهٍ مِنَ اللَّهِ لِنْتَ لَهُمْ، وَلَوْ کُنْتَ فَظًّا غَلِیظَ الْقَلْبِ لَانْفَضُّوا مِنْ حَوْلِکَ﴾،[۳۴] لینت و نرمخویی حضرت فقط در ظاهر ایشان نبود، بلکه خداوند متعال باطن پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) را نیز به دور از قساوت قرار داده بود، و سراسر وجودشان جوشش رحمت الهی بود.
از همین حیث خداوند میفرماید: رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) چنان برای جهنم نرفتن کفار و منافقین میکوشید و حرص و جوش میخورد، که گویا نزدیک است جان مبارک خود را به مخاطره بیاندازد: ﴿فَلَعَلَّکَ بَاخِعٌ نَفْسَکَ عَلَى آثَارِهِمْ إِنْ لَمْ یُؤْمِنُوا بِهَذَا الْحَدِیثِ أَسَفًا﴾.[۳۵] بر این اساس نوع رحمت نبوی در مقایسه با رحمت سایر انبیای الهی، تفاوت فاحشی داشته است، و تنها وجود نازنین پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) است که چنین دلسوزی و رحمت سرشاری را شامل حال کفار نیز مینمود.
ج) خداوند سبحان از یک سو پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) را ﴿رَحْمَهً لِلْعَالَمِینَ﴾ معرفی مینماید، و از سوی دیگر امیرالمومنینj را نفس نفیس پیغمبر (صلی الله علیه و آله و سلم) مینامد: ﴿فَقُلْ تَعَالَوْا نَدْعُ أَبْنَاءَنَا وَأَبْنَاءَکُمْ وَنِسَاءَنَا وَنِسَاءَکُمْ وَأَنْفُسَنَا وَأَنْفُسَکُمْ﴾؛[۳۶] بنابراین امیرالمومنین j نیز ﴿رَحْمَهً لِلْعَالَمِینَ﴾ هستند، و این نکته، برای اهل محبت به آل اللهb، نکتهی بسیار لطیف و جالب توجهی است.
د) بواطن انبیاء و اولیا در امام حسین j مجتمع شده است، و ایشان مجرای رحمت پیامبر اسلام و تمام انبیای سلف میباشند. به بیان دیگر او سفینهی نجات است، و هرچند تمامی آل الله b کشتی نجاتند، اما اگر خون مطهر اباعبداللهj نبود، تمامی سُفن نجات به گل مینشستند.
هـ) آنچه از رحمت باطنی رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) و اهل بیت عصمت و طهارت ایشان، برای بشر مقتضی بود، و به واسطه موانع محقق نشدد؛ در هنگامهی ظهور، عالمگیر خواهد شد و وجود حضرت مهدی (ارواحنا فداه) رحمت واقعی برای پایان جهان خواهد بود. در توضیح این مدعا توجه به چند نکته ضرورت دارد:
- حضرت حجت (ارواحنا فداه) مظهر همه گذشتگان است، او وارث رحمت نبوی، صولت علوی، حلم حسنی و شجاعت حسینی است. امام زمان تک بُعدی نیست، بلکه جامعیت دارد و جهان را به وسیلهی همان جامعیت مظهر صفات الهی قرار میدهد: «آنچه خوبان همه دارند تو یکجا داری»
- از سوی دیگر، استخلافی که قرآن کریم برای بشر یاد میکند: ﴿وَعَدَ اللَّهُ الَّذِینَ آمَنُوا مِنْکُمْ وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ لَیَسْتَخْلِفَنَّهُمْ فِی الْأَرْضِ﴾؛[۳۷] تنها به وسیله حضرت حجت (ارواحنا فداه) تحقق پذیر است، و تنها اوست که میتواند انسانهای روی زمین را به مقام «خلیفۀ الهی» برساند. و در این میان کسی که نماینده و جلوهی خداوند است، «رحمت» پر رنگتر از «غضب» در او دیده میشود: «یَا مَنْ سَبَقَتْ رَحْمَتُهُ غَضَبَهُ»[۳۸]
- بشری که از یکسو از حضرت صاحب الزمان (ارواحنا فداه) معجزه میبیند، و از سوی دیگر از همهجا قطع امید کرده است، تسلیم و مطاع حضرت میشود؛ چرا که خواهان زندگی سعادتمند است و نسبت به غیر حضرت، به حسب تجربههای پیشین، امید و باوری ندارد.
- از نتایج قیام مهدوی آن است که جهانی سرشار از رحمت و محبت دائر میسازد، چنانکه مردمان به ناموس و اموال یکدیگر نظر نخواهند داشت؛ [و به اندازهای رونق اقتصادی ایجاد میشود و شکافطبقاتی در سطح جوامع ترمیم میگردد] که زکاتها میماند و کسی فقیری نمییابد تا صدقات خود را به او بدهد.
[۱]. جهت تدوین متن این مجموعه، از درس «اخلاق در قرآن» آیت الله صدیقی: جلسه ۱۲۰ مورخه ۰۴/۱۱/۹۹ استفاده شده است.
[۲]. انبیاء؛ ۱۰۷ – ما تو را جز برای رحمت جهانیان نفرستادیم.
[۳]. بیان استاد: و در کنار کتاب قرآن، عینیت قرآن -که ائمه اطهار هستند- نیز در اختیار ایشان قرار دارد.
[۴]. روم؛ ۳۰ – دگرگونی در آفرینش الهی نیست؛ این است آیین استوار.
[۵]. مائده؛ ۱ – ای اهل ایمان، به عهد و پیمان خود وفا کنید
[۶]. بیان استاد: به عنوان نمونه ستارگان جدیدی به وجود میآیند و ستارگان پیر از بین میروند.
[۷]. بیان استاد: بشر در این جهت از کل جهان و قواعد حاکم بر آن مستثنا نیست.
[۸]. اسراء؛ ۸۲ – و از قرآن، آنچه شفا و رحمت است برای مؤمنان، نازل میکنیم؛ و ستمگران را جز خسران (و زیان) نمیافزاید.
[۹]. انفال؛ ۳۳ – ولی (ای پیامبر!) تا تو در میان آنها هستی، خداوند آنها را مجازات نخواهد کرد.
[۱۰]. ملک؛ ۱۴ – آیا آن کسی که موجودات را آفریده از حال آنها آگاه نیست؟! در حالی که او (از اسرار دقیق) باخبر و آگاه است!
[۱۱]. بقره؛ ۱۸۵ – خداوند، راحتی شما را میخواهد، نه زحمت شما را!
[۱۲]. حج؛ ۷۸ – در دین (اسلام) کار سنگین و سختی بر شما قرار ندارد.
[۱۳]. طلاق؛ ۴ – و هر کس تقوای الهی پیشه کند، خداوند کار را بر او آسان میسازد!
[۱۴]. اعراف؛ ۱۵۷ – و بارهای سنگین، و زنجیرهایی را که بر آنها بود، (از دوش و گردنشان) بر میدارد.
- بیان استاد: به عنوان نمونه اسلام دین رهبانیت نیست که با فطرت و خواستههای طبیعی بشر مغایرت داشته باشد، افراط و تفریط ندارد، بلکه متوازن و متعادل است و برای رفع نیازهای ذاتی بشر چارهجویی کرده است.
[۱۶]. بیان استاد: بشر پیش از اسلام، دستسازهای خود را میپرستیده و در انواع خرافات گرفتار بوده، و فاصله طبقاتی و مفهوم ارباب و رعیتی در متن جوامع بشری رواج داشته است، که با ظهور اسلام این رقیّتها برچیده شد.
[۱۷]. بله مطالبی فوق عقل دارد، اما مخالف با آن نه؛ و تمامی این مطالب فوق عقل، مستند به مقدمات عقل پذیر هستند.
[۱۸]. قرآن در شش آیه به تحدی دعوت کرده است که میتوان این آیات را به سه دسته تقسیم نمود: در سه آیه به کل قرآن، در یک آیه به ده سوره و در دو آیه هم به یک سوره تحدی شده است. در آیات (طور؛ ۳۴)، (قصص؛ ۴۹) و (اسراء؛ ۸۸) به تحدی به کل قرآن دعوت شده است: «فَلْیَأْتُوا بِحَدِیثٍ مِثْلِهِ إِنْ کَانُوا صَادِقِینَ» – اگر راست میگویند سخنی مانند آن بیاورند. در آیه ۱۳سوره هود، کافران دعوت شدهاند که اگر میتوانند، تنها ده سوره شبیه سورههای قرآن بیاورند: «أَمْ یقُولُونَ افْتَراهُ قُلْ فَأْتُوا بِعَشْرِ سُوَرٍ مِثْلِهِ مُفْتَرَیاتٍ وَ ادْعُوا مَنِ اسْتَطَعْتُمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ إِنْ کُنْتُمْ صادِقینَ» – میگویند این [قرآن] را بهدروغ ساخته است. بگو: اگر راست میگویید، ده سوره برساختهشده مانند آن بیاورید و غیر از خدا هرکه را میتوانید، فرا خوانید. در دو آیه ۳۸ سوره یونس و ۲۳ سوره بقره نیز به تحدی به یک سوره دعوت شده است: « … فَأْتُوا بِسُورَهٍ مِّن مِّثْلِهِ» – سورهای مانند آن بیاورید.
[۱۹]. بیان استاد: از همین رو آن شهر را «مدینۀ الرسول» نامیدهاند.
[۲۰]. بیان استاد: هیچیک از احکام اسلام زیانبار و دارای عسر و حرج نیستند.
[۲۱]. طه؛ ۱۲۳ – هر کس از هدایت من پیروی کند، نه گمراه میشود، و نه در رنج خواهد بود!
[۲۲]. بیان استاد: این راه، راه تئوری نیست، راه تجربه است.
[۲۳]. الرحمن؛ ۴۳ – این همان دوزخی است که مجرمان آن را انکار میکردند!
[۲۴]. الرحمن؛ ۴۵ – پس کدامین نعمتهای پروردگارتان را انکار میکنید؟!
[۲۵]. بیان استاد: وجود زندان نیز چنین است، شاید برای فرد زندانی سبب حبس و سلب آزادی باشد، اما برای سایر افراد جامعه رحمت تلقی میشود.
[۲۶]. اسراء؛ ۲۰ – هر یک از این دو گروه را از عطای پروردگارت، بهره و کمک میدهیم.
[۲۷]. توبه؛ ۱۲۸ – نسبت به مؤمنان، رئوف و مهربان است!
[۲۸]. بقره؛ ۱۸۵ – [… ماهی که قرآن،] برای راهنمایی مردم [در آن نازل شده است.]
[۲۹]. بقره؛ ۲ – راهنمای پرهیزگاران است.
[۳۰]. اعراف؛ ۱۷۹ – به یقین، گروه بسیاری از جن و انس را برای دوزخ آفریدیم؛ آنها دلها [= عقلها]یی دارند که با آن (اندیشه نمیکنند، و) نمیفهمند؛ و چشمانی که با آن نمیبینند؛ و گوشهایی که با آن نمیشنوند؛ آنها همچون چهارپایانند؛ بلکه گمراهترند!
[۳۱]. تکویر؛ ۵ – و در آن هنگام که وحوش جمع شوند.
[۳۲]. انبیاء؛ ۱۰۷ – ما تو را جز برای رحمت جهانیان نفرستادیم.
[۳۳]. بیان استاد: حصر به کار رفته در این آیه مبارک، حصر حقیقی است و در گستره عالم آفرینش، تنها وجود مبارک رسول خداست که ﴿رَحْمَهً لِلْعَالَمِینَ﴾ است.
[۳۴]. آل عمران؛ ۱۵۹ – به (برکت) رحمت الهی، در برابر آنان [= مردم] نرم (و مهربان) شدی! و اگر خشن و سنگدل بودی، از اطراف تو، پراکنده میشدند.
[۳۵]. کهف؛ ۶ – گویی میخواهی بخاطر اعمال آنان، خود را از غم و اندوه هلاک کنی اگر به این گفتار ایمان نیاورند!
[۳۶]. آل عمران؛ ۶۱ – به آنها بگو: «بیایید ما فرزندان خود را دعوت کنیم، شما هم فرزندان خود را؛ ما زنان خویش را دعوت نماییم، شما هم زنان خود را؛ ما از نفوس خود دعوت کنیم، شما هم از نفوس خود».
[۳۷]. نور؛ ۵۵ – خداوند به کسانی از شما که ایمان آورده و کارهای شایسته انجام دادهاند وعده میدهد که قطعاً آنان را حکمران روی زمین خواهد کرد. آیه دیگر که با این کریمه قرابت دارد، آیه ۱۶۵ سوره انعام است: ﴿وَهُوَ الَّذِی جَعَلَکُمْ خَلَائِفَ الْأَرْضِ﴾؛ و او کسی است که شما را جانشینان (و نمایندگان) خود در زمین ساخت.
[۳۸]. فرازی از دعای جوشن کبیر
پاسخ دهید