در این متن می خوانید:
    1. آیه ۵
    2. مقدمه آیات پایانی
    3. آیه ۶

آیه ۵

  • ﴿وَلَسَوْفَ یُعْطِیکَ رَبُّکَ فَتَرْضَى﴾؛[۱]

به بیان دیگر یکی از نمادها و نمودهای بهتر بودن آخرت برای تو، مقام «شفاعت کبری» است؛ چنانچه در آیات پایانی سوره مبارکه «لیل» نیز فرمود: ﴿وَلَسَوْفَ یَرْضَى﴾؛[۲] در آنجا خدای متعال برای “اتقایی” که دارای ایثار و بذل مال است، وعده‌ی مصونیت از آتشی که زبانه می کشد را داد: ﴿إِنَّ عَلَیْنَا لَلْهُدَى؛[۳] وَإِنَّ لَنَا لَلْآخِرَهَ وَالْأُولَى؛[۴] فَأَنْذَرْتُکُمْ نَارًا تَلَظَّى؛[۵] لَا یَصْلَاهَا إِلَّا الْأَشْقَى؛[۶] الَّذِی کَذَّبَ وَتَوَلَّى؛[۷] وَسَیُجَنَّبُهَا الْأَتْقَى؛[۸] الَّذِی یُؤْتِی مَالَهُ یَتَزَکَّى؛[۹] وَمَا لِأَحَدٍ عِنْدَهُ مِنْ نِعْمَهٍ تُجْزَى؛[۱۰] إِلَّا ابْتِغَاءَ وَجْهِ رَبِّهِ الْأَعْلَى﴾؛[۱۱] این کناره‌گیری از آتش و مصون ماندن از آن، نتیجه «یُؤْتِی مَالَهُ» است، زیرا مالش را بدون چشم‌داشت و توقع می‌هد، تا «تزکیه» گردد، و تنها هدفش کسب رضایت خداست، در مقابل «لَسَوْفَ یَرْضَى» حاصل می‌شود، ظاهر آیه این است که خدا از او راضی می‌شود، این احتمال نیز جود دارد که بگوییم: فاعل «اتقی» راضی می‌شود، و احتمال دیگر آنکه گفته شود: هر دو راضی می‌شوند، راضیه و مرضیه.

در آیه ۵ ضحی مصداق را نیز ذکر می‌فرماید، بدین معنا که بُرد هدایت و نجات‌بخشی رسول خدا o در ظرف دنیا محدود است، بالتبع کسب «رضایتمندی» نیز محدود خواهد بود، اما در قیامت دست پیامبر o برای نجات‌دادن مردم باز است، چنانچه در روایات آمده است: پیغمبر اکرم o به قدری از اهل قیامت شفاعت می‌کند، تا خودش بگوید راضی شدم! شفاعت رسول ختمی مرتبت اسلام o در قیامت بی‌نظیر است، از طرفی بر خلاف دنیا که توان ایشان رهانیدن انفس از یوغ طاغوت و ظالمان بود، در آنجا از آتش سوزان و ابدی نجات می‌دهد، و از سوی دیگر همه را مشمول عنایت خود می‌سازد، و تمام انبیای پیشین و امم سابق، به انضمام امت اسلام و محبان آل الله b مشمول شفاعت ایشان خواهند شد، و  ایشان تا تمام محبان اهل بیت b را روانه بهشت نسازد، آرام نمی‌گیرد و رضایت نمی‌دهد.

 

این آیه کریمه برای ذوات مقدسه اهل بیت b از برجستگی و سرور خاصی بهرخوردار است، از همین رو در گفتگویی که میان «شریح بصری» و امام باقر j شکل گرفت، حضرت از او پرسید: نزد شما کوفیان، امید بخش‌ترین آیه قرآن کدامست؟ او پاسخ داد: «امید بخش‌ترین آیه نزد کوفیان آیه ﴿قُلْ یَا عِبَادِیَ الَّذِینَ أَسْرَفُوا عَلَى أَنْفُسِهِمْ لَا تَقْنَطُوا مِنْ رَحْمَهِ اللَّهِ، إِنَّ اللَّهَ یَغْفِرُ الذُّنُوبَ جَمِیعًا﴾؛[۱۲] می‌باشد»؛ و حقیقتاً عبارت ﴿إِنَّ اللَّهَ یَغْفِرُ الذُّنُوبَ جَمِیعًا﴾ فوق عقل، فهم و درک ماست، و نمایانگر جوشش رحمت الهی است، چرا که خداوند به رسول خود می‌فرماید: پیام مرا به گنه‌کاران براسان و بگو نا امید نشوند که خدا تمامی گناهان را می‌آمرزد. به تعبیر دیگر این گنه‌کار نیست که سراغ خدا را می‌گیرد، بلکه خداست که جویای بندگان زمین‌خورده و خسارت دیده خویش شده است. با این حال حضرت امام باقر j در پاسخ آن شخص فرمودند: «اما نزد ما اهل بیت، نوید بخش‌ترین آیه قرآن، آیه‌ی ﴿وَلَسَوْفَ یُعْطِیکَ رَبُّکَ فَتَرْضَى﴾؛[۱۳] است، و سه مرتبه بر مسئله «شفاعت» تأکید فرمودند.[۱۴] بنابراین میدان «شفاعت» وسیع‌تر از آیه ۵۳ سوره زمر است.

شفاعت بی‌نظیر خاتم انبیاء o در قیامت، با تجلی اهل بیت ایشان، به ویژه حضرت فاطمه زهرا h رونق می‌یابد، چرا که بر حسب روایت، حضرت زهرا h سفره شفاعت پدر را گسترده می‌نماید، و چون مرغی که از روی زمین دانه جمع می‌کند، شیعیان را از صفوف اهل محشر برمی‌چیند و به بهشت رهنمود می‌نماید.[۱۵] این امر بدان جهت است که حضرت فاطمه h جگرگوشه، پاره‌تن و روح در میان سینه‌ی رسول الله o است.[۱۶] بعلاوه در روز محشر، در آن روز که «یوم الجمع»،[۱۷] «یوم یقوم»،[۱۸] و «یوم عظیم»[۱۹] است، در لحظه ورود حضرت زهرا h ندا داده می‌شود: «یَا مَعْشَرَ الْخَلَائِقِ غُضُّوا أَبْصَارَکُمْ وَ نَکِّسُوا رُءُوسَکُمْ‏»،[۲۰] اولاً آنجا مسئله محرم و نامحرم مطرح نیست، بلکه بر اساس مسئله‌ی «حیا»، دستور می‌دهند سرها پایین، و چشمان را فرو نشانید. ثانیاً حضرت زهرا h تجلی عظمت خداوندی است، و هیچ کس، حتی مقربین، تاب و توان تماشای جلال و نورانیّت حضرت زهرا h را ندارد، چرا که این خطاب همه‌ی اهل عرصات از جمله انبیاء عظام و ملائکه مقربین را نیز شامل می‌شود.

 

مقدمه آیات پایانی

۱) مقدمه اول: خداوند سبحان در آیات شریفه‌ی پیش رو، زنجیره‌ای از تجلیات الهی در محبت به حبیب خود را یکی پس از دیگری به رخ می‌کشد، حال این سوال مطرح است که چرا خداوند متعال منت می‌گذارد، در صورتی که کریمان چنین نمی‌کنند، و «کریم» نعمت خود را به رخ نمی‌کشد؟! در پاسخ به این پرسش سه وجه مطرح است:

  • امتنان الهی، مزید معرفت است.

در واقع مسئله امتنان الهی با امنتان بشر متفاوت است، چرا که بشر در ذات خود فقیر است و چیزی از خود ندارد: ﴿أَنْفِقُوا مِمَّا جَعَلَکُمْ مُسْتَخْلَفِینَ فِیهِ[۲۱] بشر مستخلف است(خلیفه خداست)، و هیچ‌یک از نعمی که در اختیار دارد برای خودش نیست، بلکه خداوند می‌فرماید: «من نعمت‌های خود را به شما عطا کردم، شما نیز به عنوان خلیفه و نماینده‌ی من این نعم را در اختیار دیگران قرار دهید». به عنوان نمونه «علم» یکی از نعم الهی است، خداوند علم را به عالمان عنایت کرده است و علم برای خودشان نیست، لذا انسان فقیر حق ندارد آنچه برای او نیست را به رخ دیگران بکشد! در نقطه مقابل خداوند عالمیان هم مالک و هم ملک است، لذا امتنان او بر معرفت عبد می‌افزاید.

 

  • امتنان الهی، تذکر است.

توجه به نعمت، انسان را از دو جنبه در بندگی تعمیق می‌نماید، از سویی نیاز و فقر شدید او را یادآور می‌شود، و از سوی دیگر غنای خداوند را.

 

  • امتنان الهی، شکر آفرین است.

تا انسان متوجه نعمت نباشد، شکر نمی‌کند، در نتیجه امتنان الهی آدمی را به شکرگزاری وا می‌دارد؛ و از جمله آثار بارز «شکر نعمت» دو چیز است: دوام نعمت و مزید نعمت. بر این اساس، امتنان الهی در حقیقت محبت و تکریم خداوند نسبت به بنده است، نه تحقیر و تصغیر او.[۲۲]

 

۲) مقدمه دوم: در این آیات شریفه، خدای متعال، سه نعمت خاص را که به پیغمبر خود ارزانی داشته، به جهت درس‌آموزی برجسته می‌کند، چرا که این سه نعمت برای نوع بشر اهمیت بسزایی دارد: نعمت سرپرست، نعمت هدایت و نعمت توانگری و بی نیازی، که به تفصیل به هر یک خواهیم پرداخت.

۳) مقدمه سوم: از سوی دیگر به‌کا‌رگیری واژه «وَجَدَ»،[۲۳] تعبیر لطیفی است، گویا پروردگار متعال با زبان محبت می‌فرماید: وجود نازنین رسول خدا o نه تنها گم شده عالم امکان است، بلکه محبوب تام خداند سبحان نیز می‌باشد و خداوند او را با سه صفت یافته، و مطابق با هر یک از این اوصاف، عنایتی نسبت به ایشان اعمال فرموده است.

 

 

آیه ۶

  • ﴿أَلَمْ یَجِدْکَ یَتِیمًا فَآوَى[۲۴]

الف) نعمت سرپرست

در این آیه شریفه خداوند می‌فرماید: ای رسول من! تو را یتیم‌ یافتم، پس پشتیبانت شدم و تو را در دامن خود پروراندم، و کدام پدر می‌تواند جای خدا را بگیرد؟ به تعبیر دیگر پیغمبر ختمی مرتبت اسلام o از ابتدای امر تحت ربوبیت مستقیم خداوند قرار داشته،‌ و با سرپرستی و ولایت بلاواسطه خداوند، دوران کودکی و یتیمی خویش را طی نموده است؛ و در تمام طول عمر مبارک خویش، از پشتیبانی و حمایت بلاواسطه‌ی الهی بهره‌مند بوده است.

بشر همواره به ولی و پشتیبان نیاز دارد، کودکی که پدر ندارد، تکیه‌گاه ندارد، از این رو نعمت سرپرست داشتن، یکی از نعم حائز اهمیت برای نوع بشر است. از سوی دیگر اولین مسئله در تربیت انسان، «شناخت خدای قدرتمند» است، از همین رو خداوند عالمیان مقصد آفرینش را آگاهی یافتن بشر از «قدرت لایزال الهی» معرفی می‌نماید: ﴿اللَّهُ الَّذِی خَلَقَ سَبْعَ سَمَاوَاتٍ وَمِنَ الْأَرْضِ مِثْلَهُنَّ یَتَنَزَّلُ الْأَمْرُ بَیْنَهُنَّ لِتَعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ عَلَى کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ وَأَنَّ اللَّهَ قَدْ أَحَاطَ بِکُلِّ شَیْءٍ عِلْمًا﴾.[۲۵] خداوند حکیم در این آیه‌ی کریمه، دو صفت از صفات ذاتی خود را ممتاز نموده، و «قدرت» خویش را بر «علم» مقدم داشته است؛ علت این امر ان است که تا پناهگاه مستحکمی برای آدمی فراهم نباشد، سایر نعم از جمله «علم» و «هدایت» در دسترس او قرار نخواهد گرفت، و انسان آرامش و اعتماد به نفس لازم جهت انجام امور را به دست نخواهد آورد.

اساساً در مناسبات اجتماعی نیز چنین است که ضعفا تا در برابر خطرات بزرگ و دشمنان قدرتمندی که ایشان را تهدید می‌کنند پناهی نداشته باشند، نگران، مضطرب و آسیب‌پذیر خواهند بود، بنابراین اولین نعمتی که تمامی نعم در سایه‌سار آن قرار می‌گیرند، نعمت سرپرست و بالتبع آن قدرت داشتن است. به دیگر سخن هر موجود ضعیفی اگر قدرت مطلق و لایزال الهی را باور کند، می‌تواند در برابر خطرات، تهدیدها و مشکلات پیش رو آرامش خود را حفظ نماید و با احساس قدرت به جنگ مشکلات و خطرات برود و به موفقیت‌های چشمگیر دست یابد.

در نتیجه اولین گام تربیتی بشر، یافتن اعتقاد و باور به این نکته است که «خداوند بر هر همه چیز تواناست» و قدرت بلامنازع دارد. به همین سبب اولین عنایتی که خداوند در حق رسول خود مطرح کرده، این است که او را از بی‌پناهی، از بی‌کسی، و از ضعف حاصل از نبود حامی نجات داده است؛ بدین معنا که در بُعد تربیت فردی، خداوند با یتیم نمودن رسول خدا o حامیان ظاهری را از او گرفت، تا جز خودش هیچ احدی مأوا و پشتیبان حضرت نباشد، و ایشان بتواند با همه‌ی وجود قدرت بی‌پایان الهی را لمس و ادراک نماید.


[۱]. ضحی؛ ۵ – و بزودی پروردگارت آنقدر به تو عطا خواهد کرد که خشنود شوی!

[۲]. لیل؛ ۲۱ – و [بی تردید] به زودی [در قیامت با دریافت لطف، رحمت حق و پاداش بی پایان او] خشنود خواهد شد.

[۳]. لیل؛ ۱۲ – بی تردید هدایت کردن بر عهده ماست.

[۴]. لیل؛ ۱۳ – و به یقین دنیا و آخرت در سیطره مالکیّت ماست.

[۵]. لیل؛ ۱۴ – پس شما را از آتشی که زبانه می کشد بیم می دهم.

[۶]. لیل؛ ۱۵ – [که] جز بدبخت ترین مردم در آن در نیایند.

[۷]. لیل؛ ۱۶ – همان که [دین را] تکذیب کرد و از آن روی گردانید.

[۸]. لیل؛ ۱۷ – و به زودی پرهیزکارترین [مردم] را از آن دور می دارند.

[۹]. لیل؛ ۱۸ – همان کس که مال خود را (در راه خدا) می‌بخشد تا پاک شود.

[۱۰]. لیل؛ ۱۹ – و هیچ کس را نزد خدا حق نعمتی نیست تا این مالی که انفاق کرده به عنوان پاداش آن نعمت به حساب او گذارد.

[۱۱]. لیل؛ ۲۰ – بلکه [انفاق کننده با تقوا مال خود را در راه خدا انفاق می کند] تا خشنودی پروردگار والایش را به دست آورد.

[۱۲]. زمر؛ ۵۳ – بگو: «ای بندگان من که بر خود اسراف و ستم کرده‌اید! از رحمت خداوند نومید نشوید که خدا همه گناهان را می‌آمرزد.»

[۱۳]. ضحی؛ ۵ – و بزودی پروردگارت آنقدر به تو عطا خواهد کرد که خشنود شوی!

[۱۴]. تفسیر فرات الکوفی، سوره الضحى(۹۳): الآیات ۴ الى ۱۱، ص ۵۷۱: عَنْ حَرْبِ بْنِ شُرَیْحٍ الْبَصْرِیِّ قَالَ: قُلْتُ لِمُحَمَّدِ بْنِ عَلِیٍّ أَیُّ آیَهٍ فِی کِتَابِ اللَّهِ أَرْجَى قَالَ مَا یَقُولُ فِیهَا قَوْمُکَ قَالَ قُلْتُ یَقُولُونَ “یا عِبادِیَ الَّذِینَ أَسْرَفُوا عَلى‏ أَنْفُسِهِمْ لا تَقْنَطُوا مِنْ رَحْمَهِ اللَّهِ” قَالَ لَکِنَّا أَهْلَ الْبَیْتِ [بیت‏] لَا نَقُولُ ذَلِکَ قَالَ قُلْتُ فَأَیْشٍ [فَأَیَّ شَیْ‏ءٍ] تَقُولُونَ فِیهَا قَالَ نَقُولُ ” وَ لَسَوْفَ یُعْطِیکَ رَبُّکَ فَتَرْضى‏” الشَّفَاعَهَ وَ اللَّهِ الشَّفَاعَهَ وَ اللَّهِ الشَّفَاعَهَ.

[۱۵]. بحارالأنوار (ط – بیروت)، ج‏۸، ص۵۲: «قَالَ أَبُو جَعْفَرٍ ع وَ اللَّهِ یَا جَابِرُ إِنَّهَا ذَلِکَ الْیَوْمَ لَتَلْتَقِطُ شِیعَتَهَا وَ مُحِبِّیهَا کَمَا یَلْتَقِطُ الطَّیْرُ الْحَبَّ الْجَیِّدَ مِنَ الْحَبِّ الرَّدِی‏ءِ».

[۱۶]. در بیان استاد از الفاظ «شجنه»، «بضعه» و «روحِیَ التی بین جنبی» استفاده شده است.

[۱۷]. واقعه؛ ۴۹ و ۵۰ – قُلْ إِنَّ الْأَوَّلِینَ وَالْآخِرِینَ، لَمَجْمُوعُونَ إِلَى مِیقَاتِ یَوْمٍ مَعْلُومٍ؛ بگو: «اوّلین و آخرین، همگی در موعد روز معیّنی گردآوری می‌شوند.

[۱۸]. ابراهیم؛ ۴۱ – یَوْمَ یَقُومُ الْحِسَابُ؛ در آن روز که حساب برپا می‌شود.

[۱۹].  زمر؛ ۱۳ – إِنِّی أَخَافُ إِنْ عَصَیْتُ رَبِّی عَذَابَ یَوْمٍ عَظِیمٍ؛ من اگر نافرمانی پروردگارم کنم، از عذاب روز بزرگ (قیامت) می‌ترسم!

[۲۰]. الأمالی (للمفید)، المجلس الخامس عشر، ص ۱۳۰؛ بحار الأنوار (ط – بیروت)، ج‏۲۷، ص ۱۴۰: «إِذَا کَانَ یَوْمُ الْقِیَامَهِ نَادَى مُنَادٍ یَا مَعْشَرَ الْخَلَائِقِ غُضُّوا أَبْصَارَکُمْ وَ نَکِّسُوا رُءُوسَکُمْ‏ حَتَّى تَمُرَّ فَاطِمَهُ بِنْتُ مُحَمَّد».

[۲۱]. حدید؛ ۷ – از آنچه شما را جانشین و نماینده (خود) در آن قرار داده انفاق کنید.

[۲۲]. برگرفته از اخلاق در قرآن ۱۱۳ مورخه:  ۲۴/۸/۹۹ 

[۲۳].  بیان استاد: هنگامی که کسی طالب چیزی باشد و آن را به دست آورد، یا شئی را گم کرده باشد و آن را بیابد، از واژه «وَجَدَ» استفاده می‌شود.

[۲۴]. ضحی؛ ۶ – آیا تو را یتیم نیافت، پس پناه داد؟

[۲۵]. طلاق؛ ۱۲ – خداوند همان کسی است که هفت آسمان را آفرید، و از زمین نیز همانند آنها را؛ فرمان او در میان آنها پیوسته فرود می‌آید تا بدانید خداوند بر هر چیز تواناست و اینکه علم او به همه چیز احاطه دارد!