حضرت استاد صدیقی روز شنبه از ساعت ۱۷:۰۰ الی ۱۸:۳۰ به تفسیر قرآن با موضوع «اخلاق در قرآن» در مسجد امام رضا علیه السلام حوزه علمیه امام خمینی(ره) پرداختند که مشروح این جلسه تقدیم حضورتان می گردد.
آیه ۳
الف) در تعبیر «وَدَّعَک» نیز لطافتهایی نهفته است، نفرمود ما با تو «قطع» نکردیم، بلکه میفرماید در این همراهی تو با ما، حتی به اندازه یک «خداحافظی» از تو جدا نشدیم! بین نزدیکان و دوستان گاهی «وداع» رخ میدهد، از یکدیگر جدا میشوند، مدتی دیدارشان با تأخیر میافتد و حضورشان به غیبت مبدل میگردد، اما در این حد نیز میان ما و تو جدایی و فراغ رخ نداده است. در «وداع»، مسافر از سایرین جدا و تنها میشود، اما خدا تو را هیچگاه تنها نگذاشته است. به دیگر سخن خدا فرمود: ما به هیچ وجه تو را از ید رحمت و محبت خود دور نکردیم، تو را وا نگذاشته و از دامن لطف و عنایت خود جدا نساختیم.[۲]
ب) سپس از تعبیر ﴿وَمَا قَلَى﴾ استفاده مینماید؛ از این تعبیر چنین استفاده میشود که تلقی مشرکین و چه بسا مسلمین، چنان بود که دلیل تأخیر نزول وحی را تنبیه و توبیخ رسول خاتم o میدانستند، توبیخی همراه با قطع رابطه و رویگردانی؛ چرا که مراد از واژه «قلی» از حیث لغوی، اگر «ناقص واوی» باشد،[۳] غضب توأم با کراهت است، هنگامی که کسی به دل انسان ننشیند، و نسبت به او دافعه و دلزدگی وجود داشته باشد، از قلی با «واو» استفاده میشود.
در بحث اصطلاحی «قَلی» نیز، مراد غضب و سخت گرفتنی است که «رویگردانی» را به همراه دارد، بدین معنا که چون از شخص اعراض دارد، از او روی برمیگرداند و نمیخواهد چهرهی او را ببیند، لذا این «رویگردانی»، نشانه انزجار و نفرت است. در حقیقت خداوند برابر جبههای که بر علیه محبوبش ایجاد شده بود، خود به میدان آمد و حبّ و عنایت ویژه خویش به ایشان را ابراز نمود، و ایشان را از هر گونه تهمت و افترایی مبرا ساخت، چنانکه خطاب به شایعهسازان به صراحت اذعان میدارد، هیچگاه خداوند سبحان رسول خود را مورد توبیخ قرار نداده و به چشم غضب به او نگاه نکرده، و وجه کریم خود را از او منصرف نساخته است. در برخی ادعیه نیز این لطافت مورد توجه قرار گرفته است: «وَ أَقْبِلْ إِلَیْنَا بِوَجْهِکَ الْکَرِیمِ وَ اقْبَلْ تَقَرُّبَنَا إِلَیْکَ وَ انْظُرْ إِلَیْنَا نَظْرَهً رَحِیمَهً»،[۴] خداوندا به وجه کریمات بر ما بنگر، و این نگاهت مستدام باشد!
ج) تعبیر لطیف دیگر به کار رفته در این آیه، توجه دادن به «ربوبیت الهی» است، بدین معنا که «رب» تو، همان کسی که تو را تملک نموده بود، پرورش داده بود، مربی و سرپرست تو بود، تو را بدین جا رسانده است، [چنین پروردگاری] نه با تو خداحافظی کرده، و نه بر تو غضب نموده است؛ بلکه قسم یاد میکند همچنان تو را دوست دارم، و از محبتم به تو کاسته نشده است.
امیرمؤمنان در دعای شریف کمیل میفرماید: «أَنْتَ أَکْرَمُ مِنْ أَنْ تُضَیِّعَ مَنْ رَبَّیْتَهُ، أَوْ تُبْعِدَ مَنْ أَدْنَیْتَهُ، أَوْ تُشَرِّدَ مَنْ آوَیْتَهُ»،[۵] آیا ممکن است کسی تربیت شده خودش را تباه کند؟! پروردگاری که در همهی عمر، امور پیامبر اکرم o را تدبیر نموده، به او عزت، عظمت و جلال جهانی عطاء نموده است، آیا ممکن است جلوه خود را، اسم اعظم خود را، آیینه تمام نمای جلال و جمال خود را مورد غضب قرار دهد؟! از همین رو خداوند قسم یاد میکند که پیغمبرمن! تو کار خطایی انجام ندادی که مستحق عذاب و غضب باشی، همچنان تو عبدی و من رب؛ و رابطه ربوبیت میان ما کماکان برقرار است.
علامه مطهری نیز در تفسیر این آیه میفرمودند: گاهی میان انسان و محبوبش، همان کسی که انیس و عزیز اوست، حادثهای رخ میدهد که او گمان میکند این عمل از روی بیمهری واقع شده است، و چون طرف مقابل برای انسان مهم است، قسم یاد میکند که چنین نبوده؛ و سر سوزنی کم لطفی و کم محبتی در کار نبوده است.
آیه ۴
- ﴿وَلَلْآخِرَهُ خَیْرٌ لَکَ مِنَ الْأُولَی﴾[۶]
آنچه تا به حال گفته شد، در حکم میوهی زودرس و کال بود،[۷] پذیرایی مختصری تاکنون به محضرت ارائه شد، لکن پذیرایی مفصل برای آخرت است. احتمالات مختلفی ذیل این آیه مطرح است، که سه احتمال را بررسی خواهیم نمود:
الف) با توجه به سیاق محبتی آیات، می توان چنین گفت: تأخیر در نزول وحی، در حقیقت «فرصت» بود نه «تهدید»؛ از این باب که زخم زبان زدنها، جوسازیها، هجمهها و آزارهایی که بر پیامبر خدا o روا داشتند، زمینهای را فراهم ساخت تا نعمتها بهشتی شکل بگیرند، و بدون این ایذاء، آن امر نیکوتر اخروی تحصیل نمیشد: «مَرَارَهُ آلدُّنْیَا حَلاَوَهُ آلاْخِرَهِ»[۸] در نتیجه تأخیر در نزول وحی، اتفاقی نبوده است، بلکه امری حساب شده بود، که خدا میخواست کمی کام پیغمبرo تلخ شود و درد فراغ را لمس نماید، تا نتایج آبادی آخرت تحقق یابد. بنابراین این حادثه، مظهر لطف الهی بوده است.
من رشتهی محبت تو پاره میکنم
شاید گره خورد، به تو نزدیکتر شوم
ب) احتمال دیگر آن است که بگویم: همچنان که اول امر تو نیکو بود، پایان کار تو نیز نیکو خواهد بود، چه پایان دنیوی و چه پایان اخروی و ابدی، هر دو را شامل میشود. به بیان دیگر این رشد فزاینده تو در شکار دلها، در آغاز تبلیغ دینت محقق شده است، و در آینده فتوحات بیشتری خواهی داشت و قدرتهای بزرگ مرعوب تو خواهند بود.
سالی که نکوست، از بهارش پیداست.
بنا است در تمام عالم پرچم اسلام و لوای تو برافراشته گردد: ﴿هُوَ الَّذی أَرسَلَ رَسولَهُ بِالهُدى وَدینِ الحَقِّ لِیُظهِرَهُ عَلَى الدّینِ کُلِّهِ وَلَو کَرِهَ المُشرِکونَ﴾؛[۹] از همین رو دشمنان در آغاز این راه، نتوانستند جلوی رشد و پیشرفت تو را بگیرند، و حال آنکه پایان امر تو بهتر از آغاز آن است، و نامه رسول خدا o به کسری و قیصر نیز بیانگر تسخیر جهانی دین اسلام میباشد. ابن عباس به نقل از رسول خدا o (تفسیر مجمع البیان) آورده است: «روزی جبرئیل از جانب خدا بر من وارد شد، و پیشرفتهایی که در آینده برای دین اسلام رخ خواهد داد را به من نشان داد، از جملهی این پیشرفتها، نفوذی که در جهان برای دین اسلام حاصل میشود و انقیادی که مستکبرین بالاجبار در برابر آن نشان میدهند بود؛ و من از گسترش سفره هدایت الهی خوشحال شدم، جبرئیل وحی نمود: ﴿وَ لَلْآخِرَهُ خَیْرٌ لَکَ مِنَ الْأُولى؛ وَ لَسَوْفَ یُعْطِیکَ رَبُّکَ فَتَرْضى﴾[۱۰] و بدین نحو خداوند سبحان خوشحالی مرا تکمیل نمود.»[۱۱]
مرحوم طبرسی، در تفسیر ماندگار مجمع البیان درباره وجه اتصال آیه ﴿وَلَلْآخِرَهُ خَیْرٌ لَکَ مِنَ الْأُولَی﴾[۱۲] به ﴿مَا وَدَّعَکَ رَبُّکَ وَمَا قَلَى﴾[۱۳] میفرماید: «پروردگار متعال توأمان از سویی به رسول خود ابراز محبت میکند، و او را مغروق به نعم الهی در دنیا و آخرت معرفی مینماید، و دستاوردهای آخرت را برتر از نعم دنیوی برمیشمارد؛ و از سوی دیگر شماتتگران و معاندان را منکوب نمود و اذعان کرد: نه تنها خداوند پیغمبر خود را ترک نکرده و به او غضب نفرموده است، بلکه نزول وحی استمرار دارد و تا مادامی که رسول الله o زنده است، به وحی متصل خواهد بود.»[۱۴]
ج) احتمال دیگر آن است که اساساً این عالم ظرفیت و گنجایش تجلی محبت بیکران الهی را ندارد، لذا درست است که میان خداوند و پیامبرo در این عالم، حجاب و انقطاعی وجود ندارد، اما آنچه در آخرت محقق میگردد، قابل مقایسه با دنیا نیست، زیرا هنگامی که ظرف کوچک، و مظروف بسیار وسیعتر از ظرف باشد، نمیتوان همه محتوای مظروف را ارائه کرد، اما ظرف آخرت گنجایش این مظروف وسیع را داراست، لذا نوید میدهد که محبت اخروی ما بر تو، قابل قیاس با محبت دنیوی ما نخواهد بود.
در روایت نیز آمده است: «خداوند رحمت خویش را به صد جز تقسیم نمود، و تنها یک جز از آن رحمت واسعه در دنیا تجلی کرده است»؛ بر این اساس تمام ایثارها، گذشتها، مدارا نمودنها، صبر کردنها، تحمل سختیهای طاقت فرسایی که انبیاء در راه خدا، و برای هدایت بشر متحمل میشدند، جلوههایی از آن یک جزء به حساب میآید. آنچه درباره پیامبر اسلام o نسبت مومنین: ﴿بِالمُؤمِنینَ رَئوفٌ رَحیمٌ﴾؛[۱۵] و نسبت به سایرین: ﴿فَلَعَلَّکَ بَاخِعٌ نَفْسَکَ عَلَى آثَارِهِم﴾؛[۱۶] در این عالم بروز مینمود، تنها جلوهای از آن یک جز رحمت واسعه الهی است.
مادران نیز که در راستای پرورش فرزندان خود، در ایام وضع حمل، دوران شیرخوارگی و دوران تربیت متحمل سختیهای گوناگون و طاقتفرسا میشوند، در اثر عشق بیمانند خود به فرزند، از سختیها احساس تلخکامی نمیکنند یا پدرانی که در اثر عشق، تلخی زحمات و تلاشهای خود برای تربیت، رشد و تأمین معیشت فرزندان را شیرین مییابند، منشاء این عشق و حلاوت، همان یک جز رحمت واسعه الهی است که در نیا منتشر شده است.
بر اساس آیه ﴿وَلَوْلَا دَفْعُ اللَّهِ النَّاسَ بَعْضَهُمْ بِبَعْضٍ لَهُدِّمَتْ صَوَامِعُ وَبِیَعٌ وَصَلَوَاتٌ وَمَسَاجِدُ یُذْکَرُ فِیهَا اسْمُ اللَّهِ کَثِیرًا﴾؛[۱۷] در اثر ظلم گروهی از مردم، عالم نابود میشد، اما به برکت این خونها، به برکت فداکاری برخی دیگر، بقای عالم، و استمرار فعالیت مراکز دینی تثبیت میگردد؛ بدین معنا که جلوهای از آن یک جزء رحمت الهی سبب میشود تا بعضی با فداکاری، با بذل جان، از سایرین صیانت و محافظت کنند. بنابراین منشاء برکات «علمای دین» و «مجاهدین فی سبیل الله» نیز که از یک سو برای جمیع عالمیان خیرات و منفعت عمومی دارند، و از سوی دیگر برای مؤمنان برکات اختصاصی دارند، همین یک جز رحمت واسعه الهی است. در نتیجه اگر یک جزء از تجلیات محبت خدا نسبت به بندگان خود در ظرف محدود دنیا، تا این اندازه حیرتانگیز و پر جلوه است، بنگرید «محبت الهی» در عالم آخرت چگونه جلوهگر خواهد شد؟! چرا که ۹۹ جزء از این رحمت خاصه پروردگار متعال پس از مرگ و در عالم آخرت تجلی مییابد.
به تعبیر دیگر تجلی به اعتبار ظرفیت تحقق مییابد، لذا اگر این عالم نیز ظرفیت لازم را دارا بود، خداوند بیش از پیش، عظمت و جاذبهی پیامبر اکرم o را به بندگان خود نشان میداد، اما چون ظرف دنیا محدود و مظروف پیغمبر o بسیار بزرگتر از این عالم است، لذا تجلیات تامه مهر، رأفت، محبت، مؤدت و شکور بودن خدا نسبت ایشان در عالم آخرت بروز میکند، و در آنجا به حضرت، مقام «شفاعت کبری» اعطاء خواهد شد، تا جلال، عظمت و بزرگی رسول خاتم o در آخرت جلوهگر شود.
[۱]. (ضحی؛ ۳) – پروردگارت تو را رها نکرده و مورد خشم و کینه قرار نداده است.
[۲]. بیان استاد: در «ودیعه» نهادن، مال از دست انسان خارج میشود و در دست طرف مقابل قرار میگیرد، از همین رو جدا کردن مال از صاحب مال را ودیعه گفتهاند؛ «وداع» نیز به معنای جدایی میباشد.
[۳]. بیان استاد: در بحث لغوی دو احتمال وجود دارد: هم میتواند «ناقص یایی» باشد و هم «ناقص واوی»؛ در فرض دوم (ناقص واوی)، حالت غضب شدت بیشتری دارد.
[۴]. فراز پنجاه و هفتم از دعای شریف ندبه.
[۵]. تو بزرگوارتر از آن هستی که پروردهات را تباه کنی یا آن را که به خود نزدیک کردهای دور کنی؟!
[۶]. ضحی؛ ۴ – البته عالم آخرت برای تو بسی بهتر از نشأه دنیاست.
[۷]. در بیان استاد از اصلاح میوهی «پیش رس» استفاده شده است.
[۸]. نهج البلاغه (للصبحی صالح)، ص ۵۱۲، حکمت۲۵۱؛ غرر الحکم و درر الکلم، ص ۷۰۶، ح ۸۲؛ عیون الحکم و المواعظ (للیثی)، الفصل الرابع باللفظ المطلق، ص۴۸۹، ح ۹۰۶۲٫
[۹]. توبه؛ ۳۳ – او کسی است که رسولش را با هدایت و آیین حق فرستاد، تا آن را بر همه آیینها غالب گرداند، هر چند مشرکان ناراضی و مخالف باشند.
[۱۰]. ضحی؛ ۴ و ۵٫
[۱۱]. تأویل الآیات الظاهره فی فضائل العتره الطاهره، [سوره الضحى]، ص ۷۸۳؛ البرهان فی تفسیر القرآن، ج۵، [سوره الضحى]، ص۶۸۲؛ بحار الأنوار (ط- بیروت)، ج۱۶، ص۱۴۳، باب ۷: مَا رَوَاهُ مُحَمَّدُ بْنُ الْعَبَّاسِ رَحِمَهُ اللَّهُ عَنْ أَبِی دَاوُدَ عَنْ بَکَّارٍ عَنْ عَبْدِ الرَّحْمَنِ عَنْ إِسْمَاعِیلَ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ عَلِیِّ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ الْعَبَّاسِ قَالَ: عُرِضَ عَلَى رَسُولِ اللَّهِ مَا هُوَ مَفْتُوحٌ عَلَى أُمَّتِهِ مِنْ بَعْدِهِ کَفْراً کَفْراً فَسُرَّ بِذَلِکَ فَأَنْزَلَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَ «وَ لَلْآخِرَهُ خَیْرٌ لَکَ مِنَ الْأُولى وَ لَسَوْفَ یُعْطِیکَ رَبُّکَ فَتَرْضى».
[۱۲]. ضحی؛ ۴ – البته عالم آخرت برای تو بسی بهتر از نشأه دنیاست.
[۱۳]. ضحی؛ ۳ – خداوند هرگز تو را وانگذاشته و مورد خشم قرار نداده است!
[۱۴]. مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج۱۰، ص ۷۶۸، سوره ضحی، النظم: «وجه اتصال قوله «لَلْآخِرَهُ خَیْرٌ لَکَ مِنَ الْأُولى» بما قبله أن فی قوله «ما وَدَّعَکَ رَبُّکَ وَ ما قَلى» إثباتا لمحبته سبحانه إیاه و إنعامه علیه فاتصل هذا أیضا به و التقدیر لیس الأمر کما قالوه بل الوحی یأتیک ما عمرت و تدوم محبتی لک و ما أعطیتک فی الآخره من الشرف و رفعه المنزله خیر مما أعطیتک الیوم فإذا حسدوک على ذا فکیف بهم إذا رأوا ذلک».
[۱۵]. توبه؛ ۱۲۸ – نسبت به مؤمنان، رئوف و مهربان است!
[۱۶]. کهف؛ ۶ – گویی میخواهی بخاطر اعمال آنان، خود را از غم و اندوه هلاک کنی اگر به این گفتار ایمان نیاورند!
[۱۷]. حج؛ ۴۰ – اگر خداوند بعضی از مردم را بوسیله بعضی دیگر دفع نکند، دیرها و صومعهها، و معابد یهود و نصارا، و مساجدی که نام خدا در آن بسیار برده میشود، ویران میگردد! در سوره بقره؛ آیه ۲۵۱ نیز آمده است: ﴿وَلَوْلَا دَفْعُ اللَّهِ النَّاسَ بَعْضَهُمْ بِبَعْضٍ لَفَسَدَتِ الْأَرْضُ﴾؛ و اگر خداوند، بعضی از مردم را به وسیله بعضی دیگر دفع نمیکرد، زمین را فساد فرامیگرفت.
پاسخ دهید