حضرت استاد صدیقی روز شنبه از ساعت ۱۷:۰۰ الی ۱۸:۳۰ به تفسیر قرآن با موضوع «اخلاق در قرآن» در مسجد امام رضا علیه السلام حوزه علمیه امام خمینی(ره) پرداختند که مشروح این جلسه تقدیم حضورتان می گردد.
مراتب تعلیم نبوی
حال این سوال اساسی طرح میشود که پیغمبرo به عنوان مزکی بزرگ بشریت، چه نوع تزکیهای را باید بر اساس رسالت خود به بشر منتقل نماید؟ پیغمبرo معلم است، اما چه علمی را رسالت دارد به بشر تعلیم دهد؟ در پاسخ اجمالی باید گفت، جنس «تزکیه» و «تعلیم» نبوی با آموزههای دیگران بسیار متفاوت است، و از نوع گفتاری نیست، بلکه از نوع تصرف در وجود است.
آنچه را که پیغمبر o مأمور است به بشر القا کند، از عهده دیگران ساخته نیست: ﴿وَأَنْزَلَ اللَّهُ عَلَیْکَ الْکِتَابَ وَالْحِکْمَهَ وَعَلَّمَکَ مَا لَمْ تَکُنْ تَعْلَمُ﴾؛[۱] هیچ حوزه و دانشگاهی نمیتواند جای تعالیم نبوی را بگیرد، زیرا بشر نمیتواند با غریزه، با تجربه و آزمون و خطا، علمی که خدا به رسول الله o اعطا کرده است را به دست آورد؛ و مراتب «تعلیم» امت به اعتبار متعلمین و طالبانی که در محضر پیغمبر o قرار دارند متفاوت است و شامل دو قسم کلی میباشد: «تعلیم کتاب» و «تعلیم حکمت».
«تعلیم کتاب»
خداوند میفرماید: ﴿وَیُعَلِّمُهُمُ الْکِتَابَ﴾
آنچه از آن با عنوان «کتاب» تعبیر میشود، در حقیقت شامل ضروریات کلی و قواعدی است که خداوند متعال آنها را نگاشته و قابل تغییر و تبدیل نمی باشند: ﴿لَا تَبْدِیلَ لِخَلْقِ اللَّهِ﴾.[۲] به بیان دیگر خداوند سبحان
به مقتضای تدبیر، تقدیر و تشریع الهی، چنین برنامهریزی کرده است که بشر ملزم میباشد در حیات دنیوی خود اموری را انجام دهد و اموری را ترک نماید، و نمیتواند این قوانین و قواعد کلی را از زندگی خود حذف کند.
در قرآن نیز از این قواعد کلی با عنوان «کتاب» یاد شده است، اموری چون نماز، روزه، قصاص، جهاد و نوشتن وصینامه که در این آیات شریفه بدان اشاره شده است: ﴿یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا کُتِبَ عَلَیْکُمُ الْقِصَاصُ فِی الْقَتْلَى﴾،[۳] ﴿کُتِبَ عَلَیْکُمْ إِذَا حَضَرَ أَحَدَکُمُ الْمَوْتُ إِنْ تَرَکَ خَیْرًا﴾،[۴] ﴿کُتِبَ عَلَیْکُمُ الصِّیَامُ کَمَا کُتِبَ عَلَى الَّذِینَ مِنْ قَبْلِکُمْ﴾،[۵] ﴿کُتِبَ عَلَیْکُمُ الْقِتَالُ وَهُوَ کُرْهٌ لَکُمْ﴾،[۶] ﴿إِنَّ الصَّلَاهَ کَانَتْ عَلَى الْمُؤْمِنِینَ کِتَابًا مَوْقُوتًا﴾.[۷]
به بیان دیگر تعلیم قانون زندگی، تعلیم بایدها و نبایدها، تعلیم شایدها و نشایدهای کلی از جمله وظایف پیغمبر مکرم اسلام o است، و ایشان به عنوان معلم بشریت، آنچه را که نوع بشر برای زندگی دنیوی و اخروی خود در تمامی اعصار و امصار به آن احتیاج دارد،[۸] را تبیین فرموده، و در بیان این امور به هیچ وجه فروگذار نکرده است، چرا که هیچچیز از علم الهی دور نمیماند: ﴿لا یَعزُبُ عَنهُ مِثقالُ ذَرَّهٍ فِی السَّماواتِ وَلا فِی الأَرضِ وَلا أَصغَرُ مِن ذلِکَ وَلا أَکبَرُ إِلّا فی کِتابٍ مُبینٍ﴾،[۹] و این علم به رسول خاتم o ارائه شده است.
بر اساس این اشراف علمی گسترده، پیامبر o تمام ضروریات ثبوتی و سلبی را برای آحاد بشر بیان فرمودهاند، چنانچه خود به این مهم تصریح کردهاند: «یَا أَیُّهَا النَّاسُ وَ اللَّهِ مَا مِنْ شَیْءٍ یُقَرِّبُکُمْ مِنَ الْجَنَّهِ وَ یُبَاعِدُکُمْ مِنَ النَّارِ إِلَّا وَ قَدْ أَمَرْتُکُمْ بِهِ وَ مَا مِنْ شَیْءٍ یُقَرِّبُکُمْ مِنَ النَّارِ وَ یُبَاعِدُکُمْ مِنَ الْجَنَّهِ إِلَّا وَ قَدْ نَهَیْتُکُمْ عَنْه»،[۱۰] یعنی: «من پیامبر تفصیل تمام امور لازم برای نیل به بهشت و دوری از آتش جهنم را برای شما بیان کردهام».
از همین رو در تعالیم نبوی تمام ضروریات زندگی بشر به نحو تفصیل و تشریح آمده است، و به همین دلیل است که اسلام پاسخگوی همهی نیازهای بشری است.
«تعلیم حکمت»
خداوند میفرماید: ﴿وَ [یُعَلِّمُهُمُ] الْحِکْمَهَ﴾
«حکمت» به معنای محکم کردن؛ شامل مسائلی است که در مسیر تحولات اجتماعی، فقیه باید با اتکای به عقل و قواعد کلی برای موضوعات حادث، حکمی را استنباط نماید. به بیان دیگر در ورای هر متغییری، امری ثابت قرار دارد که کشف آن حائز اهمیت است، و در این میان، «عقل آدمی» است که در مسیر تحولات به کمک شرع میشتابد و احکام را استنباط مینماید.
هر چند آیت الله بروجردی u تأثیر فضای نزول یا صدور حدیث در «فهم حدیث» را بسیار مهم میدانستند، اما این امام خمینی e بود که با نوآوری خود هم عنصر زمان و هم عنصر مکان را در «اجتهاد» دخیل نمود. به عنوان نمونه تأسیس «شورای نگهبان» از جملهی این نوآوریهاست، تا هرجا قواعد شرعی در موضوع خاصی برای فقها (آیا مراد وکلای مجلس نیست؟[۱۱]) راهگشا نبود، شورایی بیاید و با چاره اندیشی صحیح، اجازه ندهد نارساییها به نام دین تمام شود، و انگشت اتهام به سوی قانونگذاری دینی نشانه رود.
در حقیقت عملکرد امام خمینی e، مصداق عقل نورانی متصل به شرع است که با اجتهاد صحیح و بهرهگیری از قواعد کلی فقهی، نظیر «قاعده نفی عسر و حرج»،[۱۲] «قاعده لاضرر و لاضرار»[۱۳] که برخواسته از «حکمت» است، میکوشد خللی در جامعه اسلامی رخ ندهد.
بنابراین «عقل» بشری دفینهای در وجود انسان است که توان ادراک «حکمت»ها را دارد: «یُثِیرُوا لَهُمْ دَفَائِنَ الْعُقُولِ»،[۱۴] اما چرا گاهی انسان از وجود این گنجینهها غافل است و توان اکتشاف این معدن را ندارد؟ چون زندگی شرعی است که به عقل آدمی نورانیت میدهد و انسان را از درون شکوفا میکند، و بعد از آن است که «عقل» مفاسد و مصالح را آنگونه که هست میفهمد و ادراک میکند.
جمعبندی
با توجه به آنچه گفته شد، ” کتاب ” شامل اموری است که از دسترس عقل بشری خارج است و انسان برای فهمیدن و تعلیم آنها به شرع الهی محتاج است، در نتیجه بدون راهنمایی شرع، دستیابی به نظمی فراگیر برای زندگی بشر حاصل نمیشد، و کسی نمیتوانست قوانین جهان شمولی ابداع نماید که سعادت دنیا و آخرت ابناء بشر را تأمین نماید.
به بیان دیگر مراد از «تعلیم کتاب»، شامل اموری باشد که بشر با اتکای به عقل و قطع نظر از شرع، هرگز توان دستیابی به آن را نداشت، مواردی از قبیل رکعات و اوقات نماز، ایام و ساعات روزه و غیره. تعیین حدود خاص برای فرائض و محرمات، تنها با احاطه علمی پروردگار عالم امکانپذیر است؛ و اگر این تحدید حدود از جانب پروردگار صورت نمیپذیرفت، عقل بشری توان ادراک آن را نداشت: ﴿أَلَا یَعْلَمُ مَنْ خَلَقَ وَهُوَ اللَّطِیفُ الْخَبِیرُ﴾.[۱۵]
در مقابل ” حکمت ” شامل اموری است که عقل مستقلاً توان و ظرفیت ادراک آن را دارد، و شرع برای تبیین آن به عقل یاری میرساند: ﴿ذَلِکَ مِمَّا أَوْحَى إِلَیْکَ رَبُّکَ مِنَ الْحِکْمَهِ﴾.[۱۶] و رسول مکرم اسلامo در هر دو وادی ” کتاب ” و ” حکمت ” بشر را در مسیر رسیدن به این مقاصد «هدایت» فرموده است.
ابعاد تعالیم نبوی
رفتار، گفتار، منش و تمام شئون زندگی رسول الله o سرشار از تعلیم کتاب و حکمت بود، و وجود نازنین ایشان عینیت قوانین دینی و قواعدی بود که چهار چوب آن در قرآن ترسیم شده است، به تعبیر دیگر حضرت پیغمبر o «اسلام مجسم» و «حق مجسد» هستند، و تمثل شرع انور الهی میباشند: ﴿فَتَمَثَّلَ لَهَا بَشَرًا سَوِیًّا﴾،[۱۷] لذا هرکس به ایشان مینگریست، «راه» را مییافت. نه آنکه گفتار و تعالیم رسمی ایشان «راه بهشت» را نشان میداد، بلکه خود پیغمبرo «صراط المستقیم» بود، هم «راه» بود هم «راهنما» و هم «راهبر»؛ هم «علی صراط» بود و هم خود «صراط»، هم «هادی» بود، هم «مهتدی» و هم «مُهدی». هر سه در وجود ایشان تحقق و تمکن داشت، لذا هدایت ایشان، هدایت خارجی و عینی بود.
به تعبیر دیگر تعالیم ایشان به دو نوع تقسیم میشد: الف) تعلیم رسمی، مکتبی، مفهومی و کتابی که در قالب وعظ، منبر و احادیث به امت ارائه میگردید. ب) تعلیم عملی، بدین معنا که جزئیترین حالات، حرکات و سکنات پیغمبرo آموزش دهندهی کتاب و حکمت بود: «کُونُوا دُعَاهَ النَّاسِ بِغَیْرِ أَلْسِنَتِکُمْ».[۱۸] و چنانچه خود فرموده است، مطلب یا دستوری را به دیگران توصیه نمیکردند، مگر آنکه خود به آن عمل کرده بودند: «ما اَمَرْتُکُمْ بِشَی ءٍ اِلاّ وَ قَدْ سَبَقْتُکُمْ بِاْلعَمَلِ بِهِ، وَ لانَهَیْتُکُمْ عَنْ شَی ءٍ اِلاّ سَبَقْتُکُمْ بِالنُّهی عَنْهُ».[۱۹] و «صَلوا کما رَأَیتُمُونِی أُصَلی».[۲۰]
توجه به استعدها و ظرفیتهای گوناگون
از جمله ویژگیهای منحصر بفرد تعلیم و تزکیهی نبوی، آن است که اولاً وجود نازنین پیغمبر خدا o بما هو «نبی» است، بما هو «رسول» است، بما هو «هادی» است، بما هو «اسوه» است، به نظر شما موارد اینچنینی ترکیب شود و با یک فعل ذکر گردد، یا آن که حفظ ساختار بهتر است؟
و همواره برای طالبان نیل به کمالات در دسترس هستند: ﴿وَاعْلَمُوا أَنَّ فِیکُمْ رَسُولَ اللَّه﴾،[۲۱] و هر کلاسی را که پشت سر بگذاریم، حضرت کلاس بعدی را برای ما تدارک دیدهاند.[۲۲]
ثانیاً پیغمبر اسلام o از ضعیفترین افراد جامعه تا افضل استعدادهای بشر را از علوم حقه اشباع و سرشار مینماید، و هر کس استعداد و ظرفیت لازم را دارا باشد، بیشک ظرف وجود خود را از رهآورد پیغمبر خدا o تأمین خواهد کرد: ﴿أَنْزَلَ مِنَ السَّمَاءِ مَاءً فَسَالَتْ أَوْدِیَهٌ بِقَدَرِهَا﴾.[۲۳] به عبارت دیگر بارش «علم»، «تزکیه» و «حکمت» رسول الله o مانند بارش باران است، در بیابانها سیل جاری میکند و هر زمینی به مقدار ظرفیتش از این آب بهرهمند میگردد، و مایحتاج خود را تغذیه میکند و حاصلخیز میشود.
به تعبیر دیگر رسول خدا o صفحهی عینی علم پروردگار متعال است، همو لوح محفوظ و کتاب مبین است، و او در وجود خود، حامل و حاوی تمام حقایق خلقت است، مثلش مثل آفتاب و باران است، همانگونه که آفتاب از هر دریچهای به اندازهی آن روزنه روشنایی میدهد، یا باران به مقدار ظرفیت و کشش زمین، آنرا بهرهور میسازد، وجود نازنین رسول خدا o نیز در «مقام تعلیم» و در «مقام تزکیه» همین حال را دارند و بسته به ظرفیت اشخاص، ایشان را بهرهمند میسازند: «إنّا مَعاشِرَ الأنبیاءِ اُمِرنا أن نُکلِّمَ النّاسَ على قَدرِ عُقولِهِم».[۲۴]
آنچیزی که از همه مطالب گفته شده مهمتر و ذی قیمتتر است، و ما را به «توحید عملی» سوق میدهد، توجه به این آیات شریفه است: ﴿أَفَرَأَیْتُمْ مَا تُمْنُونَ؛[۲۵] أَأَنْتُمْ تَخْلُقُونَهُ أَمْ نَحْنُ الْخَالِقُونَ﴾[۲۶] و ﴿أَفَرَأَیْتُمْ مَا تَحْرُثُونَ؛[۲۷] أَأَنْتُمْ تَزْرَعُونَهُ أَمْ نَحْنُ الزَّارِعُونَ﴾.[۲۸] بر این اساس، «علم» از جمله اموری نیست که ما بتوانیم مستقلاً آنرا کسب نماییم و خود را عالم نماییم، بلکه «علم» مجرد است و نوری است که از خزائن الهی نازل میشود. در این میان تنها وظیفه ما «تحصیل مقدمات» است، معلم خود خداست: ﴿الرَّحْمَنُ عَلَّمَ الْقُرْآنَ﴾،[۲۹] و مصداق این اسم «عَلَّمَ»، پیامبر خدا o هستند؛ چرا که به استناد روایت امام صادق j: «نَحْنُ وَ اَللَّهِ اَلْأَسْمَاءُ اَلْحُسْنَى اَلَّتِی لاَ یَقْبَلُ اَللَّهُ مِنَ اَلْعِبَادِ عَمَلاً إِلاَّ بِمَعْرِفَتِنَا.»،[۳۰] وجود پیامبر و آل الله b اسماء حسنای پروردگار متعال هستند.
به دیگر سخن رسول ختمی مرتبت اسلامo، معلم تمام موجودات این عالم است، و این تعلیم از نوع «تعلیم تکوینی» میباشد: ﴿رَبُّنَا الَّذِی أَعْطَى کُلَّ شَیْءٍ خَلْقَهُ ثُمَّ هَدَى﴾،[۳۱] ، چرا که بر اساس آیه شریفه ﴿وَمَا أَرْسَلْنَاکَ إِلَّا رَحْمَهً لِلْعَالَمِینَ﴾،[۳۲] در وجود پیغمبر خدا o سفرهای به وسعت عالم امکان مستتر است، و در اثر انتشار این سفره بوده که کل عالم وجود تحقق یافته است، بنابراین هم اصلش زیباست، هم راهبردن آن از ازل تا قیامت زیباست: ﴿هُوَ الْأَوَّلُ وَالْآخِرُ﴾،[۳۳] همان که اول است، همو آخر نیز هست.
به بیان دیگر مفیض صور و موجد وجود علم، خداوند سبحان است: ﴿اللَّهُ خَالِقُ کُلِّ شَیْءٍ﴾،[۳۴] اما مجرای این علم، وجود نازنین رسول خدا o (به عنوان معلم اول) و وجود امیرالمؤمنین j (به عنوان معلم ثانی) می باشند. بر این اساس، تمام کائنات از جمله تمامی ملائک، شاگرد مکتب امیرالمؤمنین j هستند؛ و ایشان نیز در محضر پیامبر o تعلیم دیده است. در بیانی دیگر آمده است: «قَالَ أَمِیرُ اَلْمُؤْمِنِینَ j: عَلَّمَنِی رَسُولُ اَللَّهِ o أَلْفَ بَابٍ مِنَ اَلْعِلْمِ، فَفُتِحَ لِی مِنْ کُلِّ بَابٍ أَلْفُ بَابٍ»[۳۵] عقل محدود ما نمیتواند هزار هزار باب علمی را که امیرالمومنین j از رسول خدا o آموخته است درک کند، خصوصاً آنکه ژرفای حقیقت بیش از این است و این تعداد را به اندازه فهم ما گفتهاند!
[۱]. نساء؛ ۱۱۳ – خداوند، کتاب و حکمت بر تو نازل کرد؛ و آنچه را نمیدانستی، به تو آموخت.
[۲]. روم؛ ۳۰ – دگرگونی در آفرینش الهی نیست
[۳]. بقره؛ ۱۷۸ – ای افرادی که ایمان آوردهاید! حکم قصاص در مورد کشتگان، بر شما نوشته شده است.
[۴]. بقره؛ ۱۸۰- بر شما نوشته شده: «هنگامی که یکی از شما را مرگ فرا رسد، اگر چیز خوبی [= مالی] از خود به جای گذارده، برای پدر و مادر و نزدیکان، بطور شایسته وصیت کند!
[۵]. بقره؛ ۱۸۳ – روزه بر شما نوشته شده، همانگونه که بر کسانی که قبل از شما بودند نوشته شد؛ تا پرهیزکار شوید.
[۶]. بقره؛ ۲۱۶ – حکم جهاد بر شما مقرّر گردید و حال آنکه بر شما ناگوار و مکروه است.
[۷]. نساء؛ ۱۰۳- نماز، وظیفه ثابت و معیّنی برای مؤمنان است!
[۸]. بیان استاد: این امور همان اموری هستند که به عنوان «مکتوب الهی» تشریع شدهاند.
[۹]. سبإ؛ ۳ – خداوندی که به اندازه سنگینی ذرّهای در آسمانها و زمین از علم او دور نخواهد ماند، و نه کوچکتر از آن و نه بزرگتر، مگر اینکه در کتابی آشکار ثبت است!»
[۱۰]. بحار الانوار ط بیروت، ج۶۷، ص۹۶.
[۱۲]. این قاعده بمعنای، سقوط تکلیف شاقِّ غیر قابل تحمّل به حسب عادت است.
[۱۳]. مضمون این قاعده، آن است که ضرر در اسلام مشروعیت ندارد و هرگونه ضرر و اضرار در اسلام نفی شده است.
[۱۴]. نهج البلاغه (صبحی صالح)، خطبه اول، ص ۴۳؛ بحار الأنوار (ط – بیروت)، ج۱۱، ص۶۰٫ ترجمه: [خداوند، پیامبرانش را در میان مردم مبعوث کرد] تا گنجهاى پنهانى عقلها را براى آنها آشکار سازند.
[۱۵]. ملک؛ ۱۴ – آیا آن کسی که موجودات را آفریده از حال آنها آگاه نیست؟! در حالی که او (از اسرار دقیق) باخبر و آگاه است!
[۱۶]. اسراء؛ ۳۹ – این (احکام)، از حکمتهایی میباشد که پروردگارت به تو وحی فرستاده است.
[۱۷]. مریم؛ ۱۷ – و او در شکل انسانی بیعیب و نقص، بر مریم ظاهر شد.
[۱۸]. اصول کافی (ط – الإسلامیه)، ج ۲، ص ۷۸.
[۱۹]. نهج البلاغه، خطبه ۱۷۵٫
[۲۰]. بحارالانوار، ج۸۲، ص۲۷۹؛ الصراطالمستقیم، ج۳، ص۱۹۹؛ عوالیاللّئالی، ج۱، ص۱۹۷؛ ج۳، ص۸۵؛ متشابهالقرآن، ج۲، ص۱۷۰؛ نهجالحقّ، ص۴۲۳، ۴۲۶ و ۴۴۷. ترجمه: همانگونه که میبینید من نماز میخوانم، نماز بخوانید.
[۲۱]. حجرات؛ ۷ – و بدانید رسول خدا در میان شماست.
[۲۲]. أنفال؛ ۲۴ – ﴿یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا استَجیبوا لِلَّهِ وَلِلرَّسولِ إِذا دَعاکُم لِما یُحییکُم﴾؛ ای کسانی که ایمان آوردهاید! دعوت خدا و پیامبر را اجابت کنید هنگامی که شما را به سوی چیزی میخواند که شما را حیات میبخشد!
[۲۳]. رعد؛ ۱۷- خدا از آسمان آبی نازل کرد که در هر درّه و رودی به اندازه گنجایش و وسعتش [سیلابی] جاری شد.
[۲۴]. الکافی (ط – الإسلامیه)، کتاب العقل و الجهل، ج۱، ص ۲۳، ح۱۵؛ المحاسن، ج۱، ص ۱۹۵، باب العقل.
[۲۵]. واقعه؛ ۵۸ – آیا از نطفهای که در رحم میریزید آگاهید؟!
[۲۶]. واقعه؛ ۵۹ – آیا شما آن را (در دوران جنینی) آفرینش (پی در پی) میدهید یا ما آفریدگاریم؟!
[۲۷]. واقعه؛ ۶۳ – آیا هیچ درباره آنچه کشت میکنید اندیشیدهاید؟!
[۲۸]. واقعه؛ ۶۴ – آیا شما آن را میرویانید یا ما میرویانیم؟!
[۲۹]. الرحمان- ۱،۲؛ [خداى] رحمان، قرآن را تعلیم داد.
[۳۰]. الکافی، ج۱، ص۱۴۴٫
[۳۱]. طه؛ ۵۰ – پروردگار ما همان کسی است که به هر موجودی، آنچه را لازمه آفرینش او بوده داده؛ سپس هدایت کرده است!
[۳۲]. انبیاء؛ ۱۰۷ – ما تو را جز برای رحمت جهانیان نفرستادیم.
[۳۳]. حدید؛ ۳ – اوّل و آخر اوست.
[۳۴]. زمر؛ ۶۲ – خداوند آفریدگار همه چیز است.
[۳۵]. الروضه فی فضائل أمیر المؤمنین، ج۱، ص۳۹.
پاسخ دهید