- دست کشیدن ازگناه
- الطاف الهی
- دست دوستی خدا
- ارتباط با خدا
- راه نجات
- راهی برای جبران
- هر روز یک فرصت تازه
- فرصت امروز، توشهای برای فردا
- اشراف خدا بر همهی زمانها
- اسراف در عمر
- اسراف، کاری نکوهیده
- معامله با خدا
- نهی ناامیدی از رحمت خدا
- ابعاد توبه
- در توبه همیشه باز است
- کار ما در دستان خدا
- ستّاریّت خدا
- خدا، بخشندهی مهربان
- امید به عفو پروردگار
- بخشش هر گناهی از سوی خدا
- وعدهی کریمانهی خدا
- نعمت و مغفرت الهی ابتدایی است
- توبهی واقعی
- لطف بینهایت خدا به بندگان
- استغفار، دارویی برای درمان گناهان
- پیامبر، طبیب دلهای گنهکار
- زیباترین رحمت خدا
- تنها توبه کافی نیست!
- راهی برای جبران
- رحمت رحیمیّه خدا
- مخاطب خاص خدا
- توبهی دلسوزانه
- حس خدا به بندگان گنهکار
«السَّلَامُ عَلَیْکَ یَا بَقِیَّهَ اللَّهِ»
«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ»
عرض شد که در مسیر خود سازی یا در مسیر تخلّق یا سیر إلی الله، خروج از ظلمات به نور، خروج از نقص به کمال، از فقر به غنا، از فنا به بقا قدم اوّل یقظه بود، قدم دوم توبه.
دست کشیدن ازگناه
در مسئلهی توبه آیاتی را با یکدیگر مرور کردیم. چون توبه تخلیه است، پالایش است، صاف کردن راه است. راه مانع داشته باشد، آدم نمیتواند به مقصد برسد. آن کسی که راه را تصفیه میکند، تصویه میکند و هموار میکند توبه است. لذا بعد از یقظه توبه از اهمّیّت بسیار بالایی برخوردار است.
الطاف الهی
حالا آیاتی را که باید در این جلسه مرور کنیم یکی آیهی رحمت است که «عِندَ العِراقیِّین أرجا آیهً من آیاتِ القرآن: قُلْ یا عِبادِیَ الَّذینَ أَسْرَفُوا عَلى أَنْفُسِهِمْ لا تَقْنَطُوا مِنْ رَحْمَهِ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ یَغْفِرُ الذُّنُوبَ جَمیعاً» آیه ۵۳ سورهی مبارکهی زمر است. نکاتی که از این آیهی کریمه به عنوان نکات تربیتی و علمی در دانش و بینش میشود از آن استفاده کرد، یکی این لطافت خطاب الهی است که به بندگان سرمایه از دست داده خطاب «یا عِبادِیَ» میکند. گویا خدای متعال مانند پدری که بچّهی او ناخلف است و پدر خود را رنجانده است و از پدر دور شده است، پدر هرگز به خود اجازه نمیدهد او را از خود دور کند و بگویید که شما از من نیستید.
دست دوستی خدا
خداوند یک زمانی به پیغمبر خود میگوید «عبدی»، به ولی خود میگوید، مجاهد فی سبیل الله خطاب میکند. یک زمانی نه «عِبادِیَ الَّذینَ أَسْرَفُوا عَلى أَنْفُسِهِمْ» اینهایی که بر نفس خود اسراف کردند، یعنی عمر خود را در غیر طریق إلی الله مصروف کردند، هزینه کردند، کفران نعمت کردند، به اوامر الهی تن در ندادند، زندگی را با سبک دینی مصروف نکردند. خدا به اینها که خطاب میکند میفرماید: «قُلْ یا عِبادِیَ الَّذینَ أَسْرَفُوا عَلى أَنْفُسِهِمْ» این واقعاً انسان را شرمنده میکند دیگر.
آدم به یک بزرگی جسارت کرده باشد، مکرّر عظمت او را، انعام او را، احسان او را نادیده گرفته باشد، و بیادبی کرده باشد، بیمعرفتی کرده باشد و او توقّع هم ندارد با این همه غفلتها، بیتوجّهیها مورد ملاطفت قرار بگیرد. یک مرتبه ببیند همان بزرگوار به سراغ ما آمده است، صدا میزند دوست من، رفیق من، آدم شرمنده میشود، عجب! با این سابقه هنوز این رفاقت خود را با ما حفظ کرده است و دست دوستی به سوی ما دراز کرده است. این نکته از آن نکات بسیار مهم است.
ارتباط با خدا
نکتهی دوم این است که گناه تا انسان را به مرز الحاد و شرک نرسانده است ارتباط با خدا قطع نشده است. یعنی مادامی که انسان مسخ نشده است، صورت انسانی را از دست نداده است، هنوز عبدالله است. هنوز رشتهی ارتباط محفوظ است.
راه نجات
نکتهی سوم این است که اگر انسان به اندازهی دریاها و به عدد ستارگان و رملهای بیابان هم گناه کرده باشد امکان نجات از گناه است. اینطور نیست که اگر انسان گناهان سنگینی مرتکب شده باشد راه برای نجات باز نباشد.
راهی برای جبران
نکتهی چهارم این است که این امکان بازگشت، امکان بازسازی، امکان ترمیم، امکان جبران، این هنر ما نیست. این کار، کار ما نیست. بلکه خدای متعال فرمود: «لا تَقْنَطُوا مِنْ رَحْمَهِ اللَّه» آن رحمت او است که جبران میکند و الّا تیر از کمان چو رفت نیاید به شست باز.
هر روز یک فرصت تازه
ما نسبت به گذشتهی خود دسترسی نداریم. نسبت به روزهایی که از دست دادیم. گاهی در جمع دوستان عرض کردیم که امام سجّاد (علیه السّلام) در یک حدیثی دارد که هر روز که انسان از خواب برمیخیزد آن روز به آدم خطاب میکند: «أَنَا یَوْمٌ جَدِیدٌ … فَقُلْ فِیَّ خَیْراً وَ اعْمَلْ فِیَّ خَیْراً أَشْهَدْ لَکَ یَوْمَ الْقِیَامَه»[۱] امروز روز جدیدی است.
فرصت امروز، توشهای برای فردا
امروز که من در اختیار شما هستم این ظرف من را با قول خیر و فعل خیر پر کنید تا روز قیامت من به خوبیهای شما شهادت دهم. شما دیگر «لَنْ تَرَانِی بَعْدَهَا» اگر امروز از من استفاده نکردید، دیگر از دست شما رفتهام. تا روز قیامت دیگر به من دسترسی ندارید. بنابراین روزهایی که از دست دادیم، شبهایی که از دست دادیم، نماز شبهایی که از دست دادیم، نمازهای اوّل وقتی که نخواندیم، معاذ الله گناهانی که میشد ترک کنیم توجّه نکردیم، غفلت کردیم، همهی غفلتهای ما، صعبهای ما، عصیانهای ما، سیّئات ما، ایذاءها و ظلمهای که پشت سر گذاشتیم، دیگر هر چقدر هم بگوییم که خدایا ما را برگردان، امکان برگشت نیست. یعنی چیزی که به یک جایی رسید برگشت برای آن محال است. ما این سیر را داریم میکنیم، سیر قهقرایی ممکن نیست. گذشته، گذشته است، از دست ما رفته است.
اشراف خدا بر همهی زمانها
لکن آیات الهی و ادّلهی عقلی و روایات عصمت و طهارت این حقیقت را به ما بازگو میکند که آنچه از دست ما رفته است از دست خدا خارج نیست. همه چیز گذشته است، آینده، ظاهر، باطن، همه چیز در قبضهی قدرت پروردگار متعال است. یعنی برای ما گذشته است، برای خدا گذشته و آینده وجود ندارد. آنچه ما انجام دادهایم همه تحویل مخازن الهی شده است و خداوند منّان اشراف به مخازن خود دارد و قدرت هر نوع تحوّلی را نسبت به گذشته و فعل و آیندهی انسان خدا دارد. همانگونه که ما نسبت به آینده هم دسترسی نداریم، تا به آینده نرسیدیم، حکما فرمودند محال است ولی هم آینده در اختیار خداوند متعال است، هم گذشته در اختیار او است «هُوَ الْأَوَّلُ وَ الْآخِرُ وَ الظَّاهِرُ وَ الْباطِنُ»[۲]
اسراف در عمر
بنابراین با همهی بدیهای خود باید خود را عباد الهی بدانیم و توجّه به اینکه عدم استفادهی درست از عمر اسراف در عمر است. همانگونه که اسراف در مال، مال را ضایع میکند و آدم نمیتواند با اسراف ثمراتی حاصل از مال ذخیره کند، عمر هم مانند مال است. عمر ضایع شده حاصل ندارد. مانند مال ضایع شده است. خداوند متعال تعبیر اسراف را به کار برده است.
اسراف، کاری نکوهیده
اسراف بیجا مصرف کردن است. هر چیزی در جای خود مصرف نشد در غیر محل خود هزینه شد این اسراف میشود. وقتی آدم غذا به اندازه نیاز آماده میکند، طبخ میکند، این اسراف نیست، به مقدار تقاضا عرضه میکنیم. امّا اگر بیش از تقاضا عرضه کرد، اسراف است. چه بعد از سیر شدن آدم بخورد اسراف است، چه غذایی بیش از نیاز خود پخته است، حالا دور میریزد. این غذایی که باید «قَوِّ عَلَى خِدْمَتِکَ جَوَارِحِی»[۳] شود این غذا را در زبالهدانی میریزد و میبرد و هیچ میشود. این اسراف است. دل انسان در اسراف ما میسوزد. اگر توجّه کند میگوید: ای کاش این کار را نکرده بودم.
معامله با خدا
ولی عمری که قابل جبران نیست، آدم برای این دل سوزی نمیکند. باید توجّه داشته باشیم اگر ما هم آنات عمر خود را با خدا معامله نکردیم، به سوی خدا حرکت نداشتیم، در مقام جلب رضای خدا با لحاظ آنات عمر خود نبودیم عمر خود را اسراف کردهایم. چرا؟ برای اینکه «إِنَّا لِلَّهِ»[۴]، ما مِلک خدا هستیم، مِلک خدا را باید به خود خدا میدادیم. باید با إذن او تصرّف میکردیم و الّا تصرّف مسرفانه می شود، تصرّف مضیعانه، این تضییع است و «لا تَقْنَطُوا»[۵] این نهی است.
نهی ناامیدی از رحمت خدا
نشان میدهد که قنوط یعنی یأس جزء گناهان است. زیرا که مورد نهی پروردگار عالم قرار گرفته است. اگر ناامیدی گناه باشد، امید واجب میشود. توبه امید است، ترک توبه از آثار یأس است. لذا قنوط؛ هم کسی بگوید از ما گذشت، دیگر نمیشود کاری کرد، وضع ما که خراب است، دیگر هر چه بادا باد، این گناه میکند، این خلاف است، نهی «لا تَقْنَطُوا» رفتار میکند و کسی توبه نکند هم از باب اینکه توبه واجب است بر اساس آیات دیگر که بعضی از آن را خواندیم، هم یک واجبی را دارد ترک میکند، هم یک منهی را دارد مرتکب میشود.
ابعاد توبه
توبه دو بعد دارد. یکی پرهیز از «لا تَقْنَطُوا» است، دوم عمل به «تُوبُوا»[۶] است. انسان با توبه نسبت به دو الزام از پروردگار متعال انقیاد میکند. یکی الزام از ترک یأس و قنوط و دیگری الزام بر تعهّد به توبه. هر دو اینها الزام را برای ما مؤکّد میکند، مشدّد میکند.
در توبه همیشه باز است
بعد ذیل آیه چیزی عجیبی است. خدای متعال در صدر آیه بدون هیچ ابهامی پرده برداشته است، به گنهکار راه را باز نشان داده است، این همه گناه کردید در را قفل نکردهام، در باز است. آدرس داده است، باز بودن در را به ما اعلام فرموده است. آن وقت آخر آیه چه لحنی است! «إِنَّ اللَّهَ یَغْفِرُ الذُّنُوبَ جَمیعاً»[۷]، تأکید در تأکید است. هم کلمهی «إنَّ» دارد، هم «وَ إِنِّی لَغَفَّارٌ»[۸] خدا غفّار است، خدا توّاب است، ما در آیات دیگر اینها را خواندیم ولی اینجا خداوند متعال به هیچ یک از صفات خود متعرّض نمیشود. اینجا ذات خود را مطرح میکند.
کار ما در دستان خدا
خداوند نمیفرماید: «إنَّ الغفور»، «إنَّ العفوّ»، «إنَّ السّتار»، «إنَّ الغفار» نه، «إِنَّ اللَّهَ» سر و کار شما با اسماء من نیست، با خود من است، خود من به سراغ شما آمدهام «و باسمائک الّتى ملأت ارکان کلّ شئ»[۹] انسان به هر طرف نگاه کند با وجه خدا مواجه است، با اسم خدا سر و کار دارد، ولی گویا اینجا خدا با همهی اسماء خود آمده است. آنجایی که «الله» است ذاتی است که مستجمع جمیع صفات کمالی پروردگار عزیز است. خدا با همهی صفات خود سراغ بندهی خود را گرفته است و برای نجات بندهی خود از همهی اسماء خود استفاده فرموده است.
ستّاریّت خدا
«إِنَّ اللَّهَ»[۱۰]، خود «الله»، نه «إنَّ السّتار»، «إنَّ الغفّار» خود «الله»، «إِنَّ اللَّهَ یَغْفِرُ» من پردهها را برای پوشش تو آماده کردهام. گناه تو را بیآبرو کرده است، برهنه کرده است، میخواهم تو را بپوشانم. من با همهی صفات خود به میدان آمدهام که نگذارم شما ضایع شوید. «إِنَّ اللَّهَ یَغْفِرُ الذُّنُوبَ جَمیعاً» ملاحظه میفرمایید « الذُّنُوبَ» ذنوب جمع است. الف و لام وقتی سر جمع در میآید افادهی استغراق میکند. «إِنَّ اللَّهَ یَغْفِرُ الذُّنُوبَ» به گذشتهی خود که برمیگردید میبینید که هیچ بدی نبوده است که گذر شما به آن بدی نیافتاده باشد. خیلی برای شما گران میشود. وای به حال من! من را ببین، ببین در چه منجلابی افتادهام. همه نوع آلودگی در این باتلاق بوده است، یک نوع گند آب نبوده است، همه نوع گند در اینجا بوده است. من آلوده شدهام و ظاهر و باطن من را کثافت گرفته است.
خدا، بخشندهی مهربان
امّا خدای متعال میگوید: به خود نگاه نکنید، به من نگاه کنید. خدا همهی این گناهان را؛ یعنی بدون استثناء هر گناهی، هر کبیرهای با هر درجهی شدّت، با هر شدّت قبح و فضاحت آن که مرتکب شده باشید، اگر به سراغ من بیایید خداوند متعال میگوید: همه را خدا میبخشد. این «الذُّنُوبَ» که به تنهایی کافی بود که آدم بداند که اگر انسان به وسعت عالم امکان گناه کرده باشد که حدّ و حصری ندارد «لا تعدّ و لا تحصى»[۱۱] گناه کرده باشد خدای متعال وعدهی صریح داده است «إِنَّ اللَّهَ یَغْفِرُ الذُّنُوبَ »[۱۲] یعنی تمام گناهان شما، به این اکتفاء نکرده است. برای اینکه ما را جذب کند دوباره فرموده است «جَمیعاً».
امید به عفو پروردگار
حالا یک نکتهی دیگری هم خدمت عزیزان عرض کنیم، اینجا اصلاً امر به توبه نیست. کجای این آیه دارد که توبه کنید. خدا بخواهد کسی را بدون توبه هم ببخشد مگر دست خدا بسته است. اینجا هیچ شرطی هم ندارد. همینقدر میگوید نا امید نباشید. «لا تَقْنَطُوا» اگر ناامید نبودید من را دارید. امید نشان میدهد که رابطهی آدم با خدا هنوز قطع نشده است. آن وقتی که یأس آمد دیگر رابطهی با خدا قطع شده است که در آن آیهی سورهی مبارکهی یوسف پروردگار عزیز فرمود: «اذْهَبُوا فَتَحَسَّسُوا مِنْ یُوسُفَ وَ أَخیهِ وَ لا تَیْأَسُوا مِنْ رَوْحِ اللَّهِ إِنَّهُ لا یَیْأَسُ مِنْ رَوْحِ اللَّهِ إِلاَّ الْقَوْمُ الْکافِرُونَ».[۱۳]
بخشش هر گناهی از سوی خدا
معلوم می شود هر کسی مأیوس شد دیگر کافر است. یعنی دیگر رابطهی مولا و عبودیّـت قطع شده است. تا این رابطه برقرار است، انسان هر چه باشد، من نمیخوام گناهان زشت را اسم ببرم. ولی هر گناهی، اصلاً استثناء ندارد! اصلاً استثناء ندارد. یک استثناء خود خدا در یک آیهی دیگر فرموده است آن مستثناء است، منهای آن هیچ چیزی استثناء نشده است و آن این است که «إِنَّ اللَّهَ لا یَغْفِرُ أَنْ یُشْرَکَ بِهِ وَ یَغْفِرُ ما دُونَ ذلِکَ»[۱۴] فقط شرک است که خدا نمیبخشد.
وعدهی کریمانهی خدا
یک دعایی است در مفاتیح الجنان، عنوان آن هم دعای سریع الاجابه است. آنجا میخوانیم: «اللَّهُمَ إِنِّی أَطَعْتُکَ فِی أَحَبِّ الْأَشْیَاءِ إِلَیْکَ وَ هُوَ التَّوْحِیدُ وَ لَمْ أَعْصِکَ فِی أَبْغَضِ الْأَشْیَاءِ إِلَیْکَ وَ هُوَ الْکُفْرُ فَاغْفِرْ لِی مَا بَیْنَهُمَا»[۱۵] چون خود خدا وعده داده است که مادون شرک هر چه است میبخشد، این دعا خلاصه یقهی خود خدا را؛ خودت فرمودی! اگر بنده بود میگفتیم خود شما اقرار کردهاید ولی خدا است نمیتوانیم جسارت کنیم، میگوید خود شما وعده دادید که گناه هر چه باشد، مادون شرک هر چه باشد، خدای متعال میبخشد. اینجا هم «إِنَّ اللَّهَ یَغْفِرُ الذُّنُوبَ جَمیعاً»[۱۶] حتّی توبه را نیاورده است، اطلاق دارد، همینقدر «لا تَقْنَطُوا» اگر یأس نباشد خدای متعال؛ وعدهی کریمانه به این میگویند.
نعمت و مغفرت الهی ابتدایی است
خلاصه هم نعمت الهی ابتدایی است، هم مغفرت الهی. این را برای چه عرض میکنم؟ میخواهم عرض کنم که یک وقت توبه کردید خیال نکنید توبهی ما باعث شده است خدای متعال؛ همینطور که بهای نماز ما بهشت نیست، بهای آن عزّت و آبرو نیست. توبهی ما کاری نمیکند این رحمت خدا است که کاری میکند. عمل ما اثری ندارد، همهی آن رحمت است. انعام الهی ابتدایی است، حتّی آنجاهایی که پاداشها را گفته است آن هم ابتدایی است. پاداش چه چیزی است؟ چه چیزی داده است؟ همهی آن ابتدایی است.
توبهی واقعی
این نکته را توجّه داشته باشید. باید توبه کنیم ولی یک وقت نکند به توبهی خود مغرور شویم، من که توبه کردم! شما چه کسی هستید! باید از توبهی خود هم توبه کنید. واقعاً آدم باید از توبهی خود هم توبه کند، توبهی ما کجا حساب میشود؟ خدا ما را رها کند کدام توبهی ما توبه بوده است؟! هزار بار گفتیم و هر چه کردیم، کردیم. توبهای برای ما باقی نمیماند. اصل توبه هم یقین نداریم، صداقت داریم یا نداریم.
داریم گیر میکنیم «فَإِذا رَکِبُوا فِی الْفُلْکِ دَعَوُا اللَّهَ مُخْلِصینَ لَهُ الدِّینَ»[۱۷] این گیرهای زندگی باعث میشود ما خدا را صدا میزنیم، بدیهای خود را بزرگ میبینیم و میگوییم من این کار را کردهام حالا این بلا را دیدم. برای رفع بلا داریم به آن پناهگاه پناه میبریم والّا ما اهل پناهندگی نیستیم. آن چیزی که به داد ما میرسد رحمت است. رحمت خدا هم ابتدایی است.
لطف بینهایت خدا به بندگان
خدا را خیلی قبول داشته باشید. هر کسی هستید، هر چیزی هستید خدا را خیلی قبول داشته باشیم که خدا حد ندارد. خدایی او حد ندارد، کَرم او حد ندارد. گذشت او هم حد ندارد و همهآن هم ابتدایی است. این یک آیه بود که از آن غرر آیات الهی است و این نکات بسیار دلپذیر را؛ حالا نکات دیگر را هم میشود از این درآورد ولی خوب میگذریم. میخواهیم فی الجمله آیات توبه را هم ببینیم.
استغفار، دارویی برای درمان گناهان
امّا از آن طرف سورهی مبارکهی انعام، آیه ۵۴ «وَ إِذا جاءَکَ الَّذینَ یُؤْمِنُونَ بِآیاتِنا فَقُلْ سَلامٌ عَلَیْکُمْ کَتَبَ رَبُّکُمْ عَلى نَفْسِهِ الرَّحْمَهَ أَنَّهُ مَنْ عَمِلَ مِنْکُمْ سُوءاً بِجَهالَهٍ ثُمَّ تابَ مِنْ بَعْدِهِ وَ أَصْلَحَ فَأَنَّهُ غَفُورٌ رَحیمٌ» این نسخهای است که مریض باید درمان کند. آن آیهی قبلی فقط میخواست بگوید همین که شما ناامید نباشید همهی کارهای شما را خود من انجام میدهم. ولی این مشتریهای دیگری را پروردگار متعال در نظر دارد که هم نسخه داده است و هم میگوید آدم باید این نسخه را کنار طبیب در نظر داشته باشد. پیغمبر خدا فرمودند: «أَ لَا أُنَبِّئُکُمْ بِدَائِکُمْ مِنْ دَوَائِکُم دَاؤُکُمُ الذُّنُوبُ وَ دَوَاؤُکُمُ الِاسْتِغْفَارُ»[۱۸] خدا آقای بهجت عزیز ما را با اولیاء خود محشور کند و او را از ما راضی بفرمایید. یک بار فرمودند: به چه کسی باید بگوییم که «دَاؤُکُمُ الذُّنُوبُ وَ دَوَاؤُکُمُ الِاسْتِغْفَارُ» خدا کم نگذاشته است، شما هر مشکلی دارید محصول گناه خود شما است، دوا شما هم استغفار است دیگر.
پیامبر، طبیب دلهای گنهکار
اینجا مجیء به سوی طبیب که پیغمبر ما «طَبِیبٌ دَوَّارٌ بِطِبِّهِ»[۱۹]، «وَ نُنَزِّلُ مِنَ الْقُرْآنِ ما هُوَ شِفاءٌ وَ رَحْمَهٌ لِلْمُؤْمِنینَ»[۲۰] این قرآن درمان است، شفاء است. شفایی برای مؤمنین است، امّا چه کسی باید این نسخه را بپیچد، چه کسی باید این مرحم را روی زخم ما بگذارد، پیغمبر! «وَ إِذا جاءَکَ الَّذینَ یُؤْمِنُونَ بِآیاتِنا»[۲۱] مؤمنین، گنهکار باشد، فاجر باشد، فاسق باشد، ظالم باشد، هر کسی باشد، وقتی مؤمن پیش تو میآید«فَقُلْ سَلامٌ عَلَیْکُم». احتمالاتی در این «فَقُلْ سَلامٌ عَلَیْکُم» است. یک احتمال این است که اگر کسی با تو مرتبط شد، ارتباط؛ مجیء، مجیء فیزیکی نیست، یعنی اینکه حالا از شما دور شده بود حالا آمد و نزدیک شد، به شما روی آورده است، «جاءَکَ الَّذینَ یُؤْمِنُونَ». یکی مجیء مطرح است، دوم رشتهی ایمان بر او زعیم یک سوی کمی از ایمان در اینها باشد، به آیات ما پشت نکرده باشد، کفر نگردیده باشد، «فَقُلْ سَلامٌ عَلَیْکُم». شما به اینها سلام کنید. پیغمبر مأمور است بشارت سلامتی و درمان به اینها بدهد. خود رسول الله به عنوان طبیب بگویید «سَلامٌ عَلَیْکُم». یک احتمال هم این است که نه، «فَقُلْ سَلامٌ عَلَیْکُم» یعنی من دارم به شما پیام میدهم. شما سلام من را به اینها برسانید. بگویید «سَلامٌ عَلَیْکُم». یک احتمال هم است که هر دوی آن است، هم سلام خدا است و هم سلام رسول الله است.
زیباترین رحمت خدا
بعد از آن که به طور کلّی مبشّر بودید و نوید سلامتی و امر به اینها دادید حالا آن را ریز کنید، این را باز کنید این «سَلامٌ عَلَیْکُم» را باز کنید. «کَتَبَ رَبُّکُمْ عَلى نَفْسِهِ الرَّحْمَهَ» این سلام خدا به این است که خدای متعال بر خود رحمت را واجب کرده است. «کَتَبَ … عَلى نَفْسِهِ الرَّحْمَه» خداوند متعال بر خود رحمت نوشته است، یعنی بر خود رحمت را فرض کرده است. برای چه کسانی؟ در چه مجرایی این رحمت میجوشد؟ «أَنَّهُ مَنْ عَمِلَ مِنْکُمْ سُوءاً بِجَهالَهٍ» توضیح آن این است که اگر کسی از شما سوئی را انجام داد، عمل زشتی از او صادر شد، اعتقاد سوئی داشت، اخلاق سوئی داشت، رفتار سوئی داشت، این عمل، عمل فکری باشد، عمل احساسی و گرایشی باشد یا عمل جوارحی باشد و به تعبیر دعای کمیل چه جوانحی و چه جوارحی باشد.
تنها توبه کافی نیست!
«مَنْ عَمِلَ مِنْکُمْ سُوءاً بِجَهالَهٍ ثُمَّ تابَ مِنْ بَعْدِهِ» این لجاجت نکند، در ماندن خود اصرار نورزد، بعد از بدی خود برگردد «وَ أَصْلَحَ». برگشتن به این است که پشیمان شود، آن گناه را دیگر ادامه ندهد، تا به حال به سوی شیطان، به سوی هوا، به سوی جهنّم میرفت حالا راه خود را برگرداند. حالا برگشت و پشیمان شد کافی است؟ نه، «وَ أَصْلَحَ» باید جبران کند. آنچه را که به هم ریخته است باید آباد کند. تعبیر مرحوم آیت الله بهجت این بود که چاله و چولههای خود را پر کنید. این چالههایی که با گناه برای ما کنده شده است، این چالهها را به تناسب هر گناهی باید یک جبران برای آن باشد. مقابل هر فسادی یک صلاحی است، مقابل هر افسادی یک اصلاحی قرار میگیرد. آدم آبروی کسی را برده است باید برای او آبرو کسب کند. دل کسی را رنجانده است باید این دل را بدست آورد، مال کسی را ضایع کرده است باید ذمّهی آن را بری کند. روزهای را نگرفته است باید قضاء و کفّارهی آن را به جا بیاورد، نمازی از او فوت شده است باید قضاء را همراه استغفار داشته باشد. اجمالا متناسب با هر خرابی باید یک آبادی کنار آن بگذارد.
راهی برای جبران
بنابراین یکی مسئلهی توبه است، بازگشت از گناه است، برگشتن از مسیر است. دوم جبران مافات است «أَصْلَحَ» یعنی جبران مافات کند و در رأس اینها هم این است که باید پیش پیغمبر باشد. این هم جزء آن آیاتی است که دوشنبه شبها در خدمت آن هستیم «وَ اعْلَمُوا أَنَّ فیکُمْ رَسُولَ اللَّهِ»[۲۲] پیغمبر پیش ما است، هر وقت گناه میکنیم به پیغمبر پشت میکنیم، هر وقت گناه را ترک کردیم به پیغمبر رو آوردیم. «وَ إِذا جاءَکَ الَّذینَ یُؤْمِنُونَ بِآیاتِنا فَقُلْ سَلامٌ عَلَیْکُم»[۲۳] و نشر آن سلام، باطن آن سلام، رحمتی است که خداوند متعال خود را به آن رحمت ملزم فرموده است و به کسانی که گرفتار سؤ هستند ولی مکابرهً نه، مانند شیطان نیست که عنانیّت او، او را وادار کرده باشد «بِجَهالَهٍ» گرفتار بدی شده باشد و توبه کند و اصلاح کند اینجا نمیفرماید: خدا میبخشد، میفرماید: «فَأَنَّهُ غَفُورٌ رَحیمٌ» خیلی بالاتر از آن مطلبی است که بگویید «یَغْفِرُ الذُّنُوبَ جَمیعاً»[۲۴] خدا را با این وصف معرّفی میکند. خداوند هم غفور است و هم رحیم است.
رحمت رحیمیّه خدا
اینجا دو بشارت است. یکی این که از غفور، غفران عاید میشود، ناشی میشود. دوم اینکه از رحیم رحمت مستمر به شما میرسد. خدا غفور است، گناهان شما را پاک میکند، آلودگیهای شما را میزداید، کجیهای شما را راست میکند، عیبهای شما را درست میکند، رحیم است یعنی از این به بعد دیگر نمیگذارد شما بیافتید! این رحمت رحیمیّهی پروردگار متعال هادی شما است.
آن غفور بودن خدا رفع است و رحیم بودن خدا دفع است. خداوند به کسی رحمت رحیمیّه داشته باشد دیگر نمیگذارد گناه به سراغ او بیاید. پس خداوند متعال با غفور بودن خود گناهان را نه تنها میبخشد، بلکه طبق آیهی دیگری به حسنات تبدیل میکند و رحیم بودن او که خود را به این وصف به ما معرّفی میکند یعنی از این به بعد نمیگذارم، شما را رها کرده بودم افتادید، حالا که توبه کردید دست شما را گرفتم و شما را بلند کردم. از این به بعد دست شما در دست من است، شما را میبرم. نمیگذارم که سقوط کنید، نمیگذارم که بلغزید. این آیات خیلی به انسان انرژی میدهد، نور میدهد، انسان را سبک میکند، در عین حال والله انسان را خجل میکند. خدا با چه؛ کجا کم گذاشته است، چطور میشد بگویید به ما نگفته است. وسعت مغفرت! وسعت رحمت! کریم است دیگر!
مخاطب خاص خدا
آیهی ۸ سورهی مبارکهی تحریم «یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا تُوبُوا إِلَى اللَّهِ تَوْبَهً نَصُوحاً عَسى رَبُّکُمْ أَنْ یُکَفِّرَ عَنْکُمْ سَیِّئاتِکُمْ وَ یُدْخِلَکُمْ جَنَّاتٍ تَجْری مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ» در این کریمه هم یک نکات جدیدی که در آن آیات ما به دست نمیآوردیم در این آیه یک نکات جدیدی خداوند منّان؛ نسخهای است که ابعاد جدیدی در این نسخه به نظر میرسد. یکی در آیه فرمود که: «وَ إِذا جاءَکَ الَّذینَ یُؤْمِنُونَ بِآیاتِنا فَقُلْ سَلامٌ عَلَیْکُمْ»[۲۵] پیغمبر را به عنوان واسطه در آشتی قرار داده بود. شما بگویید. اگر پیش شما آمدند شما به آنها نسخه دهید. ولی اینجا خداوند متعال به پیغمبر خود نمیفرمایید: بگو، خود او دارد با ما مستقیم حرف میزند.
«یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا تُوبُوا إِلَى اللَّهِ تَوْبَهً نَصُوحاً»[۲۶] ذات احدیّت با عظمت بیکران خود ما را مخاطب قرار داده است که اگر آدم لذّت خطاب را میفهمید جان میداد، خدای متعال به منِ آلودهی لجن مال شده نمیگوید برو گم شو! نمیگوید از چشم من افتادی، دیگر شما را نبینم! بلکه دارد من را صدا میزند. «یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا» خود او دارد صدا میزند. «تُوبُوا إِلَى اللَّهِ تَوْبَهً نَصُوحاً» به پروردگار متعال خود رو بیاورید. چرا پشت کردید؟ «فَأَیْنَ تَذْهَبُونَ»[۲۷] کجا دارید میروید؟ «تُوبُوا»[۲۸] برگردید و روی خود را به سوی من کنید. امّا این بازگشت شما بازگشت نصوح باشد «تَوْبَهً نَصُوحاً». توبهی نصوح باشد.
توبهی دلسوزانه
گاهی انسان هنوز نرسیده است که بدی او را ساقط کرده است، بدی او را خاسر کرده است، ورشکسته کرده است، بدبخت کرده است، به خاک سیاه نشانده است ولی کسی وادار میکند که آدم توبه کند. این توبه میکند به خاطر رعایت رفیق خود یا اینکه خیرخواهی او دارد این کار را میکند ولی خود او نرسیده است. توبهی نصوح یعنی توبهی دلسوزانه. شما که دیدید گناه شما را گرفتار نکبت کرد، شما که دیدید گناه شما را بیچاره کرد، آبروی شما را برد، حالا دل شما به حال خود بسوزد. یعنی این توبه نصح به خود شما باشد، دلسوزی به خود شما باشد، خیرخواهی به خود شما باشد.
حس خدا به بندگان گنهکار
احتمال دیگر این است که یک نوعی توبه کنید که دیگران هم به دنبال شما بیایند. شما حر باشید. شما زهیر باشید دیگران هم شما را الگوی خود قرار دهند. توبهی نصوح یعنی توبهای باشد که برای دیگران هم نصح عاید شود. «عَسى رَبُّکُمْ أَنْ یُکَفِّرَ عَنْکُمْ سَیِّئاتِکُم»، «عَسى رَبُّکُمْ» یعنی الآن منتظر هستم. الآن است که این کار را بکنم، معطّل نکنید. «عَسى رَبُّکُمْ» یعنی دور نیست، خیلی نزدیک است. من منتظر هستم که یک عذرخواهی کنید و بگویید ببخشید که من شما را ببخشم. «عَسى رَبُّکُمْ أَنْ یُکَفِّرَ عَنْکُمْ سَیِّئاتِکُم»، اینجا تکفیر سیّئات خود یک عنوانی است و بعد از تکفیر سیّئات «یُدْخِلَکُمْ جَنَّاتٍ تَجْری مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ». یعنی اصلاً اخلاق واقعاً لفظاً و معناً برای انسان مطلوب است و مرغوب است.
[۱]– وسائل الشیعه، ج ۷، ص ۷۲٫
[۲]– سورهی حدید، آیه ۳٫
[۳]– زاد المعاد، ص ۶۴٫
[۴]– سورهی بقره، آیه ۱۵۶٫
[۵]– سورهی زمر، آیه ۵۳٫
[۶]– سورهی تحریم، آیه ۸، سورهی نور، آیه ۳۱٫
[۷]– سورهی زمر، آیه ۵۳٫
[۸]– سورهی طه، آیه ۸۲٫
[۹]– زاد المعاد، ص ۶۰٫
[۱۰]– سورهی زمر، آیه ۵۳٫
[۱۱]– روضه المتقین فی شرح من لا یحضر الفقیه، ج ۱، ص ۱۱۴٫
[۱۲]– سورهی زمر، آیه ۵۳٫
[۱۳]– سورهی یوسف، آیه ۸۷٫
[۱۴]– سورهی نساء، آیات ۴۸ و ۱۱۶٫
[۱۵]– المصباح للکفعمی، ص ۲۹۱٫
[۱۶]– سورهی زمر، آیه ۵۳٫
[۱۷]– سورهی عنکبوت، آیه ۶۵٫
[۱۸]– بحار الأنوار، ج ۹۰، ص ۲۸۲٫
[۱۹]– همان، ج ۳۴، ص ۲۴۰٫
[۲۰]– سورهی أسراء، آیه ۸۲٫
[۲۱]– سورهی انعام، آیه ۵۴٫
[۲۲]– سورهی حجرات، آیه ۷٫
[۲۳]– سورهی انعام، آیه ۵۴٫
[۲۴]– سورهی زمر، آیه ۵۳٫
[۲۵]– سورهی انعام، آیه ۵۴٫
[۲۶]– سورهی تحریم، آیه ۸٫
[۲۷]– سوره تکویر، آیه ۲۶٫
[۲۸]– سورهی تحریم، آیه ۸٫
پاسخ دهید