حضرت استاد صدیقی روز شنبه از ساعت ۱۶:۰۰ الی ۱۷:۳۰ به تفسیر قرآن با موضوع «اخلاق در قرآن» در مسجد امام رضا علیه السلام حوزه علمیه امام خمینی(ره) پرداختند که مشروح این جلسه تقدیم حضورتان می گردد.
مأموریتهای مطرح شده در این آیه
سپس خدایی که دارای چنین قدرتی است، و میتواند فردی امی را در میان امیین مبعوث نماید، مأموریتهایی را برای رسول خود تعریف کرده است که به بررسی آن میپردازیم:
مأموریت اول
اولین مأموریت و مسئولیت مطرح شده در این آیه، وظیفهی «تلاوت آیات» است: ﴿یَتْلُو عَلَیْهِمْ آیَاتِهِ﴾. “تلاوت” اعم از «تعلیم» و «تزکیه» است، و صرف الزام برای بیان و قرائت آنچه بر قلب مبارک حضرتش از جانب خدا نازل میشود را شامل میگردد: ﴿لَا تُحَرِّکْ بِهِ لِسَانَکَ لِتَعْجَلَ بِهِ؛[۱] إِنَّ عَلَیْنَا جَمْعَهُ وَقُرْآنَهُ؛[۲] فَإِذَا قَرَأْنَاهُ فَاتَّبِعْ قُرْآنَهُ﴾،[۳] بدین ترتیب تلاوت رسول خدا o تبعیت از قرائت خداوند است، چه مستمعین طالب و مشتری باشند، فهم و شعور داشته باشند، چه عطش و فهم لازم را نداشته باشند، در هر صورت پیغمبر خدا oکاری به چنین مسائلی ندارد، و مؤظف است طبق مأموریت خود آیات وحی را برای همگان تلاوت نماید.
و همین “تلاوت” کارهای بسیاری انجام داده است، بسیاری از اشخاص تنها با شنیدن زمزمه قرآنی رسولاللهo دگرگون میشدند، فارغ از آنکه به معنا و مفهوم آیات توجهی داشته باشند، حتی مشرکین نیز از بُعد حسی مجذوب میشدند، اما علیرغم این جذبه، به دلیل گرفتاری به تعصبات، از تبعیت و پذیرش حق سرباز میزدند، زیرا این ” تلاوت ” از سویی اتمام حجت بود، و از سوی دیگر فوق عادت بود، و خود تلاوت چنان جاذبهای داشت که گویا نوای خدا و نفس قدسی حق تعالی است، لذا بسیاری از مشرکین نیز از “تلاوت” رسول الله o التذاذ داشتند.
به تعبیر دیگر رسول الله o وظیفه داشت آیاتی را که از عرش و از لوح محفوظ، بر قلب مبارکش نازل میشد را برای سایرین تلاوت فرماید، بدین ترتیب که این آیات قدسی از آن حقیقت بسیط مراحل علمی پیامبرخداo نزول پیدا میکردند، سپس به صورت لفظ از لسان مبارک پیامبر خدا o منتشر میشدند. از همین رو نفس این تلاوت موضوعیت دارد و خود یک رسالت است، چرا که برخورد صوت عرشی نبوی با گوش هر کس که آن را میشنید، خود رقم زدن معجزهای از اعجازهای بیبدیل رسول خاتم o، در نحوه ادای کلمات و اعلان جمال الفاظ به وسیلهی ترتیل و تلاوت آیات بود.
مأموریت دوم
دومین رسالت و مسئولیت پیغمبر خاتم o تزکیه نفوس مستعده است: ﴿وَیُزَکِّیهِمْ﴾.
اساس رسالت خاتمیه نبی مکرم اسلام o بر پایهی رساندن آدمیان به قله کمال و مظهریت اسماء الهی است؛ و مقصد خلقت بشر «لقاء الله» میباشد، و لقاء الله ترک ما سوا الله است: «رسد آدمی بجایی که بجز خدا نبیند»، و این مهم تنها از مسیر «علم» و «تزکیه» امکانپذیر است.
به عبارت دیگر بشر تا مادامی که پاکی و ناپاکی، نور و ظلمت، طهارت و قذرات، انحراف و استقامت، مصلحت و مفسده را نداند و نشناسد، یقیناً نمیتواند دامن خود را از آلودگیها و کژیها محفوظ دارد، اما هنگامی که رسولخداo راه پاکان، و راه ناپاکان را بر همگان آشکار نماید: ﴿الَّذِینَ یَتَّبِعُونَ الرَّسُولَ النَّبِیَّ الْأُمِّیَّ الَّذِی یَجِدُونَهُ مَکْتُوبًا عِنْدَهُمْ فِی التَّوْرَاهِ وَالْإِنْجِیلِ یَأْمُرُهُمْ بِالْمَعْرُوفِ وَیَنْهَاهُمْ عَنِ الْمُنْکَرِ وَیُحِلُّ لَهُمُ الطَّیِّبَاتِ وَیُحَرِّمُ عَلَیْهِمُ الْخَبَائِثَ﴾،[۴]«فطرت» بشری به طیبات گرایش پیدا خواهد کرد و نفوس مستعده، طیبات را جذب میکنند و خبائث را دفع مینمایند. به بیان دیگر اقدام پیامبر اکرم o برای امر به معروف و نهی از منکر، و تحریم خبائث و تحلیل طیبات که در این آیه شریفه بدان اشاره شد، از جمله وظایف اجتماعی و اخلاقی پیامبر است که زمینه تزکیه جامعه را فراهم میسازد.
” تزکیه” بدین معناست که انسان پس از شناخت خبائث و طیبات، خبائث را از زندگی خود حذف نماید، چرا که «گناهان» و «خبائث»، زوائد حیقیقی زندگی بشرند، و انسان هیچ نیازی به معاصیای که در اثر فریب شیطان مرتکب میشود ندارد.
از سوی دیگر اگر بشر بتواند فضولات و قاذورات[۵] گناه را از زندگی خویش خارج کند، و بالهای خود را از این زنجیرها باز نماید، و از وابستگیها وارسته شود، آنگاه قدرت پرواز پیدا میکند: ﴿قَدْ أَفْلَحَ مَنْ زَکَّاهَا﴾،[۶] یعنی هرکس طالب مزکی شدن باشد، به فلاح دست پیدا خواهد کرد. به بیان دیگر مادامی که بار زوائدی چون تعلقات، رذائل اخلاقی، معاصی، خرافات، شبهات و غیره بر دوش بشر سنگینی میکند، روی سعادت دنیا و آخرت را نخواهد دید.
به عنوان نمونهای قرآنی خداوند میفرماید: ﴿وَثِیَابَکَ فَطَهِّرْ﴾،[۷] [ای انسان!] چرا اضافه لباست را کوتاه نکردی تا هنگامی که راه میروی، در اثر کشیده شدن بر زمین آلوده نشود، با توجه به این معنا، زوائد نه تنها زندگی اخروی بشر را مختل مینمایند، بلکه سبب سخت شدن زندگی دنیوی او نیز میشوند، از همین رو رسولخداo مأموریت دارد به اذن الهی، بارهای گرانی که بر دوش بشریت قرنهاست سنگینی میکند را سبک نماید: ﴿وَیَضَعُ عَنهُم إِصرَهُم وَالأَغلالَ الَّتی کانَت عَلَیهِم﴾.[۸]
در مسئلهی “تزکیه” که در قرآن کریم بارها تکرار شده است، توجه به این نکته بسیار مهم میباشد: «تزکیه» دارای دو بُعد است: یک بُعد آن «حرث کردن» و «اسقاط اضافات» است که در جای خود بُعد بسیار مهمی میباشد، و بُعد دیگر نمو دادن و «رشد» است.
به عبارت دیگر علفهای هرز و زوائد، مانع رشد گیاه میشوند، و شاخههای اضافی از کیفیت محصول و میوهی درخت میکاهند، لذا با حذف زوائد، از سویی فضا را برای رشد درخت فراهم مینمایند، و از سوی دیگر چون شیره گیاه در یک جا متمرکز میشود، کیفیت میوه و محصول را نیز ارتقا میبخشند؛ بنابراین آدمی نیز اگر خواهان رشد و کمالات است، ابتدا باید زوائد وجودی خود را قطع کنند و شاخههای اضافی و علفهای هرز وجودش را پاکسازی کند، آنگاه اگر آب و کودی [به نهال ایمان و تقای خود] داد، هم رشد آن درخت افزایش مییابد و هم کیفیت محصول آن ارتقا پیدا خواهد کرد.
در نتیجه این دو بُعد لازم ملزوم یکدیگرند، و به تعبیر دیگر «تزکیه» و «تعلیم»، چون «قلب» و «مغز» هستند و با یکدیگر تلازم دارند، یعنی «تزکیه» بدون «تعلیم» محقق نخواهد شد، اما موتور پیشران آدمی «تزکیه» است، و هرچند کار علم روشنگری و راهنمایی است، اما «علم» کسی را راه نمی برد. در ادامه به توضیح این مدعا خواهیم پرداخت.
مأموریت سوم
سومین مأموریت نبوی، «تعلیم» ابناء بشر است: ﴿وَیُعَلِّمُهُم﴾
از آن رو که «تزکیه» و «تعلیم» ملازم یکدیگرند، انسان ابتدا باید آدرس را بیاموزد، سپس به سمت مقصد حرکت کند: عن علی j قال: «یَا کُمَیْلُ مَا مِنْ حَرَکَهٍ إِلَّا وَ أَنْتَ مُحْتَاجٌ فِیهَا إِلَى مَعْرِفَه»[۹] هیچ حرکتی بدون «معرفت» امکانپذیر نیست، چرا که تا «راه» را نیاموختی، نمیتوانی در «راه» قدم بگذاری. بر همین اساس، در «تهذیب» و «تزکیه»، ابتدا قانون و قاعده را باید آموخت، آدرس خدا و آدرس رسیدن به کمال را فراگرفت، راه و بیراه را شناخت، آنگاه وارد مسیر شد و رشد و نمو را آغاز نمود: ﴿إِنَّ إِلَى رَبِّکَ الرُّجْعَى﴾.[۱۰] در نتیجه از لحاظ رتبی «علم» مقدم بر«تزکیه» است: «وَ الْعِلْمُ یَهْتِفُ بِالْعَمَلِ فَإِنْ أَجَابَهُ وَ إِلَّا ارْتَحَلَ عَنْهُ.» [۱۱]
به دیگر سخن علم برای عمل است، و عمل برای یقین است: ﴿وَاعْبُدْ رَبَّکَ حَتَّى یَأْتِیَکَ الْیَقِینُ﴾.[۱۲] آدمی با مطالعه به یقین نخواهد رسید، براهین مربوط به ذهن انسان هستند و ذهن گرفتار بنبستها میشود، و تنها ثمرهی آن اتمام حجت بر انسان است، چرا که آدمی در برابر «برهان» به عجز در میآید و خلع سلاح میشود، و چون پاسخی ندارد سکوت میکند، اما صرف «برهان» کسی را پیش نمیبرد، بلکه به نیروی محرکه و پیشران احتیاج دارد.
فکر و اندیشه و علم «چراغ»اند، مسیر را نشان میدهند، اما آدمی را به حرکت وا نمیدارند، بلکه محل و فرودگاه قرآن و معارف حقه «قلب» است، نه «مغز» و ذهن؛ لذا مسئله «پاک بودن قلب» از شروط «هدایت» قلمداد شده است. به دیگر سخن قلب موتور محرک و همان نیروی پیشرانی است که میتواند آدمی را به حرکت وا دارد، از همین حیث، قلب باید درست کار کند، باید اتصالات و پیچهایش درست سر جای خود قرار گرفته باشند، باید گرم باشد تا انسان بتواند حرکت کند. بدین معنا که اگر قلب انسان روشن بود، آدمی میتواند به کمک حرارت آن، راهی که در پرتو خورشید و در فروغ مشعل «علم» برایش نمایان شده بود را بپیماید، و به مقصد برسد.
تقدم تزکیه یا تعلیم؟!
یکی از لطایف دقیق قرآنی که بسیار در خور تأمل میباشد، آن است که بیابیم از حیث رتبی و مقام، «تعلیم» مقدم است یا «تزکیه»؟ خداوند سبحان در سه آیه از آیات مبارکه قرآن «تزکیه» را بر «تعلیم» مقدم داشته است: ﴿کَما أَرْسَلْنا فِیکُمْ رَسُولاً مِنْکُمْ یَتْلُوا عَلَیْکُمْ آیاتِنا وَ یُزَکِّیکُمْ وَ یُعَلِّمُکُمُ الْکِتابَ وَ الْحِکْمَهَ﴾،[۱۳] ﴿لَقَد مَنَّ اللَّهُ عَلَى المُؤمِنینَ إِذ بَعَثَ فیهِم رَسولًا مِن أَنفُسِهِم یَتلو عَلَیهِم آیاتِهِ وَیُزَکّیهِم وَیُعَلِّمُهُمُ الکِتابَ وَالحِکمَهَ﴾،[۱۴] ﴿هُوَ الَّذِی بَعَثَ فِی الْأُمِّیِّینَ رَسُولًا مِنْهُمْ یَتْلُو عَلَیْهِمْ آیَاتِهِ وَیُزَکِّیهِمْ وَیُعَلِّمُهُمُ الْکِتَابَ وَالْحِکْمَهَ﴾؛[۱۵] و تنها در یک آیه «تعلیم» بر «تزکیه» مقدم شده است: ﴿رَبَّنا وَ ابْعَثْ فِیهِمْ رَسُولاً مِنْهُمْ یَتْلُوا عَلَیْهِمْ آیاتِکَ وَ یُعَلِّمُهُمُ الْکِتابَ وَ الْحِکْمَهَ وَ یُزَکِّیهِمْ﴾[۱۶]
در آیهی ۱۲۹ بقره که مطلب از زبان حضرت ابراهیم j بیان شده است، از آن حیث که ایشان در مقام «تعلیم بشر» هستند، «علم» را بر «تزکیه» مقدم نمودند، چرا که آنچه لازمه «تزکیه» است، «علم»، «معرفت» و شناختن آدرس میباشد، اما هر سه آیه (بقره/۱۵۱، آل عمران/۱۶۴، جمعه/۲)، در مقام و درصدد بیان صفت ربوبیت الهی هستند، لذا خداوند از همان ابتدا مقصد را به پیغمبر خاتم o معرفی میکند و «تزکیه» را مقدم میدارد: ﴿وَیُزَکِّیهِمْ وَیُعَلِّمُهُمُ الْکِتَابَ وَالْحِکْمَهَ﴾.[۱۷]
بنابراین، در بیانات حق تعالی، آنجایی که خود برنامه میدهد «تزکیه» را بر «علم» مقدم میدارد،[۱۸] چرا که «مقصد» حائز اهمیت است، سپس وسیلهی رسیدن به مقصد که «علم» است را بیان میکند. به دیگر سخن، ابتدا ظرف وجود را پاک کن، آنگاه طعام خوب و داروی خوب در آن بریز، زیرا در ظرف ناپاک، حتی بهترین داروها نیز خاصیت خود را از دست میدهند و بیاثر میشوند.
به بیان دیگر نیل به مقام قرب حق تعالی، که رسیدن به مقام «اطلاق» و خروج از همه محدویتها است، نیازمند «تعلیم» و «تزکیه» میباشد، و این دو ملازم یکدیگرند، بدین ترتیب که تعلیم «ریلگذاری»، و راه را هدف دار به سوی مقصد ارائه کردن است؛ و «تزکیه» مربوط به حکمت عملی میباشد، بدین معنا که انسان در مرحله عمل، خود را در مسیر مثمر کردن قرار بدهد.
[۱]. قیامت؛ ۱۶ – زبانت را بخاطر عجله برای خواندن آن [= قرآن] حرکت مده.
[۲]. قیامت؛ ۱۷ – چرا که جمعکردن و خواندن آن بر عهده ماست!
[۳]. قیامت؛ ۱۸ – پس هر گاه آن را خواندیم، از خواندن آن پیروی کن!
[۴]. اعراف؛ ۱۵۷ – همانها که از فرستاده (خدا)، پیامبر «امّی» پیروی میکنند؛ پیامبری که صفاتش را، در تورات و انجیلی که نزدشان است، مییابند؛ آنها را به معروف دستور میدهد، و از منکر باز میدارد؛ اشیار پاکیزه را برای آنها حلال میشمرد، و ناپاکیها را تحریم می کند
[۵]. قاذورات. (ع اِ) ج ِ قاذوره. || پلیدیها ونجاستها (آنندراج ) (ناظم الاطباء). ناپاکیها
[۶]. شمس؛ ۹ – که هر کس نفس خود را پاک و تزکیه کرده، رستگار شده است.
[۷]. مدثر؛ ۴- و لباست را پاک کن.
[۸]. اعراف؛ ۱۵۷ – و بارهای سنگین، و زنجیرهایی را که بر آنها بود، (از دوش و گردنشان) بر میدارد.
[۹]. تحف العقول، ص ۱۷۱؛ بحار الأنوار (ط – بیروت)، ج۷۴، ص ۲۶۷؛ مستدرک الوسائل و مستنبط المسائل، ج۱۷، ص ۲۶۸٫
[۱۰]. علق؛ ۸ – و به یقین بازگشت (همه) به سوی پروردگار تو است!
[۱۱]. نهجالبلاغه؛ قصار ۳۶۶؛ ترجمه: «علم عمل را صدا مىکند، اگر اجابت کند مىماند، و گر نه از آن کوچ مىکند.»
[۱۲]. حجر؛ ۹۹ – و پروردگارت را عبادت کن تا یقین تو فرا رسد!
[۱۳]. بقره؛ ۱۵۱ – همانگونه که در میان شما فرستادگانی از خودتان فرستادیم که آیات ما را بر شما تلاوت کرده و شما را پاک می گردانند و کتاب و حکمه را به شما می آموزند
[۱۴]. آل عمران؛ ۱۶۴ – خداوند بر مؤمنان منت نهاد [= نعمت بزرگی بخشید] هنگامی که در میان آنها، پیامبری از خودشان برانگیخت؛ که آیات او را بر آنها بخواند، و آنها را پاک کند و کتاب و حکمت بیاموزد؛ هر چند پیش از آن، در گمراهی آشکاری بودند.
[۱۵]. جمعه؛ ۲ – اوست خدایی که در میان جمعیت درس نخوانده رسولی از خودشان برانگیخت که آیاتش را بر آنها میخواند و آنها را تزکیه میکند و به آنان کتاب (قرآن) و حکمت میآموزد
[۱۶]. بقره؛ ۱۲۹ – پروردگارا! در میان ایشان فرستاده ای از خودشان برای آنها بفرست تا آیات تو را بر ایشان تلاوت کرده و کتاب و حکمت تعلیمشان داده و پاکیزهشان گرداند.
[۱۷]. جمعه؛ ۲ – و آنها را تزکیه میکند و به آنان کتاب (قرآن) و حکمت میآموزد.
[۱۸]. بیان استاد: مراد مقدم رتبی است نه مقدم زمانی.
پاسخ دهید