حضرت استاد صدیقی روز شنبه از ساعت ۱۸:۰۰ الی ۱۹:۳۰ به تفسیر قرآن با موضوع «اخلاق در قرآن» در مسجد امام رضا علیه السلام حوزه علمیه امام خمینی(ره) پرداختند که مشروح این جلسه تقدیم حضورتان می گردد.
«أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّیْطَانِ الرَّجِیمِ»
«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ * رَبِّ اشْرَحْ لی صَدْری * وَ یَسِّرْ لی أَمْریَ * وَ احْللْ عُقْدَهً مِنْ لِسانی * یَفْقَهُوا قَوْلی»[۱].
«الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ العَالَمینَ وَ الصّلَاهُ عَلَی خَاتَمِ الْمُرْسَلِینَ طَبِیبِنا حَبیِبنَا شَفِیعِ ذُنوبِنَا أَبِی الْقَاسِمِ مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الْمَعْصُومِینَ سِیَّمَا الْحُجَّهُ بَقِیَّهِ اللهِ فِی الْعَالَمِینَ عَجَّلَ اللهُ فَرَجَهُ وَ رَزَقَنَا اللهُ صُحبَتَهُ وَ اللَّعْنُ عَلَی أَعْدَائِهِمْ أَجْمَعِینَ إالی یوم الدّین».
حبّ به خداوند متعال و برائت از دشمنان خداوند
اللهم! «إِیَّاکَ نَعْبُدُ وَإِیَّاکَ نَسْتَعِینُ[۲]».
«مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ وَالَّذِینَ مَعَهُ أَشِدَّاءُ عَلَى الْکُفَّارِ رُحَمَاءُ بَیْنَهُمْ تَرَاهُمْ رُکَّعًا سُجَّدًا یَبْتَغُونَ فَضْلًا مِنَ اللَّهِ وَرِضْوَانًا سِیمَاهُمْ فِی وُجُوهِهِمْ مِنْ أَثَرِ السُّجُودِ ذَلِکَ مَثَلُهُمْ فِی التَّوْرَاهِ وَمَثَلُهُمْ فِی الْإِنْجِیلِ کَزَرْعٍ أَخْرَجَ شَطْأَهُ فَآزَرَهُ فَاسْتَغْلَظَ فَاسْتَوَى عَلَى سُوقِهِ یُعْجِبُ الزُّرَّاعَ لِیَغِیظَ بِهِمُ الْکُفَّارَ[۳]». در تکمیل فرمایش بزرگواران عرض میکنیم که در ابتدای این کریمه عبارت «أَشِدَّاءُ عَلَى الْکُفَّارِ رُحَمَاءُ بَیْنَهُمْ» برای اهمیت تولّی و تبرّی است و اصلا «هل الدّین الّا الحبّ و البغض[۴]» حُبّ که آمد، در مقابل آن هم نمیشود انسان به کسی علاقه داشته باشد و به دشمنش همه علاقهمند باشد. باید به اندازهای محبّت شدید باشد که آن کسی که در مقابل محبوبِ انسان است، انسان نسبت به او دور میشود؛ محبّت انسان را به محبوب نزدیک میکند و قهراً هرچیزی و هرکسی به هر اندازهای از محبوب فاصله دارد، این هم به همان اندازه از محبوب فاصله دارد. یک موضوع هم توازن حُبّ و بغض است؛ در روایتی هم آمده است که غیرت هرکسی به میزان عفّت اوست. این حُبّ و بغض اینگونه است. هر اندازه محبّت انسان به خداوند شدید باشد، به همان اندازه از دشمنان خداوند برائت دارد و آشتی ناپذیر است. لذا فرمود: «اَوْثَقُ عُرَی الْإِیمَانِ الْحُبُّ فِی اللَّهِ وَ الْبُغْضُ فِی اللَّهِ[۵]».
بعد عبارت «تَرَاهُمْ رُکَّعًا سُجَّدًا یَبْتَغُونَ فَضْلًا مِنَ اللَّهِ وَرِضْوَانًا سِیمَاهُمْ فِی وُجُوهِهِمْ مِنْ أَثَرِ السُّجُودِ» با نفاق سازگاری ندارد. کسی که «یَبْتَغُونَ فَضْلًا مِنَ اللَّهِ وَرِضْوَانًا» است، «سیما» ممکن است ولی کسانی که «سیما» شناس هستند و اهل اعراف هستند و خود رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) و ائمه (علیهم السلام) هستند، بالاخره سیمای اینها اثر سجود است. آنوقت نکتهای که حضرت آقای سلطانی به ذهنشان میآید که واقعا در وادی امر هم همینگونه است و انسان به مشکل میخورد، باید همان چیزی که علامه طباطبائی در تفسیرشان دارند، ممکن است کسی در گذشته این حالات را داشته باشد؛ ما در قرآن کریم مسلمانان را به صورت چند گروه مشاهده میکنیم؛ یکی آنهایی هستند که از اول تا آخر مؤمن هستند و لوازم ایمان را نیز دارند. یک گروه کسانی هستند که اول مؤمن نبودند و در آخر مؤمن هستند. گروه دیگر کسانی که اول مؤمن بودند و بعد مُرتد میشوند. گروه بعدی هم کسانی هستند که تظاهر به ایمان کردند و ایمان نداشتند و منافق بودند. یک گروه هم کسانی هستند که مؤمن هستند اما اهل عمل نیستند و فاسق هستند و فسقِ عملی دارند. این چند گروه هستند که برای هرکدام از اینها در قرآن کریم آیهای وجود دارد.
این عبارت «وَعَدَ اللَّهُ الَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ مِنْهُمْ مَغْفِرَهً وَأَجْرًا عَظِیمًا [۶]» همانگونه که آقای طباطبائی هم در مسئلهی «مِن» بیانیه بودن میفرمایند ضمیر متصل نمیشود و این از نظر ادبی شاخصه است، از نظر محتوا هم نشان میدهد کسانی آن سابقه را داشته باشند مانند زبیر. واقعا زبیر در تمام این ویژگیها با پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) معیّت داشتند و همراه بودند و بعد از رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) نیز در خانهی امیرالمؤمنین (علیه السلام) با سقیفه مقابله کرده است و کتک خورده است و شمشیرش شکسته است ولی باقی نمانده است و ایمان و عمل صالحاش از بین رفته است. بنابراین کسانی که این وضعیت را دارند و معیّتشان، معیّت باقی با پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) بودند، تضمینی برای اینها هم وجود ندارد؛ بلکه «مَنْ جَاءَ بِالْحَسَنَهِ[۷]» «إِلَّا مَنْ أَتَى اللَّهَ بِقَلْبٍ سَلِیمٍ[۸]». هنر این است که انسان بتواند حسنه را با خودش به قبر ببرد. در قیامت حسنه و همینطور قلبِ سلیم را همراه آورده باشد. این قلب سلیم و حسنهای که قرآن کریم را شرط این میداند که تا آنجا برده باشد. نمیفرماید «من أمن» بلکه میفرماید: «مَنْ جَاءَ بِالْحَسَنَهِ». نمیفرماید «من آمنَ» بلکه میفرماید: «مَنْ أَتَى اللَّهَ بِقَلْبٍ سَلِیمٍ». این «مِن» تبعیضیه به ما هشدار میدهد کسانی که ثواب خوب هم دارند، مانند همانند آیهی کریمهی سورهی مبارکهی مائده است که میفرماید: «یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا مَنْ یَرْتَدَّ مِنْکُمْ عَنْ دِینِهِ فَسَوْفَ یَأْتِی اللَّهُ بِقَوْمٍ یُحِبُّهُمْ وَیُحِبُّونَهُ[۹]» این هم عبارتٌ اُخریِ همان است. در آنجا هم خطاب به مؤمنین است، مؤمنینی که در آن زمان مؤمن بودند ولی ایمان را نگه نداشتند و با خودشان به قبر نبردند و در قیامت با دست خالی رفتند. بعضی این مسئلهی ایمان را نداشتند و منافق بودند. «وَمِنْ أَهْلِ الْمَدِینَهِ مَرَدُوا عَلَى النِّفَاقِ[۱۰]» و یا «ارْتَدُّوا عَلَى أَدْبَارِهِمْ[۱۱]» آمده است. آن کسی که مشمول مغفرتِ خداوند و اجر عظیم میشود که آیات هم این تنوین را گفتهاند، احتمالا تفخیم است و همینجور هم ظاهرش این است. مغفرتِ خداوند، مغفرتِ عادی نیست. آنهایی که دارای آن صفات باشند و ایمان و عمل صالح را حدوثا و بقائا داشته باشند، خداوند به اینها وعدهی مغفرت بزرگ و اجر عظیم را داده است. این یک نکتهای که میخواستیم از این آیه بحث کنیم.
لزوم استمرار ایمان و عمل صالح
نکتهی فراتر بحثی بود که آقای قورچیان مطرح کردند و این مسئلهی همیشگی ماست. اهل سنت صحابه را اینگونه معرفی میکنند که صحابه کسی است که پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) را درک کرده است؛ حتی اگر کور بوده و پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) را ندیده باشد. اما همین که در زمان پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) بوده است، جزء صحابه است و صحابه را هم با این آیه و هم با آیهی «إِنَّ الَّذِینَ یُبَایِعُونَکَ إِنَّمَا یُبَایِعُونَ اللَّه[۱۲]» و با بعضی آیات مشابه این آیه، میخواهند بگویند که صحابه مصونیت دارند و حتی اگر کسی به صحابه جسارت بکند، حکم کفر برایش دادهاند. در مورد این اهل سنتی که صحابه را علی الاطلاق مشمول این آیه و آیات مشابه میدانند، اینها با آیات قرآن کریم سازش ندارد و آیاتی که ارتداد را از خود اهل مدینه ثابت میکند، یا آیهای که خداوند متعال به پیامبرش میفرماید: «لَا تَعْلَمُهُمْ نَحْنُ نَعْلَمُهُمْ[۱۳]» اینها منافق هستند و آیات کریمهی سورهی تحریم که آقای قرچیان تلاوت کردند و همین طور آیهی «اِفک»، اینها را قرآن کریم هم از نظر اعتقادی اثبات میکند و برخی از کسانی که با پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) تظاهر به ایمان کردند، ایمان نداشتند و منافق بودند و به پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) میفرماید: «وَلَتَعْرِفَنَّهُمْ فِی لَحْنِ الْقَوْلِ[۱۴]» خداوند اینها را میشناسد و تو نمیدانی ولی اگر با آنها حرف بزنی، در لحن قولشان بیایمانی آنها را مییابی. بنابراین صریح آیات قرآن و نصّ وحی الهی این است که هم گروهی از اهل مدینه مرتد شدند و هم کسانی بودند که اصلا ایمان نداشتند و با نفاق در محضر پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) بودند و هم کسانی بودند که فسقِ عملی داشتند مانند زنان پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) که خداوند آن دو نفر را تصریح میکند و بعد هم در ادامه میفرماید: «ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلًا لِلَّذِینَ کَفَرُوا امْرَأَتَ نُوحٍ وَامْرَأَتَ لُوطٍ[۱۵]» این موضوع بسیار واضح و گویاست. قبل آن این دو خانم را مطرح میکند و بعد مثل کُفّار و آن دو را مطرم مینماید. اینها بالاتر از صحابه بودند و شبانه روز با پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) همراه بودند و با کسی که یک روز با پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) بوده است، تفاوت دارد. هم از نظر آیات قرآن حرفشان بی اساس است و مقابل آیات قرآن است. اگر فرض کنیم آیهای هم وجود داشته باشد، این آیات میآید و «القرآن یفسر بعضه بعضا» اگر چه در ظاهر هم همین بیانی است که آقای طباطبائی بیان فرمودهاند و شما هم همین برداشت را داشتید و ابلاغ کردید، اولاً ظاهر «مِنْهُمْ» تبعیض است و همهی اینها را اثبات نمیکند؛ ثانیاً بر فرض ظاهر این باشد، این نصوص میآید و این را تخصیص میزند و اطلاق آن را از بین میبرد. به علاوه جنگ جمل، جنگ نهروان و جنگ صفّین، بالاخره از این دو گروه کدامیک حق هستند؟ خیلی واضح است که یکی از این دو گروه باطل است و این تعبیری که ایشان از آیات قرآن کریم نقل فرمودهاند، «فَإِنْ بَغَتْ إِحْدَاهُمَا عَلَى الْأُخْرَى[۱۶]» ملاک این است که ایمان و عمل صالح همیشه باشد. اگر همیشه نباشد و کسی آن را از دست داد، مشمول مغفرت و اجرِ الهی نخواهد بود ولو اینکه ابتغاءِ فضل و رضوان هم داشته باشد، ولو اینکه جزء گروه رُکّع و سُجّد بوده باشد. با داشتن آن اوصاف اگر ایمان و عمل صالح را از دست بدهد، مشمول مغفرت و اجر الهی نخواهد بود.
مغفرت خداوند شامل کسانی است که اهل استغفار باشند
نکتهی آقای وحیدی هم نکتهی آموزنده و هم نکتهی اخلاقی و عرفانی است؛ مغفرت حتی که شامل حال پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) هم میشود باید اهل استغفار باشد و هیچکسی هیچگونه طلبی از پروردگار متعال ندارد و در خوبترین خوبیها، ما بدهکارتر هستیم؛ زیرا ما خوبی نداریم و خداوند به ما عنایت فرموده است. اگر کسی ایمان دارد، «بَلِ اللَّهُ یَمُنُّ عَلَیْکُمْ أَنْ هَدَاکُمْ لِلْإِیمَانِ[۱۷]» و یا «حَبَّبَ إِلَیْکُمُ الْإِیمَانَ وَزَیَّنَهُ فِی قُلُوبِکُمْ[۱۸]» خداوند ایمان را میدهد و هدایت به ایمان میکند؛ خداوند دل را مزیّن میکند. عمل هم همینطور است؛ «مَا أَصَابَکَ مِنْ حَسَنَهٍ فَمِنَ اللَّهِ[۱۹]». بنابراین اصل ما متعلق به ما نیست و ما مملوک و مخلوق هستیم. عملمان و ویژگیهایی که در مسیر اکتساب برای ما به وجود میآید، چه ایمان و چه عمل صالح باشد، هیچ کدام را ما ایجاد نکردهایم و ما خلق نکردهایم؛ خداوند خالق است، خداوند موجد است، خداوند واهب است، او به ما عطا کرده است، او برای ما ایجاد و خلق کرده است. بنابراین هرچه هست، مغفرت و لطف پروردگار عزیز است و این لطف و مغفرت شامل حال کسانی است که ایمان و عمل صالح را همراه خودشان ببرند. بنابراین این «مِنْهُمْ» استمراراً به همان قبل متعلق باشد ولی حدوثاً آن را داشتهاند و استمراراً باید داشته باشند. این شاید آن نکته را حل کند.
و الحمدلله رب العالمین این آیه یک سیمایی از جامعهی توحیدی، جامعهی مهدوی و جامعهی بهشتی برای ما ترسیم میکند. جامعهی ایدهآل و مدینهی فاضله مانند آیاتی که قبلا هم مطرح کردیم، خداوند متعال جمع را مطرح فرمودهاند. «وَالَّذِینَ مَعَهُ» در مقام جامعه سازی و در مقام تمدّن توحیدی است که حبّ فی الله در رأس آن قرار دارد و بعد بغض فی الله و صفات دیگر است و در نهایت هم استمرار در ایمان و عمل صالح است.
دعا
خدایا! به محمد و آل محمد (علیهم السلام) قلب ما را به نور ایمان و معرفت و عشق به آل الله و حضرت رسول (صلی الله علیه و آله و سلم) و قرآن کریم منوّر بفرما.
خدایا! به ما ثبات قدم مرحمت بفرما.
خدایا! عاقبت امرمان را ختم به خیر بگردان.
خدایا! ظهور حضرت حجّت (ارواحنا فداه) را در زمان ما محقّق بفرما.
خدایا! این پرچم انقلاب و نهضت را با دست رهبر عزیزمان بلاواسطه به صاحب اصلیاش منتقل بگردان.
خدایا! ریشهی نفوذ و نفاق و خیانت و فسق و فجور را از این مملکت از بیخ و بُن بَرکن و سر و کار ما را با مؤمنین قرار بده.
خدایا! عقل به اهل ایمان عنایت بفرما.
خدایا! کفایت در تدبیر امور مؤمنین را به همهی مسئولین مرحمت بفرما.
خدایا! فقر و اختلاف و ناسازگاری را از جامعهی ما بگیر و مقابلش را به جامعهی ما عنایت بفرما.
خدایا! برکت لازم را به علم دوستانمان و ایمانشان و عمرشان و عبادتشان و به تعلیم و تعلّمشان بیشتر از سابق نازل بفرما.
وَ صَلَّى اللَّهُ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الطَّاهِرِین
اللهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ عَجِّل فَرَجَهُم
[۱] سوره مبارکه طه، آیات ۲۵ تا ۲۸٫
[۲] سوره مبارکه فاتحه، آیه ۵٫
[۳] سوره مبارکه فتح، آیه ۲۹٫
[۴] الکافی ،ثقه الاسلام کلینی ج ۲ ص ۱۲۵ ؛ المحاسن ،احمد بن ابى عبد اللّه برقى،ج ۱،ص۲۶۲ ؛ تفسیرفراتالکوفی، فرات بن ابراهیم کوفى،ص ۴۲۸ ؛ بحارالأنوار، علامه مجلسی ج ۶۵ ص ۶۳.
[۵] کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ص۱۲۵.
[۶] سوره مبارکه فتح، آیه ۲۹٫
[۷] سوره مبارکه انعام، آیه ۱۶۰٫
[۸] سوره مبارکه شعراء، آیه ۸۹٫
[۹] سوره مبارکه مائده، آیه ۵۴٫
[۱۰] سوره مبارکه توبه، آیه ۱۰۱٫
[۱۱] سوره مبارکه محمد، آیه ۲۵٫
[۱۲] سوره مبارکه فتح، آیه ۱۰٫
[۱۳] سوره مبارکه توبه، آیه ۱۰۱٫
[۱۴] سوره مبارکه محمد، آیه ۳۰٫
[۱۵] سوره مبارکه تحریم، آیه ۱۰٫
[۱۶] سوره مبارکه حجرات، آیه ۹٫
[۱۷] سوره مبارکه حجرات، آیه ۱۷٫
[۱۸] سوره مبارکه حجرات، آیه ۷٫
[۱۹] سوره مبارکه نساء، آیه ۷۹٫
پاسخ دهید