حضرت استاد صدیقی روز شنبه از ساعت ۱۶:۰۰ الی ۱۷:۰۰ به تفسیر قرآن با موضوع «اخلاق در قرآن» در مسجد امام رضا علیه السلام حوزه علمیه امام خمینی(ره) پرداختند که مشروح این جلسه تقدیم حضورتان می گردد.
- کسانی که چشم به عالَم کَثرت دوخته باشند، عاقبت گرفتار جَهنّم خواهند شد
- گروهی که با فُؤاد و جَذبههای نوری زندگی میکنند
- همهی عالَمیان در دادگاه عَدل الهی جَمع خواهند شد
- گروهی از اُمّت که وَعدی رسولان الهی را اِنکار میکردند
- عِلم به غیب جُزء خَصائص ذاتیِ حضرت باریتعالی است
- اَقسام علم غیب از نگاه مُفسّرین
- اِنکارکُنندگانی که در روز قیامت روسیاه خواهند بود
- دعای پایان جلسه
«أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّیْطَانِ الرَّجِیمِ»
«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ * رَبِّ اشْرَحْ لی صَدْری * وَ یَسِّرْ لی أَمْریَ * وَ احْللْ عُقْدَهً مِنْ لِسانی * یَفْقَهُوا قَوْلی[۱]».
«الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ العَالَمینَ وَ الصّلَاهُ عَلَی خَاتَمِ الْمُرْسَلِینَ طَبِیبِنا حَبیِبنَا شَفِیعِ ذُنوبِنَا أَبِی الْقَاسِمِ مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الْمَعْصُومِینَ سِیَّمَا الْحُجَّهُ بَقِیَّهِ اللهِ فِی الْعَالَمِینَ عَجَّلَ اللهُ فَرَجَهُ وَ رَزَقَنَا اللهُ صُحبَتَهُ وَ اللَّعْنُ عَلَی أَعْدَائِهِمْ أَجْمَعِینَ إلی یوم الدّین».
کسانی که چشم به عالَم کَثرت دوخته باشند، عاقبت گرفتار جَهنّم خواهند شد
آیات سورهی مبارکهی مُلک، سورهی تَبارک سَلطنت خداوند متعال و نَحوهی تَدبیر الهی و رُبوبیّت حقتعالی را توأم با اِنذار و گاهی هم تَشویق و تَبشیر همراه بود. چند نکته را بعضی از تَفاسیر در مورد آیاتی که از آنها گذشتیم آورده بودند که مُفید بود مَطرح بشود. یکی آیهی «أَفَمَنْ یَمْشِی مُکِبًّا عَلَى وَجْهِهِ أَهْدَى أَمَّنْ یَمْشِی سَوِیًّا عَلَى صِرَاطٍ مُسْتَقِیمٍ[۲]» است. با توجّه به چند آیهای که داریم در روز قیامت، بعضیها «عَلَى وُجُوهِهِمْ عُمْیًا وَ بُکْمًا وَ صُمًّا[۳]» به صورت کشیده میشوند و با وضعیّت بسیار رِقّتباری مَآلشان به سوی جَهنّم میرسد. این آیه میخواهد بگوید که آنجا باطن اینجاست. کسانی که در اینجا به زمین چسبیدند، سرشان را بلند نکردند، اطرافشان را ندیدند، چراغ عَقل را روشن نکردند و در پَرتوی این نور راه و چاه را ندیدند، آنجا هم چون در اینجا حقّ را ندیدند و در باطل غَلتیدند و گویا خَزنده بودند، سَوی نبودند، بلکه مُکبّ بودند. عالَم آخرت هم باطن اینجاست؛ «إِنَّمَا تُجْزَوْنَ مَا کُنْتُمْ تَعْمَلُونَ[۴]» ، «فَکَشَفْنَا عَنْکَ غِطَاءَکَ فَبَصَرُکَ الْیَوْمَ حَدِیدٌ[۵]»؛ اگر خداوند پَرده را کنار بزند، آدم آن واقعیّت خودش را، نَحوهی ارتباط و نَحوهی زندگیاش را در مَلکوتش میبیند. لذا آنجا هیچچیزی جدیدی نیست. میگویند: «اقْرَأْ کِتَابَکَ[۶]»؛ این همان چیزی است که خودت آوردهای. پَروندهی انسان عُمر انسان است. طوماری است که پیچیده شده است و باز میشود و آدم خودش را در مَتن زمانی که بر او گذشته است، مُشاهده میکند. هیچچیز قابل اِنکاری، هیچچیز جدیدی نیست. میبیند که این همان است. لذا مُکبّ کسی است که در اینجا سر بُلند نکرد، نور وَحی را در آسمان هدایت ندید و راه را تَشخیص نداد. مانند کسی که به رو اُفتاده است، به حالت خَزنده دارد پیش میرود، چون مَنظر ندارد، راه را نمیشناسد، این صورتش بر روی این شَهوات، بر روی این مَعاصی و گناهان کِشیده میشود. همهی اینها آن سنگلاخهایی است که برای آدم کوری که نمیتواند روی پای خودش بایستد، ناچار است و بر روی زمین اُفتاده است، کِشیده میشود و تکهتکه میشود و نهایتاً ذلّت و سرافرازی برای خودش در اَثر این خونینشدن دارد، آدمِ به دنیا چسبیدهی حقندیده و حقنشناخته هم اینجور است. سَوی نیست، مُکبّ است؛ این خودش را بر روی پوب انداخته است، خودش را بر روی شَهوات انداخته است و با این شَهوات و کِششهای عالَم ماده کور و مَحجوب است، خودش را از دیدنِ حقیقت مَحروم کرده است و آنجا عینِ همین را خواهد دید. اما کسی که سَوی است، مُستوی القامه است، قَد برافراشته است، به تَعبیر شهیدِ مَظلوم «آیت الله بهشتی» که سلامِ خداوند بر او باد، ما راستقامتان تاریخ خواهیم ماند. راستقامت است؛ چون راستقامت است، هم به اطراف اِحاطه دارد، مسیر را تا آخر نگاه میکند، این راههای اِنشعابی و اِنحرافی را تَشخیص میدهد؛ لذا با چشم باز حرکت میکند. چون با چشم باز حرکت میکند، هیچوقت درون چاله نمیاُفتد. و در گُذر از پُل صراط هم چون اینجا دید و هدف برایش جاذبه داشت، زود انگیزه پیدا کرد، به سُرعت «حَیَّ عَلَی الصَّلاهِ» و «حَیَّ عَلَی الفَلاح» را پاسخ گفت. سُرعت به خَرج داد. در عُبور از پُل صراط هم این به رو نیُفتاده است که بیُفتد. این سَوی است و «کالبَرقِ الخاطِفِ[۷]» عُبور میکند. اما کسی که در اینجا چشم به عالَم کَثرت دوخته بود و چشمش را بلند نکرد، صدای وَحی را نشنید، نور وَحی را ندید، او در آنجا هم بر روی پُل صراط چون سَوی نیست میاُفتد و در جَهنّم مُستقرّ میشود. نکتهای بود که برای خود ما هم شاید مؤثّر بود. خداوند ما را بِکَند. «سَیِّدِى أَخْرِجْ حُبَّ الدُّنْیا مِنْ قَلْبِى[۸]»؛ این چسبیدن به دنیا، این رشتههای نامَرئی که ما را گرفتار کرده است، از حرکت بازداشته است، پَر و بالمان مَغلول شده است، شاید به بَرکت این آیات خداوند متعال در این آخر عُمری ما را هم بِکَند. این یک نکته است. بعد در روایتی یا در تَطبیقی دارد که «السَویُ رَسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) و المُکب ابوجَهل»؛ این از باب تَطبیق است، از باب مِصداق اَعلی است که در تمام «یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا» منظور امیرالمؤمنین (علیه السلام) است. این تَطبیق است. شاخص در ایمان حضرت علی (علیه السلام) است و تَطبیق تمام «یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا» با حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) مُنطبق با واقعیّت است. ولی مانع از اینکه شامل مؤمنین دیگر بشود، نخواهد بود؛ مانعی نیست.
گروهی که با فُؤاد و جَذبههای نوری زندگی میکنند
«قُلْ هُوَ الَّذِی أَنْشَأَکُمْ وَ جَعَلَ لَکُمُ السَّمْعَ وَ الْأَبْصَارَ وَ الْأَفْئِدَهَ[۹]»؛ آن سه نکته مهمّ بود. اینکه بعضیها از طَریق شنیدن و تَقلیدی دینداری میکنند، گروهی اهل بَصر هستند، به اجتهاد میرسند و گروهی هم اهل شُهود هستند؛ خداوند متعال دلشان را روشن کرده است و با فُؤاد، با جَذبههای نوری زندگی میکنند. «یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَ آمِنُوا بِرَسُولِهِ یُؤْتِکُمْ کِفْلَیْنِ مِنْ رَحْمَتِهِ وَ یَجْعَلْ لَکُمْ نُورًا تَمْشُونَ بِهِ[۱۰]»؛ خداوند متعال یک نوری به این اهل فُؤاد داده است که بر آن نور سوار هستند. این بالاتر از مَسألهی سَمع و بَصر و مُطالعه و تفکُّر هست. این هم نکتهای بود که دلنشین است. آدم از خداوند بخواهد که خداوند چشم دل ما را هم باز کند، به ما هم محبّت بدهد. دینداریمان حُبّی باشد، دلی باشد، تَکلیف ما به تَشریف تَبدیل بشود. احساس شرافت بکنیم و این مسیر را با سربلندی طِی کنیم.
همهی عالَمیان در دادگاه عَدل الهی جَمع خواهند شد
نکتهی دیگر در آیهی بعدی است که میفرماید: «قُلْ هُوَ الَّذِی ذَرَأَکُمْ فِی الْأَرْضِ وَ إِلَیْهِ تُحْشَرُونَ[۱۱]»؛ در آن انشاء مرحوم «آقای طباطبایی» (اعلی الله مقامه الشریف) آیاتی را که در سورهی مؤمنون و در سورهی سَجده در ارتباط با تَطوّرات وجودی انسان دارد، انشاء را در همهی اینها به چیزی فَراتر از عالَم حِسّ و عالَم ماده اِطلاق کرده است. لذا این سَمع و این بَصر و این تفکّر هیچکدام مادی نیست. بله از بستر ماده عبور کرده است و به مرحلهی تَجرُّد رسیده است؛ ولی دیدن یا شنیدن آن چیزی که میبیند این حَدقهی چشم نیست؛ آن چیزی که میبیند روح است. آن چیزی که میشنود این سُماخ نیست، این عُضو نیست؛ بلکه آن روح است. روح میشنود، روح میبیند، روح درد را میفَهمد، روح لذّت را احساس میکند. وقتی روح از بین برود، اینهایی که سکته میکنند و قسمتی از بدنشان فَلج است، اگر چاقو بزنند یا تیمار بکنند برایشان فرقی ندارد؛ زیرا ارتباطشان با روح قَطع شده است. انشاء از نیستی به هستی ایجاد است. ایجاد اَمر ماورائی است، «نَفَخْتُ فِیهِ مِنْ رُوحِی[۱۲]» است، تَدریجی نیست. اما «ذَرَأَ» خلقت در این وادی کَثرت است. «ذَرَأَکُمْ فِی الْأَرْضِ»؛ خداوند متعال شما را بر روی زمین آفرید و این «ذَرَأَ» از اوّل خلقت تا پایان عالَم این خلقت و این آفرینش استمرار دارد و لازمهی استمرار این است که نَسلاً بعد نَسْل، جیلاً بعد جیلْ، نه فرداً بعد فَرد. یک کَثرتی است که کسی عدد آن را نمیداند. به تَدریج کَثرات میآیند و یکی میآید و میرود و جایش پُر میشود. دائماً این «ذَرَأَ» توجّه به کَثرت دارد. عالَم عالَم کَثرت است؛ ولی این کَثراتی که شما نه از نظر زمانی و نه از نظر مکانی نمیتوانید مَخلوقات را، آفرینش در سطح و عُمق و طول و زمان و مکان اِحصاء بکنید، اینها «إِلَیْهِ تُحْشَرُونَ»؛ آنجا یوم الجَمع است. هرکسی در اینجا میآید، به تَدریج هم میآید، یک کَثرت فوقالعادهای را تشکیل میدهد، «یَوْمَ یَجْمَعُکُمْ لِیَوْمِ الْجَمْعِ ذَلِکَ یَوْمُ التَّغَابُنِ[۱۳]»؛ لذا این نَشر به آن حَشر مُتّصل خواهد شد و این کَثرات در آنجا جَمع همگی جَمع است؛ «وَ إِلَیْهِ تُحْشَرُونَ». این هم یک نکتهای بود که بالاخره همه به یکجا میرویم. همهی بَشر و بَنیآدم در یک وِعائی در دادگاه عَدل الهی حُضور داریم که دادگاه عَجیبی است. آنجا در عینِ اینکه هرکسی فُرادی است، ولی جَمع هم جَمع است.
گروهی از اُمّت که وَعدی رسولان الهی را اِنکار میکردند
«وَ یَقُولُونَ مَتَى هَذَا الْوَعْدُ إِنْ کُنْتُمْ صَادِقِینَ[۱۴]»؛ این عبارت «یَقُولُونَ مَتَى هَذَا الْوَعْدُ» در ششجای قرآن کریم با همین تَعبیر آمده است. «وَ یَقُولُونَ مَتَى هَذَا الْوَعْدُ»؛ بَشری که میخواهد آثار گناهانش را باوَر نکند، هرچه به او گفته بشود، با این عمل لازمهاش بَلای آسمانی است، بیبَرکتی است، تَفرقه است. اینها آثاری است که در قرآن کریم بر گناهان مُترتّب شده است و خداوند به ما گوشزَد کرده است. یا گفته میشود که مرگی در پیش است، قیامتی در پیش است. اینها میخواهند زیرِ بار قیامت نروند، یا زیرِ بار وَعیدهای الهی که بُوالهَوسیها، لِجامگُسیختگیها بَلا در پیش دارد، نمیخواهند این را قبول کنند؛ لذا به صورت اِنکاری یا اِستهزائی سؤال میکنند: «مَتَى هَذَا الْوَعْدُ». که در سورهی مبارکهی قیامت حضرت حقّ (جَلّ و عَلا) فرموده است: «بَلْ یُرِیدُ الْإِنْسَانُ لِیَفْجُرَ أَمَامَهُ * یَسْأَلُ أَیَّانَ یَوْمُ الْقِیَامَهِ[۱۵]»؛ این سؤال مَنشأ علمی ندارد، بُرهانی برای اِنکارش ندارد. چرا اِنکار میکند؟ برای اینکه ارادهی فُجور دارد؛ میخواهد مُقابلش باز باشد، مانعی برای اِعمال نَفسانیّتش نداشته باشد. اگر قیامت را قبول کند، این مانع میشود. لذا میپُرسد: «أَیَّانَ یَوْمُ الْقِیَامَهِ». این عبارت «مَتَى هَذَا الْوَعْدُ» مقداری وسیعتر از قیامت است. هم شامل «أَیَّانَ یَوْمُ الْقِیَامَهِ» است و هم این بَلاهایی که قرآن کریم هم در طول تاریخ نَقل کرده است؛
«باد را دیدی که با عادان چه کرد ***** آب را دیدی که در طوفان چه کرد[۱۶]»
این در طول تاریخ مُرتّب از این عَذابها دامان اُمّتهای غافل و ملّتهای مُنحرف را گرفته است، خداوند برای ما هم نَقل کرده است. حالا هم بَلاها و مشکلات را میبینیم؛ ولی حاضر نیستیم قبول کنیم اینها حاصل بَذرهایی است که با عَمل خودمان کِشتهایم و همان را داریم دِرو میکنیم. حاصل عَمل خودمان است. چون نمیخواهیم قبول کنیم، مَنشأ عَدم قبول هم هَوسرانی خودمان است، لِجامگُسیختگی خودمان است. نمیخواهیم مَحدودیّتی را قبول کنیم. قانونگُریزی در طَبع ما هست. «اَلأنسانُ حَریصٌ على ما مُنِعَ[۱۷]»؛ نمیخواهد کسی بالای سرش باشد، از چیزی مَنع بکند یا جلویش را بگیرد که این کار را نکُن. از این جهت میپُرسد: «مَتَى هَذَا الْوَعْدُ إِنْ کُنْتُمْ صَادِقِینَ»؛ شما پیامبران، شما مُنذرین اگر راست میگویید وقتِ آن را بگویید که چه زمانی قرار است این بَلا بیاید؟ یا این قیامتی که شما از آن دَم میزنید، وقتِ آن چه زمانی است؟ اینها از روی تکلیفگُریزی به جَهت بُوالهَوسی و خودکامگی سؤال میکنند؟ «مَتَى هَذَا الْوَعْدُ إِنْ کُنْتُمْ صَادِقِینَ». یعنی اگر شما موعدی را مَعیّن نکنید، دلیل بر این است که شما صادق نیستید. اگر راست بود، اگر برنامه بود وقتِ آن را به ما میگفتید. اینکه همینجور کُلّی میگویید و وقت تَعیین نمیکنید، دلیل بر این است که شما راست نمیگویید، شما صادق نیستید؛ شما کاذب هستید.
عِلم به غیب جُزء خَصائص ذاتیِ حضرت باریتعالی است
پروردگار متعال در همهی این موارد این علم را جُزء خَصائص خودشان مُعرّفی کرده است: «قُلْ إِنَّمَا الْعِلْمُ عِنْدَ اللَّهِ وَ إِنَّمَا أَنَا نَذِیرٌ مُبِینٌ[۱۸]»؛ این نکته هم که شش مورد «قُلْ» که در انتهای این سوره آمده است، در آیات قبل خداوند متعال با خودِ مردم صحبت میکرد: «هُوَ الَّذِی جَعَلَ لَکُمُ الْأَرْضَ[۱۹]» ، «أَأَمِنْتُمْ[۲۰]»؛ خداوند به صورت مُرتّب با خودِ مردم مُخاطبه داشت؛ ولی از یک مقداری که عُتوّ و لَجّوی اینها را گفت که اینها لَجوج هستند، اینها از روی عُتوّ و طُغیان نمیخواهند حرف را بشنوند، دیگر خداوند متعال با اینها تَخاطُب ندارد؛ بلکه به پیامبرش واگذار کرد که تو بگو. شش مورد «قُلْ» بعد از آن چند مَرتبه صحبت خطابی که خداوند متعال با خودِ مردم داشت، «أَأَمِنْتُمْ» و اَمثال اینها را گفت، این هم تَحقیر است و هم اعلان این است که اینها گوشِ شنوا ندارند. چون اینها به خدای نامَرئی و غیبالغُیوب اعتقاد ندارند، حرفهایش را نمیخواهند. ولی حالا تو اِقراء بکُن، تو به اینها بگو: «قُلْ»، «قُلْ»، «قُلْ». «قُلْ إِنَّمَا الْعِلْمُ عِنْدَ اللَّهِ وَ إِنَّمَا أَنَا نَذِیرٌ مُبِینٌ»؛ در این آیهی کریمه دوبار کلمهی «إِنَّمَا» آمده است که هر دو قابل تَوجّه است. «قُلْ إِنَّمَا الْعِلْمُ عِنْدَ اللَّهِ»؛ این «الْعِلْمُ» ظاهرش این است که این «مَتَى هَذَا الْوَعْدُ»، این الوَعدی را که پیامبران (سلام الله علیهم اجمعین) وَعید دادند، اِنذار کردند، از آثار گناهان گفتند، از نِکبتهای طُغیان گفتند، از قیامت گفتند، «إِنَّمَا الْعِلْمُ عِنْدَ اللَّهِ» یعنی این وَعیدهایی که هست برای من نیست؛ خداوند وَعید داده است، خداوند شما را اِنذار کرده است و شما هم اگر مَبدأ وَعید من بودم باید از من طَلب میکردید؛ اگر من برای شما بَلا تَهیه کرده بودم، باید من میگفتم؛ اما «إِنَّمَا الْعِلْمُ» آن علم به عَذاب دُنیوی یا قیامت و عَذابهای اُخروی این «الْعِلْمُ عِنْدَ اللَّهِ» است؛ فقط نزد خداست. «إِنَّمَا أَنَا نَذِیرٌ مُبِینٌ»؛ علم فقط نزد خداوند است، او علم مُطلق است، او حقیقتِ علم است و شأن من هم فقط اِنذار است. من جُز اِنذار، جُز تَبلیغ هیچ سِمَتی ندارم. این رسول است؛ رسالت رسول اِنذار و تَبشیر است و نسبت به کسانی که روبراه نیستند، فقط اِنذار است. آنها که زمینهای ندارند تا به آنها بِشارت بهشت هم داده بشود. اینهایی که اَهل عُتوّ هستند، اَهل لِجاج هستند، «لَجُّوا فِی عُتُوٍّ[۲۱]»، دیگر برای اینها بُعد تَبشیری نیست. پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) نسبت به اینها فقط اِنذار دارد.
اَقسام علم غیب از نگاه مُفسّرین
بعضی از مُفسّرین گفتهاند که علمِ غیب دو نوع هست، دو قِسم هست: یک قِسم آن چیزی است که در سورهی مبارکهی جن اِستثناء شده است، فرموده است: غیب نزد خداست، «فَلَا یُظْهِرُ عَلَى غَیْبِهِ أَحَدًا * إِلَّا مَنِ ارْتَضَى مِنْ رَسُولٍ[۲۲]»؛ اگر کسی رسول باشد و مُرتضای خداوند باشد، پروردگار متعال او را مُشرف به غیب خودش میکند. غیب برای خداست؛ غیبالغُیوب حقتعالی است؛ غیب برای خداست. اما اگر کسی رسول مُرتضی شد، خداوند به او از این علم عنایت میکند. برای خداست، ولی این هم از آنچه برای خداست بَهرهمَند خواهد بود. قِسم دوّم علمی است که علم غیب هست، ولی خداوند متعال حتی به رسول مُرتضی هم نداده است و آن علم به قیامت است. این علم به قیامت از عُلومی است که بَنا نیست غیرِ خدا باخبر بشود که چه زمانی قیامت قیام میکند. گفته شده است که اگر وقت قیامت برای بَشر مُشخّص میشد، آنهایی که دور بودند گرفتار غفلت میشدند. میگفتند: حالا که نیامده است؛ هزار سال بعد است، یک میلیارد سال بعد است. چه کسی آن روز را دیده است؟ لذا در اَثر دور دیدن بیخیال میشدند؛ در زندگی بیتفاوت عمل میکردند. و آنهایی که به قیامت نزدیک میشدند، وَحشتشان میگرفت؛ دَستپاچه میشدند. بنابراین این عَدم اعلان وقتِ موعود، بُعد تربیتی دارد که هم اَشخاص خودشان را خیلی دور نبینند؛ «إِنَّهُمْ یَرَوْنَهُ بَعِیدًا * وَ نَرَاهُ قَرِیبًا[۲۳]»؛ و هم آنهایی که به همین زودی گرفتار قیامت میشوند، آنها وَحشت نکنند، مُلجأ نشوند، به اضطرار نیُفتند، از آنها سَلب تَکلیف نشود. این دو جَهت را دارد. اما اینکه آیا واقعاً خداوند متعال علم قیامت را به پیامبرش و به امامان ما (سلام الله علیهم اجمعین) اِشراف داده است یا نداده است، خیلی اتّفاقی نمیتواند باشد. این اَبواب اَحادیثی که در مَجامع رِوایی مُعتبر ما هست و همهی امامیّه هم آوردهاند و مُعتقد هستند که پیامبر ما عالِم «بِما کان وَ مَا یَکُون وَ مَا هُوَ کائِن» هست. و اطّلاعاتی که نبیّ مکرّم اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) به رأیالعِین دیده است. قیامت را دیده است، پُل صراط را دیده است. نبیّ مکرّم اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) در سفر مِعراج خبرهایی که از قیامت، از مُعذّبین، گروههایی از زنان را دیده است که چه کسانی چگونه آویزان هستند، اینها نشان میدهد که اگر کسی گفت خداوند متعال حتی همین علم را هم به وجود نازنین پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) یا ائمهی هدی (سلام الله علیهم اجمعین) اَرزانی داشته است، خیلی جایِ تَردید نیست. اینجور نیست که آدم مُطمئن باشد اینگونه نیست؛ علم اِنحصاری خداوند است. بله همهجا هرچه هست برای خداست و تمام شُئون وجودی از غیرِ خدا مَطلوب است. خداوند همهچیز را به خودش نسبت میدهد، همهچیز را از غیرِ خودش نَفی میکند و بعد یک الّا دارد. مثلاً در مورد شفاعت میفرماید: «قُلْ لِلَّهِ الشَّفَاعَهُ جَمِیعًا[۲۴]»؛ اما در جای دیگری فرموده است: «مَنْ ذَا الَّذِی یَشْفَعُ عِنْدَهُ إِلَّا بِإِذْنِهِ[۲۵]»؛ عدّهای مَأذون به شفاعت کُبری یا غیرِ کُبری هستند، اینها حقّ شفاعت دارند؛ اما شفاعت برای خودشان نیست. خداوند متعال این اِذن را به آنها داده است. علم غیب هم همینجور است. خداوند متعال غیب را فرمود: «فَلَا یُظْهِرُ عَلَى غَیْبِهِ أَحَدًا»؛ غیب مَخصوص خودش است. هیچکسی از پَس پرده درنمیآورد. اما استثناء کرده است: «إِلَّا مَنِ ارْتَضَى مِنْ رَسُولٍ». و سایر اُمور هم همینگونه است. یعنی وجود و شُئون وجودی دَربست برای خداست، زیرا او وجود مُطلق است. «هُوَ الْأَوَّلُ وَ الْآخِرُ وَ الظَّاهِرُ وَ الْبَاطِنُ[۲۶]» است و بینهایت یعنی بینهایت؛ هیچچیزی نمیتواند استثناء بشود. اینکه خداوند بینهایت است یعنی هیچ وجود مُستقلّی نیست. هرچه هست از شُئون اَسمائی پروردگار عَزّ و جَلّ هست. ممکن هست بگوییم این «الْعِلْمُ» از سایر علوم غیبی مُستثنی است؛ خداوند متعال علم قیامت، یعنی وقتِ آن را، «مَتَى هَذَا الْوَعْدُ» را حتی به پیامبرش هم نگفته است؛ ممکن هم هست بگوییم این اِنحصار مُنافاتی با استثناء ندارد. بگویند همه اینجور هستند الّا؛ «ما مِنْ عامٍّ الّا وَ قَدْ خُصَّ». اینجا هم میتواند از این باب باشد. اِجمالاً نظر قَطعی ما که اصلاً در این حَدّ نیستیم که بگوییم ما نظر قَطعی داریم یا نداریم؛ ولی میتوان گفت که نمیشود نظر قَطعی داشت.
اِنکارکُنندگانی که در روز قیامت روسیاه خواهند بود
«فَلَمَّا رَأَوْهُ زُلْفَهً سِیئَتْ وُجُوهُ الَّذِینَ کَفَرُوا وَ قِیلَ هَذَا الَّذِی کُنْتُمْ بِهِ تَدَّعُونَ[۲۷]»؛ اینها وقتی از وقتِ قیامت سؤال میکنند، دلیل آن هم «یُرِیدُ الْإِنْسَانُ لِیَفْجُرَ أَمَامَهُ» هست، پروردگار متعال هم آب پاکی را بر روی دست اینها ریخته است که حالا شما بَهانهجویی میکنید، خداوند که در چارچوب خواستِ شما نمیخواهد شما به هر قیمتی بیایید و ایمان بیاورید. اگر وقتِ آن را هم نشان میداد، مَعلوم نبود آنها ایمان بیاورند. بر فَرض مَگر باید خداوند تابع اینها باشد که هرچه اینها گفتند؟! در تمام مُعجزات انبیاء (سلام الله علیهم اجمعین) هم همینجور است. اینجور نبوده است که اگر افراد لَجُوج مُعجزه خواستند، پیامبر اکرم (سلام الله علیهم اجمعین) هم با هوای نَفْس آنها مُعجزه بیاورد؛ خیر، هرجا حکمتی بود خداوند متعال در وجود آن پیامبرش جلوه میکند، یک اَمر خارق عادتی واقع میشود که از دیگران نمیشود چنین چیزی یعنی مُعجزه واقع بشود. در مَسألهی علم هم همینجور است؛ اگر شما قبول بکنید یا قبول نکنید، بَنا نیست این راز کَشف بشود. اما بخواهید یا نخواهید، «فَلَمَّا رَأَوْهُ زُلْفَهً»؛ وقتی بَلا در یک قَدمیتان واقع میشود، «سِیئَتْ وُجُوهُ الَّذِینَ کَفَرُوا»؛ همینهایی که یک شادابی داشتند، یک لبخندی داشتند، یک حال و هوایی داشتند، یک طراوتی داشتند، یک انرژی داشتند، «سِیئَتْ وُجُوهُ الَّذِینَ کَفَرُوا»؛ چهرهشان بَد میشود. آن چهرهی خوب، آن صورت نازنین، آن سیمای لَطیف و خوشمَنظر به چیزی تبدیل میشود که دیگر بد است، اصلاً نمیشود او را نگاه کرد. «سِیئَتْ» به مَعنی سیاهی نیست؛ ولی ما مَعمولاً به این تَعبیر میکنیم که فُلانی روسیاه شد. حالا روی او هم سفید است؛ ولی در یکجایی که کم آورد، اِبطال او روشن شد، مُشتش باز شد، میگویند: فُلانی روسیاه شد. اینجا هم اینها روسیاه میشوند. «سِیئَتْ وُجُوهُ الَّذِینَ کَفَرُوا»؛ اینهایی که کُفر وَرزیدند، نخواستند پَس پَرده را با چشم باطن که باز نشد و نخواستند باز بشود، مَطبوع شد، مَحجوب شدند، اینها صورت بدی پیدا میکنند. بَدمَنظره میشوند، نفرتبار میشوند. کسی نمیتواند صورتشان را ببیند. «وَ قِیلَ هَذَا الَّذِی کُنْتُمْ بِهِ تَدَّعُونَ»؛ این «قِیلَ» مُمکن است که مَلائکهی عَذاب باشند، آنها خطاب بکنند و به اینها بگویند: کسی که اِنکار میکردی، مُمکن است که «تَدَّعُونَ» از دَعوا باشد یا مُمکن است از اِدّعا باشد؛ هرکدام باشد. آن چیزی را که شما اِدّعا میکردید یا آن چیزی را که میخواستید، اِستعجال داشتید، میخواندید که بشود، این آن چیزی است که شما اِستفهام اِنکاری میکردید یا اِدّعا میکردید؛ این همان است. وقتی ظاهر شد، دیده شد، اینها وَضع بدی پیدا میکنند، صورتشان سیاه میشود، نفرتبار میشود و دیدنِ اینها مُشمئز میشود. یا مَلائکهی عَذاب میگویند و یا مؤمنینی که گاهی در آنجا مُخاطبهی بین مؤمن و غیرِ مؤمنین هست. مؤمنین به آنها میگویند یا انبیاء (سلام الله علیهم اجمعین) به آنها میگویند. آن چیزی که از ما میخواستید، اِستعجال داشتید، یا آن اِدّعایی که میکردید، حالا این همان هست.
«أعاذَنَا الله مِنْ شُرور اَنْفُسِنَا وَ منْ فِتَنِ زَمانِنا»
اَللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحمّدٍ وَ آلِ مُحمّد وَ عَجِّل فَرَجّهُم
دعای پایان جلسه
خدایا! به حضرت صدیقهی طاهره فاطمهی مَرضیه زهرای شَهیده (سلام الله علیها) (سلام الله علیهم اجمعین) قَسمت میدهیم لباس ظُهور را در زمان ما بر قامت امام زمانمان (ارواحنا فداه) بپوشان.
خدایا! ما را مَرضی آن بزرگوار قرار بده.
خدایا! ما را مَشمول هدایت و عنایت ویژهاش قرار بده.
خدایا! به محمّد و آل محمّد (سلام الله علیهم اجمعین) قَسمت میدهیم دنیای کُفر که در رأس آن شیطان بزرگ و اَیادی اوست و صهیونیستها و این تروریستهای بدتر از صهیونیستها و سَران حکومت تُرکیه که مُنافق هستند و مُنافقین داخل کشور ما که بدتر از همه هستند، کنار این همه نعمت، با دیدن این همه کرامت و مُعجزه آنطرفی هستند، دستشان را کوتاه بگردان.
خدایا! شیشهی عُمرشان را بِشکَن.
خدایا! بَشریّت را از شَرّشان مُستخلَص بفرما.
بارالها! سایهی پُر بَرکت رهبر عزیزمان را با کرامت و کفایت مُستدام بدار.
خدایا! عاقبت اَمرمان را به شهادت خَتم بفرما.
خدایا! مریضها شِفا کَرَم فرما.
خدایا! به زودی به مَجروحین لُبنان، غَزّه و سوریه عافیت مَرحمت بفرما.
خدایا! استقامت، قدرت روزاَفزون و عنایتهای غیبی برای نابودی جبههی کُفر و نِفاق به آنها مَرحمت بفرما.
خدایا! شهدای عظیمالشأن ما خاصّه در این دَرگیری با تَکفیریها الحقّ و الانصاف عَلمدار مالکگونهای مانند «حاج قاسم» یا رهبر روشنبینی مانند «سیّد حسن نصرالله» که جای اینها خالی است؛ تو را به خونِ پاک اینها و سیّد اینها امام حسین (علیه السلام) قَسمت میدهیم با دست غیب خودت جبههی حقّ را بر جبههی تَکفیر و جبههی کُفر پیروز بگردان.
خدایا! طَبقهایی از نور بر اَرواح امام (رضوان الله تعالی علیه) و همهی شهیدان و این شهدایی که از آنها نام بُردیم نازل بفرما.
خدایا! ما را به آرزوهای مَشروعمان برسان.
خدایا! در رأس آنها ما را از نوکرهای مورد قبول حضرت حُجّت (ارواحنا فداه) قرار بده.
غفرالله لنا و لکم
والسلام علیکم و رحمت الله و برکاته
اَللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحمّدٍ وَ آلِ مُحمّد وَ عَجِّل فَرَجّهُم
[۱] سوره مبارکه طه، آیات ۲۵ تا ۲۸٫
[۲] سوره مبارکه ملک، آیه ۲۲٫
[۳] سوره مبارکه اسراء، آیه ۹۷٫
«وَ مَنْ یَهْدِ اللَّهُ فَهُوَ الْمُهْتَدِ ۖ وَ مَنْ یُضْلِلْ فَلَنْ تَجِدَ لَهُمْ أَوْلِیَاءَ مِنْ دُونِهِ ۖ وَ نَحْشُرُهُمْ یَوْمَ الْقِیَامَهِ عَلَىٰ وُجُوهِهِمْ عُمْیًا وَ بُکْمًا وَ صُمًّا ۖ مَأْوَاهُمْ جَهَنَّمُ ۖ کُلَّمَا خَبَتْ زِدْنَاهُمْ سَعِیرًا».
[۴] سوره مبارکه تحریم، آیه ۷٫
«یَا أَیُّهَا الَّذِینَ کَفَرُوا لَا تَعْتَذِرُوا الْیَوْمَ ۖ إِنَّمَا تُجْزَوْنَ مَا کُنْتُمْ تَعْمَلُونَ».
[۵] سوره مبارکه ق، آیه ۲۲٫
«لَقَدْ کُنْتَ فِی غَفْلَهٍ مِنْ هَٰذَا فَکَشَفْنَا عَنْکَ غِطَاءَکَ فَبَصَرُکَ الْیَوْمَ حَدِیدٌ».
[۶] سوره مبارکه اسراء، آیه ۱۴٫
«اقْرَأْ کِتَابَکَ کَفَىٰ بِنَفْسِکَ الْیَوْمَ عَلَیْکَ حَسِیبًا».
[۷] جامع الأخبار: ۳۹۰/۱۰۸۵٫
«عنه صلى الله علیه و آله: مَن أکَلَ مِن کَدِّ یَدِهِ ، مَرَّ على الصِّراطِ کالبَرقِ الخاطِفِ».
[۸] مفاتیح الجنان، فرازی از دعای شریف ابوحمزه ثمالی.
«…إِلٰهِى لَوْ قَرَنْتَنِى بِالْأَصْفادِ ، وَ مَنَعْتَنِى سَیْبَکَ مِنْ بَیْنِ الْأَشْهادِ، وَ دَلَلْتَ عَلَىٰ فَضائِحِى عُیُونَ الْعِبادِ، وَ أَمَرْتَ بِى إِلَى النَّارِ، وَ حُلْتَ بَیْنِى وَ بَیْنَ الْأَ بْرارِ مَا قَطَعْتُ رَجائِى مِنْکَ، وَ مَا صَرَفْتُ تَأْمِیلِى لِلْعَفْوِ عَنْکَ، وَ لَا خَرَجَ حُبُّکَ مِنْ قَلْبِى، أَنَا لَا أَنْسىٰ أَیادِیَکَ عِنْدِى، وَ سِتْرَکَ عَلَىَّ فِى دارِ الدُّنْیا، سَیِّدِى أَخْرِجْ حُبَّ الدُّنْیا مِنْ قَلْبِى، وَ اجْمَعْ بَیْنِى وَ بَیْنَ الْمُصْطَفىٰ وَ آلِهِ خِیَرَتِکَ مِنْ خَلْقِکَ وَ خاتَمِ النَّبِیِّینَ مُحَمَّدٍ صَلَّى اللّٰهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ؛ وَ انْقُلْنِى إِلىٰ دَرَجَهِ التَّوْبَهِ إِلَیْکَ، وَ أَعِنِّى بِالْبُکاءِ عَلَىٰ نَفْسِى فَقَدْ أَفْنَیْتُ بِالتَّسْوِیفِ وَ الْآمالِ عُمْرِى، وَ قَدْ نَزَلْتُ مَنْزِلَهَ الْآیِسِینَ مِنْ خَیْرِى، فَمَنْ یَکُونُ أَسْوَأَ حالاً مِنِّى إِنْ أَنَا نُقِلْتُ عَلَىٰ مِثْلِ حالِى إِلىٰ قَبْرِى لَمْ أُمَهِّدْهُ لِرَقْدَتِى، وَ لَمْ أَفْرُشْهُ بِالْعَمَلِ الصَّالِحِ لِضَجْعَتِى؟ وَ مَا لِى لَاأَبْکِى وَ لَا أَدْرِى إِلىٰ مَا یَکُونُ مَصِیرِى، وَ أَرىٰ نَفْسِى تُخادِعُنِى، وَ أَیَّامِى تُخاتِلُنِى وَ قَدْ خَفَقَتْ عِنْدَ رَأْسِى أَجْنِحَهُ الْمَوْتِ؟ فَما لِى لَاأَبْکِى؟ أَبْکِى لِخُرُوجِ نَفْسِى، أَبْکِى لِظُلْمَهِ قَبْرِى، أَبْکِى لِضِیقِ لَحْدِى، أَبْکِى لِسُؤالِ مُنْکَرٍ و َنَکِیرٍ إِیَّاىَ…».
[۹] سوره مبارکه ملک، آیه ۲۳٫
«قُلْ هُوَ الَّذِی أَنْشَأَکُمْ وَ جَعَلَ لَکُمُ السَّمْعَ وَ الْأَبْصَارَ وَ الْأَفْئِدَهَ ۖ قَلِیلًا مَا تَشْکُرُونَ».
[۱۰] سوره مبارکه حدید، آیه ۲۸٫
«یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَ آمِنُوا بِرَسُولِهِ یُؤْتِکُمْ کِفْلَیْنِ مِنْ رَحْمَتِهِ وَ یَجْعَلْ لَکُمْ نُورًا تَمْشُونَ بِهِ وَ یَغْفِرْ لَکُمْ ۚ وَ اللَّهُ غَفُورٌ رَحِیمٌ».
[۱۱] سوره مبارکه ملک، آیه ۲۴٫
[۱۲] سوره مبارکه ص، آیه ۷۲٫
«فَإِذَا سَوَّیْتُهُ وَ نَفَخْتُ فِیهِ مِنْ رُوحِی فَقَعُوا لَهُ سَاجِدِینَ».
[۱۳] سوره مبارکه تغابن، آیه ۹٫
«یَوْمَ یَجْمَعُکُمْ لِیَوْمِ الْجَمْعِ ۖ ذَٰلِکَ یَوْمُ التَّغَابُنِ ۗ وَ مَنْ یُؤْمِنْ بِاللَّهِ وَ یَعْمَلْ صَالِحًا یُکَفِّرْ عَنْهُ سَیِّئَاتِهِ وَ یُدْخِلْهُ جَنَّاتٍ تَجْرِی مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ خَالِدِینَ فِیهَا أَبَدًا ۚ ذَٰلِکَ الْفَوْزُ الْعَظِیمُ».
[۱۴] سوره مبارکه ملک، آیه ۲۵٫
[۱۵] سوره مبارکه قیامه، آیات ۵ و ۶٫
[۱۶] مولانا، مثنوی معنوی، دفتر چهارم، بخش ۳۲.
[۱۷] مجلسی، محمد تقی، روضه المتقین فی شرح من لا یحضره الفقیه، محقق و مصحح:موسوی کرمانی، سید حسین، اشتهاردی، علیپناه، ج ۴، ص ۴۰۵، مؤسسه فرهنگی اسلامی کوشانپور، قم، چاپ دوم، ۱۴۰۶ ق؛ شیخ حر عاملی، اثبات الهداه بالنصوص و المعجزات، ج ۱، ص ۴۳، اعلمی، بیروت، چاپ اول، ۱۴۲۵ ق؛ صدرالمتألهین، محمد بن ابراهیم، تفسیر القرآن الکریم، تحقیق:خواجوی، محمد، ج ۳، ص ۹۱، انتشارات بیدار، قم، چاپ دوم، ۱۳۶۶ ش.
[۱۸] سوره مبارکه ملک، آیه ۲۶٫
[۱۹] سوره مبارکه ملک، آیه ۱۵٫
«هُوَ الَّذِی جَعَلَ لَکُمُ الْأَرْضَ ذَلُولًا فَامْشُوا فِی مَنَاکِبِهَا وَ کُلُوا مِنْ رِزْقِهِ ۖ وَ إِلَیْهِ النُّشُورُ».
[۲۰] سوره مبارکه ملک، آیه ۱۶٫
«أَأَمِنْتُمْ مَنْ فِی السَّمَاءِ أَنْ یَخْسِفَ بِکُمُ الْأَرْضَ فَإِذَا هِیَ تَمُورُ».
[۲۱] سوره مبارکه ملک، آیه ۲۱٫
«أَمَّنْ هَٰذَا الَّذِی یَرْزُقُکُمْ إِنْ أَمْسَکَ رِزْقَهُ ۚ بَلْ لَجُّوا فِی عُتُوٍّ وَ نُفُورٍ».
[۲۲] سوره مبارکه جن، آیات ۲۶ و ۲۷٫
«عَالِمُ الْغَیْبِ فَلَا یُظْهِرُ عَلَىٰ غَیْبِهِ أَحَدًا * إِلَّا مَنِ ارْتَضَىٰ مِنْ رَسُولٍ فَإِنَّهُ یَسْلُکُ مِنْ بَیْنِ یَدَیْهِ وَ مِنْ خَلْفِهِ رَصَدًا».
[۲۳] سوره مبارکه معارج، آیات ۶ و ۷٫
[۲۴] سوره مبارکه زمر، آیه ۴۴٫
«قُلْ لِلَّهِ الشَّفَاعَهُ جَمِیعًا ۖ لَهُ مُلْکُ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ ۖ ثُمَّ إِلَیْهِ تُرْجَعُونَ».
[۲۵] سوره مبارکه بقره، آیه ۲۵۵٫
«اللَّهُ لَا إِلَٰهَ إِلَّا هُوَ الْحَیُّ الْقَیُّومُ ۚ لَا تَأْخُذُهُ سِنَهٌ وَ لَا نَوْمٌ ۚ لَهُ مَا فِی السَّمَاوَاتِ وَ مَا فِی الْأَرْضِ ۗ مَنْ ذَا الَّذِی یَشْفَعُ عِنْدَهُ إِلَّا بِإِذْنِهِ ۚ یَعْلَمُ مَا بَیْنَ أَیْدِیهِمْ وَ مَا خَلْفَهُمْ ۖ وَ لَا یُحِیطُونَ بِشَیْءٍ مِنْ عِلْمِهِ إِلَّا بِمَا شَاءَ ۚ وَسِعَ کُرْسِیُّهُ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضَ ۖ وَ لَا یَئُودُهُ حِفْظُهُمَا ۚ وَ هُوَ الْعَلِیُّ الْعَظِیمُ».
[۲۶] سوره مبارکه حدید، آیه ۳٫
«هُوَ الْأَوَّلُ وَ الْآخِرُ وَ الظَّاهِرُ وَ الْبَاطِنُ ۖ وَ هُوَ بِکُلِّ شَیْءٍ عَلِیمٌ».
[۲۷] سوره مبارکه ملک، آیه ۲۷٫
پاسخ دهید