«أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّیْطَانِ الرَّجِیمِ»

«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ‏ * رَبِّ اشْرَحْ لی‏ صَدْری * وَ یَسِّرْ لی‏ أَمْریَ * وَ احْللْ عُقْدَهً مِنْ لِسانی‏ * یَفْقَهُوا قَوْلی[۱]‏».

«الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ العَالَمینَ وَ الصّلَاهُ عَلَی خَاتَمِ الْمُرْسَلِینَ طَبِیبِنا حَبیِبنَا شَفِیعِ ذُنوبِنَا أَبِی الْقَاسِمِ مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الْمَعْصُومِینَ سِیَّمَا الْحُجَّهُ بَقِیَّهِ اللهِ فِی الْعَالَمِینَ عَجَّلَ اللهُ فَرَجَهُ وَ رَزَقَنَا اللهُ صُحبَتَهُ وَ اللَّعْنُ عَلَی أَعْدَائِهِمْ أَجْمَعِینَ إلی یوم الدّین».

زمین مورد جَعل حق‌تعالی است

«هُوَ الَّذِی جَعَلَ لَکُمُ الْأَرْضَ ذَلُولًا فَامْشُوا فِی مَنَاکِبِهَا وَ کُلُوا مِنْ رِزْقِهِ وَ إِلَیْهِ النُّشُورُ * أَأَمِنْتُمْ مَنْ فِی السَّمَاءِ أَنْ یَخْسِفَ بِکُمُ الْأَرْضَ فَإِذَا هِیَ تَمُورُ * أَمْ أَمِنْتُمْ مَنْ فِی السَّمَاءِ أَنْ یُرْسِلَ عَلَیْکُمْ حَاصِبًا فَسَتَعْلَمُونَ کَیْفَ نَذِیرِ * وَ لَقَدْ کَذَّبَ الَّذِینَ مِنْ قَبْلِهِمْ فَکَیْفَ کَانَ نَکِیرِ * أَوَلَمْ یَرَوْا إِلَى الطَّیْرِ فَوْقَهُمْ صَافَّاتٍ وَ یَقْبِضْنَ مَا یُمْسِکُهُنَّ إِلَّا الرَّحْمَنُ إِنَّهُ بِکُلِّ شَیْءٍ بَصِیرٌ * أَمَّنْ هَذَا الَّذِی هُوَ جُنْدٌ لَکُمْ یَنْصُرُکُمْ مِنْ دُونِ الرَّحْمَنِ إِنِ الْکَافِرُونَ إِلَّا فِی غُرُورٍ * أَمَّنْ هَذَا الَّذِی یَرْزُقُکُمْ إِنْ أَمْسَکَ رِزْقَهُ بَلْ لَجُّوا فِی عُتُوٍّ وَ نُفُورٍ[۲]»؛ آیات مبارکات جلوه‌های توحیدی اَفعالی حضرت حقّ (سبحانه و تعالی) است. زمین آثاری دارد، بَرکاتی دارد. مَهد است، مَرکب است، سُفره است، مِلک است و مأمور تأمین مایَحتاج بَشر است. هم مُستقیماً خودِ زمین بَرکات دارد. این خاک از نادانی‌ها و حِماقت‌هایی است که شیطان مُقایسه می‌کرد و می‌گفت: «خَلَقْتَنِی مِنْ نَارٍ وَ خَلَقْتَهُ مِنْ طِینٍ[۳]»؛ فکر می‌کرد که آتش بهتر از طین است؛ در حالی که به هیچ وَجه قابل مُقایسه نیست. تمام بَرکات برای خاک و خاکیان است. خاک تبدیل به بی‌نهایت بَرکات می‌شود. هرچه هست و نیست در جلوه‌ی حَیاتی این عالَم مربوط به خاک است و غیر مُستقیم آن هم تمام چهارپایان، پَرندگان، وُحوش و جواهرات همگی از خاک به وجود آمدند. خودِ انسان از فرآورده‌های خاک است. به علاوه خاک «جُعِلَت لیَ الأرضُ مَسجِداً وَ طَهورا[۴]»؛ این خیلی برای زمین شأن است که وجودِ نازنین پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) این را اِمتناناً از جانب خداوند متعال برای خودشان می‌گویند که خداوند زمین را برای من محلّ سَجده قرار داده است. زمین مسجد است؛ به علاوه طَهور هم هست. در اَبعاد مُتخلف مسجد می‌تواند طَهور باشد. زمین قواعد خودش را دارد و بر اَساس قَوانینی که بر آن حاکم هست، بَرکاتی دارد، رویش‌هایی دارد و اَنواع نعمت‌ها را به بَشر عَرضه می‌کند. بَشر هم دستش باز است؛ هرجوری می‌خواهد از زمین استخدام می‌کند، بَهره می‌کند، اِستثمار می‌کند. مُسلّط بر زمین است، کارهایش را بر روی زمین انجام می‌دهد. خودش هم سوار بر زمین است؛ زمین مَرکب است و بَشر راکب این زمین است. اما پروردگار متعال روش تربیتی که در قرآن کریم با بندگانش اِعمال فرموده است، این است که ما را از سطحی‌نِگری، از عَدم تَعقُّل، از عَدم تَدبُّر، از بی‌فکری به وادی تفکُّر و اندیشه بیاورد. باید اَساس را به دست بیاوریم. خداوند متعال در این آیه‌ تَصریح فرموده است این آرامشی که زمین به شما می‌دهد و تَمکینی که در برابر شما دارد، خودش نیست؛ «جَعَلَ» این جَعل الهی است. این کار کارِ خداست، کار زمین نیست. زمین مَخلوق است، زمین تَحت تَدبیر است، زمین مِلک واقعی خداست، برای شما مِلک اعتباری است؛ ولی زمین شأنی از شُئون رُبوبی پروردگار متعال هست و خداوند متعال این‌جور جَعل کرده است، این‌جور خَلق کرده است. از همان ابتدا می‌گوید: او را ببینید. دستی که زمین را برای شما رام قرار داده است، این‌جور نیست که او رام قرار داده است، رَهایش کرده و الآن رام است؛ این لحظه به لحظه در اختیار خداست. خداوند متعال آن به آن به او دستور می‌دهد و او هم دستور را از فَرمانفَرمای خودش می‌گیرد و در برابر شما طبق فَرمان مُنقاد است، مُطیع است. در همه‌چیز باید خدا را دید. «وَ فِی کُلِّ شَیْءٍ لَهُ آیَهْ[۵]»؛ همه‌چیز در عالَم آیینه است و وَجه‌الله است که ساری و جاری هست و همه‌ی اَشیاء در عالَم اتّکاء به وَجه‌الله دارند. و شما به او توجُّه ندارید؛ خداوند از ابتدا در حال آموزش دادن است، در حال تَزکیه‌ کردن است، در حال تربیت کردن است. «هُوَ الَّذِی جَعَلَ لَکُمُ الْأَرْضَ ذَلُولًا»؛ اگر جاعل خداست، جَعل او مَقطعی نیست. تا این هست، مَجعولِ خداست و تا مَجعولِ خداست، خودش کاره‌ای نیست. همه کاره خالق و مالک و جاعلش هست.

زمین تأمین‌کننده‌ی اَبدیّت انسان است

خداوند متعال این صفت را برای زمین به ما اعلان کرده است تا ما با خاطرجَمعی برویم و از این مَرکب راهوار برای رسیدن به مَقاصد تأمین مَعاش خودمان بَهره بگیریم. «فَامْشُوا فِی مَنَاکِبِهَا»؛ این در اختیار شماست، وسیله‌ی خوبی است. از این وسیله استفاده کنید. «فَامْشُوا فِی مَنَاکِبِهَا»؛ بر مَنکب‌ها و دوش زمین که همه‌جای زمین مَنکب است، دوشی است که به شما سواری می‌دهد. شما بر گُرده‌اش حرکت کنید. «وَ کُلُوا مِنْ رِزْقِهِ»؛ ولی بَخیل نباشید، لَئیم نباشید. اگر حرکت کردید، حاصل کار خودتان را خودتان هم استفاده کنید. «وَ کُلُوا مِنْ رِزْقِهِ»؛ از واجب تا مُباح، تا مَرز حَرام که اسراف است نرسیدید، دست شما باز است. زمین برای خودتان است و می‌توانید از مِلک‌تان بَهره ببَرید. «کُلُوا مِنْ رِزْقِهِ»؛ این یک نوع تَشویق از بَهره‌برداری از نعمتی است که خداوند متعال در اختیار ما قرار داده است. در حدیثی هم دارد که وقتی خداوند متعال به شما نعمت داد، «یُحِبُّ إِذَا أَنْعَمَ عَلَى عَبْدٍ أَنْ یَرَى أَثَرَ[۶]»؛ خدا دوست دارد که ببیند شما از این نعمت بَهره می‌گیرید. آدم نعمت داشته باشد، ولی از آن استفاده نکند، خودش نوعی کُفران نعمت هست. بنابراین «کُلُوا مِنْ رِزْقِهِ» هم رَفع حَذر است که نوعِ مُفسّرین حَمل بر اِباحه کردند.؛ ولی اصل این است که واجب است. چون آمده‌ایم زندگی کنیم و زندگی ما از این‌جا تأمین می‌شود. اگر استفاده نکنیم، حَیات نخواهیم داشت. بَشر به خوردن و آشامیدن و نَفَس‌کشیدنش زنده می‌ماند و حفظ حَیات واجب است و این وُجوب مُتوقّف بر تَصرُّف در شُئون است. این کُلُوا فقط اَکل نیست؛ تَصرُّف در اَبعاد مُختلف است. «وَ کُلُوا مِنْ رِزْقِهِ وَ إِلَیْهِ النُّشُورُ»؛ ابتدایش فرمود: «جَعَلَ لَکُمُ الْأَرْضَ»؛ خواست ما را مُتوجّه کند که همه‌چیز سایه‌ی اوست، جلوه‌ی اوست، آیه‌ی اوست. زمین استقلالی ندارد؛ این ذَلُول‌بودن مأموریتی است که از جانب خداوند دارد. «وَ إِلَیْهِ النُّشُورُ»؛ این دارد هدف‌گُذاری می‌کند که این زمین را همین‌جور در اختیار شما قرار ندادیم. یعنی می‌خواهد بگوید این زمین برای این است که شما برای نُشور خودتان از این زمین استفاده کنید، فقط جسم نیستید. دفعه‌ی گذشته عَرض کردیم که خداوند متعال فقط مَبدأ و مَعاد را در این آیه بیان فرموده است؛ ولی می‌خواهد بگوید که این مَخلوقات هیچ‌کدام بی‌هدف نیستند. اگر نُشور نبود، این باطل بود. «أَفَحَسِبْتُمْ أَنَّمَا خَلَقْنَاکُمْ عَبَثًا[۷]»؛ اگر این نُشور نبود، برای شما از رِزق آن بَهره می‌گرفتیم. ولی نمی‌ارزد، حَکیمانه نیست که خداوند متعال این همه بساط را به شما بدهد که چند روزی به این‌جا بیایید، با آن بازی کنید، تمام بشود و برود. خیر، این دارد اَبدیّت شما را تأمین می‌کند. این اَکل شما هدف‌دار است. برای نُشورتان باید از آن استفاده کنید. از این آیه اِستشعار می‌شود که انسان هر استفاده‌ای از زمین می‌کند، مُطلقا تَصرُّفات در زمین بدون ارتباط‌دادن نُشور عَبث است؛ این فایده‌ای ندارد. نتیجه‌ی بَهره‌گیری از این زمین تأمین اَبدیّت است. «وَ إِلَیْهِ النُّشُورُ»؛ این‌جا طومار عُمرتان دارد دَرهم پیچیده می‌شود و آن مقداری را که شما از این زمین بَهره می‌گیرید، چه در مسیر اَبدیّت‌تان ذخیره است، قَد به قَد این در آن‌جا باز می‌شود، برای خودتان است و اگر هم بد استفاده کردید یا اصلاً استفاده‌ی مادی و مَعنوی نکردید، آثار این هم در این طومار دَرهم پیچیده هست؛ ولی آن‌جا باز می‌شود. هر استفاده و تَصرُّفی در زمین داشتید، این در طومار عُمرتان پیچیده است و آ‌ن‌جا باز می‌شود و همه‌ی عالَم می‌فَهمند. «یَوْمَ تُبْلَى السَّرَائِرُ[۸]»؛ نَشر می‌شود.

زمین هرلحظه در حال اجرای فَرمان الهی است

«أَأَمِنْتُمْ مَنْ فِی السَّمَاءِ أَنْ یَخْسِفَ بِکُمُ الْأَرْضَ فَإِذَا هِیَ تَمُورُ»؛ باز این‌جا لطافتی وجود دارد که بَشر به دنبال آرامش هست، به دنبال امنیّت است. باید فکرش اَمن باشد، باید احساسش اَمن باشد، باید رفت و آمدش اَمن باشد. نیاز بَشر به امنیّت نیازِ مُبرم همیشگی است و می‌توان گفت تمام فعالیّت‌های بَشر برای رسیدن به یک آرامش هست. خداوند متعال این امنیّت را در میان نعمت‌ها برجسته کرده است. «أَأَمِنْتُمْ مَنْ فِی السَّمَاءِ أَنْ یَخْسِفَ بِکُمُ الْأَرْضَ»؛ مرحوم «علّامه‌ی طباطبایی» (رضوان الله تعالی علیه) «مَنْ فِی السَّمَاءِ» را هر دو احتمال را نَقل کرده‌اند که مُراد از «مَنْ فِی السَّمَاءِ» خودِ پروردگار عالَم باشد؛ به اعتبار این‌که حاکم آسمان است، نه این‌که آسمان برای او ظَرف است. خداوند که در مَخلوق خودش نمی‌گُنجد که بگوییم این در آسمان است؛ ولی حاکم در آسمان است. و یا «مَنْ فِی السَّمَاءِ» المُدبّرات اَمر هست. پروردگار متعال «وَ فِی السَّمَاءِ رِزْقُکُمْ وَ مَا تُوعَدُونَ[۹]» این مُدبّرات اَمر مَواهب را از آسمان برای ما می‌آورند و هروقت هم خداوند متعال اراد‌ه‌ی عَذاب کرد، این فرشتگان آسمان هستند که عَذاب نازل می‌کنند، سنگ باران می‌کنند، طوفان می‌آید و اَنواع بَلاها از آسمان نازل می‌شود. «أَأَمِنْتُمْ مَنْ فِی السَّمَاءِ»؛ آقای طباطبایی (رضوان الله تعالی علیه) می‌گویند این با ظاهر آیه سازگارتر است که بگوییم فرشتگان «مَنْ فِی السَّمَاءِ» هستند. «أَنْ یَخْسِفَ بِکُمُ الْأَرْضَ فَإِذَا هِیَ تَمُورُ»؛ ما خودمان اعلان کردیم که این زمین ذَلُول است. در برابر شما چَموش نیست؛ بلکه رام است، در اختیار شماست، ولی مَغرور نشوید. ایمن‌بودن از عَذاب الهی خودش جُزء اُموری است که بَشر را ساقط می‌کند. هم یأس از رحمت الهی موجب سُقوط انسان است، هم ایمن‌بودن از عَذاب الهی. در هر دو جهت باید خوف انسان کامل باشد، رَجاء او هم کامل باشد. خداوند متعال می‌فرماید: آیا شما در اَمان هستید که «مَنْ فِی السَّمَاءِ أَنْ یَخْسِفَ بِکُمُ الْأَرْضَ»؟ این زمین در اختیار آسمانی‌هاست. این ذَلُول‌بودنِ او هم طبق فَرمان بالاست. آن کسی که به او فَرمان داده است که ذَلُول‌ شما باشد، حالا «یَخْسِفَ بِکُمُ»، بگوید دهان باز کند و شما را فُرو ببَرد. «فَإِذَا هِیَ تَمُورُ»؛ در حالی‌ که این‌جور نیست که یک‌مرتبه شما را بَلعید کار تمام بشود؛ بلکه همین‌جور زلزله ادامه پیدا می‌کند و مُدام شما «کُلَّمَا أَرَادُوا أَنْ یَخْرُجُوا مِنْهَا مِنْ غَمٍّ أُعِیدُوا فِیهَا[۱۰]»، هرچه بخواهید بالا بیایید، این تکان‌ها و تکانه‌های سَهمگین و وَحشتناک بدن شما را، جَسد شما را در اَعماق خودش پایین می‌بَرد. «فَإِذَا هِیَ تَمُورُ»؛ این موج دارد، این اضطراب دارد، این بیقراری دارد.

زمین می‌تواند فَراهم کننده‌ی مَعارف آسمانی انسان باشد

«أَمْ أَمِنْتُمْ مَنْ فِی السَّمَاءِ أَنْ یُرْسِلَ عَلَیْکُمْ حَاصِبًا»؛ هم خودِ زمین با فَرمان «مَنْ فِی السَّمَاءِ» می‌تواند برای شما چَموشی کند، طُغیان کند و شما را در درون خودش ببَرد، کاملاً ناسازگار باشد، اَمان را از شما بگیرد و هم این‌که در این زمین بَلای آسمانی بیاید. یک‌وقت «مَنْ فِی السَّمَاءِ» به خودِ زمین دستور می‌دهد، یک‌وقتی هم این‌جور نیست و از خودِ آسمان برای شما بَلا نازل می‌شود. «أَمْ أَمِنْتُمْ مَنْ فِی السَّمَاءِ أَنْ یُرْسِلَ عَلَیْکُمْ حَاصِبًا فَسَتَعْلَمُونَ کَیْفَ نَذِیرِ»؛ اگر حاصبی آمد، آن‌وقت می‌فَهمید «کَیْفَ نَذِیرِ». شما در این‌جا دُچار سردردی می‌شوید، مُشکلاتی دارید، کسی شما را اذیّت و شکنجه می‌کند؛ ولی این‌ها که نیست. عَذاب الهی اصلاً قابل مُقایسه‌ی با این‌ها نیست. وقتی مُبتلا بشوید، آن‌وقت می‌فَهمید آن کسی که اِنذار کرده است، چه‌قَدر قَهرش وَحشتناک است. همان‌گونه که مِهر دارد و زمین را ذَلُول می‌کند، در مقام قَهر هم دستور می‌دهد که زمین علیه شما طُغیان کند یا از آسمان حاصبی، تُندبادی که همراه خودش خاک دارد، شِن دارد و یا سنگ دارد، بر سرتان ببارد. آن‌وقت می‌فَهمید. این‌جا «روح المعانی» از «راغب[۱۱]» نَقل می‌کند که چرا خداوند متعال ابتدا مسأله‌ی ناآرامی زمین، خَسف زمین و زلزله‌ی زمین را مَطرح فرمود و بعد مسأله‌ی آسمان را بیان کرد؟ از راغب نَقل می‌کند. راغب اهل سُنّت است، ولی مُتشیّع است. حالا یا دوران، دورانِ تَقیّه بوده و نتوانسته اظهار بکند، هم کتاب اخلاقی دارد، هم کتاب‌های دیگری دارد که مَشهورترین آن‌ها همان کتاب «مُفردات راغب» است که در تفسیر عُموم مُفسّرین در حال حاضر از آن استفاده می‌کنند. ولی راغب بسیار آدمِ درستی است. ایشان نَقل می‌کند که راغب گفته است: چون ابتدائاً خداوند متعال ذَلُول‌بودن زمین را به عُنوان اِمتنان به رُخ ما کشیده است، منّت گذاشته است که زمین پَهناور با همه‌ی نیروهایی که در آن مُستتر است، این خودش را در اختیار شما گذاشته است. هرکاری بکنید، تَمکین می‌کند. هیچ‌جا چَموشی نمی‌کند. چون گفته است زمین این خاصیّت را دارد، تَناسُب آن این است که همین زمینی که در جایگاه مِهر الهی آن‌گونه است، در جایگاه قَهر الهی هم یک‌جور دیگری است. شما آن رویش را ندیده‌اید؛ آن رویش هم خیلی خطرناک است. و ضمناً گفته است که فلسفه‌ی این زمین این است که همان‌گونه‌ای که او ذَلُول است، شما هم ذَلُول باشید. او رامِ خداست؛ «جَعَلَ لَکُمُ الْأَرْضَ ذَلُولًا». او تَکویناً «جَعَلَ»، خداوند تَشریعاً از شما خواسته است که شما هم عبادت کنید. «وَ مَا خَلَقْتُ الْجِنَّ وَ الْإِنْسَ إِلَّا لِیَعْبُدُونِ[۱۲]»؛ اصلاً آمده‌اید که عَبد باشید، در برابر فَرمان‌های الهی رام باشید. وقتی شما رام نبودید، آن‌وقت زمین هم همانی که «جَعَلَ لَکُمُ»، او خودش دستور می‌دهد که شما را خَسْف کند. کما این‌که در مورد «قارون» فرمود: «فَخَسَفْنَا بِهِ وَ بِدَارِهِ الْأَرْضَ[۱۳]»؛ ما خودِ قارون و این امکانات مالی‌اش را به کامِ زمین فُرو بُردیم. این بیچاره خیلی مَغرور بود و به حضرت موسی (علیه السلام) هم که خداوند «آقای جوادی» را حفظ کند؛ ایشان گاهی می‌گویند: ما موسوی حرف می‌زنیم، ولی قارونی عمل می‌کنیم. یعنی خودمان را مُستقل می‌بینیم. او هم گفت: چیزی را که من به دست آوردم، بدهم؟! من به دست آوردم، این کارِ من است. اگر مَنیّت آمد، شما هم از دَرجه‌ی عُبودیّت و ذَلُول‌بودن خارج شدید، همین خدایی که این زمین را ذَلُول کرده است، می‌گوید: آن رویت را نشان بده. تا حالا مأمور به مِهر بودی که این‌جور رام بودی؛ حالا مأمور به قَهر هستی. جَمال الهی را دیدند، حَیا نکردند؛ حالا باید جَلال الهی را ببینند تا بفَهمند که چه خبرهای دیگری می‌تواند در این‌جا باشد. «یَخْسِفَ بِکُمُ الْأَرْضَ فَإِذَا هِیَ تَمُورُ»؛ می‌گوید زمین برای این بوده است که این به شما سرویس می‌دهد تا شما اطاعت خداوند را بکنید. زمین مَهد برای بندگی خداست. زمین انسان را خیلی کمک می‌کند. این‌که آدم زمینی باشد، مُتکبّر نباشد و خاکی باشد، خیلی می‌تواند در مسیر تَقرُّب و حُبّ پروردگار متعال بالا برود. «أَمْ أَمِنْتُمْ مَنْ فِی السَّمَاءِ أَنْ یُرْسِلَ عَلَیْکُمْ حَاصِبًا»؛ می‌فرماید: چون آن تَناسُب زمین با زمین بوده است، ابتدا آن را مَطرح کرده است. بعد هم زمین می‌تواند برای ما مَعارفی را فَراهم کند که ما به آسمان برسیم. هم توفیقات از آسمان برای ما می‌آید، روزی از آسمان برای ما می‌آید؛ «وَ فِی السَّمَاءِ رِزْقُکُمْ وَ مَا تُوعَدُونَ». و هم اَعمال ما بالا می‌رود، «إِلَیْهِ یَصْعَدُ الْکَلِمُ الطَّیِّبُ[۱۴]». هم عمل بالا می‌رود، عمل مِنهای عامل هیچ‌وقت موجودیّتی ندارد. اگر گفتند نماز مِعراج مؤمن است، نماز که بدون من بالا نمی‌رود. اگر نماز بالا می‌رود، با علّتش بالا می‌رود، با مَجرایش بالا می‌رود، با فاعلش بالا می‌رود. لذا ابتدا آن سُفره‌ی عُبودیّت زمین را که خداوند متعال برای شما زمین را برای عُبودیّتش پَهن کرده است و خودِ زمین می‌تواند برای شما آموزگار باشد. اُفتادگی را، رام بودن را، سرویس دادن را، بُخل نداشتن را از زمین بیاموزید. اگر شما با هر استعدادی که زمین دارد آشنا بشوید، زمین با شما مُقابله نمی‌کند. اجازه می‌دهد که شما از همه‌ی استعدادهای زمین استفاده کنید. خودتان هم از زمین کمتر نباشید. شما هم استعدادهای زیادی دارید. اَبعاد مُختلف وجودی‌تان را که مَظهریّت برای صفات پروردگار متعال است، شما هم باید این کار را بکنید. در زمینِ مِهر زمین برای شما نَردبان عُروج می‌شود و آسمان با کسی که خوب از زمین استفاده کرده است، او هم برای شما می‌بارد. توفیقات می‌آید، فرشتگان می‌آیند، نور می‌آورند، نُصرت می‌کنند، هدایت می‌کنند و اَعمال شما را هم بالا می‌بَرند. بنابراین زمین و آسمان با همدیگر تَعامُل مُستقیم دارند. فرمود: «وَ لَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُرَى آمَنُوا وَ اتَّقَوْا لَفَتَحْنَا عَلَیْهِمْ بَرَکَاتٍ مِنَ السَّمَاءِ[۱۵]»؛ این تقوای زمینی شما دَرب‌های آسمان را برای شما مَفتوح می‌کند و از آسمان برای شما می‌بارد. اما اگر شما چَموش بودید، شما رام نبودید، ناسازگاری کردید، آن‌وقت آسمان هم به اَمر خدا برای شما ناسازگار می‌شود. حاصب می‌آید و آن‌وقت می‌فَهمید این دردهایی که تا کُنون فکر می‌کردید، اصلاً در برابر او هیچ هستند؛ «فَسَتَعْلَمُونَ کَیْفَ نَذِیرِ».

فُرصت‌ها و تَهدیدهایی که در تاریخ برای بَشر قرار داده شده است

«وَ لَقَدْ کَذَّبَ الَّذِینَ مِنْ قَبْلِهِمْ فَکَیْفَ کَانَ نَکِیرِ»؛ خداوند متعال عِبرت گرفتن از گذشتگان را، توجُّه به سرنوشت کسانی که قبل از ما آمدند را در آیات مُتعدد به ما گوشزَد کرده است که شما ادامه‌ی اُمّت‌های قبل هستید. شما نه نسبت به گذشته مُنقطع هستید، یک تافته‌ی جُدابافته هستید و نه نسبت به آینده‌ها چیز خاصّ دیگری هستید. جریان بَشر از ابتدای خلقت تا پایان عالَم سُنّت واحدی بر این‌ها حاکم است. لذا شکست‌ها و مُوفقیّت‌ها، آسیب‌ها و فُرصت‌ها برای شما قابل دَرک است. به تاریخ که نگاه کنید، می‌فَهمید چه فُرصت‌هایی و چه تَهدیدهایی برایتان وجود دارد. خداوند خودش را به عُنوان یک آیینه به ما ارائه کرده است؛ «وَ لَقَدْ کَذَّبَ الَّذِینَ مِنْ قَبْلِهِمْ فَکَیْفَ کَانَ نَکِیرِ». «وَالْفَجْرِ * وَ لَیَالٍ عَشْرٍ * وَ الشَّفْعِ وَ الْوَتْرِ * وَ اللَّیْلِ إِذَا یَسْرِ * … * أَلَمْ تَرَ کَیْفَ فَعَلَ رَبُّکَ بِعَادٍ[۱۶]»؛ خداوند می‌گوید: ببینید با آن‌ها چه کردیم. در مقام اِنکار ما اگر خداوند بخواهد کسی را اِنکار بکند، موجودیّتش را برمی‌دارد تا اصلاً مَعروف نشود. اسمی از او باقی نمی‌ماند. مُنکر خداوند متعال مُنکر همه‌ی موجودات می‌شود. دیگر اصلاً اَثری از او باقی نمی‌ماند. تبدیل به یک اَفسانه‌ای می‌شود. یا این‌گونه نیست؛ این مُنکر یعنی دیگر تمام رابطه‌ها را قَطع می‌کنیم و مانند بیگانه با شما رفتار می‌کنیم؛ نه به عُنوان یک آشنا با شما برخورد می‌کنیم؛ «فَکَیْفَ کَانَ نَکِیرِ».

هیچ‌چیزی در عالَم از اراده‌ی حق‌تعالی خارج نیست

«أَوَلَمْ یَرَوْا إِلَى الطَّیْرِ فَوْقَهُمْ صَافَّاتٍ وَ یَقْبِضْنَ مَا یُمْسِکُهُنَّ إِلَّا الرَّحْمَنُ إِنَّهُ بِکُلِّ شَیْءٍ بَصِیرٌ»؛ باز جلوه‌ی دیگری هم از توحید اَفعالی پروردگار متعال را مَطرح می‌کند و هم مَجاری رُبوبیّت خداوند برای ساختن ما، برای یادگرفتن ما، برای زندگی ماست. خداوند متعال می‌فرماید: «أَوَلَمْ یَرَوْا»؛ زمین را دیدید. به پایین پایتان نگاه کردید و زمین را دیدید. تَهدید شدید که اگر زمین ناسازگار شد، تنها زمین نیست؛ آسمان هم بر شما سنگ می‌بارد. حالا یک نگاهی به بالا بکنید. «أَوَلَمْ یَرَوْا إِلَى الطَّیْرِ فَوْقَهُمْ صَافَّاتٍ»؛ آیا به پَرنده نگاه نمی‌کنید که فوقِ بَشر هست و این‌ها صافّات هستند؛ در حالی پَرواز می‌کنند که پَرهایشان بَسط دارد، صَفیف الجَناح هستند، پَر گُشوده هستند. «صَافَّاتٍ وَ یَقْبِضْنَ»؛ یا صافّات هستند، یعنی نوعی از پَرنده‌ها در آسمان حرکت‌شان صافاّت است، صَفیف هستند، مُنبسط هستند، همین‌جور دارند می‌روند؛ پَر نمی‌زند، همین‌جور دارند می‌روند. مانند هواپیما می‌ماند، پَرش را باز کرده است. «وَ یَقْبِضْنَ»؛ گروه دیگر و نوع دیگری «یَقْبِضْنَ» هستند. مُمکن هم هست که بگوییم: خیر، پَرنده می‌تواند مُنبسط باشد و همین‌ پَرنده‌ای که مُنبسط می‌رود، می‌تواند پَرش را جَمع کند. ولی در مَجموع خداوند متعال پَرنده‌های مُتنوّعی آفریده است. بعضی‌ها پَر می‌گُشایند، گُشاده‌پَر می‌روند. ـ بازِ شکاری و بعضی از پَرنده‌ها این‌جور هستند ـ بعضی‌ها هم این‌جور نیستند. این‌ها پَرهای خودشان را باز و بَسته می‌کنند، قَبض و بَسط دارند. بعضی‌ها هم هر دو جور را دارند. خداوند متعال اَنواع پَرنده‌ها را آفریده است که یا مَبسوط الجناح هستند، یا قَبض و بَسط دارند، یا به صورت مُرتّب پَرشان را قَبض می‌کنند. خداوند متعال در این‌جا خواسته است تا ما اَنواع پَرنده‌ها را مورد مُطالعه قرار بدهیم. این برگ زَرینی از برگ‌های توحید اَفعالی پروردگار متعال و پِی بُردن به رُبوبیّت موجوداتی است که این‌ها مواد درسی ما هستند، این‌ها کمک‌های ما هستند، اَعوان و اَنصار ما هستند.‌ «أَوَلَمْ یَرَوْا إِلَى الطَّیْرِ فَوْقَهُمْ صَافَّاتٍ وَ یَقْبِضْنَ»؛ این‌ها با این‌که بالا هستند، نمی‌اُفتند. با این‌که چیزی از زمین فاصله می‌گیرد، جاذبه‌ی زمین آن را پایین می‌آورد؛ ولی چگونه است که این‌ها به بالا می‌روند؟ و بعضی از این‌ها هفته‌ها پَرواز می‌کنند. این پَرنده‌های مُهاجر گاهی چند ماه در مسیر هستند، حتی برای تأمین سوخت‌شان هم پایین نمی‌آیند. حالا هواپیماها وقتی مسیرشان طولانی باشد، در یک‌جایی می‌آیند و سوختگیری می‌کنند یا ذَخیره برمی‌دارند؛ ولی این‌ها همین‌جور راهِ خودشان را می‌روند تا به مَقصد برسند و پَر هم نمی‌زنند. خداوند متعال قدرت‌نَمایی کرده است. با وجود جاذبه‌ی بسیار مُحیّرالعُقول زمین که هیچ موجودِ سنگینی را نمی‌گذارد از آن فاصله بگیرد و می‌خواهد همه را خودش داشته باشد، اما این پَرنده‌ها در آسمان می‌روند. باز آن فکرِ ظاهربینِ بَشر که عادت کرده است و فکر می‌کند پَرنده می‌پَرد؛ همین‌جور که فکر می‌کند زمین رام است، ولی خداوند می‌گوید: «جَعَلَ لَکُمُ الْأَرْضَ»، آن هم که در آسمان پَرواز می‌کند، «إمّا مَبسوطاً إمّا مَقبُوضاً»، این «مَا یُمْسِکُهُنَّ إِلَّا الرَّحْمَنُ»؛ آن چیزی که این‌ها را نگاه داشته است و این‌ها ساقط نمی‌شوند، آن مُمسک رَحمن است. این رحمتِ رَحمانیّه‌ی پروردگار متعال نه تنها کُفّار را در بَر می‌گیرد و مَخصوص مؤمنین نیست، بلکه تمام موجودات حتی حیوانات را در بَر می‌گیرد؛ «مَا یُمْسِکُهُنَّ إِلَّا الرَّحْمَنُ». «إِنَّهُ بِکُلِّ شَیْءٍ بَصِیرٌ»؛ علم دَقیق را بَصیر می‌گویند. «إِنَّهُ بِکُلِّ شَیْءٍ بَصِیرٌ»؛ باز این توحید اَفعالی خداست. پروردگار متعال هم زمین را، هم بَلاهای آسمانی را، هم عوارض زمینی را و هم پَرواز پَرندگان را همه و همه با یک اراده تَدبیر می‌شوند. یک اراده بیشتر در عالَم نافذ نیست و آن اراده‌ی ربُّ‌العالَمین هست که همه‌ی عالَمین با اَنواع غیر قابل شُمارشی که دارند، یک اراده این‌ها را مُنظّم کرده است؛ «وَ مَا أَمْرُنَا إِلَّا وَاحِدَهٌ[۱۷]». «إِنَّهُ بِکُلِّ شَیْءٍ بَصِیرٌ» همان وَحدت ایجاد است که خداوند متعال با یک اَمر همه‌ی عالَم را از اَزل تا اَبد سامان داده است و هیچ‌وقت هم از اراده و دستِ او خارج نیست؛ «مَا یُمْسِکُهُنَّ إِلَّا الرَّحْمَنُ إِنَّهُ بِکُلِّ شَیْءٍ بَصِیرٌ».

موجودات عالَم تا زمانی که اجازه‌ی حق‌تعالی باشد، انسان را تَمکین می‌کنند

«أَمَّنْ هَذَا الَّذِی هُوَ جُنْدٌ لَکُمْ یَنْصُرُکُمْ مِنْ دُونِ الرَّحْمَنِ إِنِ الْکَافِرُونَ إِلَّا فِی غُرُورٍ»؛ این زمینی که شما از آن بَهره می‌گیرید، این پَرنده‌هایی که از آن‌ها استفاده می‌کنید و موجوداتی که در اختیارتان است و از این‌ها کمک می‌گیرید، این چیزی که «جُنْدٌ لَکُمْ» است، «مِنْ دُونِ الرَّحْمَنِ» شما را نُصرت نمی‌کند. همین‌هایی که شما از همه‌جورش استفاده می‌کنید، این‌ها مأمور خداوند هستند، این‌ها جُندالله هستند. «وَ لِلَّهِ جُنُودُ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ[۱۸]»؛ تمام مَجاری احسان الهی که شما این‌ها را استخدام کردید، این‌ها عَمله‌ی شما شدند، مَزرعه در اختیار شماست، باغستان در اختیار شماست، شما مَعادن کوه‌ها و مَعادن زیرِ زمین را استخراج می‌کنید؛ این‌‌ها هم در اختیار شما قرار می‌گیرند و شما این‌ها را یارانِ خودتان می‌دانید، «یَنْصُرُکُمْ». این‌هایی که در زندگی به شما کمک می‌کنند، همه‌ی این‌ها «مِنْ دُونِ الرَّحْمَنِ» ناصر شما نخواهند شد. اگر خداوند بخواهد، همین‌ها علیه شما خواهند بود. این ذَرّات خاک، این کُرات اَفلاک، همه‌ی موجوداتی که شما در اَطراف خودتان دارید و از این‌ها استفاده می‌کنید، تا وقتی این‌ها به شما تَمکین می‌دهند که خداوند اجازه داده است، فَرمان خداست. در اُمور سیاسی هم همین‌جور است. خیلی از پادشان قُشون جَمع کردند که دشمن را با او بزنند، ولی خودِ همان مُحافظین علیه آن‌ها شوریدند. آخرین حَلقه‌ی «بَنی عبّاس» خودِ تُرک‌ها بودند و قُشونی بودند که پادشاه را حفظ می‌کردند، خلیفه را حفظ می‌کردند؛ ولی خودشان «مُتوکّل» را کُشتند و پسرش را بر سر کار آوردند. این‌ها در دست اَطرافیان خودشان بازیچه بودند. اگر خداوند بخواهد جَلال خودش را نشان بدهد، همه‌ی مِهرها تبدیل به قَهر می‌شود. همه‌ی صورت‌های خودش تبدیل به اَخم و اِدبار می‌شود. خداوند آن روز را نیاورد که روزگار با آدم اِدبار بکند و این در دست خداست. «أَمَّنْ هَذَا الَّذِی هُوَ جُنْدٌ لَکُمْ یَنْصُرُکُمْ مِنْ دُونِ الرَّحْمَنِ»؛ آیا این‌هایی که شما فکر می‌کنید که حالا جَمادات باشد، حیوانات باشد، نه قوم و خویش‌هایتان باشد، مُستخدمین‌تان باشد، اَنواع کمک‌هایی که شما در زندگی از اَطراف و اَکناف خودتان، از زمین و آسمان کمک می‌گیرید، کمک این‌ها تا وقتی است که رَبّ‌شان اجازه بدهد و وقتی نَظر رَبّ از شما برگردد، «یا ربّ نظر تو برنگردد!». اگر خداوند متعال نَظرش برگشت، همه نَظرشان برمی‌گردد. «إِنِ الْکَافِرُونَ إِلَّا فِی غُرُورٍ»؛ کافر تَوجّه ندارد. فکر می‌کند خودش زرنگ است، نُخبه است، استعدادش بالا بوده است، تَجربه‌اش زیاد بوده است. گاهی هم بدتر است و می‌گوید: خوش شانس هستیم! اصلاً به شانس مُعتقد است که شانس است؛ ولی تا وقتی است که نظر خداوند برنگردد. «إِنِ الْکَافِرُونَ إِلَّا فِی غُرُورٍ»؛ کافر همیشه خودفَریب است، واقعیّت را نمی‌داند، مَغرور است، فَریب می‌خورد، شیطان فَریبش می‌دهد، نَفْس فَریبش می‌دهد و دوست خودش را نمی‌شناسد، از علّت العلل خبر ندارد که کدام دسته دارد او را اداره می‌کند. «قُلِ اللَّهُمَّ مَالِکَ الْمُلْکِ تُؤْتِی الْمُلْکَ مَنْ تَشَاءُ وَ تَنْزِعُ الْمُلْکَ مِمَّنْ تَشَاءُ وَ تُعِزُّ مَنْ تَشَاءُ وَ تُذِلُّ مَنْ تَشَاءُ بِیَدِکَ الْخَیْرُ إِنَّکَ عَلَى کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ * تُولِجُ اللَّیْلَ فِی النَّهَارِ وَ تُولِجُ النَّهَارَ فِی اللَّیْلِ[۱۹]»؛ این‌ها جَهات بیرون از وجود آدم است. آن «تُعِزُّ» و «تُذِلُّ» مربوط به خودِ شخص است. بالاخره همه‌ی اُموری که دست به دست هم دادند، همگی در اختیار حضرت حقّ (سبحانه و تعالی) هستند و تَحت اراده و فَرمان او هستند.

آسیب‌هایی که بَشر گرفتار آن‌هاست

«أَمَّنْ هَذَا الَّذِی یَرْزُقُکُمْ إِنْ أَمْسَکَ رِزْقَهُ بَلْ لَجُّوا فِی عُتُوٍّ وَ نُفُورٍ»؛ این مَواهبی که از بالا می‌آید، باران می‌آید، آفتاب می‌تابد، فاصله‌ی ماه کمک‌تان می‌کند، ستاره‌ها کمک‌تان می‌کند، زمین استعداد دارد که وقتی بَذری به او می‌دهید، آن را چند برابر می‌کند و به شما تَحویل می‌دهد، برای شما با بَرکت است، اگر خداوند بخواهد باران را نمی‌فرستد. اگر یک سال باران نیاید، دیگر همه باید بساط‌شان را جَمع کنند. اگر خداوند متعال بخواهد آفتاب را گرم بکند و باران هم نیاید، خودِ این گرما می‌سوزاند؛ تمام حاصل بَشر می‌سوزد. اگر اجازه بدهد مَلخ بیاید، همه‌چیز را از بین می‌بَرد. آفت‌هایی که مَزارع و اَسمار را تَهدید می‌کند، خودِ آفت‌های زمینی یا کم‌آبی و خُشکسالی همه‌ی این‌ها به دست پروردگار متعال هست. «أَمَّنْ هَذَا الَّذِی یَرْزُقُکُمْ إِنْ أَمْسَکَ رِزْقَهُ بَلْ لَجُّوا فِی عُتُوٍّ وَ نُفُورٍ»؛ بدبختی بَشر این چند چیز است: یکی غُرور است؛ یکی لِجاج است، «لَجُّوا»؛ یکی «عُتُوٍّ» است و چهارمی هم «نُفُورٍ» است. بَشر گرفتار این آسیب‌هاست. خداوند در عینِ این‌که مَجاری تَدبیر خودش و توحید اَفعالی را برای ما به عُنوان دُروس و آموزش و به عُنوان تربیت ما به ما گوشزَد کرد، آسیب‌ها را هم گفت. آسیب‌ها این‌ها هستند.

یک صلواتی مَرحمت بفرمایید.

غفرالله لنا و لکم

والسلام علیکم و رحمت الله و برکاته

اَللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحمّدٍ وَ آلِ مُحمّد وَ عَجِّل فَرَجّهُم


[۱] سوره مبارکه طه، آیات ۲۵ تا ۲۸٫

[۲] سوره مبارکه ملک، آیات ۱۵ الی ۲۱٫

[۳] سوره مبارکه اعراف، آیه ۱۲٫

[۴] بحار الأنوار : ۱۶ / ۳۱۳ / ۱ و ص ۳۲۲ / ۱۲ نحوه.

«عنه صلى الله علیه و آله : اُعطیتُ خَمسا لَم یُعطَها أحَدٌ قَبلی : جُعِلَت لیَ الأرضُ مَسجِدا و طَهورا ، و اُحِلَّ لیَ المَغنَمُ ، و نُصِرتُ بالرُّعبِ ، و اُعطیتُ جَوامِعَ الکَلامِ ، و اُعطیتُ الشَّفاعَهَ».

[۵] تفسیر اهل بیت علیهم السلام، ج ۱۵، ص ۱۱۴؛ القمی، ج ۲، ص ۳۲۹؛ «قال الشاعر و فی کل شی … الی آخر» محذوف/ نورالثقلین.

«علی‌بن‌إبراهیم (رحمه الله علیه)- وَ فِی الْأَرْضِ آیاتٌ لِلْمُوقِنِینَ قَالَ: فِی کُلِّ شَیْءٍ خَلَقَهُ اللَّهُ آیَهْ، قَالَ الشَّاعِرُ: وَ فِی کُلِّ شَیْءٍ لَهُ آیَهْ تَدُلُّ عَلَی أَنَّهُ وَاحِدٌ».

[۶] تحف العقول عن آل الرسول علیهم السلام، جلد ۱، صفحه ۵۶٫

«وَ قَالَ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ: إِنَّ اَللَّهَ یُحِبُّ إِذَا أَنْعَمَ عَلَى عَبْدٍ أَنْ یَرَى أَثَرَ نِعْمَتِهِ عَلَیْهِ وَ یُبْغِضُ اَلْبُؤْسَ وَ اَلتَّبَؤُّسَ».

[۷] سوره مبارکه مؤمنون، آیه ۱۱۵٫

«أَفَحَسِبْتُمْ أَنَّمَا خَلَقْنَاکُمْ عَبَثًا وَ أَنَّکُمْ إِلَیْنَا لَا تُرْجَعُونَ».

[۸] سوره مبارکه طارق، آیه ۹٫

[۹] سوره مبارکه ذاریات، آیه ۲۲٫

[۱۰] سوره مبارکه حج، آیه ۲۲٫

«کُلَّمَا أَرَادُوا أَنْ یَخْرُجُوا مِنْهَا مِنْ غَمٍّ أُعِیدُوا فِیهَا وَ ذُوقُوا عَذَابَ الْحَرِیقِ».

[۱۱] ابوالقاسم حسین بن محمد بن مفضل، معروف به راغب اصفهانی (درگذشته ۵۰۲ قمری) لغت‌شناس و از ادیبان و حکیمان اهل اصفهان بود. وی از بزرگ‌ترین دانشمندان ایرانی است که در دوران آل‌بویه در قرن چهارم که اصفهان در اوج تمدن اسلامی و علم بوده است. راغب اصفهانی یکی از قرآن پژوهان به نام ایرانی در سده چهارم و پنجم قمری است که دارای آثار فراوان قرآن‌پژوهی بوده و بزرگ‌ترین اثر او یعنی مفردات الفاظ القرآن، یکی از مهم‌ترین آثار ماندگار قرآنی بوده که در همه کتابخانه‌های شخصی و عمومی حضورش نمایان است….. و به گفته برخی کتابی است که در معناشناسی مانند ندارد و زرکشی که به مناسب درباره راه‌های رسیدن به فهم قرآن سخن می‌گوید، به اهمیت واژگان و دلالت و کاربرد آن در سیاق آیات و کار راغب اشاره می‌کند، زیرا او افزون بر نکات معناشناسی در مدلول لفظ با توجه به سیاق و اثر آن، معنا را بیرون می‌کشد. این ویژگی و برتری نیز در تفسیر راغب یعنی جامع التفسیر نیز دیده می‌شود، که به اصول و قواعدی اشاره می‌کند که بعدها مبنا و پایه‌ای برای قواعد تفسیر و تفطن به نگرش‌های جدید تفسیری می‌گردد. از دیگر آثار قرآنی او الذریعه است که در بخش معارف اخلاقی قرآن سخن گفته و شخصیت قرآنی خود را در برابر کسانی که کتاب اخلاقی به روش حکما نوشته، نشان داده است. در کتاب‌های ادبی خود مانند محاضرات نیز گرایش‌ها و‌ اندیشه خلاق و پویای متکی به وحی جلوه دیگر قرآن پژوهی راغب است. در این رساله تفسیر پژوهی هر چند کوتاه و فشرده به شرح زندگی، عصر مؤلف و آثار و تالیفات به ویژه آثار قرآنی وی پرداخته می‌شود. با همه این اهمیتی که شخصیت راغب دارد، زوایای بسیاری از حیات راغب مجهول مانده و روشن نیست که کی به دنیا آمده و در چه زمانی فوت کرده، و اختلاف درباره زمان مرگ وی تا صد سال هم وجود دارد و این تاریکی و اختلاف درباره شخصیتی مانند راغب‌ اندکی شگفت‌انگیز به نظر می‌رسد. شرح‌حال‌نگاران، حتی همشهریان او درباره او سکوت کرده، موضع مذهبی او محل اختلاف است. درباره اهمیت مقدمه تفسیر و نکات بس مهمی که در آغاز تفسیر به آن پرداخته اشاره می‌گردد. کاوش و بررسی تفاسیر و روش‌های تفسیری یک مفسر، دانشی نو در پژوهش‌های قرآنی است که در سده اخیر شکل گرفته و روز به روز ژرف‌تر و غنی‌تر شده و به بالندگی و پویایی فهم قرآن انجامیده است که بی‌گمان در تنقیح مبانی و تصحیح روش‌های پیشین کمک می‌کند.

درباره تاریخ وفات او نیز تفاوت اقوال آن را نزدیک به یک سده نشان می‌دهد. سیوطی در بغیه الوعاه گفته که وفات او در اوائل سده پنجم (یعنی حدود – ۴ – ۴۱۰) است، در حالی که کشف الظنون وفات او را در سنه ۵۰۲ آورده است و این نظر را بروکلمان، زرکلی، خوانساری و شیخ عباس قمی و آغا‌بزرگ تهرانی ذکر کرده‌اند. برخی از محققان معاصری که درباره حیات راغب تحقیق کرده، انکار کرده‌اند که راغب در سال ۵۰۲ وفات کرده باشد، خصوصاً در حالی که ابوحامد غزالی (م ۵۰۵) کتاب الذریعه الی مکارم الشریعه او را نیک می‌شمرده و با خود در سفرها حمل می‌کرده، و از سال ۴۸۸ از بغداد کوچ کرده، بعید است. که در آن تاریخ طبق این گفته در جوانی راغب سازگار است، این کتاب را در اختیار داشته باشد. حتماً باید راغب پیش از این می‌زیسته و فوت کرده باشد. ذهبی (م ۸) راغب را در سنه ۴۵۰ گویی زنده می‌دانسته و او را در ضمن طبقه ۲۴ شمرده است و بعد می‌نویسد: لم اظفر له بوفاه و لا ترجمه، و محتمل است که در آن وقت زنده بوده باشد. بدون شک نمی‌تواند راغب در سال ۵۰۲ فوت کرده باشد، زیرا در مصادر قدیمی قریب به عصر راغب، نصی بر این تاریخ یافت نشده و حاجی خلیفه که این خبر را گفته و دیگران نقل و تبعیت کرده‌اند، از کلام سیوطی برگرفته، با اینکه سیوطی گفته است که وی در اوائل سده پنجم فوت کرده است. از سوی دیگر، راغب در برخی آثار خود بر ملاقات با بعضی معاصرین صاحب بن عباد (م ۳۸۵ ق.) مانند ابوالقاسم بن ابی‌العلاء و عبدالصمد بن بابک تصریح کرده و ممکن نیست این ملاقات تا اوائل قرن ششم ادامه یافته باشد. وانگهی تاریخ کتابت برخی آثار راغب، مانند مفردات در سال ۴۰۹ را نشان می‌دهد که باز با فوت ۵۰۲ نمی‌سازد، با اینکه کتاب الذریعه را پیش از مفردات نوشته و در مفردات به آن اشاره می‌کند. البته در حاشیه برخی نسخه‌های مفردات آمده که این کتاب به خط راغب اصفهانی است که در هلال ماه رجب از سال ۳۴۳ در قصبه اصفهان به دنیا آمده و در ربیع‌الاخر سال ۴۱۲ فوت کرده است. اما مشکل این تاریخ، مجهول بودن کاتب و متاخر بودن تاریخ کتابت نسخه است.

[۱۲] سوره مبارکه ذاریات، آیه ۵۶٫

[۱۳] سوره مبارکه قصص، آیه ۸۱٫

«فَخَسَفْنَا بِهِ وَ بِدَارِهِ الْأَرْضَ فَمَا کَانَ لَهُ مِنْ فِئَهٍ یَنْصُرُونَهُ مِنْ دُونِ اللَّهِ وَ مَا کَانَ مِنَ الْمُنْتَصِرِینَ».

[۱۴] سوره مبارکه فاطر، آیه ۱۰٫

«مَنْ کَانَ یُرِیدُ الْعِزَّهَ فَلِلَّهِ الْعِزَّهُ جَمِیعًا ۚ إِلَیْهِ یَصْعَدُ الْکَلِمُ الطَّیِّبُ وَ الْعَمَلُ الصَّالِحُ یَرْفَعُهُ ۚ وَ الَّذِینَ یَمْکُرُونَ السَّیِّئَاتِ لَهُمْ عَذَابٌ شَدِیدٌ ۖ وَ مَکْرُ أُولَٰئِکَ هُوَ یَبُورُ».

[۱۵] سوره مبارکه اعراف، آیه ۹۶٫

«وَ لَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُرَىٰ آمَنُوا وَ اتَّقَوْا لَفَتَحْنَا عَلَیْهِمْ بَرَکَاتٍ مِنَ السَّمَاءِ وَ الْأَرْضِ وَ لَٰکِنْ کَذَّبُوا فَأَخَذْنَاهُمْ بِمَا کَانُوا یَکْسِبُونَ».

[۱۶] سوره مبارکه فجر، آیات ۱ الی ۶٫

[۱۷] سوره مبارکه قمر، آیه ۵۰٫

«وَ مَا أَمْرُنَا إِلَّا وَاحِدَهٌ کَلَمْحٍ بِالْبَصَرِ».

[۱۸] سوره مبارکه فتح، آیه ۷٫

«وَ لِلَّهِ جُنُودُ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ ۚ وَ کَانَ اللَّهُ عَزِیزًا حَکِیمًا».

[۱۹] سوره مبارکه آل عمران، آیات ۲۶ و ۲۷٫

«قُلِ اللَّهُمَّ مَالِکَ الْمُلْکِ تُؤْتِی الْمُلْکَ مَنْ تَشَاءُ وَ تَنْزِعُ الْمُلْکَ مِمَّنْ تَشَاءُ وَ تُعِزُّ مَنْ تَشَاءُ وَ تُذِلُّ مَنْ تَشَاءُ بِیَدِکَ الْخَیْرُ إِنَّکَ عَلَى کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ * تُولِجُ اللَّیْلَ فِی النَّهَارِ وَ تُولِجُ النَّهَارَ فِی اللَّیْلِ ۖ وَ تُخْرِجُ الْحَیَّ مِنَ الْمَیِّتِ وَ تُخْرِجُ الْمَیِّتَ مِنَ الْحَیِّ ۖ وَ تَرْزُقُ مَنْ تَشَاءُ بِغَیْرِ حِسَابٍ».