«أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّیْطَانِ الرَّجِیمِ»

«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ‏ * رَبِّ اشْرَحْ لی‏ صَدْری * وَ یَسِّرْ لی‏ أَمْریَ * وَ احْللْ عُقْدَهً مِنْ لِسانی‏ * یَفْقَهُوا قَوْلی[۱]‏».

«الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ العَالَمینَ وَ الصّلَاهُ عَلَی خَاتَمِ الْمُرْسَلِینَ طَبِیبِنا حَبیِبنَا شَفِیعِ ذُنوبِنَا أَبِی الْقَاسِمِ مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الْمَعْصُومِینَ سِیَّمَا الْحُجَّهُ بَقِیَّهِ اللهِ فِی الْعَالَمِینَ عَجَّلَ اللهُ فَرَجَهُ وَ رَزَقَنَا اللهُ صُحبَتَهُ وَ اللَّعْنُ عَلَی أَعْدَائِهِمْ أَجْمَعِینَ إلی یوم الدّین».

مُروری بر مطالب جلسه‌ی گذشته

پروردگار متعال در مقام تربیت و رُبوبیّت ابتدائاً آیاتِ هُشداری و اِنذاری را به رُخ کشیدند، بیدارباش دادند و بعد نسبت به مؤمنین بِشارت دادند که همواره در تربیت این دو بال در کنار هم ضَروری است. هم باید بَشر از چیزی حساب ببَرد و از عاقبت کار بد به دلیل عَواقبی که دارد بترسد، هم باید اُمید داشته باشد، باید کِشش و جلوه‌ای او را جلو ببَرد. لذا فرمود: «إِنَّ الَّذِینَ یَخْشَوْنَ رَبَّهُمْ بِالْغَیْبِ لَهُمْ مَغْفِرَهٌ وَ أَجْرٌ کَبِیرٌ[۲]»؛ این «یَخْشَوْنَ رَبَّهُمْ بِالْغَیْبِ» به همه‌ی مَعانی یک چیزی مُشترکی دارد که کسانی که خَشیّت‌شان خَشیّت غیبی است؛ حالا «بِالْغَیْبِ» خدا باشد، مَعاد باشد، بَرزخ باشد، مَلائکه باشد، هرچه می‌خواهد باشد؛ کسانی که خَشیّت‌شان ریایی نیست، خَشیّت‌شان غیبی است. خداوند متعال هم همیشه نیّت را می‌بیند. لذا فرمودند: «نِیَّهُ اَلْمُؤْمِنِ خَیْرٌ مِنْ عَمَلِهِ[۳]»؛ و در این رهگذر «إِنَّمَا اَلْأَعْمَالُ بِالنِّیَّاتِ[۴]»؛ حقیقتِ عمل به آن باطنش هست که نیّت است. کسی که رَبّش را قبول دارد؛ «یَخْشَوْنَ رَبَّهُمْ بِالْغَیْبِ»؛ پروردگارش را در باطن نسبت به او حساب باز کرده‌اند، مَرعوب و مَقهور هستند، باید به این‌ها بِشارت داد که هم خداوند متعال گناهانشان را می‌بَخشد و هم اَجر عظیم دارند.

بعد «وَ أَسِرُّوا قَوْلَکُمْ أَوِ اجْهَرُوا بِهِ إِنَّهُ عَلِیمٌ بِذَاتِ الصُّدُورِ[۵]»؛ بعضی‌ها ذاتِ صُدور را قلب گفته‌اند. صَدر آن چیزی است که حاوی قلب است و قلب در آن مُستقرّ است. اما ذاتِ الصُّدور خودِ قلب است. علاوه بر آن توضیحاتی که در جلسه‌ی گذشته بیان شد.

«أَلَا یَعْلَمُ مَنْ خَلَقَ وَ هُوَ اللَّطِیفُ الْخَبِیرُ[۶]»؛ از لطیف‌ترین آیات الهی همین آیه‌ی کریمه است. «أَلَا یَعْلَمُ مَنْ خَلَقَ وَ هُوَ اللَّطِیفُ الْخَبِیرُ»؛ یکی از نشانه‌های علم خداوند و شَواهد دانایی پروردگار متعال خالق‌بودنِ اوست. تا کسی علم نداشته باشد، نمی‌تواند هندسه‌ای را طَرح کند، نقشه‌ای را مَطرح کند و اَجزایی را حساب‌شده در کنار هم قرار بدهد و ایجادِ جدیدی داشته باشد. خودِ خالق‌بودن مُحکم‌ترین دلیل است بر این‌که عالِم است. خودِ این عبارت «أَلَا یَعْلَمُ مَنْ خَلَقَ» مِنهای «وَ هُوَ اللَّطِیفُ الْخَبِیرُ» یک نوع استدلال مَقبولی است.

لُطف حق‌تعالی نسبت به مَخلوقاتش

«وَ هُوَ اللَّطِیفُ الْخَبِیرُ»؛ حرف «واو» حرف واوِ حال است که در جلسه‌ی گذشته نکاتی گفته شد. لکن بنظر می‌رسد مَطلب لطیف‌تر از این‌ حرف‌هاست. «وَ هُوَ اللَّطِیفُ الْخَبِیرُ»؛ خداوند متعال به بندگانش، به مَخلوقاتش لُطف دارد. با این‌ها رَفیق است، با این‌ها همراه است. هیچ مَخلوقی از خالقِ خودش مَحجوب نیست. خداوند متعال با همه هست، با همه همراه است و با همه‌ی موجودات رِفق دارد، مُدارا دارد. «وَ هُوَ اللَّطِیفُ»؛ چون خداوند متعال لُطف دارد، با هیچ موجودی جُدایی ندارد. اگر کسی به کسی دیگر یا به چیزی لُطف داشته باشد، همواره به او اِشراف دارد، به او عنایت دارد، به او اِحاطه دارد و او را هدایت می‌کند. لَطیف به این مَعنا موجودی است که رفاقت دارد، محبّت دارد، جُدایی ندارد. موجودات وقتی مادی شدند، اَجزای ماده حجاب یکدیگرند. مَرز دارند، هر سلولی از سلول دیگر جُدایی دارد؛ اما هرچه ما به عالَم مَعنویّت، لطافت و تَجرُّد نزدیک‌تر می‌شویم، مُدام می‌بینیم که وحدت بیشتر می‌شود، اِحاطه قَوی‌تر می‌شود، ارتباط شدیدتر می‌شود تا به موجودی برسد که اِحاطه‌ی عَلی‌الاطلاق دارد. خداوند متعال همه‌ی مَخلوقات را بر اَساس لُطف آفریده است. هیچ‌جا خداوند متعال مُکرَه نبوده است، مَجبور نبوده است، مُضطرّ نبوده است. هرچه خَلق کرده است، از روی لُطف خَلق کرده است و چون از روی لُطف خَلق کرده است، همان قاعده‌ی لُطف است. برای هیچ موجودی کم نگذاشته است. خداوند متعال در نهایت اِتقان آنچه که لازمه‌ی وجود و استمرار وجود و حَیات و رفع نیازها و مشکلات یک موجود هست، پروردگار متعال همه را بر اَساس قاعده در اختیار موجود و مَخلوق قرار داده است. یک موجودی که لَطیف است، همه‌ چیز را با لُطف آفریده است و با همه همراه و رَفیق است، در عینِ لُطف خَبیر هم هست. بنابراین دو نکته است؛ یکی این است که هر خالقی عالِم به مَخلوق خودش است، یا بفرمایید هر مَعلولی در علّت و علّت در مَعلول وجود دارد. امکان ندارد علّت مُحیط به مَعلول خودش نباشد، مَعلول قائم به علّت خودش نباشد. بنابراین شأنی از شُئون اوست، جُدای از او نیست، نمی‌تواند جُدای از او باشد. این یک دلیل است. «وَ هُوَ اللَّطِیفُ الْخَبِیرُ» یک ترکیب اضافی است. او در عینِ خالقیّت، خالقِ لَطیفی است که به مَخلوق خودش لُطف دارد و مَنشأ خلقتش همان لُطف است؛ رفاقت دارد. و «الْخَبِیرُ» هم هست. از اَسماء حُسنای پروردگار متعال هم لَطیف و هم خَبیر است؛ یعنی عِلمش نافذ به همه‌ی سِرّ و عَلَن و حاقّ و وجود و ظاهر و باطن است، نُفوذ دارد. علم ذهنی نیست که چیزی برای آن حجاب باشد؛ بلکه علم وجودی است و این وجود وجودِ مُحیطی است و مَخلوق شأنی از شُئون وجودیِ اوست، ظِلّ اوست و در واقع نَقش خودش است.

خداوند زمین را برای انسان رام آفریده است

به دنبال آن می‌فرماید: «هُوَ الَّذِی جَعَلَ لَکُمُ الْأَرْضَ ذَلُولًا[۷]»؛ پروردگار متعال این جلوه‌های رحمت خودش را بعد از آن‌که مَظاهر غَضب خودش را بیان کرد و شدّت گرفتاری کسانی که خودشان را از چَتر رُبوبیّت خداوند متعال بیرون می‌بینند، به دنبال آن کسانی که مؤمن به رُبوبیّت هستند، این را فرمود. بعد خالق‌بودنِ خودش، لَطیف‌بودنِ خودش، خَبیربودنِ خودش و باز از مَظاهر جَمال بیان می‌کند: «هُوَ الَّذِی جَعَلَ لَکُمُ الْأَرْضَ ذَلُولًا فَامْشُوا فِی مَنَاکِبِهَا وَ کُلُوا مِنْ رِزْقِهِ وَ إِلَیْهِ النُّشُورُ[۸]». «هُوَ الَّذِی»؛ او آن کسی است که «جَعَلَ لَکُمُ الْأَرْضَ ذَلُولًا»؛ زمین را با این وَصفِ «ذَلُولًا» مُختصّ شما کرده است یا «الْأَرْضَ ذَلُولًا» را برای شما، مَملوک شما قرار داده است. او کسی است که «جَعَلَ لَکُمُ الْأَرْضَ ذَلُولًا»؛ زمین را برای شما رام قرار داد. این «جَعَلَ» همان خَلَقَ است، اُوجَدَ است. خداوند متعال یک چنین وجودی در اختیار شما قرار داد. زمین را با این وَصف برای شما آفرید: «جَعَلَ لَکُمُ الْأَرْضَ ذَلُولًا». «فَامْشُوا فِی مَنَاکِبِهَا»؛ ابتدائاً زمین را به عُنوان یک موجودِ راهوارِ پویایِ مُتحرّک مُنقاد مُعرّفی فرمود. حالا یا به ما دستور می‌دهد یا راهنمایی می‌کند. «فَامْشُوا فِی مَنَاکِبِهَا»؛ شما بر گُرده‌ی زمین، بر شانه‌های زمین حرکت کنید؛ «وَ کُلُوا مِنْ رِزْقِهِ»؛ و از رِزق خداوند متعال، از رِزق آن رَبّ استفاده کنید. «وَ إِلَیْهِ النُّشُورُ»؛ همین‌جور که خودتان و روزیتان از ناحیه‌ی اوست، نُشُورتان هم به سوی او خواهد بود.

هرآنچه در زمین هست، برای استفاده‌ی انسان خَلق شده است

مُفسّرین در این «ذَلُول» نکات مُفیدی را مَطرح فرموده‌اند. قُدَما بنَحوی و مُتأخّرین به نَحو اضافه‌تری از این کلمه‌ی «ذَلُول» برای ارتقاء اعتقاد توحیدی ما و ارتقاء مَعرفت ما و حکمت پروردگار متعال و لُطف و رَحمت او نکاتی را بیان فرمودند. اوّلاً این‌که «ذَلُول» موجودِ رام هست، موجودی که رام هست در اختیار شماست. شما هر استفاده‌ای را خواستید، این با شما مُقابله نمی‌کند، تَمکین می‌کند. لذا اگر شما به سُراغ مَعادن زمین بروید در اختیارتان خواهد بود؛ اگر به سُراغ زَرع بروید او با شما همراهی خواهد کرد؛ اَشجار، بَهائم، وُحوش، استفاده‌ی از چشمه‌ها که زمین را بکَنید و قَنات جاری کنید. انواع فعل و انفعالاتی که از قدیم سَکَنه‌ی زمین از گُرده‌ی زمین استفاده می‌کردند، خداوند متعال سنگ را در کوه‌ها برای این‌ها رام قرار داده است. سنگ را می‌تَراشیدند و خانه‌ها و قَصرهایی در دلِ کوه‌ها درست می‌کردند، خانه‌ها درست می‌کردند. از سنگ تا خاک و گیاه و حیوان تا اَنواع موجوداتی که بَشر از همه‌ی این‌ها استفاده می‌کند و لاتُعَد و لاتُحصی است. به این مَعنا زمین مُحدّث، زمین مُهیاست، زمین در اختیار شماست. «اَدیمِ زمین، سفره‌ی عام اوست[۹]». یک سُفره‌ای است که خداوند متعال در این سُفره «خَلَقَ لَکُمْ مَا فِی الْأَرْضِ جَمِیعًا[۱۰]»؛ آنچه در زمین هست، هرچه در زمین است، در دلِ زمین است، در روی زمین است، در کوهِ زمین است، در دَشت زمین است، همه‌ی این‌ها برای شماست، مالِ شماست. به هر نَحوی که فکر کنید، مشورت کنید و فکر کنید که این‌جا می‌شود به سُراغش بروید، بله همین‌جور است. هیچ‌جا زمین با شما چَموشی نمی‌کند، با شما ناسازگاری ندارد. همه‌جور با شما می‌سازد و شما اَنواع مَواهب و نِعم الهی را از سطح زمین، از آبِ زمین و از زیرِ زمین استفاده می‌کنید. تا این اَخیراً که مسأله‌ی حرکت زمین برای اَخترشناسان با دلایلی روشن شد، مَعلوم شد که زمین حرکات مُتعدّدی دارد. تا ۱۴ نوع حرکت برای زمین ذکر شده است؛ به دور خودش حرکت دارد، به دور خورشید حرکت دارد، در مَجموعه‌ی مَنظومه حرکت دارد، در مَجموعه‌ی کَهکشان حرکت مُنظّم دارد. این حرکات مُتعدّد و سریع است؛ ولی خداوند متعال چگونه قدرت‌نَمایی کرده است! این زمین با همه‌ی حرکاتی که دارد، کاملاً برای شما مانند مَهد می‌ماند؛ هیچ حرکتی را احساس نمی‌کنید. لذا این کیفیّت حرکت زمین هم از نظر آمادگی خاک و سنگ و کوه و چَمن و دَشت و پَرندگان و وُحوش و بَهائمش و اَنواع چیزهایی که در خودِ زمین در دَسترس شماست، این‌ها اَموالی است که خداوند برای شما قرار داده است که از آن‌ها  اِستِمتاع می‌کنید؛ ولی نَحوه‌ی وجودِ زمین و ارتباط و تَعامُلش با سَیّارات، با مَنظومه که اگر فاصله‌ی این زمین از خورشید کمتر از آن چیزی که الآن هست باشد، همه‌ی موجودات می‌سوختند؛ امکان حَیات برای شما نبود. اگر بیشتر از این فاصله داشت، یَخ می‌زدید؛ امکان تَحرُّک برای شما نبود. اگر فشار هوا بیشتر از این بود خَفه می‌شدید، اگر کمتر از این بود اَجزای زمین از هم مُتلاشی می‌شد و نمی‌توانستید از آن استفاده کنید. در اَبعاد مُختلف مُحاسباتی که دانشمندان برای زمینه‌ی حَیات بر روی زمین مُحاسبه کردند، خودِ فاصله‌ی ماه تا زمین و فاصله‌ی زمین با موجودات دیگر این رام‌بودنش به این است که آنچه که آرزوی شماست، چه آگاهی داشته باشید و چه آگاهی نداشته باشید، خداوند متعال این‌جا را برای شما مَهد زندگی قرار داده است، بِستر رُشد قرار داده است. همه‌ چیزش را به تَناسُب رُشد و حَیات شما و زندگی شما مُحاسبه کرده است. یک طَرح جامعی است، یک هندسه‌ی همه‌جانبه است. لذا ذَلُول است. این برای شما رام و مُنقاد است.

اثبات کُروی بودن زمین بر اَساس صَریح قرآن کریم

ولی این‌که فرمود: «فَامْشُوا فِی مَنَاکِبِهَا» اگر مَناکِب را به مَعنی دوش گرفتیم، هم مرحوم «آقای طباطبایی» (اعلی الله مقامه الشریف) دارند و هم مُفسّرین دیگر دارند که می‌گویند: شما هرجای زمین حرکت کنید، در مَناکِب زمین حرکت کرده‌اید. این دَلیل بر کُروی‌ بودنِ زمین است. هم ذَلول موجود مُتحرّک رامی است که چَموشی نمی‌کند و تَمکین می‌کند که شما بر گُرده‌اش سوار بشوید. این می‌تواند جُزء مُعجزات علمی قرآن کریم به حساب بیاید؛ چون قولِ به این‌که زمین ثابت است و خورشید به دورِ زمین می‌گردد، وجود داشته است. این اعتقادات در میان اَخترشناسان و مُنجّمین وجود داشته است؛ ولی خداوند متعال در آن وقت زمین را ذَلول عُنوان کرده است. مَعنی‌اش این است که این مُتحرّک است، شما بر زمین سوار هستید و برای رساندن شما به مَقصد این حرکت مُتناسب با سِیر شما را در اختیار شما قرار داده است. و این‌که همه‌جای زمین گُرده‌ی زمین است، مَنکَب زمین است، شانه‌ی زمین است، دلیل بر این است که کُرویّت دارد. اگر کُرویّت نبود، همه‌جا مَنکَب نبود. اطرافی داشت که آن‌ها مَنکَب حساب نمی‌شدند.

تأمین رِزق به میزان حفظ حَیات برای انسان واجب است

«هُوَ الَّذِی جَعَلَ لَکُمُ الْأَرْضَ ذَلُولًا فَامْشُوا فِی مَنَاکِبِهَا»؛ هم ذَلول خیلی پیام دارد، خیلی درس دارد، خیلی اُمیدبَخش است، مَزید علم و مَعرفت انسان هست، به علم الهی، به حکمت الهی، به رحمت الهی، به لُطف الهی، به رَزاقیّت الهی و برای انسان موجب کَشف از واقعیّات عالَم می‌شود. «فَامْشُوا فِی مَنَاکِبِهَا»؛ دستور «فَامْشُوا» آن مَناکِب که فرمودند کُرویّت زمین را می‌شود از این استفاده کرد، اما در مورد «فَامْشُوا»؛ «فَامْشُوا فِی مَنَاکِبِهَا» مرحوم علّامه طباطبایی (اعلی الله مقامه الشریف) می‌گویند: این دلیل بر وُجوب نیست؛ بلکه اِباحه است؛ «فَامْشُوا فِی مَنَاکِبِهَا». اما بعضی از مُفسّرین و مُشخّصاً «مَخرن العرفان[۱۱]» ایشان گفته‌اند: این از وُجوب تا استحباب و اِباحه همه را شامل می‌شود. چون «کُلُوا مِنْ رِزْقِهِ» به دنبال آن هست، هم مُقدّمه‌ی رِزق این مَشی است. اگر آدم برای تأمین رِزقش واجب باشد که در حَدّ حفظ حَیات واجب است، انسان به مقداری که تَلف نشود و بَدل ما یَتَحَلَّل و سوخت خودش را تأمین بکند، باید از غذا استفاده کند؛ از مَواهب زمین بَهره بگیرد. پس یک بَخش از این مَشی و اَکل که همان تَصرُّف در اَبعاد مُختلفش هست، برای حفظ حَیات است. آن مقدارش که حَیات و زندگی به آن مُتوقّف است، واجب می‌شود. مازادِ بر آن مُباح است یا مُستحبّ است. حَدّ ضَرورت لوازمی دارد که «قَوِّ عَلى خِدْمَتِکَ جَوارِحِى[۱۲]»؛ آن‌ها هم جُزء مُستحبّات می‌شود، تأکید بر سلامتی و اقتدار می‌شود، آن هم مَطلوبیّت پیدا می‌کند. مازادِ بر آن مُباح است تا به مَرز اِسراف برسد. وقتی به مَرز اِسراف رسید، دیگر حَرام می‌شود. این هم نکته‌ی قابل تَوجُّهی هست.

نَشر انسان در حَیات دُنیوی‌اش مَقطعی نیست

نکته‌ی دیگری که از این آیه‌ی کریمه استفاده می‌شود، پروردگار متعال اَمر به تلاش کرده است. می‌خواهد بگوید که نابُرده رَنج، بَنا نیست گَنج مُیسّر بشود. خداوند متعال رَزّاق است؛ اما تلاش شما را وسیله‌ی تأمین رِزق شما قرار داده است. بنابراین زمین همه‌چیز دارد، اما خود به خود زمین به ما نمی‌دهد. ما باید حقّ خودمان را از زمین بگیریم و این به تلاش ما و به مَشی ماست. بنابراین حرکت مُقدّمه‌ی بَرکت است. اگر کسی بدون حرکت تَوقُّع رِزق داشته باشد، خلاف مَعارف قرآنی حرکت کرده است؛ «فَامْشُوا فِی مَنَاکِبِهَا وَ کُلُوا مِنْ رِزْقِهِ». و نهایتاً می‌خواهد بگوید این بساط عَریض و طَویل حکیمانه‌ی الهی که هر گوشه‌اش مَظهر عَجایب عالَم و مُحیّرالعُقول است، بی‌هدف نیست. شما حیوان نیستید که چند روزی بیایید و از گُرده‌ی زمین بَهره بگیرید و بخورید و تولید مثل بکنید و تمام بشود و برود؛ خیر. «وَ إِلَیْهِ النُّشُورُ»؛ هم رُبوبیّت خداوند تأمین حَیات ظاهری و مَقطعی شما را کرده است و هم «إِلَیْهِ النُّشُورُ»؛ شما مَقطعی نَشر نکنید. رِزق شما اختصاص به رِزق دُنیوی ندارد؛ بلکه «إِلَیْهِ النُّشُورُ»؛ تَوجّه داشته باشید که این عالَم حَکیمانه است و اگر مَعاد و نُشور نباشد، این نظام نظامِ بی‌هدفی خواهد بود. نَشر در برابر طَی هست. چیزی را می‌پیچند و بعد هم آن را باز می‌کنند. این عُمر انسان طوماری است که آدم در این‌جا پیچیده است و خداوند متعال در قیامت باز می‌کند. قَد به قَد عُمرمان را جلوی چشم‌مان می‌بینیم. زَوایا، لَحظات و تمام فَراز و نَشیب‌ها باز می‌شود. «اقْرَأْ کِتَابَکَ[۱۳]»؛ آنچه که آدم بسته و پیچیده است، در آن‌جا همه را باز می‌بیند؛ «وَ إِلَیْهِ النُّشُورُ».

صَدَقَ اللَّهُ الْعَلِیُّ الْعَظِیم

اَللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحمّدٍ وَ آلِ مُحمّد وَ عَجِّل فَرَجّهُم

پاسخ حضرت استاد به بیانات دوستان

ـ نکته‌ی دوّم همان نکته‌ای است که مُفسّرین گفته‌اند؛ ولی نکته‌ی اوّل این خروج از مَشی و این‌هاست. خداوند متعال همه‌ی زمین را ذَلول قرار داده است، نه بعضی از جاهای آن را؛ «جَعَلَ لَکُمُ الْأَرْضَ ذَلُولًا». چون این موجود موجودِ رامی است و در برابر شما چَموشی نمی‌کند، پس بر مَناکِب آن سوار بشوید. شما هرجا بروید بر مَنکَب او هستید. کوه‌ها هم رام هستند. این کوه‌های سر به فَلک کشیده بَشر اَنواع استفاده‌ها را از آن‌ها می‌کند و هرچه هم پیش می‌رود، فَواید جدیدتری را کَشف می‌کند. بنابراین مَناکِب خط‌کِشی نشده است که شما بفرمایید این همه‌جا را شامل نمی‌شود. هم ذَلول بودنِ زمین اِطلاق دارد و به تَناسُب آن‌که زمین رام هست، هیچ‌جایش چَموش نیست؛ آن‌وقت «فَامْشُوا فِی مَنَاکِبِهَا». خداوند متعال خیلی لطیف مُجسّم کرده است. کأنّه یک اَسبی در اختیار شماست که بر گُرده‌اش می‌توانید سوار بشوید و همه‌جا می‌توانید این مَرکب رام را در اختیار خودتان داشته باشید و آن را مَهار کنید و به مَقاصد خودتان برسید.

دعای پایان جلسه

خدایا! به محمّد و آل محمّد (سلام الله علیهم اجمعین) قَسمت می‌دهیم صلواتت را بر محمّد و آل محمّد (علیهم السلام) نازل بفرما.

خدایا! فَرج مولا و سیّدمان حضرت حُجّت (ارواحنا فداه) را در همین ایّام مُحقّق بفرما.

خدایا! ارتباط قَلبی، فکری و عملی ما را با آن حضرت به گونه‌ای که مَرضی خودت و مَرضی او باشد تَنظیم بفرما.

الها! سایه‌ی پُر بَرکت نایب امام زمان (ارواحنا فداه)، رهبر خوب‌مان را مُستدام بدار.

خدایا! در این جنگی که دنیای کُفر علیه اسلام شروع کرده است، سَریعاً جبهه‌ی باطل را نابود بگردان.

خدایا! جبهه‌ی حقّ را، جبهه‌ی مُقاومت را، جبهه‌ی ولایت را در همه‌ی اَبعاد به پیروزی برسان.

خدایا! مردم ما، خودِ ما و مسئولینِ ما را در این امتحان و آزمون بزرگ و سخت مُوفّق بدار.

خدایا! امام (رضوان الله تعالی علیه) و شهدا را با امام حسین (علیه السلام) مَحشور و روحشان را از ما شاد بگردان.

برای شِفای مَجروحین لُبنان و غَزّه و شادی اَرواح شهدایشان و دو شهیدی که گفتند از ارتش جُمهوری اسلامی در حمله‌ی شب گذشته به شهادت رسیدند و شِفای همه‌ی بیماران یک صلوات و حَمد شِفا قرائت بفرمایید.

غفرالله لنا و لکم

والسلام علیکم و رحمت الله و برکاته

اَللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحمّدٍ وَ آلِ مُحمّد وَ عَجِّل فَرَجّهُم


[۱] سوره مبارکه طه، آیات ۲۵ تا ۲۸٫

[۲] سوره مبارکه ملک، آیه ۱۲٫

[۳] بحار الأنوار الجامعه لدرر أخبار الأئمه الأطهار علیهم السلام، جلد ۶۷، صفحه ۱۸۹٫

«کا، [الکافی] ، عَنْ عَلِیٍّ عَنْ أَبِیهِ عَنِ اَلنَّوْفَلِیِّ عَنِ اَلسَّکُونِیِّ عَنْ أَبِیهِ عَنْ أَبِی عَبْدِ اَللَّهِ عَلَیْهِ السَّلاَمُ قَالَ قَالَ رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ : نِیَّهُ اَلْمُؤْمِنِ خَیْرٌ مِنْ عَمَلِهِ وَ نِیَّهُ اَلْکَافِرِ شَرٌّ مِنْ عَمَلِهِ وَ کُلُّ عَامِلٍ یَعْمَلُ عَلَى نِیَّتِهِ».

[۴] بحار الأنوار الجامعه لدرر أخبار الأئمه الأطهار علیهم السلام، جلد ۶۷، صفحه ۲۱۱٫

«غو، [غوالی اللئالی] ، عَنِ اَلنَّبِیِّ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ : إِنَّمَا اَلْأَعْمَالُ بِالنِّیَّاتِ وَ إِنَّمَا لِکُلِّ اِمْرِئٍ مَا نَوَى فَمَنْ کَانَتْ هِجْرَتُهُ إِلَى اَللَّهِ وَ رَسُولِهِ فَهِجْرَتُهُ إِلَى اَللَّهِ وَ رَسُولِهِ وَ مَنْ کَانَتْ هِجْرَتُهُ إِلَى دُنْیَا یُصِیبُهَا أَوِ اِمْرَأَهٍ یَتَزَوَّجُهَا فَهِجْرَتُهُ إِلَى مَا هَاجَرَ إِلَیْهِ».

[۵] سوره مبارکه ملک، آیه ۱۳٫

[۶] سوره مبارکه ملک، آیه ۱۴٫

[۷] سوره مبارکه ملک، آیه ۱۵٫

«هُوَ الَّذِی جَعَلَ لَکُمُ الْأَرْضَ ذَلُولًا فَامْشُوا فِی مَنَاکِبِهَا وَ کُلُوا مِنْ رِزْقِهِ ۖ وَ إِلَیْهِ النُّشُورُ».

[۸] همان.

[۹] سعدی، بوستان، در نیایش خداوند، بخش ۱.

[۱۰] سوره مبارکه بقره، آیه ۲۹٫

«هُوَ الَّذِی خَلَقَ لَکُمْ مَا فِی الْأَرْضِ جَمِیعًا ثُمَّ اسْتَوَىٰ إِلَى السَّمَاءِ فَسَوَّاهُنَّ سَبْعَ سَمَاوَاتٍ ۚ وَ هُوَ بِکُلِّ شَیْءٍ عَلِیمٌ».

[۱۱] مَخزَنُ العِرفان در تفسیر قرآن اثر سیده نصرت بیگم امین اصفهانی (۱۲۷۴ – ۱۳۶۲ش) در تفسیر کامل قرآن به زبان فارسی که به شیوه استدلالی، کلامی و روایی نگاشته شده است. سیده نصرت امین معروف به بانو امین(۱۲۷۴ – ۱۳۶۲ش) در اصفهان، صاحب تفسیر مخزن العرفان، فقیه، عارف و مفسر شیعی معاصر است. او آثار متعددش را با نام بانوی ایرانی منتشر نمود. نویسنده، علت نگارش و دغدغه خود را چنین بیان می‌کند که مدتی در صدد بوده که تفسیر مختصری بنویسد و از کلمات اهل بیت اقتباس نموده و از بیانات مفسران، استفاده نماید تا شاید به این واسطه در جرگه مفسران و از متدبّران در قرآن محسوب گردد. مفسّر مخزن العرفان، اغلب در آغاز سور به بیان تعداد آیات، مکی یا مدنی بودن سوره و فضایل قرائت سوره پرداخته است، سپس آیه را ترجمه کرده و در توضیح آیات، به بیان و شرح لغات و کلمات آیه می‌پردازد. در بیان لغت‌ها بیشتر از گفتار مفسران استفاده برده است, در اوایل تفسیر، آیات را دسته‌دسته در تعداد کم (۲ الی ۳) آیه ذکر کرده، سپس به توضیح آنها همت گماشته و در مواردی که توضیح و تفسیر آیات کم بوده، آیات بیشتری را یکجا با هم آورده است. در این تفسیر، از آیات دیگر قرآن مجید و گاهی از گفتار مفسران دیگر خصوصا طنطاوی کمک گرفته است. در مواردی از قبیل هدایت و اختصاص آن به متقین شبهات و سؤالاتی را مطرح و سپس پاسخ می‌گوید. با اینکه در سراسر تفسیر چهره مفسّر به عنوان یک عارف واقعی جلوه‌گر است لکن آیات و احادیث را به روشی باطنی و تأویلات عرفانی بیان نمی‌کند. مجتهده امین در تفسیر خود از تفاسیر شیعه و سنّی بهره برده و کلام آنها را ذکر کرده است از قبیل: تفسیر ملا صدرا، مجمع البیان، تفسیر قمی، روض الجنان و روح الجنان، تفسیر عیاشی، کشف الاسرار، منهج الصادقین، المیزان، البرهان، جواهر التفسیر، روح البیان، تفسیر بیضاوی و در المنثور(سیوطی). در لابلای گفتارش از مفسران صحابه و تابعین چون ابن عباس، ابن مسعود و عکرمه نیز بهره جسته است. مفسر در بیان برخی مطالب از احادیث استفاده کرده و از راویان خاص و عام، حدیث نقل کرده و بیشتر از کتب حدیثی مانند: کافی، بحار الانوار و عیون اخبار الرضا روایت ذکر کرده است.

[۱۲] مفاتیح الجنان، فرازی از دعای شریف کمیل.

«…یَا إِلٰهِى وَ سَیِّدِى وَ مَوْلاىَ وَ مالِکَ رِقِّى، یَا مَنْ بِیَدِهِ نَاصِیَتِى، یَا عَلِیماً بِضُرِّى وَ مَسْکَنَتِى، یَا خَبِیراً بِفَقْرِى وَ فاقَتِى، یَا رَبِّ یَا رَبِّ یَا رَبِّ، أَسْأَلُکَ بِحَقِّکَ وَ قُدْسِکَ وَ أَعْظَمِ صِفاتِکَ وَ أَسْمائِکَ، أَنْ تَجْعَلَ أَوْقاتِى مِنَ اللَّیْلِ وَ النَّهارِ بِذِکْرِکَ مَعْمُورَهً، وَ بِخِدْمَتِکَ مَوْصُولَهً؛ وَ أَعْمالِى عِنْدَکَ مَقْبُولَهً، حَتَّىٰ تَکُونَ أَعْمالِى وَ أَوْرادِى کُلُّها وِرْداً وَاحِداً، وَ حالِى فِى خِدْمَتِکَ سَرْمَداً. یَا سَیِّدِى یَا مَنْ عَلَیْهِ مُعَوَّلِى، یَا مَنْ إِلَیْهِ شَکَوْتُ أَحْوالِى، یَا رَبِّ یَا رَبِّ یَا رَبِّ، قَوِّ عَلىٰ خِدْمَتِکَ جَوارِحِى، وَ اشْدُدْ عَلَى الْعَزِیمَهِ جَوانِحِى، وَ هَبْ لِىَ الْجِدَّ فِى خَشْیَتِکَ، وَ الدَّوامَ فِى الاتِّصالِ بِخِدْمَتِکَ، حَتّىٰ أَسْرَحَ إِلَیْکَ فِى مَیادِینِ السَّابِقِینَ؛ وَ أُسْرِعَ إِلَیْکَ فِى البَارِزِینَ، وَ أَشْتاقَ إِلىٰ قُرْبِکَ فِى الْمُشْتاقِینَ، وَ أَدْنُوَ مِنْکَ دُنُوَّ الْمُخْلِصِینَ، وَ أَخافَکَ مَخافَهَ الْمُوقِنِینَ، وَ أَجْتَمِعَ فِى جِوارِکَ مَعَ الْمُؤْمِنِینَ. اللّٰهُمَّ وَ مَنْ أَرادَنِى بِسُوءٍ فَأَرِدْهُ، وَ مَنْ کادَنِى فَکِدْهُ، وَ اجْعَلْنِى مِنْ أَحْسَنِ عَبِیدِکَ نَصِیباً عِنْدَکَ، وَ أَقْرَبِهِمْ مَنْزِلَهً مِنْکَ، وَ أَخَصِّهِمْ زُلْفَهً لَدَیْکَ، فَإِنَّهُ لَایُنالُ ذٰلِکَ إِلّا بِفَضْلِکَ، وَ جُدْ لِى بِجُودِکَ، وَ اعْطِفْ عَلَىَّ بِمَجْدِکَ؛ وَ احْفَظْنِى بِرَحْمَتِکَ، وَ اجْعَلْ لِسانِى بِذِکْرِکَ لَهِجاً، وَ قَلْبِى بِحُبِّکَ مُتَیَّماً، وَ مُنَّ عَلَىَّ بِحُسْنِ إِجابَتِکَ، وَ أَقِلْنِى عَثْرَتِى، وَ اغْفِرْ زَلَّتِى، فَإِنَّکَ قَضَیْتَ عَلىٰ عِبادِکَ بِعِبادَتِکَ، وَ أَمَرْتَهُمْ بِدُعائِکَ، وَ ضَمِنْتَ لَهُمُ الْإِجابَهَ، فَإِلَیْکَ یارَبِّ نَصَبْتُ وَجْهِى، وَ إِلَیْکَ یَا رَبِّ مَدَدْتُ یَدِى، فَبِعِزَّتِکَ اسْتَجِبْ لِى دُعائِى، وَ بَلِّغْنِى مُناىَ، وَ لَا تَقْطَعْ مِنْ فَضْلِکَ رَجائِى، وَ اکْفِنِى شَرَّ الْجِنِّ وَ الْإِنْسِ مِنْ أَعْدائِى…».

[۱۳] سوره مبارکه اسراء، آیه ۱۴٫

«اقْرَأْ کِتَابَکَ کَفَىٰ بِنَفْسِکَ الْیَوْمَ عَلَیْکَ حَسِیبًا».