حضرت استاد صدیقی روز شنبه از ساعت ۱۶:۳۰ الی ۱۸:۰۰ به تفسیر قرآن با موضوع «اخلاق در قرآن» در مسجد امام رضا علیه السلام حوزه علمیه امام خمینی(ره) پرداختند که مشروح این جلسه تقدیم حضورتان می گردد.
«أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّیْطَانِ الرَّجِیمِ»
«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ * رَبِّ اشْرَحْ لی صَدْری * وَ یَسِّرْ لی أَمْریَ * وَ احْللْ عُقْدَهً مِنْ لِسانی * یَفْقَهُوا قَوْلی[۱]».
«الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ العَالَمینَ وَ الصّلَاهُ عَلَی خَاتَمِ الْمُرْسَلِینَ طَبِیبِنا حَبیِبنَا شَفِیعِ ذُنوبِنَا أَبِی الْقَاسِمِ مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الْمَعْصُومِینَ سِیَّمَا الْحُجَّهُ بَقِیَّهِ اللهِ فِی الْعَالَمِینَ عَجَّلَ اللهُ فَرَجَهُ وَ رَزَقَنَا اللهُ صُحبَتَهُ وَ اللَّعْنُ عَلَی أَعْدَائِهِمْ أَجْمَعِینَ إلی یوم الدّین».
جَهنّم خانهی عذاب است
ظاهراً ما به اندازهی کافی صحبت کردیم. کسی از دوستان مانده است که چیزی نگفته باشد؟ آیات «وَ لَقَدْ زَیَّنَّا السَّمَاءَ الدُّنْیَا بِمَصَابِیحَ وَ جَعَلْنَاهَا رُجُومًا لِلشَّیَاطِینِ وَ أَعْتَدْنَا لَهُمْ عَذَابَ السَّعِیرِ[۲]»؛ تا اینجا را باهم گفتگو کردیم. حالا این آیات بعد که «آقای سلطانی» و دوستان دیگر تَردید داشتند که ادامه بدهیم یا رَد بشویم، ولی بنده با یک تأمّلی دیدم این هم از مَظاهر رُبوبیّت خداوند متعال است. آن آیات قبلی در عالَم مُلک است و این آیات در عالَم ملکوت است. «وَ لِلَّذِینَ کَفَرُوا بِرَبِّهِمْ عَذَابُ جَهَنَّمَ وَ بِئْسَ الْمَصِیرُ * إِذَا أُلْقُوا فِیهَا سَمِعُوا لَهَا شَهِیقًا وَ هِیَ تَفُورُ * تَکَادُ تَمَیَّزُ مِنَ الْغَیْظِ[۳]»؛ برای کسانی که «کَفَرُوا بِرَبِّهِمْ»، آیات آیاتِ رُبوبی بود، خداوند متعال مَظاهر مدیریت و برنامهریزی خودش را در این آیات بیان کرد. با اینکه خیلی واضح است و چون کار خداوند هم مُتقن است، دوست دارد خودش دعوت کند که بیایید و دقّت کنید و با دیدِ دریافت حقیقت مُکرّراً نظام عالَم را اَرزیابی کنید. ولی وقتی با وجود این همه آیات و بیّنات از نظام شگرف عالَم آفرینش گویا مَحجوب است، فطرتش را پوشانده است. نمیخواهد ببیند در مقابل چشم و عقل و فطرتش با حجاب گناه، با حجاب رَذائل اخلاقی، با حجاب غفلت و جهالت و تَعصُّبات و تعلُّقات پوشیده است. «وَ لِلَّذِینَ کَفَرُوا بِرَبِّهِمْ»؛ این تَعبیر «رَبّ» با آن آیات قبلی که رُبوبیّت الهی را مَطرح میکرد، تناسب دارد. خداوند متعال به کسانی که علیرَغم دعوت خداوند «فَارْجِعِ الْبَصَرَ هَلْ تَرَى مِنْ فُطُورٍ * ثُمَّ ارْجِعِ الْبَصَرَ کَرَّتَیْنِ یَنْقَلِبْ إِلَیْکَ الْبَصَرُ خَاسِئًا وَ هُوَ حَسِیرٌ[۴]» با این دعوتهای واضح و آشکار برای دیدن حَقایق و دریافت دست رُبوبیّت حقّ (سبحانه و تعالی) در جایجای عالَم مُنظّم و سازمانیافته اینها تَحت پوشش ظُلمت درونیشان قرار گرفتند و رُبوبیّت خداوند متعال را انکار میکنند. که انکار رُبوبیّت انواع دارد؛ یک عدّهای وَسنی هستند و خداوند متعال را در همهی اُمور رَبّ نمیدانند، برای عالَم دو منبع مُعتقد هستند. شامل حال اینها هست. و مُشرکین که ارباب قائل هستند؛ خداوند را قائل نیستند. «وَ لَئِنْ سَأَلْتَهُمْ مَنْ خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضَ لَیَقُولُنَّ اللَّهُ[۵]»؛ ولی رُبوبیّت خداوند را مُنکر هستند. خلقت را قبول دارند، خالقیّت را قبول دارند؛ ولی رُبوبیّت را قبول ندارند. اعتقاد به تنوّع ارباب دارند. برای هر جنسی، برای هر نوعی، رَبّی مُعتقد هستند رَبّ الارباب را خداوند میدانند و کار را به دستِ همین اربابِ به اصطلاح مُستقیم موجودات میدانند که شامل حال اینها هم هست. آنهایی هم که مُلحد هستند، نه خداییِ خداوند را قبول دارند و نه رُبوبیّت او را. همهی اینها مَشمول این کُفّاری که به رَبّشان کافر هستند، رُبوبیّت خداوند متعال را قبول ندارند، یکی از مَجاری رُبوبیّت خداوند متعال تَمهیدِ مُجازات متناسب با عقیده و اخلاق فاسد و عمل فاسد است. و چون اینها کُفر اعتقادی دارند، خداوند متعال برای اینها «وَ لِلَّذِینَ کَفَرُوا»، این حرف «لام» که حالا لامِ مِلکیّت است، مُصاحبت است یا اختصاص است. عذاب جَهنّم برای اینهاست؛ «وَ بِئْسَ الْمَصِیرُ». جَهنّم خانهی عذاب است. بعضیها گفتهاند جَهنّم فارسی است و مُعرّب شده است؛ کَهَنّام بوده است و تبدیل به جَهنّم شده است. بعضیها هم گفتهاند که این عِبری است. در اِنجیل و کُتُب قبلی هم نام جَهنّم بُرده شده است. در قرآن کریم نه به این عُنوان جَهنّم، ولی خانهی عذاب است. شاید هم به همین عُنوان است که بنده نگاه نکردم. در قرآن کریم بیش از ۷۰ مرتبه این کلمه آمده است. «وَ بِئْسَ الْمَصِیرُ»؛ انسان در حالِ شدن است. مآلاً انسان در سِیر خودش یا تبدیل به غَضب خداوند میشود، مَجلا و غَضب میشود و یا مَظهر رحمت الهی میشود. بهشتیها در حالِ شدن رحمت میشوند و به دریای رحمت دست پیدا میکنند، ذوب میشوند، دریا میشوند و اینهایی هم که راهِ بد را گرفتهاند، اینها خودشان اینجور میشوند، نه اینکه جَهنّم مُجازات اینهاست. «وَ بِئْسَ الْمَصِیرُ»؛ بد شدنی است.
عَذای دردناکی که در انتظار بعضی از انسانهاست
خداوند متعال به دنبال آن تَجسُّمی در این عذاب دردناک ارائه میکند تا ما حساب کار خودمان را بکنیم. اگر خداوند متعال خوفی به ما داد، این خوف خوفِ مُقرّب هست و نسبت به بدیهای مُبعّد بازدارنده است. هرگاه «أُلْقُوا فِیهَا»؛ معلوم میشود که اینها اصلاً ارزشی ندارند که بگویند بُرو. این روایت حکایت از تَحقیر میکند. «کُلَّمَا أُلْقِیَ فِیهَا فَوْجٌ[۶]»؛ فاعل را نمیگوید، نام نمیبَرد. چون مَلائکه معصوم هستند و مأمورین حقّ (سبحانه و تعالی) هستند، به عُنوان فاعل از آنها یاد نشده است. «کُلَّمَا أُلْقِیَ»؛ اینها انداخته میشوند. «سَمِعُوا لَهَا شَهِیقًا»؛ برای این جَهنّم شَهیقی را میشنوند؛ «وَ هِیَ تَفُورُ»؛ و این فَوران پیدا میکند. شَهیق را بعضی از لُغویّن گفتهاند یک آدمِ دردمندِ گرفتار کابوس غَم وقتی نَفَس را پایین میدهد، این را شَهیق میگویند و وقتی که دَم او بالا میآید، زَفیر میشود. یک آدم دردمندی که دادش را با نَفَس نَفَس خودش همه میفَمهند، مُتوجّه میشوند، این شَهیق است و زَفیر دارد. بعضیها هم گفتهاند کوهِ شاهق، جَبَل شاهق، کوهی که ارتفاع بلندی دارد شاهق است. و این درد و ناراحتی یا غَم که امتداد پیدا میکند، شَهیق میشود. میشود که هر دو منظور هم باشد. هم طول آن و هم شدّت آن که آدم را به بُروز آن بدبختی در نَفَس نَفَسش وادار میکند.
نشانههای حَیات جَهنّم در آیات قرآن کریم
«إِذَا أُلْقُوا فِیهَا سَمِعُوا لَهَا شَهِیقًا وَ هِیَ تَفُورُ»؛ اینجا مسألهی حَیات جَهنّم مَطرح میشود. این جَهنّم یک حَساسیّتی نسبت به گُنهکارها و کُفّار دارد و از مجموع آیات مُتعدد قرآن کریم آدم استفاده میکند که جَهنّم یک موجودِ دارای شُعور است. هم دَرک میکند، هم شُعور میکند، هم میبیند و هم حرف میزند و هم عَکسالعمل نشان میدهد. حالا آیاتی که در این زمینه مُفید هست، آیهی ۳۰ سورهی مبارکه ق است که میفرماید: «یَوْمَ نَقُولُ لِجَهَنَّمَ هَلِ امْتَلَأْتِ وَ تَقُولُ هَلْ مِنْ مَزِیدٍ[۷]»؛ ظاهر خیلی روشنی دارد. خداوند متعال با جَهنّم تَکلُّم میکند. خداوند میفرماید: یک روزی ما به جَهنّم خطاب میکنیم، مُخاطب ما قرار میگیرد: «هَلِ امْتَلَأْتِ» و او جواب میدهد. پس یک اینکه این کلام خدا را میشنود؛ دوّم میفَهمد و سوّم جواب میدهد. دیگر مَگر حَیات چگونه است؟ این عینِ حَیات است. در آیهی ۱۲ سورهی مبارکهی فرقان میفرماید: «وَ أَعْتَدْنَا لِمَنْ کَذَّبَ بِالسَّاعَهِ سَعِیرًا * إِذَا رَأَتْهُمْ مِنْ مَکَانٍ بَعِیدٍ سَمِعُوا لَهَا تَغَیُّظًا وَ زَفِیرًا[۸]»؛ این هم خیلی تکاندهنده است. برای کسانی که مَعاد را انکار میکنند، ما برای اینها سَعیر آماده کردهایم. اما خُصوصیّت سَعیر این است که به مَحض اینکه مُکذّب را میبیند و از دور او را تماشا میکند، «سَمِعُوا لَهَا تَغَیُّظًا»؛ به خشم میآید. غیضِ او میگیرد. «سَمِعُوا لَهَا تَغَیُّظًا وَ زَفِیرًا»؛ غیضِ او با طُمطراق و سر و صدا طَنین دارد، آن را میشنوند. در آیهی ۱۷ سورهی مبارکهی مَعارج میفرماید: «کَلَّا إِنَّهَا لَظَى * نَزَّاعَهً لِلشَّوَى * تَدْعُو مَنْ أَدْبَرَ وَ تَوَلَّى[۹]»؛ حقّا که آن آتش خالص است. پوستها یا اطراف بدن را نَزع میکُند، میکَنَد، میسوزاند؛ «نَزَّاعَهً». این خودش یک نشانه است که میفَهمد چه کار میکند و شکنجهای که برای آن بدبختها اِعمال میکند، پوستشان را میکَنَد. و میفرماید: «تَدْعُو مَنْ أَدْبَرَ وَ تَوَلَّى»؛ کسانی که پُشت به حقّ کردند، اِدبار نشان دادند، اقبال نداشتند، وقتی اینها میخواهند نسبت به اینها بروند، میخواند. «تَدْعُو مَنْ أَدْبَرَ وَ تَوَلَّى»؛ احضارشان میکند، آنها را میخواند. این هم خیلی روشن است. مَعلوم میشود که هم میشناسد، هم میفَهمد، هم میخواند و هم شکنجهشان میکند؛ «نَزَّاعَهً لِلشَّوَى». این هم یکی از آن آیات است. بَحث وسیعترش این است که اصلاً همهی عالَم آخرت مَظاهر حَیات هستند. در آنجا که مرگ وجود ندارد، جامد وجود ندارد. نَباتِ آن هم عاقل است. آب هم که ما فکر میکنیم جُزء جَمادات است، «أَنْهَارٌ مِنْ مَاءٍ غَیْرِ آسِنٍ وَ أَنْهَارٌ مِنْ لَبَنٍ[۱۰]»، همهی اینها حَیات دارند. یک آیه کُلیّت حَیات آخرت را بیان میکند و در آیاتی هم بعضی از مَصادق مَطرح میشوند. در سورهی مبارکهی عنکبوت فرمود: «وَ مَا هَذِهِ الْحَیَاهُ الدُّنْیَا إِلَّا لَهْوٌ وَ لَعِبٌ وَ إِنَّ الدَّارَ الْآخِرَهَ لَهِیَ الْحَیَوَانُ لَوْ کَانُوا یَعْلَمُونَ[۱۱]»؛ این بیانِ حضرت حقّ (سبحانه و تعالی) است که دنیا دارِ لَهو و لَعِب است، ولی دارِ آخرت «لَهِیَ الْحَیَوَانُ»؛ در کُلیّت آن همهاش مَجاری حَیات و زندگی هست. لذا گُلها و ریاحینِ آنجا خوشامد میگویند به کسانی که توفیق پیدا کردند، چشمشان به رؤیت آنها مُزیّن میشود. گُلها حرف میزنند، ریاحینِ حرف میزنند، درب و دیوار بهشت خوشامد میگویند، خوشحالی میکنند و آنجا جُز حَیات چیز دیگری نیست. به طور مِصداق هم در سورهی مبارکهی فصلت فرموده است: «قَالُوا لِجُلُودِهِمْ لِمَ شَهِدْتُمْ عَلَیْنَا[۱۲]»؛ آنها جواب میدهند: «أَنْطَقَنَا اللَّهُ الَّذِی أَنْطَقَ کُلَّ شَیْءٍ[۱۳]»؛ آنها میگویند که خداوند متعال ما را به نُطق درآورد. خیلی روشن است که پوست آدم یا دامن آدم که ظاهر جُلود همان پوست است و کنایه از دامن است. آنها در آنجا علیه کسانی که مُرتکب گناه شدند، شهادت میدهند. آنها مُدّعی هستند، آنها شاکی هستند، آنها شاهدِ عَلیه هستند. اینها تعجُّب میکنند و میگویند: تو که بدن من بودی، «لِمَ شَهِدْتُمْ عَلَیْنَا»؛ چرا علیه ما شهادت دادی؟ آنها میگویند: این اِنطاق الهی بود، خداوند ما را به نُطق درآورد.
نثار روح شهید باعظمتمان، رهبر بزرگ جبههی مُقاومت، شخصیّت برجستهی تاریخ، سیّد مُقاومت «سیّد حسن نصرالله» و «شهید رئیسی» خودمان و همهی شهدا از جبههی مُقاومت صلوات مرحمت بفرمایید.
اَللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحمّدٍ وَ آلِ مُحمّد وَ عَجِّل فَرَجّهُم
پاسخ حضرت استاد به بیانات دوستان
«وَ امْرَأَتُهُ حَمَّالَهَ الْحَطَبِ[۱۴]»؛ احتمال دارد اینجور باشد، ولی لُزوماً اینجور نیست؛ زیرا این واقعاً «حَمَّالَهَ الْحَطَبِ» بود. چیزی که آتش کینهی پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) را در دل «ابولَهب[۱۵]» مُشتعل میکرد، این زن بود. لذا بعید نیست که خداوند صفت اینجایش را بیان کرده باشد. جَهنّمی هست، «تَبَّتْ یَدَا أَبِی لَهَبٍ وَ تَبَّ * مَا أَغْنَى عَنْهُ مَالُهُ وَ مَا کَسَبَ * سَیَصْلَى نَارًا ذَاتَ لَهَبٍ[۱۶]»؛ هم خودش «سَیَصْلَى» است و هم إمراهاش؛ اما صفت أمراه را هم آورده است که این دارای این ویژگی است. لُزوماً ظُهور این را ندارد که در جَهنّم همان را دارد، این برای اینجاست. «حَمَّالَهَ الْحَطَبِ» بودنِ آن در دنیاست. این یک واقعیّتی بود که در اینجا اینجور بود. ببینید از ابتدا هم خداوند برای شوهرش یک صفتی بیان کرد. اینکه اسمش ابولَهب نبود، اسمش چیز دیگری بود؛ ولی خداوند برایش وصف آورده است: «تَبَّتْ یَدَا أَبِی لَهَبٍ وَ تَبَّ». برای زنِ او هم یک صفت آورده است. این ابولَهب است و او هم «حَمَّالَهَ الْحَطَبِ» است.
میتوانیم از آقای سیّد هم استفاده کنیم. اگر مطلبی داشته باشید مُطمئن هستم همگی طالب هستیم تا بشنویم.
غفرالله لنا و لکم
والسلام علیکم و رحمت الله و برکاته
اَللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحمّدٍ وَ آلِ مُحمّد وَ عَجِّل فَرَجّهُم
[۱] سوره مبارکه طه، آیات ۲۵ تا ۲۸٫
[۲] سوره مبارکه ملک، آیه ۵٫
[۳] سوره مبارکه ملک، آیات ۶ الی ۸٫
«وَ لِلَّذِینَ کَفَرُوا بِرَبِّهِمْ عَذَابُ جَهَنَّمَ ۖ وَ بِئْسَ الْمَصِیرُ * إِذَا أُلْقُوا فِیهَا سَمِعُوا لَهَا شَهِیقًا وَ هِیَ تَفُورُ * تَکَادُ تَمَیَّزُ مِنَ الْغَیْظِ ۖ کُلَّمَا أُلْقِیَ فِیهَا فَوْجٌ سَأَلَهُمْ خَزَنَتُهَا أَلَمْ یَأْتِکُمْ نَذِیرٌ».
[۴] سوره مبارکه ملک، آیات ۳ و ۴٫
«الَّذِی خَلَقَ سَبْعَ سَمَاوَاتٍ طِبَاقًا مَا تَرَى فِی خَلْقِ الرَّحْمَنِ مِنْ تَفَاوُتٍ فَارْجِعِ الْبَصَرَ هَلْ تَرَى مِنْ فُطُورٍ * ثُمَّ ارْجِعِ الْبَصَرَ کَرَّتَیْنِ یَنْقَلِبْ إِلَیْکَ الْبَصَرُ خَاسِئًا وَ هُوَ حَسِیرٌ».
[۵] سوره مبارکه لقمان، آیه ۲۵٫
«وَ لَئِنْ سَأَلْتَهُمْ مَنْ خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضَ لَیَقُولُنَّ اللَّهُ ۚ قُلِ الْحَمْدُ لِلَّهِ ۚ بَلْ أَکْثَرُهُمْ لَا یَعْلَمُونَ».
[۶] سوره مبارکه ملک، آیه ۸٫
[۷] سوره مبارکه ق، آیه ۳۰٫
[۸] سوره مبارکه فرقان، آیات ۱۱ و ۱۲٫
«بَلْ کَذَّبُوا بِالسَّاعَهِ ۖ وَ أَعْتَدْنَا لِمَنْ کَذَّبَ بِالسَّاعَهِ سَعِیرًا * إِذَا رَأَتْهُمْ مِنْ مَکَانٍ بَعِیدٍ سَمِعُوا لَهَا تَغَیُّظًا وَ زَفِیرًا».
[۹] سوره مبارکه معارج، آیات ۱۵ الی ۱۷٫
[۱۰] سوره مبارکه محمد، آیه ۱۵٫
«مَثَلُ الْجَنَّهِ الَّتِی وُعِدَ الْمُتَّقُونَ ۖ فِیهَا أَنْهَارٌ مِنْ مَاءٍ غَیْرِ آسِنٍ وَ أَنْهَارٌ مِنْ لَبَنٍ لَمْ یَتَغَیَّرْ طَعْمُهُ وَ أَنْهَارٌ مِنْ خَمْرٍ لَذَّهٍ لِلشَّارِبِینَ وَ أَنْهَارٌ مِنْ عَسَلٍ مُصَفًّى ۖ وَ لَهُمْ فِیهَا مِنْ کُلِّ الثَّمَرَاتِ وَ مَغْفِرَهٌ مِنْ رَبِّهِمْ ۖ کَمَنْ هُوَ خَالِدٌ فِی النَّارِ وَ سُقُوا مَاءً حَمِیمًا فَقَطَّعَ أَمْعَاءَهُمْ».
[۱۱] سوره مبارکه عنکبوت، آیه ۶۴٫
[۱۲] سوره مبارکه فصلت، آیه ۲۱٫
«وَ قَالُوا لِجُلُودِهِمْ لِمَ شَهِدْتُمْ عَلَیْنَا ۖ قَالُوا أَنْطَقَنَا اللَّهُ الَّذِی أَنْطَقَ کُلَّ شَیْءٍ وَ هُوَ خَلَقَکُمْ أَوَّلَ مَرَّهٍ وَ إِلَیْهِ تُرْجَعُونَ».
[۱۳] همان.
[۱۴] سوره مبارکه مسد، آیه ۴٫
[۱۵] نام اصلی او عبدالعزی بود و ابولهب، لقب و کنیه اوست. کنیه اصلی او ابوعُتبَه بود ولی پدرش، عبدالمطلب، او را به سبب زیبایی و سرخرویی چهره، ابولهب میخواند. برخی منابع در کنار زیبایی، به انحراف چشم او هم اشاره کردهاند. مادر ابولهب، لُبنی دختر هاجر بن عبدمناف از قبیله خزاعه، و ابولهب تنها فرزند او بود. از زندگی ابولهب پیش از ظهور اسلام اطلاعات زیادی در اختیار نیست؛ اما از آیه دوم سوره مسد (مَا أَغْنَى عَنْهُ مَالُهُ وَمَا کَسَبَ: دارایى او و آنچه اندوخت، سودش نکرد) برمیآید که احتمالا همچون بیشتر قریشیان به بازرگانی اشتغال داشته و ثروتی نیز اندوخته بوده است. ابولهب به همراه عدهای، غزالی طلایی که عبدالمطلب به کعبه هدیه کرده بود را دزدید. پس از دستگیری دزدان، دست برخی از کسانی که در دزدی نقش داشتند قطع شد، ولی داییهای ابولهب از قبیله خزاعه مانع قطع شدن دست او شدند. پس از تولد محمد (صلی الله علیه و آله و سلم)، پیش از آن که حلیمه شیر دادن او را بر عهده گیرد، کنیز ابولهب، ثُوَیبه، مدتی محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) را شیر داد. بعدها، پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) به ابولهب پیشنهاد کرد که ثویبه را به او بفروشد تا آزادش کند؛ اما ابولهب نپذیرفت. پس از هجرت پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) به مدینه، ابولهب خود ثویبه را آزاد کرد. ابولهب در جنگ بدر شرکت نکرد. در برخی منابع علت شرکت نکردن او بیماری ذکر شده است. در دیگر منابع آمده است که دلیل عدم شرکت او در جنگ، خواب عاتکه بنت عبدالمطلب بود که شکست مکیان را پیش بینی میکرد. ابولهب به جای خود عاص بن هشام بن مغیره را فرستاد که از او دینی بر گردن داشت و ابولهب به همین سبب بدهکاری او را بخشید. مفسران معتقدند برخی از آیات قرآن درباره ابولهب نازل شده است، در این میان مشهورترین مورد سوره مسد است. وقتی پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) دعوت خویش را علنی کرد قبایل قریش را فراخواند و آنان را از عذاب الهی ترساند و به توحید فراخواند؛ ابولهب پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) را با لفظ «تبًّا لک» دشنام داد. پس سوره مسد نازل شد: «تَبَّتْ یَدا أَبی لَهَبٍ وَتَبَّ…» (نابود باد دستان ابولهب و خود او نیز نابود گردید). در مورد شان نزول این سوره نظرات دیگری هم ذکر شده است. پس از نزول این سوره، ابولهب بیش از ده سال زنده بود اما ایمان نیاورد و مشرک از دنیا رفت. این یکی از پیشگوییها و معجزات قرآن است.
[۱۶] سوره مبارکه مسد، آیات ۱ الی ۳٫
پاسخ دهید