معنای آیه «لا تُبْطِلُوا صَدَقاتِکُمْ بِالْمَنِّ وَ الْأَذی» چیست؟ آیا معنای نصیحت و ارشاد دارد یا نه معنای نهی از منکر؟ معنای منّت و مصادیقش چیست؟ اذیت و آزار و مصادیقش چیست؟ آیا این منّت گذاشتن و اذیت کردن به نیت فاعل باز می‌گردد؟

پاسخ اجمالی

خداوند در قرآن می‌فرماید: «اى کسانى که ایمان آورده‏اید! بخشش‌هاى خود را با منت و آزار، باطل نسازید». صدقه در این آیه، گرچه مربوط به امور مالی است، اما با توجه به وحدت ملاک، هر آزاری را می‌توان باطل کننده کارهای نیک – مالی و غیر مالی – دانست.
لغت‌دانان کلمه «المَنِّ» را این‌گونه معنا کرده‌اند که فرد آنچه انجام داده را به یاد طرف مقابل انداخته و بدین ترتیب او را آزرده‌خاطر نماید. مراد به «اذیت» نیز هر کاری است که باعث آزار شخص باشد و سبب ناراحتی او گردد؛ مثل گفتن موضوع کمک به دیگران، خشونت و درشتى با کمک‌گیرنده؛ فرصت ندادن برای پرداخت بدهی و … .
گفتنی است، یادآوری کار نیک گذشته به طرف مقابل را همواره نمی‌توان به معنای منت و آزار دانست، بلکه در مواردی می‌توان آن‌را به عنوان ابراز محبت ارزیابی کرد که در این صورت باطل کننده عمل نیست، مانند آن‌که بگوید قرضی که در گذشته به شما دادم را توفیق و ثوابی برای خود می‌دانم و هرگاه باز هم نیاز داشتی در خدمتم.
 

پاسخ تفصیلی

قرآن کریم به مؤمنان سفارش می‌کند؛ اجر و پاداش صدقات را با منت گذاشتن و اذیت از بین نبرید.

۱ – «یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا لا تُبْطِلُوا صَدَقاتِکُمْ بِالْمَنِّ وَ الْأَذی»؛[۱] اى کسانى که ایمان آورده‌اید! بخشش‌هاى خود را با منّت و آزار، باطل نسازید.
اصطلاح «صدقه» گاه در خصوص زکات استعمال می‌شود و گاه در اعمّ از آن(از کفارات گرفته تا هر چیزی که به دیگران بخشیده شود). همچنین ظاهر این است که این حکم در آیه شامل هر نوع احسانى می‌شود؛ به این شرط که غرض از آن اجر و ثواب باشد.[۲] بنابر این، لزومی ندارد که این حکم محصور در دادن مال باشد، بلکه هر نوع کمکی حتی کمک‌های غیر مالی را در بر می‌گیرد.


لغت‌دانان کلمه «المَنِّ» را چنین معنا کرده‌اند که کاری که برای دیگری انجام داده‌ای، آن‌را بشماری و گوشزدش کنی؛ مانند این‌که به او بگویی من آن‌را به تو داده‌ام، من آن‌کار را برای تو انجام داده‌ام و … .[۳]  این منت گذاردن در واقع نتیجه عُجب انسان است[۴] و باید در عجب و خودبینی ریشه‌یابی گردد.
اهل لغت همچنین کلمه «الأَذی» را نیز به هر نوع ضرری که به جسم و یا روح باشد، معنا کرده‌اند.[۵] و مراد از «اذیت» هر امرى است که باعث آزار شخص باشد و سبب ناراحتی او گردد؛ مثل این‌که کمکی که به شخص کرده‌ای را به دیگران بگویی،[۶] با خشونت و درشتى با او برخورد کنی، برای پرداخت بدهی، مهلت کمی به طرف مقابل بدهی و … .


حال به نکات موجود در این قسمت از آیه می‌پردازیم.
از تعبیر «لا تُبْطِلُوا» به دست می‌آید که ثواب صدقه با منت گذاشتن و اذیت کردن از بین می‌رود.[۷] اما این سؤال در این‌جا پیش می‌آید که با این عمل آیا انسان مرتکب گناهی نیز شده است و یا تنها اجر عمل خود را از بین برده است؟
در این راستا پیامبر اسلام(ص) در روایتی به بطلان عمل اشاره می‌فرمایند: «کسی که برای مؤمنی کار نیکی انجام دهد، ‌سپس او را اذیت کند و یا بر او منّت بگذارد، خداوند، عمل او را باطل می‌کند».[۸]


در روایتی دیگر، آن‌را از گناهان بزرگ به شمار می‌آورند که به طور طبیعی مجازات اخروی را نیز به دنبال خواهد داشت: «سه گروه هستند که خداوند در آخرت بر آنها نگاه نمی‌کند: افرادی که عاق والدین شده باشند،‌ افراد دائم الخمر و آن‌که بر اعطای خود، منت بسیار می‌گذارد».[۹]
بنابر این آیه؛ شرط صحت صدقه و ترتب اجر و ثواب بر آن، نبودن منت و آزار بعدی است و همان‌گونه که گفته شد، در فرض منت و اذیت، عمل حرامی نیز صورت گرفته است. اما نکته در این‌جا است که صدقه ندادن با روی خوش،‌ بهتر و برتر از این می‌باشد که صدقه‌ای داده شود، ولی منت و اذیت را به دنبال داشته باشد.[۱۰]


برخی از مفسران، منت‌گذاردن در این آیه را مختص به کمک‌شونده ندانسته‌ و معتقدند با منت‌گذاشتن بر خدا نیز این آیه صادق خواهد بود.[۱۱]
علامه مجلسی در تقریری زیبا ذیل آیه می‌گوید با گفتن صِرف، منت‌گذاردن و اذیت‌کردن،‌ صدق نمی‌کند، بلکه آن گفتنی، منت خواهد بود که از روی عُجب و خودبزرگ‌بینی بوده و پروردگار را در این عمل و لطف، ‌سهیم نداند.[۱۲]
بر این اساس، اگر در بازگویی این کمک به طرف مقابل، نشانی از تکبر و عجب نباشد، بلکه به عنوان نمونه، برای ابراز مهربانی و نیز آمادگی برای کمک مجدد باشد، این بازگویی را نمی‌توان مصداقی از این آیه دانست.

 

۲ –  «کَالَّذِی یُنْفِقُ مالَهُ رِئاءَ النَّاسِ، وَ لا یُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَ الْیَوْمِ الْآخِرِ»؛[۱۳] همانند کسى که مال خود را براى نشان دادن به مردم، انفاق مى‏کند و به خدا و روز رستاخیز، ایمان نمى‏آورد». کلمه «رِئاءَ» به معنای نهایت دیدن توسط دیگران است.[۱۴]
مصداق این قسمت از آیه، منافقان می‌باشند که به خداوند و روز قیامت اعتقادی نداشته و انفاق خود را تنها برای جلب توجه دیگران انجام می‌دهند[۱۵]
نکته جالب در این‌جا این است؛ خطاب اول آیه فقط شامل مؤمنان بود. در عین حال چنین رفتاری، به رفتار منافقان تشبیه شده است.
خداوند مؤمنان را صریحاً از ریا نهى نکرد، و نفرمود: «اى مؤمنین ریاکار نباشید» بلکه افرادى را که صدقه مى‏دهند و به دنبالش منت و اذیت می‌رسانند را تشبیه به افراد ریاکار و بى‏ایمان کرد، که صدقاتشان باطل و بى‏اجر است، و فرمود عمل چنین مؤمنى شبیه به عمل آن منافق است.[۱۶]

 

 ۳  – «فَمَثَلُهُ کَمَثَلِ صَفْوَانٍ عَلَیْهِ تُرَابٌ فَأَصَابَهُ وَابِلٌ فَتَرَکَهُ صَلْدا»؛[۱۷] پس داستان وى چون داستان سنگى صاف است که بر آن گرد و خاکى نشسته باشد آن‌گاه بارانى تند بدان برسد (و آن خاک را بشوید) و آن‌را همچنان سنگ سختى درخشان (و بى‏رویش گیاهى بر آن) وانهد (اینان نیز) از آنچه انجام مى‏دهند هیچ (بهره) نمى‏توانند گرفت و خداوند گروه کافران را راهنمایى نمى‏کند».
برخی از مفسران این قسمت را مثال برای صدقه با منت و اذیت دانسته‌اند[۱۸] که در این صورت مثال دوم برای اصل بحث می‌باشد و معنا همان‌گونه که امام صادق(ع) ذیل روایتی فرموده‌اند، چنین می‌شود: «کسی صدقه دهد و سپس منت گذاشته و یا اذیت کند، صدقه خود را باطل کرده است، همان‌گونه که خاکی که بر روی سنگ است در اثر باران از بین می‌رود».[۱۹]
البته برخی دیگر از مفسران معتقدند؛ ضمیر در کلمه «فَمَثَلُهُ» به کلمه «الذى» در جمله «الذى یُنْفِقُ مالَهُ» بر مى‏گردد، پس مثالى که در آیه زده شده براى کسى است که مال خود را به منظور خودنمایى انفاق مى‏کند.[۲۰]
 

 منبع:اسلام کوئست


[۱]. بقره،‌ ۲۶۴.

[۲]. آقا جمال خوانساری، محمد، شرح بر غرر الحکم و درر الکلم، محقق، مصحح، حسینی ارموی محدث، جلال‌الدین، ج ۳، ص ۱۰۰، دانشگاه تهران، چاپ چهارم، ۱۳۶۶ش.

[۳]. فیومی، احمد بن محمد، المصباح المنیر، ج ‏۲، ص ۵۸۱، قم، منشورات دار الرضی، چاپ اول، بی‌تا.

[۴]. طبرسی، علی بن حسن، مشکاه الأنوار فی غرر الأخبار، ص ۳۱۲، نجف اشرف، المکتبه الحیدریه، چاپ دوم، ۱۳۸۵ق.

[۵]. راغب اصفهانی، حسین بن محمد، مفردات ألفاظ القرآن، تحقیق، داودی، صفوان عدنان، ص ۷۱، دمشق، بیروت، دارالقلم‏، الدار الشامیه، چاپ اول، ۱۴۱۲ق.

[۶]. ابن عجیبه، احمد بن محمد، البحر المدید فی تفسیر القرآن المجید، تحقیق، قرشی رسلان، احمد عبدالله، حسن عباس زکی، ج ۱، ص ۲۹۸، قاهره، ۱۴۱۹ق.

[۷]. طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، مقدمه، بلاغی‏، محمد جواد، ج ۲، ص ۶۵۰، تهران، ناصر خسرو، چاپ سوم، ۱۳۷۲ش.
کبیر مدنی، سید علیخان، ریاض السالکین فی شرح صحیفه سید الساجدین، محقق، مصحح، حسینی امینی، محسن، ج ۱، ص ۳۰۷، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ اول، ۱۴۰۹ق؛ حقی بروسوی،  اسماعیل، تفسیر روح البیان، ج ۱، ص ۴۲۲، دارالفکر، بیروت، بی‌تا.

[۸]. قمی، علی بن ابراهیم، تفسیر القمی، محقق، مصحح، موسوی جزائری، سید طیب، ج ۱، ص ۹۱، دار الکتاب، قم، ۱۴۰۴ ق.

[۹]. ابن کثیر دمشقی، اسماعیل بن عمرو، تفسیر القرآن العظیم، تحقیق، شمس الدین، محمد حسین، ج ۱، ص ۵۳۳، بیروت، دار الکتب العلمیه، منشورات محمدعلی بیضون، چاپ اول، ۱۴۱۹ق.

[۱۰]. مغنیه، محمد جواد، تفسیر الکاشف، ج ۱، ص ۴۱۵، تهران، دار الکتب الإسلامیه، چاپ اول، ۱۴۲۴ق.

[۱۱]. مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج ۲، ص ۶۵۰.

[۱۲]. مجلسی، محمد باقر، مرآه العقول فی شرح أخبار آل الرسول، محقق، مصحح، رسولی، سید هاشم، ج ۱۰، ص ۲۲۰، تهران، ‌دار الکتب الإسلامیه، چاپ دوم، ۱۴۰۴ق.

[۱۳]. بقره،‌ ۲۶۴.

[۱۴]. ابن منظور، محمد بن مکرم، لسان العرب، محقق، مصحح، میر دامادی، جمال الدین،‏ ج ۱۴، ص ۲۹۹، بیروت،  دار الفکر للطباعه و النشر و التوزیع، دار صادر، چاپ سوم، ۱۴۱۴ق.

[۱۵]. بیضاوی، عبدالله بن عمر، انوار التنزیل و اسرار التأویل، تحقیق، المرعشلی‏، محمد عبد الرحمن، ج ۱، ص ۱۵۸، بیروت، دار احیاء التراث العربی، چاپ اول، ۱۴۱۸ق.

[۱۶]. طباطبایی، سید محمد حسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج ۲، ص ۳۸۹، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ پنجم، ۱۴۱۷ق.

[۱۷]. بقره،‌ ۲۶۴.

[۱۸]. فخرالدین رازی، ابوعبدالله محمد بن عمر، مفاتیح الغیب، ج ۷، ص ۴۳، بیروت، دار احیاء التراث العربی، چاپ سوم، ۱۴۲۰ق.

[۱۹]. تفسیر القمی، ج ۱، ص ۹۱.

[۲۰]. فیض کاشانی، ملامحسن، تفسیر الصافی، تحقیق، اعلمی، حسین، ج ۱، ص ۲۹۶، تهران، الصدر، چاپ دوم، ۱۴۱۵ق؛ المیزان فی تفسیر القرآن، ج ‏۲، ص ۳۹۰.