در تفسیر تسنیم آمده: «چون خداوند اول مواد خام را ابداع مى کند، انشاى آن مواد خام از شىء نیست؛ چنان که لا شىء هم نیست؛ زیرا در فرض اول قِدَم آن شىء لازم مى آید و در فرض دوم، مبدأیت قابلى لا شىء، در حالى که هم قِدَم غیر خدا محال است و هم مبدأیت قابلى عدم و نقیض من شىء، من لا شىء نیست، بلکه لا من شىء است» (ج ۴، ص ۴۵۱). الف. معنی «من شیء» و «من لا شیء» روشن است، امّا معنی «لا من شیء» چیست؟ این‏که بگوییم خداوند اشیاء را «لا من شیء» خلق کرده به چه معناست و چه فرقی با «من لا شیء» دارد؟ ب. آیا این سخن خلاف صریح قرآن نیست که می‏فرماید: «وَ قَدْ خَلَقْتُک مِنْ قَبْلُ وَ لَمْ تَک شَیْئاً» (مریم/۹)، زیرا در این آیه شریفه می‏فرماید که تو هیچ نبودی، یعنی لا شیء بودی، و من تو را در حالی‏که لا شیء بودی (لم تکُ شیئاً) خلق کردم.

پاسخ اجمالی

خلق بدون استفاده از چیزی (لا من شیء)، تعبیری یکتاپرستانه تر از آفرینش از نا چیز (من لا شیء) است که حتی عنوانی فرضی و خیالی به نام “لا شیء” که از ازل مفروض بوده ولی فعلیت نداشته را نیز نفی می کند. در ضمن این موضوع در ارتباط با ماده اولیه و خام جهان آفرینش بوده و در مورد انسان نیست، چون می دانیم که انسان از ماده دیگری به نام خاک آفریده شده است.

پاسخ تفصیلی

در پاسخ باید گفت که صاحب این تفسیر گرانقدر، یقینا جهان مادی موجود را قدیم و ازلی ندانسته، بلکه در چگونگی پیدایش آن سه فرض را مطرح کرده است و برداشت نهایی خویش را با استدلالاتی به شرح ذیل ارائه داده است:

۱ – خداوند ماده اولیه و خام را از “شیء” و چیز دیگری آفریده باشد که در این صورت، هر چند ماده اولیه، قدیم و ازلی نیست، اما آن چیزی که شالوده آفرینش ماده اولیه است ازلی خواهد بود. این فرض، وجود چیزی ازلی غیر از خدا را ثابت می کند که مورد پذیرش یکتاپرستان نیست.

 

۲ – آفرینش ماده اولیه از “لا شیء” بوده است. در این فرض ما عنوانی عدمی و متناقض با “شیء” را به نام “لاشیء” تصور کرده و آن را مبدأ آفرینش می پنداریم.

این نظریه پرداز دینی، حتی چنین فرضی را نیز با توحید خالص سازگار ندانسته و وجود عنوانی فرضی به نام “لا شیء” که در اندرون خود قابلیت “شیء” شدن دارد را مستلزم ازلی بودن چنین عنوان و یا مبدأیت قابلی آن دانسته و چنین حدی از وجود فرضی را نیز مخالف توحید می پندارد.

 

۳ – نظریه نهایی ایشان آن است که ماده اولیه، نه از “شیء” واقعی و نه از “لا شیء” فرضی، آفریده نشده است، بلکه عبارت بهتر آن است که بگوییم آن ماده خام از چیزی آفریده نشده است(لا من شیء) تا دچار عنوانی خیالی و فرضی نشویم که قدمت اعتباری داشته باشد.

 

در ضمن توجه داشته باشید که اولا آیه موجود در پرسش نیز، خلقت از “لا شیء” را نمی فهماند، بلکه بیان می دارد که تو ای انسان چیزی نبودی نه آنکه “لا شیء” بودی! و ثانیا آیه، ارتباطی با این بخش از تفسیر ندارد، چون تفسیر در صدد بیان چگونگی خلقت اولین ماده خام است که دیگر مواد با استفاده از آن ساخته شده اند، اما آن آیه در ارتباط با خلقت انسان است که عنصر مادی او از مواد خام دیگری چون خاک و گل آفریده شده و چنین آفرینشی نیز بارها در قرآن با عباراتی چون “فَإِنَّا خَلَقْناکُمْ مِنْ تُراب‏[۱]، وَ لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسانَ مِنْ سُلالَهٍ مِنْ طین‏[۲]و … مورد تأکید قرار گرفته است و اگر در آیه مورد نظرتان بیان شده که انسان قبلا چیزی نبوده، معنایش آن است که او قبل از شکل گیری به حالت فعلی چیز ارزشمند و قابل ذکری نبوده است چنانچه پروردگار در آیه دیگری این مطلب را صراحتا بیان می فرماید:

” هَلْ أَتى‏ عَلَى الْإِنْسانِ حینٌ مِنَ الدَّهْرِ لَمْ یَکُنْ شَیْئاً مَذْکُورا“.[۳]

 

منبع:اسلام کوئست


[۱] حج، ۵.

[۲] مؤمنون، ۱۲.