«أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّیْطَانِ الرَّجِیمِ»

«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ‏ * رَبِّ اشْرَحْ لی‏ صَدْری * وَ یَسِّرْ لی‏ أَمْریَ * وَ احْللْ عُقْدَهً مِنْ لِسانی‏ * یَفْقَهُوا قَوْلی‏»[۱].

«الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ العَالَمینَ وَ الصّلَاهُ عَلَی خَاتَمِ الْمُرْسَلِینَ طَبِیبِنا حَبیِبنَا شَفِیعِ ذُنوبِنَا أَبِی الْقَاسِمِ مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الْمَعْصُومِینَ سِیَّمَا الْحُجَّهُ بَقِیَّهِ اللهِ فِی الْعَالَمِینَ عَجَّلَ اللهُ فَرَجَهُ وَ رَزَقَنَا اللهُ صُحبَتَهُ وَ اللَّعْنُ عَلَی أَعْدَائِهِمْ أَجْمَعِینَ إالی یوم الدّین».

عبادت های بی وقفه ی رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم

«یَا أَیُّهَا الْمُزَّمِّلُ * قُمِ اللَّیْلَ إِلَّا قَلِیلًا * نِصْفَهُ أَوِ انْقُصْ مِنْهُ قَلِیلًا * أَوْ زِدْ عَلَیْهِ وَرَتِّلِ الْقُرْآنَ تَرْتِیلًا* إِنَّا سَنُلْقِی عَلَیْکَ قَوْلًا ثَقِیلًا[۲]»؛ (الا ای رسولی که در جامه (فکرت و خاموشی) خفته‌ای. (هان) شب را (به نماز و طاعت خدا) برخیز مگر کمی. که نصف یا چیزی کمتر از نصف باشد (به استراحت پرداز). یا چیزی بر نصف بیفزا و به تلاوت آیات قرآن با توجه کامل مشغول باش. ما کلام بسیار سنگین (و گرانمایه قرآن) را بر تو القا می‌کنیم(. درباره سوره مبارکه مزمل مطالبی را بیان کردیم و عرض شد که مزّمل یا مدّثر نشان دهنده ی حال بدِ پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) نمی باشد. خداوند متعال می خواهند بفرمایند که منافاتی با قیام ندارد. یعنی چیزی است که می خواهد به مردم بگوید که حتی حالِ تزّمل شما هم می تواند قیام باشد؛ هم قیام بیرونی و هم قیام درونی؛ «قُمِ اللَّیْلَ إِلَّا قَلِیلًا». احتمالاً در تمام شرایط این گونه بوده است. در صورتی که بعضی تدثر و تزمل را گمان می کنند که معنی خوب و استراحت دارد؛ در صورتی که این گونه نیست. به هر حال پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) جامه ای به خودشان پیچیده بودند و خداوند هم می فرمایند با همین حال به قیام بپرداز و همان گونه که مشخص است هیچ نوع تغییری در آن اتفاق نمی افتد و هیچ نوع اشاره ای هم به خستگی و درماندگی و این موارد ندارد و تربیتِ الهی است که این پیام را به پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) برساند که میدان برای تو وسیع است و این گونه نیست که باید منتظر بمانی تا حال خوبی پیدا کنی و بعد به عبادت خدا بپردازی، بلکه با همین حالی که داری «قُمِ اللَّیْلَ إِلَّا قَلِیلًا * نِصْفَهُ أَوِ انْقُصْ مِنْهُ قَلِیلًا».

  • سؤال: حاج آقا عرایض بنده با فرمایشات شما در تضاد است؟
  • پاسخ حضرت استاد: خیر در تضاد نیست؛ منتها آن چیزی که بسیار بزرگ می کنند، این است که حضرت می خواستند استرحت کنند اما خداوند به ایشان فرمودند که وقت استراحت نیست. مشخص هم نیست که این حرف ها را از کجا می آورند! پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) به جبهه آمده اند و خداوند هم ایشان را تشویق و کمک می کنند و به ایشان می فرمایند که در همه ی حالات می توانی «قیام لیل» داشته باشی و برای خودت و دیگران هم «قیام نهار» داشته باشی.
  • سؤال: حاج آقا یکی از مؤید های این موضوع که پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) خسته نبودند را می توان گفت این است که خداوند به ایشان می فرماید نیمی از شب را قیام کن و این موضوع مهمی است.
  • پاسخ حضرت استاد: ولی در ادامه می فرماید که خدا می داند؛ «إِنَّ رَبَّکَ یَعْلَمُ أَنَّکَ تَقُومُ أَدْنَى مِنْ ثُلُثَیِ اللَّیْلِ وَنِصْفَهُ وَثُلُثَهُ وَطَائِفَهٌ مِنَ الَّذِینَ مَعَکَ وَاللَّهُ یُقَدِّرُ اللَّیْلَ وَالنَّهَارَ عَلِمَ أَنْ لَنْ تُحْصُوهُ فَتَابَ عَلَیْکُمْ فَاقْرَءُوا مَا تَیَسَّرَ مِنَ الْقُرْآنِ عَلِمَ أَنْ سَیَکُونُ مِنْکُمْ مَرْضَى وَآخَرُونَ یَضْرِبُونَ فِی الْأَرْضِ یَبْتَغُونَ مِنْ فَضْلِ اللَّهِ وَآخَرُونَ یُقَاتِلُونَ فِی سَبِیلِ اللَّهِ فَاقْرَءُوا مَا تَیَسَّرَ مِنْهُ وَأَقِیمُوا الصَّلَاهَ وَآتُوا الزَّکَاهَ وَأَقْرِضُوا اللَّهَ قَرْضًا حَسَنًا وَمَا تُقَدِّمُوا لِأَنْفُسِکُمْ مِنْ خَیْرٍ تَجِدُوهُ عِنْدَ اللَّهِ هُوَ خَیْرًا وَأَعْظَمَ أَجْرًا وَاسْتَغْفِرُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِیمٌ[۳]»؛ (خدا به حال تو آگاه است که تو و جمعی هم از آنان که با تواند (اغلب) نزدیک دو ثلث یا نصف یا (لا اقل) ثلث شب را همیشه به طاعت و نماز می‌پردازید، و خدا (گردش) شب و روز را مقدّر می‌کند، خدا می‌داند که شما هرگز تمام ساعات شب را (به عبادت) ضبط نخواهید کرد لذا از شما (اوقات خواب و کارهای دیگر را) در گذشت تا هر چه (از شب را بی‌مشقت و) آسان است به تلاوت قرآن پردازید. خدا بر احوال شما آگاه است که برخی مریض و ناتوانند و برخی به سفر از کرم خدا روزی می‌طلبند و برخی در راه خدا به جنگ و جهاد مشغولند، پس در هر حال آنچه میسّر و آسان باشد به قرائت قرآن پردازید و نماز به پا دارید و زکات مالتان (به فقیران) بدهید و به خدا قرض نیکو دهید (یعنی برای خدا به محتاجان احسان کنید و قرض الحسنه دهید)، و هر عمل نیک برای آخرت خود پیش فرستید (پاداش) آن را البته نزد خدا بیابید و آن اجر و ثواب آخرت (که بهشت ابد است، از متاع دنیا) بسی بهتر و بزرگتر است، و دایم از خدا آمرزش طلبید که خدا بسیار آمرزنده و مهربان است). یعنی پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) همین گونه بوده اند و آیات کریمه ای که می فرماید: «طه * مَا أَنْزَلْنَا عَلَیْکَ الْقُرْآنَ لِتَشْقَى[۴]»؛ (طه (ای مشتاق حق و هادی خلق). ما قرآن را از آن بر تو نازل نکردیم که (از کثرت عبادت خدا و جهد و کوشش در هدایت خلق) خویشتن را به رنج درافکنی) در روایت آمده است که پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) بر اثر کثرت قیام پاهای مبارک شان وَرَم کرده بود و خداوند متعال در آن جا در حالِ کنترل کردن ایشان هستند. پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) شیدا و دل داده ی حضرت حق بودند و اگر تسکین های الهی نبود، ایشان خودشان را هلاک می کردند. هم در هدایت مردم و هم در ارتباطات فردی شان این گونه بودند. در آن جا می فرماید: «لَعَلَّکَ بَاخِعٌ نَفْسَکَ أَلَّا یَکُونُوا مُؤْمِنِینَ[۵]»؛ ((ای رسول ما) تو چنان در اندیشه هدایت خلقی که خواهی جان عزیزت را از غم اینکه ایمان نمی‌آورند هلاک سازی!) و در جای دیگر می فرماید: «مَا أَنْزَلْنَا عَلَیْکَ الْقُرْآنَ لِتَشْقَى». در سوره مبارکه مدّثر عبارت «قُمْ فَأَنْذِرْ[۶]»؛ (برخیز و به اندرز و پند، خلق را خدا ترس گردان) را به کار برده است و مربوط به انذار و هدایت و ارتباط خلقی است و در جای دیگر ارتباط خالقی مد نظر می باشد. این دو مکمّل یکدیگر هستند و اصلاً اینجور نبوده که رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) بخواهند استراحتی کنند؛ ایشان اصلاً استراحتی نداشتند.

بار سنگین پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم

«أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّیْطَانِ الرَّجِیمِ»

«إِنَّ نَاشِئَهَ اللَّیْلِ هِیَ أَشَدُّ وَطْئًا وَأَقْوَمُ قِیلًا[۷]»؛ (البته نماز شب (و دعا و ناله سحر) بهترین شاهد اخلاص و صفای قلب و دعوی صدق ایمان است). خداوند متعال پیامبرش (صلی الله علیه و آله و سلم) را مأمور به قیام لیل کرد و ایشان را در مقدار آن و ساعاتی که انتخاب می کنند، مخیّر کردند؛ ولی در قیام لیل که نماز شب هست، همراه آن «وَرَتِّلِ الْقُرْآنَ تَرْتِیلًا» باشد و یا این گونه نیست و در متن نماز قرآن را ترتیل کند. قرآن نباید لقلقه ی زبان باشد و باید مبیّن باشد. خوراک الهی و مائده ی آسمانی است و باید آرام آرام آن را هضم کرد. لذا باید آن را با تلمُذ نوش جان کرد و نباید این گونه باشد که سریع و با عجله و با یک قرائت ساده پیش بروید. قرآن مائده است و دارای تشریفاتی می باشد و باید با آرامشی همراه باشد. آیات بهشتی و آیات جهنّمی هرکدام نقش خودشان را ایفا می کنند؛ توجّه به جمال و جلال الهی باید در جای خودشان رعایت شوند. «إِنَّا سَنُلْقِی عَلَیْکَ قَوْلًا ثَقِیلًا» با مصادیقی که بیان کردیم، ثقیل یعنی بار سنگینی روی دوش شماست و اگر این قیام لیل نباشد، این بار به مقصد نخواهد رسید و در همه ی امور به همین صورت است. آن چیزی که کار را به انسان آسان می کند، مددِ الهی است و تا خداوند کمک نکنند، انسان نمی تواند بارش را به مقصد برساند. «أَلَمْ نَشْرَحْ لَکَ صَدْرَکَ * وَوَضَعْنَا عَنْکَ وِزْرَکَ [۸]»؛ ((ای رسول گرامی) آیا ما تو را (به نعمت حکمت و رسالت) شرح صدر (و بلندی همّت) عطا نکردیم؟ و بار سنگین (گناه) را (به اعطای مقام عصمت) از تو برداشتیم) این شرح صدر با بندگی و یادِ خداوند محقق می شود و خداوند متعال سنگین ترین بار در عالَم امکان را بر دوش نبی مکرم اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) قرار داده اند؛ لذا هم خودِ بار سنگین است چون رسالتِ ابدی و ازلی می باشد و روی دوش رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) قرار داده شده است؛ امانتی که به همه ی انبیاء داده شده بود، جمع شده و به صورت یکجا روی دوش پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) قرار گرفته است و باید تا روز قیامت خوراک این نسل را تأمین و تضمین کند؛ زیرا قول ثقیل است. البته اجرای عدالت ثقیل است؛ مقابله با کفّار ثقیل است؛ تحمّل منافقین ثقیل است؛ معارف بلندِ دین و خوراندنِ آن ها به انسان های ضعیف کار آسانی نیست؛ سهمِ آیندگان را به امانت سپردن (که منظور از امانت، همان ولایت امیرالمؤمنین علیه السلام می باشد) بسیار سنگین و بار ثقیل است و یک بار عظیمی مانند این ها بدون مدد گرفتن از برکاتِ سحر عملی نیست و این موضوع را توضیح هم می دهند؛ «إِنَّ نَاشِئَهَ اللَّیْلِ هِیَ أَشَدُّ وَطْئًا وَأَقْوَمُ قِیلًا»؛ «ناشئه الیل» مصدر و یا اسم فاعل است؛ از واژه ی «ناشئه» دو گونه می توان برداشت کرد؛ یک مورد این است که «ناشئه» به معنی حادثه باشد و این که در شب قیام دارد، خداوند به کارهایی که ایشان انجام می دهند، لحظه به لحظه انرژی و نور می دهد و ایشان از غیب عالَم مایع می گیرند تا در طول روز بتواند خوراک عالمیان را تأمین کنند. در روایت داریم که می فرماید: (مُحَمَّدِ بْنِ اَلْأَشْعَثِ عَنْ مُوسَى بْنِ إِسْمَاعِیلَ بْنِ مُوسَى بْنِ جَعْفَرٍ عَنْ أَبِیهِ عَنْ آبَائِهِ عَلَیْهِمُ السَّلاَمُ قَالَ قَالَ رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ :«عَدَدُ دَرَجِ اَلْجَنَّهِ عَدَدُ آیِ اَلْقُرْآنِ فَإِذَا دَخَلَ صَاحِبُ اَلْقُرْآنِ اَلْجَنَّهَ قِیلَ لَهُ اِرْقَأْ وَ اِقْرَأْ لِکُلِّ آیَهٍ دَرَجَهٌ فَلاَ تَکُونُ فَوْقَ حَافِظِ اَلْقُرْآنِ دَرَجَهٌ[۹]»)؛ (تعداد درجات بهشت به تعداد آیه هاى قرآن است، هنگامى که اهل قرآن وارد بهشت شود به او گفته مى شود قرآن بخوان و بالا برو، براى هر آیه اى درجه اى است، بنابراین بالاترین درجه از آنِ حافظان قرآن است) قبل از این خداوند متعال می فرماید: «وَرَتِّلِ الْقُرْآنَ تَرْتِیلًا» و سپس می فرماید درجات قربِ الهی به عدد آیات قرآن کریم است و این حرکت سیری است که «مِن حَرَمٍ اِلی حَرَم» از حرم خارج نمی شود تا گرفتار حرم شود. همیشه در حریم و در حرم است، سیر در اسماء الهی می کند و درجات قرب را بالا می رود.

سیر شبانه انسان

در هر مرحله ای یک حادثه ی جدیدی وجود دارد. در نماز هم به همین صورت است؛ در ابتدای نماز انسان قائم است و از دنیا اعراض می کند. «إِنِّی وَجَّهْتُ وَجْهِیَ لِلَّذِی فَطَرَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ حَنِیفًا وَمَا أَنَا مِنَ الْمُشْرِکِینَ[۱۰]»؛ (من با ایمان خالص روی به سوی خدایی آوردم که آفریننده آسمانها و زمین است و من هرگز از مشرکان نیستم). ولی به تدریج وقتی معرفت انسان بالا می رود، با حالت خضوع به انحنا در می آید و دیگر نمی تواند کمر خود را راست کند. در آن مرحله هم معرفت جدیدی برای انسان حادث می شود که باید به مرحله ی فنا برسد و این مرحله فنای اول مقدمه فناء نهایی است که دیگر انسان مطلقا فنای خودش را هم نمی بیند. «إِنَّ نَاشِئَهَ اللَّیْلِ هِیَ أَشَدُّ وَطْئًا وَأَقْوَمُ قِیلًا» یعنی این حوادث نوری و حوادث ارتقایی که در دل شب وجود دارد، پای انسان را محکم تر می کند و انسان را پابرجا می کند. دیگر طوفان ها و سختی هایی که برای انسان پیش می آید، او را نمی لرزاند و همان گونه که در روایت شریف می فرماید: «المُؤمِنُ کَالجَبَلِ الرّاسِخِ لاتُحَرِّکُهُ العَواصِفُ[۱۱]»؛ (مؤمن، چونان کوه استواری است که طوفان ها او را تکان نمی دهد). این انوار شب و سیر شبانه است و درجات قربی است که «أَشَدُّ وَطْئًا وَأَقْوَمُ قِیلًا» هستند.

خب همیشه در حال ذکر گفتن هستید اما هیچ ذکری افضل از ذکر شب نیست؛ انسان در ذکر شب تمرکزی دارد و حضور قلبی دارد؛ لذا فضای عمومی عالَم در دل شب و خصوصاً در وقت سحر یک آمادگی و زمینه های خاصی دارد؛ لذا آن زمانی که ذکر «لا اله الا الله» و یا ذکر «سبحان الله» می گویید، از قولی که در روز «سبحان الله» و «الحمدلله» بگویید اَقوم است؛ «وَبِالْأَسْحَارِ هُمْ یَسْتَغْفِرُونَ[۱۲]»؛ (و سحرگاهان از درگاه خدا طلب آمرزش و مغفرت می‌کردند) استغفار هنگام سحر «وَأَقْوَمُ قِیلًا» هست؛ قیل به همان معنای قول است؛ این اذکار زبانی که شما در طول روز می گویید، آن تمرکز و حضور قلبی در روز وجود ندارد و قوام آن در شب است که از همه اوقات اَقوم است.

ظرفیت شب در مقایسه با ظرفیت روز

برداشت دیگری که از کلمه «ناشئه» می شود، انشاء از همان نشیء نماست و راغب هم این معنی را آورده است. «إِنَّ نَاشِئَهَ اللَّیْلِ هِیَ أَشَدُّ وَطْئًا» این تربیت انسان که در عبادات پیش بینی شده است و انسان با عبودیّت الهی مشمول ربوبیّت حق می شود؛ در کتاب شریف مصباح الشریعه از قول حضرت امام جعفر صادق علیه السلام آمده است که می فرمایند: «العُبودِیَّهُ جَوْهَرَهٌ کُنْهُهَا الرُّبُوبِیَّهُ[۱۳]»؛ (بندگى گوهرى است که باطن آن ربوبیت است). اگر این عبودیت خالص باشد و حضور شدیدی داشته باشد، در آن جا مرحله ای پیش می آید که دیگر انسان خودش نیست و ریشه در ربوبیّت الهی دارد. این نشیء و نمایی که انسان در پرداز دلش و تربیت باطنش و رشد معنوی و نوری اش اتفاق می افتد، «أَشَدُّ وَطْئًا وَأَقْوَمُ قِیلًا» است. شب ظرف رشد قلب پاک است. حضرت امام حسن عسکری علیه السلام می فرمایند: «إنّ الوصول الی الله سفرٌ لا یُدرک الاّ بالامتطاء اللیل[۱۴]»؛ (وصول به خدا و نِیل به مقام قُرب الهی یک راه طولانی است و پیمودن این راه طولانی مرکب می‌خواهد و بهترین و راهوارترین مرکب این سفر، نماز شب است). اگر کسی می خواهد به سوی خدا سفر کند، باید بر مرکب شب سوار شود. سیر در آن روایت و تعبیر به مرکب شب در این روایت، این آیه را بیشتر روشن می کند و برداشت دوم این زمینه را فراهم می کند که ما بدانیم شب معراج داریم و باید بالا برویم. باید مانند آیه شریفه «أَلَمْ تَرَ کَیْفَ ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلًا کَلِمَهً طَیِّبَهً کَشَجَرَهٍ طَیِّبَهٍ أَصْلُهَا ثَابِتٌ وَفَرْعُهَا فِی السَّمَاءِ[۱۵]»؛ ((ای رسول) آیا ندیدی که چگونه خدا کلمه پاکیزه را به درخت پاک و زیبایی مثل زده که اصل ساقه آن برقرار باشد و شاخه آن به آسمان (رفعت و سعادت) بر شود؟) شجره ی طیبه باشیم. اگر شجره ی ایمانِ ما بخواهد اوج بگیرد و ثمره اش از عرش پوششی برای جان دیگران باشد، پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) در شب میوه ها را می پختند و در روز به خوراک مردم می دادند. هر کسی بخواهد معراج و سیر باطنی داشته باشد، وقتِ آن شب است؛ «إِنَّ نَاشِئَهَ اللَّیْلِ هِیَ أَشَدُّ وَطْئًا». لذا معراج های پیامبر اکر (صلی الله علیه و آله و سلم) عموماً شب بوده است و حضرت موسی علیه السلام در شب به مقام قرب رسیده اند؛ در صورتی که روز هم بوده اما قرآن کریم از روز یادی نمی کند؛ «وَوَاعَدْنَا مُوسَى ثَلَاثِینَ لَیْلَهً وَأَتْمَمْنَاهَا بِعَشْرٍ فَتَمَّ مِیقَاتُ رَبِّهِ أَرْبَعِینَ لَیْلَهً وَقَالَ مُوسَى لِأَخِیهِ هَارُونَ اخْلُفْنِی فِی قَوْمِی وَأَصْلِحْ وَلَا تَتَّبِعْ سَبِیلَ الْمُفْسِدِینَ[۱۶]»؛ (و ما با موسی سی شب وعده قرار دادیم و ده شب دیگر بر آن افزودیم تا آنکه زمان وعده پروردگارش به چهل شب تکمیل شد. و موسی به برادر خود هارون گفت: تو اکنون جانشین من در قوم من باش و راه صلاح پیش گیر و پیرو راه اهل فساد مباش). آیات دیگری هم داریم که خداوند متعال به شب باطنی عطا فرموده اند؛ چون زمان مانند مکان ملکوت دارد. همان گونه که نماز در مسجد با نماز در منزل تفاوت دارد و نماز در مسجد الحرام و مسجد کوفه یا مشاهد مشرفه با نماز در بیابان و کوه و دشت و طبیعت متفاوت است. چرا این گونه است؟ مرمر سنگی است که از کوه آورده اند این عتبه ای که ما بر آن بوسه می زنیم شاید تا دیروز درختی بوده است و حتی در کنار آن زباله ای هم ریخته بودند؛ ولی در آن جا ملکوتی پیدا کرده است و متفاوت شده است. زمان هم به همین صورت است؛ همان گونه که مطابق آیه شریفه «لَیْلَهُ الْقَدْرِ خَیْرٌ مِنْ أَلْفِ شَهْرٍ[۱۷]»؛ (شب قدر از هزار ماه بهتر و بالاتر است) شب و روز از نظر ملکوت با یکدیگر متفاوت هستند. لذا رشدی که خداوند در ظرف شب قرار داده متفاوت است. عبادتی که شما در ظرف شب می ریزید با عبادتی که در ظرف روز می ریزید، متفاوت است. این ظرف، ظرفی است که اکسیر بالا آن را زودتر تبدیل می کند؛ لذا «أَشَدُّ وَطْئًا» هست؛ قوام با آن ثباتی که انسان در عبادت شب به دست می آورد، و روزها در برابر امواج سهمگین این دریایی که در آن افتاده است و در حال شنا کردن است، اگر نتواند آن قدرت شب را به دست بیاورد، امواج مخالف روز دست و پای او را می شکند و جلوی حرکت انسان را می گیرد. چون شب باطن و ملکوتی دارد و دارای ظرفیت ویژه ای است که روز آن ظرفیت و ملکوت را ندارد. خداوند متعال انسان ها را به هادیان، مبلغین، علما و خلفای رُسُل توجّه می دهد؛ زیرا این ها مانند پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) هستند. «إِنَّ لَکَ فِی النَّهَارِ سَبْحًا طَوِیلًا[۱۸]»؛ (تو را روز روشن (در طلب روزی) وقت کافی و فرصت وسیع است) چون پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) در روز وقت کافی دارند و باید مردم را با این کشتی به ساحل برسانند، سوخت این کشتی را باید در شب تأمین کنند. تعبیر جالبی که حضرت آقا در مورد شهید حاج قاسم سلیمانی و موشک ها داشتند، فرمودند حضور مردم «یَدُ اللهِ مَعَ الْجَمَاعَهِ[۱۹]»؛ (دست خدا با جمعیّت است) است و این حضور سوخت موشک هایی بود که به پایگاه امریکایی اصابت کردند. و این سوختی که باید در طول روز کشتی هدایت و حرکت عالمی را تسریع کند و به ساحل برساند، این سوخت در شب تأمین می شود و خداوند همچنین ذخیره ای را برای روز قرار نداده اند. «إِنَّ نَاشِئَهَ اللَّیْلِ هِیَ أَشَدُّ وَطْئًا» دارای دو خصوصیت است: یکی این است که از نشاءِ شب ثبات حاصل می شود و مورد دوم این است که انسان به هدف می رسد. تیرِ دعا در شب به هدف می خورد. کبوترِ دعا شب در آشیانه خویش آرام و قرار می گیرد. اما در روز موانع زیاد و حجاب های فراوانی وجود دارد. لذا خداوند متعال شب را برای پیامبرش (صلی الله علیه و آله و سلم) زمینه ی سوخت گیری قرار داده است؛ زیرا اگر بخواهی در روز حرکت سریع داشته باشید، باید در شب سوخت آن را تأمین کنید. و خداوند متعال به پیامبر می فرمایند باید این نور و انرژی را در دل های مستعد بیفشانی تا بذر ایمان بروید و هدایت تو هدایت جهانی باشد؛ «إِنَّ لَکَ فِی النَّهَارِ سَبْحًا طَوِیلًا». تو در روز سبح طویل داری و این ها با یکدیگر مرتبط هستند. شب و روز حمایت کننده ی یکدیگر هستند. اگر انسان در روز مراقبه نداشته باشد، نمی تواند در شب به آن چشمه و منبع برسد. وقتی از جناب سلمان سؤال پرسیدند: «اِنّی لا اَقْوی عَلَی الصَّلاهِ بِاللَّیْلِ. فَقالَ: لا تَعْصَ اللهَ بِالنَّهارِ[۲۰]»؛ (من بر نماز شب قدرت ندارم (دلم می‌خواهد، ولی نمی‌توانم). فرمود: روز گناه نکن (تا در شب بتوانی از خواب به پا خیزی و توفیق خواندن نماز شب را بیابی)) معصیت روز حجاب شب می شود و انسان توفیق نماز شب پیدا نمی کند. نماز شبِ هم باعث می شود انسان در این دریای عظیم بتواند خودش را به ساحل نجات برساند. «إِنَّ لَکَ فِی النَّهَارِ سَبْحًا طَوِیلًا». و مورد دیگر این است که حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) می فرمایند: «وَ أَنْ تَخُوضُوا الْغَمَرَاتِ إِلَى الْحَقِّ[۲۱]»؛ (در راه حق خود را به سختی ها افکنید). این شنای در مرگ اختیاری یا شهادت طلبی است و یا شنای در عمق معارف حقّه است که باید موج ایجاد کند و این امواج در دل ها ایجاد حرکت کند و یا مجموعه ای از مشکلاتی که در روز وجود دارد، مانند تعلیم و تعلّم، تولید، کشاورزی، آبیاری، کسب و کار و تجارت که همگی در طول روز هستند که حضرت امام موسی کاظم (علیه السلام) فرمودند: «إنَّ لُقمانَ قالَ لاِبنِهِ: … یا بُنَیَّ، إنَّ الدُّنیا بَحرٌ عَمیقٌ، قَد غَرِقَ فیها عالَمٌ کَثیرٌ، فَلتَکُن سَفینَتُکَ فیها تَقوَى اللّه، وحَشوُهَا الإِیمانَ، وشِراعُهَا التَوَکُّلَ، وقَیِّمُهَا العَقلَ، ودَلیلُهَا العِلمَ، وسُکّانُهَا الصَّبرَ[۲۲]»؛ (لقمان به پسرش گفت: « . . . اى پسرم! دنیا دریاى عمیقى است که بسیارى در آن غرق شده اند؛ پس باید کشتىِ [نجات] تو در آن، پَروامندى از خداوند متعال باشد، و پُل تو ایمان به خدا، و بادبان کشتى ات توکّل، و متولّى آن، خرد، و راه نماى آن، دانش، و مسافر آن، شکیبایى»). این دنیا دریای عمیقی است و عالم بسیاری در آن غرق شده اند. اگر کسی می خواهد در این امواج و طوفان های سهمگین سالم به مقصد برسد، باید سوخت و نور لازم و آدرس دقیق را در شب دریافت کند. در طول شب آن را تولید و اخذ می کند و در روز آن را استفاده می کند. تولید معنویّت در شب است. تولید علم نیز در شب است.

برکات سحر

می گویند مرحوم آیت الله نجفی مرعشی (اعلی الله مقامه) منتظر اذان عمومی نمی ماندند و نمازشان را زود اقامه می کردند و به منزل می رفتند؛ اوایل شب می خوابیدند و نیمه شب بیدار می شدند و مطالعات و نوشته های ایشان و نماز شب را در طول شب انجام می دادند. واقعاً مطالعه ی سحر و بین الطلوعین با مطالعه روز و اول شب بسیار متفاوت است. سحر برکاتی دارد؛ «کَانُوا قَلِیلًا مِنَ اللَّیْلِ مَا یَهْجَعُونَ * وَبِالْأَسْحَارِ هُمْ یَسْتَغْفِرُونَ[۲۳]»؛ (از شب اندکی را خواب می‌کردند. و سحرگاهان از درگاه خدا طلب آمرزش و مغفرت می‌کردند). خداوند نوم را در شب قرار داده است ولی اگر کسی اهل سیر و سلوک باشد، چند قلت وجود دارد که یکی قلت نوم است. قلت نوم، قلت کلام، قلت طعام، ذکر دائم و خلوت به درون پنج چیزی هستند که ناقص های عالم را تکمیل می کنند. حال این آیه شریفه «إِنَّ نَاشِئَهَ اللَّیْلِ هِیَ أَشَدُّ وَطْئًا» هم باید از نظر کیفی بدانیم که کیفیت نماز در شب و آن حضوری که برای انسان حاصل می شود و آن دریافت هایی که برای او پیش می آید و معارفی که به انسان القا می شود و عظمتی که از خداوند در وجودش تجلی می کند، در روز عاید انسان نمی شود. این نوع حرکت معراجی در شب وجود دارد و نتیجه آن هم این است که قدم انسان راسخ می شود و اهل نماز شب مشمولِ هدایت الهی می شوند. «یُثَبِّتُ اللَّهُ الَّذِینَ آمَنُوا بِالْقَوْلِ الثَّابِتِ فِی الْحَیَاهِ الدُّنْیَا وَفِی الْآخِرَهِ وَیُضِلُّ اللَّهُ الظَّالِمِینَ وَیَفْعَلُ اللَّهُ مَا یَشَاءُ[۲۴]»؛ (خدا اهل ایمان را با عقیده ثابت در حیات دنیا و در آخرت پایدار می‌دارد و خداوند ستمکاران را به حال گمراهی وا می‌گذارد و خدا هر چه بخواهد (به اختیار مطلق) می‌کند) خداوند این ها را ثابت قدم می دارد. اگر انسان بخواهد این ثبات دنیوی و اخروی را حاصل کند، تربیت شب «أَشَدُّ وَطْئًا» است و اگر در میان اذکاری که به هدف می خورد و دعاهایی که به مقصد می رسد، اگر بخواهد اسبب باشد و به هدف بخورد، در شب اقوم و محکم تر است و خطا نمی رود. در روز مشخص نیست که انسان چه مقدار در نمازهایش حضور قلب دارد و به مقدار حضور قلب از نماز پذیرفته می شود. ولی در شب انسان مشغله ندارد و هوا هم تاریک است و انسان تابلو و چیزی را نمی بیند و مزاحمتی هم برای انسان وجود ندارد و در شب جاذبه ها و زرق و برق های دنیا انسان را مشغول نمی کند؛ به علاوه اینکه انسان در شب به امام خویش اتصال پیدا می کند. امام عصر (ارواحنا فداه) امامِ همه ی عبادت ها هستند. وقتی پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) نماز می خواندند، حضرت حجت (ارواحنا فداه) حالِ بُکاء و مناجات دارند، انسان نماز خودش را به نماز شبِ امام زمان (اواحنا فداه) وصل می کند و نماز ما همراه نماز حضرت به ملکوت می رسد. بنابراین مسئله ی شب در میان اهل سیر و سلوک از حساسیّتی برخوردار است و شِبه فریضه است و در بعضی از روایات از امام حسن عسکری (علیه السلام) و امام جعفر صادق (علیه السلام) داریم که فرموده اند: «و عَلَیک بصلاه اللّیل… فَاِنَّ مَن استَخَفَّ بِصَلاه اللّیل فَلَیسَ مِنّا[۲۵]»؛ (تو را به نماز شب سفارش می کنم؛ زیرا هر کسی نماز شب را سبک بشمارد از ما نیست). این روایت بسیار عجیب است؛ این نمی تواند شیعه ی کامل باشد و با ما سنخیتی داشته باشد. همچنین تأکیداتی که بزرگان ما مانند مرحوم آقا میرزا جواد آقای ملکی تبریزی و روایاتی که درباره نماز شب نقل فرموده اند، در یک روایت آمده است که سی سِرّ از اسرار در نماز شب نهفته است و در این روایت سی مورد آن آمده است و «مقام محمود» که رسیدن به مقام آدمیّت است و مقام آدمیّت خلافتِ مطلقِ خداوند است در گرو نماز شب است. «وَمِنَ اللَّیْلِ فَتَهَجَّدْ بِهِ نَافِلَهً لَکَ عَسَى أَنْ یَبْعَثَکَ رَبُّکَ مَقَامًا مَحْمُودًا[۲۶]»؛ (و بعضی از شب را به خواندن قرآن (در نماز) بیدار و متهجّد باش، که نماز شب خاص توست، باشد که خدایت تو را به مقام محمود (شفاعت کبری) مبعوث گرداند). «مقام محمود» یعنی هیچ نوع نقصی در وجود انسان باقی نمی ماند. در مرآتیِت اش به شفافیّت کامل می رسد و دیگر هیچ حجابی وجود ندارد، سراسر زندگی اش خدانما است و علامت به سوی پروردگار عالم است و انسان به این «مقام محمود» که جای ستایش مطلق است نائل نمی شود، مگر اینکه اهل تحجُّد باشد که خداوند به محمّد و آل محمّد (علیهم السلام) این توفیق را به همگی عنایت بفرماید.

 

راه تأمین نیروی حرکت در روز

منظور از آیه شریفه «إِنَّ لَکَ فِی النَّهَارِ سَبْحًا طَوِیلًا» این است که امیرالمؤمنین (علیه السلام) می فرماید: «حَتّی تَکُونَ اَعْمالی وَ اَوْرادی کُلُّها وِرْداً واحِداً[۲۷]»؛ (تا آنکه اعمال و اورادم هماهنگ، همسو و همواره باشد). اگر شب انسان نور باشد، روزش هم نورانی می شود. منظور از «سَبْحًا طَوِیلًا» یک احتمالش این است که اشتغالات روز، اشتغالات زیادی است و موجب این می شود که انسان آن حضور و تمرکز لازم را نداشته باشد ولی اگر بخواهیم بگوییم یک آهنگ دارد، باید بگوییم ناشئه ی شب باعث می شود که در روز بتوانیم از این امواج عبور کنیم. انسان در روز هم سیر الی الله می کند ولی سیر روز را حرکت شب تأیید می کند. این به انسان خط می دهد که در این سبح طویل موفق باشد. این تسبیحات هم که ما داریم از همین سبح است. «صِرَاطِ اللَّهِ الَّذِی لَهُ مَا فِی السَّمَاوَاتِ وَمَا فِی الْأَرْضِ أَلَا إِلَى اللَّهِ تَصِیرُ الْأُمُورُ»؛ (یعنی به راه خدا همان خدایی که هر چه در آسمان ها و زمین است همه ملک اوست، الا بدانید که رجوع تمام امور (عالم آفرینش) به سوی خداست). وقتی انسان در خودش شنا می کند، دائماً در حال رجوع است. گر این رجوع الی الله باشد، جمالِ الهی انانیت را آب می کند. این که خداوند را تنزیه می کنیم و «سبحان الله» می گوییم، توجّه به جلال خداوند است؛ جلالِ الهی تمام حجاب ها را می سوزاند و هر چیزی غیر از خدا هست را از بین می برد و انسانی که اهل تسبیح است، غرق در عبودیّت می شود و در غمرات این بحر شناگر می شود تا به ساحل نجات که همان وصال و قرب الی الله است، برسد. این هم احتمالی است که در آیه شریفه «إِنَّ لَکَ فِی النَّهَارِ سَبْحًا طَوِیلًا» وجود دارد. نمی خواهد بفرماید که چون در روز اشتغالات حاجب دارید، باید در شب این کار را انجام دهید تا در روز موفق باشید، بلکه می خواهد بفرماید که روز هم سبح طویل است ولی «أَشَدُّ وَطْئًا وَأَقْوَمُ قِیلًا» است. سبح روز مانند شب نیست و هم ثباتش متفاوت است و هم ثوابش متفاوت است. می خواهد بفرماید که باید این سیر روزانه را با نیروی شب تأمین کنید تا «اَوْرادی کُلُّها وِرْداً واحِداً» و «رِجَالٌ لَا تُلْهِیهِمْ تِجَارَهٌ وَلَا بَیْعٌ عَنْ ذِکْرِ اللَّهِ وَإِقَامِ الصَّلَاهِ وَإِیتَاءِ الزَّکَاهِ یَخَافُونَ یَوْمًا تَتَقَلَّبُ فِیهِ الْقُلُوبُ وَالْأَبْصَارُ[۲۸]»؛ (پاک مردانی که هیچ کسب و تجارت آنان را از یاد خدا و به پا داشتن نماز و دادن زکات غافل نگرداند و از روزی که دل و دیده‌ها در آن روز حیران و مضطرب است ترسان و هراسان اند) بشود. و یا مانند آیه شریفه «الَّذِینَ یَذْکُرُونَ اللَّهَ قِیَامًا وَقُعُودًا وَعَلَى جُنُوبِهِمْ وَیَتَفَکَّرُونَ فِی خَلْقِ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ رَبَّنَا مَا خَلَقْتَ هَذَا بَاطِلًا سُبْحَانَکَ فَقِنَا عَذَابَ النَّارِ[۲۹]»؛ (آن ها که در هر حالت، ایستاده و نشسته و خفته خدا را یاد کنند و دائم در خلقت آسمان و زمین بیندیشند و گویند: پروردگارا، تو این دستگاه با عظمت را بیهوده نیافریده‌ای، پاک و منزه ای، ما را به لطف خود از عذاب دوزخ نگاهدار) بشود. عجیب تر از همه ی این آیات در مسئله ی ذکر، آیه شریفه «فَاذْکُرُونِی أَذْکُرْکُمْ وَاشْکُرُوا لِی وَلَا تَکْفُرُونِ[۳۰]»؛ (پس مرا یاد کنید تا شما را یاد کنم و شکر نعمت من به جای آرید و کفران نعمت من نکنید) می باشد. آیه ی بسیار عجیبی است. انسان اگر ذاکر باشد، مذکور است؛ «اتْلُ مَا أُوحِیَ إِلَیْکَ مِنَ الْکِتَابِ وَأَقِمِ الصَّلَاهَ إِنَّ الصَّلَاهَ تَنْهَى عَنِ الْفَحْشَاءِ وَالْمُنْکَرِ وَلَذِکْرُ اللَّهِ أَکْبَرُ وَاللَّهُ یَعْلَمُ مَا تَصْنَعُونَ»؛ ((ای رسول ما) آنچه را که از کتاب (آسمانی قرآن) بر تو وحی شد (بر خلق) تلاوت کن و نماز را (که بزرگ عبادت خداست) به جای آر، که همانا نماز است که (اهل نماز را) از هر کار زشت و منکر باز می‌دارد و همانا ذکر خدا بزرگتر (و برتر از حدّ اندیشه خلق) است، و خدا به هر چه (برای خشنودی او و به یاد او) کنید آگاه است) و اگر مذکور شد، ذکر خدا بزرگ تر است. خداوند به انسان می فرماید ذکر تو که به جایی نمی رسد اما کاری کرده ای که من تو را نگاه کنم و این نگاه من تو را بالا می برد. لذا در شب، ذکر انسان ذکر است و وقتی خداوند ذاکر را مورد عنایت قرار می دهد، دیگر روز و شب او نورانی می شود و همه ی حالاتش الهی می شود.

ذکر و ذاکر و مذکور

در ادامه سوره مبارکه می فرماید: «وَاذْکُرِ اسْمَ رَبِّکَ وَتَبَتَّلْ إِلَیْهِ تَبْتِیلًا[۳۱]»؛ (و (دایم در شب و روز) نام خدا را یاد کن و به کلی از غیر او علاقه ببر و به او پرداز) دیگر از روز و شب عبور کردی و خداوند دستور مطلقِ ذکر داده است. در آن جا روز و شب و نقش و اثر شب در ثبات قدم و نورانیت قول آدم را یاد کرد و سپس روز را به شب متصل کرد و سپس می فرماید: «وَاذْکُرِ اسْمَ رَبِّکَ وَتَبَتَّلْ إِلَیْهِ تَبْتِیلًا». نکته ای را که آقای حسینی گفتند که قابل توجّه هم هست، این است که خداوند متعال می فرماید: «قُلِ ادْعُوا اللَّهَ أَوِ ادْعُوا الرَّحْمَنَ أَیًّا مَا تَدْعُوا فَلَهُ الْأَسْمَاءُ الْحُسْنَى وَلَا تَجْهَرْ بِصَلَاتِکَ وَلَا تُخَافِتْ بِهَا وَابْتَغِ بَیْنَ ذَلِکَ سَبِیلًا[۳۲]»؛ (بگو که خواه خدا را به اسم اللّه یا به اسم رحمان بخوانید، به هر اسمی بخوانید اسماء نیکو همه مخصوص اوست. و تو در نماز نه صدا را بسیار بلند و نه بسیار آهسته گردان بلکه حدّ وسط را اختیار کن). این آیه از غررِ آیات الهی است؛ «قُلِ ادْعُوا اللَّهَ»؛ می فرماید بالاخره الله را بخوان! سراغ ذات الهی برو و خداوند را در وصف جامعش که صفات جمالیه و جلالیه مستجمع جمیع کمالات است،  برو بالا و آن را بخوان. «أَوِ ادْعُوا الرَّحْمَنَ» اگر در مقام جمعی نیستی و با همه ی اسماء الهی متصل نیستی، «رحمان» را صدا بزن. «أَیًّا مَا تَدْعُوا فَلَهُ الْأَسْمَاءُ الْحُسْنَى» خیلی آیه ی عجیبی است. ترجمه ی این آیه هم این عبارت امیرالمؤمنین (علیه السلام) است که می فرماید: «و باسمائک التی ملات ارکان کل شی ء[۳۳]»؛ (و از تو درخواست می کنم به اسمائت که پایه های همه چیز را پر کرده). یا در حدیثی امیرالمؤمنین (علیه السلام) می فرمایند: «ما رَأیتُ شیئاً إلّا و رَأیتُ اللَهَ قَبلَهُ و بَعدَهُ و مَعَهُ![۳۴]»؛ (چیزی را ندیدم مگر آنکه خدا را در آن دیدم). ما این همه آیینه برای شما قرار داده ایم؛ چرا دل نمی دهید؟  «وَاذْکُرِ اسْمَ رَبِّکَ» یعنی همه ی موجودات اسماء الله هستند؛ همه مراعی حق هستند؛ همه مجاری ذات ربوبی هستند. چرا با دیدن این ها دلت وصل نمی شود؟ «وَاذْکُرِ اسْمَ رَبِّکَ»؛ به عنوان اسم ببین؛ به عنوان مجزا ببین؛ به عنوان مرآت ببین. اگر حجابت را کنار بزنی، همه ی این ها آیات الهی و نشانه های خداوند هستند و اسماء پروردگار تو می باشند. «وَتَبَتَّلْ إِلَیْهِ تَبْتِیلًا» راه آن هم اخلاص شماست. تبتُّل انقطاع است یعنی از دیگران دل برکن.

ای یک دله صد دله! دل یکدله کن     *****     مهر دگران را ز دل خود یله کن

تو اغیار را از دل خود بیرون کن تا یار را در خودبیابی؛ تا اغیار و نامحرم وجود دارد، او با تو خلوت نخواهد کرد و با تو انس نمی گیرد. تو وقتی می توانی با او مرتبط و مأنوس شوی و خلوت نشین محفل انس و راز او باشی که از دیگران بِبُری و تا این کار را انجام ندهی، به او نخواهی رسید. چگونه باید از دیگران بُرید؟ آن ذکر مقدمه ی تبتُّل است. اگر انسان عالم را مستقل نبیند و عالم را جلوه های خدا ببیند…

به صحرا بنگرم صحرا ته وینم     *****     به دریا بنگرم دریا ته وینم

به هر جا بنگرم کوه و در و دشت    *****   نشان روی زیبای ته وینم[۳۵]

در آن جا فرمود: «اقْرَأْ بِاسْمِ رَبِّکَ الَّذِی خَلَقَ[۳۶]»؛ ((ای رسول گرامی برخیز و قرآن را) به نام پروردرگارت که خدای آفریننده عالم است (بر خلق) قرائت کن) اما در این جا می فرماید: «وَاذْکُرِ اسْمَ رَبِّکَ». فرماید. نکند که علم را مستقل ببینید و علم برای شما مانند بُتی شود؛ این قرائت هم از اسماء الهی است و سیر اسمائی داشته باشید و در علم هم بنده باشید. از علم برای خودتان بُت نسازید و بُت پرست نباشید. خیلی از آخوندها وقتی کمی سواد پیدا می کنند تفرعن دارند و علم شان به آن ها غرور بسیاری می دهد. خداوند متعال از اوّل دست پیامبرش را گرفته است و به ایشان می فرماید: علم را به عنوان اسم الهی قرائت کن. ذکر هم همین گونه است؛ اگر ذکر به عنوان اسم الهی نباشد، همین ذکر هم می تواند برای انسان بُت شود و می تواند انسان را به ورطه ی هلاکت بکشاند. «وَاذْکُرِ اسْمَ رَبِّکَ وَتَبَتَّلْ إِلَیْهِ تَبْتِیلًا» اول اسم بودن موجودات را لمس کنید و بیابید «وَتَبَتَّلْ إِلَیْهِ تَبْتِیلًا» سپس که دل تان وصل شد و خداوند را دیدید، دیگر دیگران برای تان سوئی ندارند. وقتی آفتاب طلوع می کند، کسی به وجود شمع توجّه نمی کند. وقتی این نور وجود برایت جلوه کرد، هر چه می بینی، او را می بینی و جز او چیزی نیست؛ «هُوَ الْأَوَّلُ وَالْآخِرُ وَالظَّاهِرُ وَالْبَاطِنُ وَهُوَ بِکُلِّ شَیْءٍ عَلِیمٌ[۳۷]»؛ (اوّل و آخر هستی و پیدا و پنهان وجود همه اوست و او به همه امور عالم داناست). فقط خداوند و اسماءِ الهی وجود دارند. «وَاذْکُرِ اسْمَ رَبِّکَ وَتَبَتَّلْ إِلَیْهِ تَبْتِیلًا» اما شرط دارد و آن هم این است که جنبه ی اسم بودن آن را لحاظ کنید. آن موقع «وَتَبَتَّلْ إِلَیْهِ تَبْتِیلًا» اتفاق می افتد. این بعد وسعت دادن وجودی انسان به خداست که اختصاص به نماز شب یا مجاهده ی روز ندارد؛ شما در روز در جبهه قرار دارید و در دریای خطرات در حال شنا کردن هستید تا به سوی خداوند برسید؛ شب هم که می خواهید با نماز شب و ترتیل به خداوند برسید؛ «وَاذْکُرِ اسْمَ رَبِّکَ» اما در همه حال منقطع باش و این انقطاع اختصاص به شب و روز ندارد. علی الدّوام خداوند، خداوند است و تو (انسان) اثر خداوند متعال هستی؛ تو کارِ خداوند هستی؛ تو مظهرِ اراده ی خداوند هستی و خودت هیچِ هیچ هستی. «وَتَبَتَّلْ إِلَیْهِ تَبْتِیلًا» باز خداوند متعال تلنگُر دیگری می زنند و می فرماید: «رَبُّ الْمَشْرِقِ وَالْمَغْرِبِ لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ فَاتَّخِذْهُ وَکِیلًا[۳۸]»؛ (همان خدای مشرق و مغرب عالم که جز او هیچ خدایی نیست او را بر خود وکیل و نگهبان اختیار کن). او خدای عالَم است؛ «رَبُّ الْمَشْرِقِ وَالْمَغْرِبِ» یعنی همه ی عالم را در بر می گیرد. او ربّ همه ی موجودات است؛ جز او کسی را نداری و نه تنها خودت بنده ی او هستی، بلکه در عالَم غیر از او وجود ندارد. «وَ لاَ یُمْکِنُ الْفِرَارُ مِنْ حُکُومَتِکَ[۳۹]»؛ (و گریز از حکومتت ممکن نیست) به هرجا بروی، به سوی او می روی. «وَلِلَّهِ الْمَشْرِقُ وَالْمَغْرِبُ فَأَیْنَمَا تُوَلُّوا فَثَمَّ وَجْهُ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ وَاسِعٌ عَلِیمٌ[۴۰]»؛ (مشرق و مغرب هر دو ملک خداست، پس به هر طرف روی کنید به سوی خدا روی آورده‌اید، که خدا (به همه جا) محیط و (به هر چیز) داناست). حا که این گونه محیط است، درون و بیرون تو را احاطه کرده است، چگونه می توانی او را یاد نکنی؟ اگر انسان این گونه هم خود خداوند و هم اسماءِ او را بفهمد و این حالت برای انسان پیش بیاید که عالَم را خانه ی دوست ببیند، «من حرمٍ اِلی حرمٍ» ببیند، غیر از خانه ی دوست همه ی خانه ها را ویران ببیند و  این حباب ها و خیمه های خیالی برایش فرو ریخت، «فَاتَّخِذْهُ وَکِیلًا» آن موقع تو خودت را در ذکرت مستقل نخواهی دید. در این ذکر هم کار را به او واگذار کن. چون دیگر تو کاره ای نیستی. همیشه ذکر و ذاکر و مذکور یکی هستند. آقای حسن زاده (رحمه الله علیه) کتابی دارند به نام «ذکر و ذاکر و مذکور».

در مقام محبّت اصلاً جدایی وجود ندارد. همیشه خداوند متعال جلوه هایش را به ما نشان می دهد و می خواهد ما را به جنب و جوش بیندازد؛ وقتی در محضر او آب شدیم، دیگر جز او نیست که بخواهیم آن را ببینیم. هیچ موجود مستقلی در عالَم وجود ندارد. در عالَم فقط یک وجود و یک حیات و یک قدرت و یک اراده وجود دارد و آن ذات مقدس باری تعالی می باشد. حال که این گونه است، پس انسان چه کاره است؟ «فَاتَّخِذْهُ وَکِیلًا». در همین ذکر هم خودت را کاره ای ندان و امرت را به پروردگارت واگذار کن.

نحوه ی هدایت بشر در کلام قرآن کریم

دستور بعدی، دستور معامله با دیگران است و نحوه ی هدایت بشر است. «وَاصْبِرْ عَلَى مَا یَقُولُونَ وَاهْجُرْهُمْ هَجْرًا جَمِیلًا[۴۱]»؛ (و بر طعن و یاوه‌گویی کافران و مکذّبان صبور و شکیبا باش و به طرزی نیکو (که مقتضای مدارا و حلم و بزرگواری است) از آنان دوری گزین). اگر می خواهی از کوره در بروی و یا عقب نشینی بکنی و یا منفعل بشوی، نمی توانی کار را پیش ببری. باید در سنگر صبر و مقاومت با ابعاد صبر باشی. صبر هم سپر، هم سلاح، هم سنگر و هم اینکه قدرت باطنی و تکیه گاه است. (ای پیامبر!) هم باید اهل صبر باشی و در برابر گفته های این ها مقاومت کنی و عقب نشینی نکنی و از عصبانی نشوی و هم با این ها که می خواهی از آن ها جدا باشی، «هَجْرًا جَمِیلًا» داشته باش و راه های هدایت را به روی این ها نبند. با یک روشی باید از کنار این ها عبور کنی که زمینه ی هدایت برای این ها به کلی مسدود نشود. «هَجْرًا جَمِیلًا» نوعی است که نشان دهنده ی این موضوع است که این ها در حال حاضر جاهل هستند و لجاجت می کنند؛ می گویند وجود نازنین امیرالمؤمنین (علیه السلام) در بعضی از جنگ ها به آن هایی که به ایشان شمشیر می زدند، رحم می کردند و آن ها را از زیر شمشیرشان رد می کردند و آن ها را نمی زدند. عده ای تعجب کردند و به ایشان عرض کردند که ما در شرایط جنگ هستیم و این آدم های نامرد این گونه به شما شمشیر می زنند ولی شما آن ها را رها می کنید! حضرت پاسخ دادند: دیدم در صُلب چندم این ها شیعه ای وجود دارد و به همین دلیل این ها را رها کردم. این یک نمونه از هَجرِ جَمیل است که انسان تاکتیک داشته باشد و تا زمانی که دشمن برایش منافعی دارد، تا زمانی که همه ی این منافع را استیفا نکرده است، وجودشان را نابود نکند. برنامه ریزی اش با این ها به گونه ای باشد که چیزی از این ها جای نماند؛ حال اگر در نسل صدم هم چیزی وجود دارد، انسان زمینه آن را بدهد که آن رویش به وجود بیاید.

وَ صَلَّى اللَّهُ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الطَّاهِرِین‏

اللهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ عَجِّل فَرَجَهُم


[۱] سوره مبارکه طه، آیات ۲۵ تا ۲۸٫

[۲] سوره مبارکه مزمل، آیات ۱ تا ۵٫

[۳] سوره مبارکه مزمل، آیه ۲۰٫

[۴] سوره مبارکه طه، آیات ۱ و ۲٫

[۵] سوره مبارکه شعراء، آیه ۳٫

[۶] سوره مبارکه مدثر، آیه ۲٫

[۷] سوره مبارکه مزمل، آیه ۶٫

[۸] سوره مبارکه شرح، آیات ۱ و ۲٫

[۹] بحار الأنوار ج۸۹ ص۲۲ به نقل از کتاب الامامه والتبصره، منتسب به علی بن حسن بابویه (متوفای ۳۲۹ه.ق) پدر شیخ صدوق (علیه الرحمه).

[۱۰] سوره مبارکه انعام، آیه ۷۹٫

[۱۱] ملّاصالح مازندرانی در شرح اُصول الکافی، ذیل حدیث «المُؤمِنُ أصلَبُ مِنَ الجَبلَ، الجَبَلُ یُستَقَلُّ مِنهُ وَ المُؤمِنُ لا یُستَقَلُّ مِن دینِهِ شِیءٌ» می نویسد: روی عنه(ص): «المُؤمِنُ کَالجَبَلِ لا تُحَرّکُهُ العَواصِفُ» (شرح اُصول الکافی: ج۹ ص۱۸۱)، امّا در دیگر منابع روایی، این متن یافت نشد.

[۱۲] سوره مبارکه ذاریات، آیه ۱۸٫

[۱۳] مصباح الشریعه : ۵۳۶

قالّ الصَّادِقُ علیه‌السّلام: العُبودِیَّهُ جَوْهَرَهٌ کُنْهُهَا الرُّبُوبِیَّهُ؛ فَما فُقِدَ مِنَ العُبودِیَّهِ وُجِد فِى الرُّبُوبِیَّهِ، وَ ما خَفِىَ مِنَ الرُّبُوبِیَّهِ أُصیبَ فى العُبودِیَّه؛.

ترجمه: بندگى گوهرى است که باطن آن ربوبیت است؛ پس هر چه از بندگى به دست نیامده باشد، در ربوبیت یافته مى‏شود. و هر چه از ربوبیت پوشیده و پنهان باشد، در بندگى حاصل مى‏گردد.

[۱۴] بحار الأنوار : ۷۸/۳۸۰/۴٫

[۱۵] سوره مبارکه ابراهیم، آیه ۲۴٫

[۱۶] سوره مبارکه اعراف، آیه ۱۴۲٫

[۱۷] سوره مبارکه قدر، آیه ۳٫

[۱۸] سوره مبارکه مزمل، آیه ۷٫

[۱۹] نهج البلاغه، خطبه ۱۲۷٫

[۲۰] بحار الانوار، ج ۸۱، ص ۱۵۱٫

[۲۱] نامه ۵۰ نهج البلاغه: وظایف و حقوق پیشوا و مردم:

و من کتاب له (علیه السلام) إلى أمَرائه على الجَیش:

مِنْ عَبْدِ اللَّهِ عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ أَمِیرِالْمُؤْمِنِینَ إِلَى أَصْحَابِ الْمَسَالِحِ؛ أَمَّا بَعْدُ، فَإِنَّ حَقّاً عَلَى الْوَالِی أَلَّا یُغَیِّرَهُ عَلَى رَعِیَّتِهِ فَضْلٌ نَالَهُ وَ لَا طَوْلٌ خُصَّ بِهِ، وَ أَنْ یَزِیدَهُ مَا قَسَمَ اللَّهُ لَهُ مِنْ نِعَمِهِ دُنُوّاً مِنْ عِبَادِهِ وَ عَطْفاً عَلَى إِخْوَانِهِ. أَلَا وَ إِنَّ لَکُمْ عِنْدِی أَلَّا أَحْتَجِزَ دُونَکُمْ سِرّاً إِلَّا فِی حَرْبٍ وَ لَا أَطْوِیَ دُونَکُمْ أَمْراً إِلَّا فِی حُکْمٍ وَ لَا أُؤَخِّرَ لَکُمْ حَقّاً عَنْ مَحَلِّهِ وَ لَا أَقِفَ بِهِ دُونَ مَقْطَعِهِ، وَ أَنْ تَکُونُوا عِنْدِی فِی الْحَقِّ سَوَاءً، فَإِذَا فَعَلْتُ ذَلِکَ وَجَبَتْ لِلَّهِ عَلَیْکُمُ النِّعْمَهُ. وَ لِی عَلَیْکُمُ الطَّاعَهُ وَ أَلَّا تَنْکُصُوا عَنْ دَعْوَهٍ وَ لَا تُفَرِّطُوا فِی صَلَاحٍ وَ أَنْ تَخُوضُوا الْغَمَرَاتِ إِلَى الْحَقِّ؛ فَإِنْ أَنْتُمْ لَمْ تَسْتَقِیمُوا لِی عَلَى ذَلِکَ لَمْ یَکُنْ أَحَدٌ أَهْوَنَ عَلَیَّ مِمَّنِ اعْوَجَّ مِنْکُمْ، ثُمَّ أُعْظِمُ لَهُ الْعُقُوبَهَ وَ لَا یَجِدُ عِنْدِی فِیهَا رُخْصَهً. فَخُذُوا هَذَا مِنْ أُمَرَائِکُمْ وَ أَعْطُوهُمْ مِنْ أَنْفُسِکُمْ مَا یُصْلِحُ اللَّهُ بِهِ أَمْرَکُمْ، وَ السَّلَامُ.

ترجمه:

نامه اى از آن حضرت (ع) به فرماندهان لشکرها:

از بنده خدا على، امیر المؤمنین به نگهبانان مرزها. اما بعد. شایسته است که والى اگر مالى به دستش افتاد یا به نعمتى مخصوص گردید، نسبت به افراد رعیتش دگرگون نشود. بلکه نعمتى که خدا به او ارزانى مى دارد، سبب فزونى نزدیکى او به بندگان و توجه و مهربانی اش به برادرانش گردد.

بدانید، حقى که شما بر عهده من دارید، این است که چیزى را از شما مخفى ندارم، جز اسرار جنگ را و کارى را بى مشورت شما نکنم، جز اجراى حکم خدا را. و حقى را که از آن شماست از موعد خود به تأخیر نیفکنم و تا به انجامش نرسانم از پاى ننشینم و حق شما را به تساوى دهم. چون چنین کردم، بر خداست که نعمت خود بر شما عنایت کند.

و بر شماست که از من فرمان ببرید و اگر شما را فرا خواندم درنگ روا ندارید و در انجام دادن کارى، که صلاح شما را در آن مى دانم، قصور مورزید و در راه حق خود را به سختی ها افکنید.

اگر در آنچه مى گویم خلاف روا دارید، هیچکس در نزد من، خوارتر و بى ارج تر از آنکه سر بر تافته و به راه کج رفته است، نخواهد بود. من او را سخت عقوبت خواهم کرد و او را از عقوبت من رهایى نیست. پس این فرمان را از هر که بر شما امیر است بپذیرید و در آنچه خداوند کارهایتان را بدان به صلاح مى آورد، از ایشان فرمان برید. والسلام.

[۲۲] الکافی : ج ۱ ص ۱۶ ح ۱۲٫

[۲۳] سوره مبارکه ذاریات، آیات ۱۷ و ۱۸٫

[۲۴] سوره مبارکه ابراهیم، آیه ۲۷٫

[۲۵] مستدرک الوسائل و مستنبط المسائل  ,  جلد۳  ,  صفحه۶۴

نامه امام حسن عسکری علیه السلام، به ابن بابویه قمی، پدر شیخ صدوق:

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ

« الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِینَ و العاقبه للمتّقین و الجنّه للموحّدین و النّار للملحدین و لا عدوان الّا على الظّالمین و لا اله الّا اللَّهُ أَحْسَنُ الْخالِقِینَ و الصّلوه على خیر خلقه محمّد و عترته الطّاهرین.

امّا بعد اوصیک یا شیخى و معتمدى و فقیهى ابا الحسن علىّ بن الحسین بن بابویه القمىّ- وفّقک اللَّه لمرضاته و جعل من صلبک اولادا صالحین برحمته- بتقوى اللَّهِ وَ إِقامِ الصَّلاهِ وَ إِیتاءِ الزَّکاهِ فانّه لا تقبل الصّلاه من مانع الزّکاه و اوصیک بمغفره الذّنب و کظم الغیظ و صله الرّحم و مواساه الاخوان و السّعى فی حوائجهم فی العسر و الیسر و الحلم و التّفقّه فی الدّین و التّثبّت فی الامر و التّعاهد للقرآن و حسن الخلق و الامر بالمعروف و النّهى عن المنکر، فانّ اللَّه عزّ و جلّ قال: لا خَیْرَ فِی کَثِیرٍ مِنْ نَجْواهُمْ إِلَّا مَنْ أَمَرَ بِصَدَقَهٍ أَوْ مَعْرُوفٍ أَوْ إِصْلاحٍ بَیْنَ النَّاسِ و اجتناب الفواحش کلّها و علیک بصلاه اللّیل فانّ النّبىّ صلّى اللَّه علیه و آله و سلّم اوصى علیّا علیه السّلام فقال: یا علىّ علیک بصلاه اللّیل علیک بصلاه اللّیل علیک بصلاه اللّیل و من استخفّ بصلاه اللّیل فلیس منّا، فاعمل بوصیّتى و أمر شیعتى حتّى یعملوا علیه و علیک بالصّبر و انتظار الفرج فانّ النّبىّ صلّى اللَّه علیه و آله و سلّم قال: افضل اعمال امّتى انتظار الفرج، و لا تزال شیعتنا فی حزن حتّى یظهر ولدى الّذى بشّر به النّبىّ صلّى اللَّه علیه و آله و سلّم بملاء الارض قسط و عدلا کما ملئت ظلما و جورا. فاصبر یا شیخى یا ابا الحسن علىّ و أمر جمیع شیعتى بالصّبر فانّ الْأَرْضَ لِلَّهِ یُورِثُها مَنْ یَشاءُ مِنْ عِبادِهِ وَ الْعاقِبَهُ لِلْمُتَّقِینَ و السّلام علیک و على جمیع شیعتنا و رحمه اللَّه و برکاته و صلّى اللَّه على محمّد و آله».

ترجمه نامه:

امام حسن عسکرى علیه السلام در این نامه، پس از حمد خدا و درود بر پیامبر و عترت طاهرینش می‏فرماید: اى شیخ ما و فقیه مورد اعتماد من، على بن الحسین بن بابویه القمى، خداوند تو را به کارهاى مورد رضایتش توفیق دهد و از نسل تو، اولاد صالح بیافریند. تو را به رعایت تقوى و برپا داشتن نماز و اداى زکات وصیّت مى‏کنم، به رعایت تقوى و بر پا داشتن نماز و اداى زکات، زیرا کسى که زکات نپردازد، نمازش قبول نخواهد شد. و نیز تو را سفارش مى‏کنم به بخشایش گناه دیگران، و خویشتن‏دارى به هنگام خشم و غضب، ارتباط با خویشاوندان، تعاون و همکارى با برادران دینى و کوشش در رفع نیازهاى آنها در تنگدستى و گشاده‏دستى، بردبارى و کسب آگاهى و معرفت در دین. در کارها ثابت قدم و با قرآن هم‏پیمان باش، اخلاق خود را نیکو گردان و دیگران را به کارهاى شایسته امر کن و از پلیدى‏ها باز دار، زیرا خداوند فرموده است: «در بسیارى از سخنان آهسته و در گوشى آنها، هیچ خیرى نیست مگر اینکه ضمن آن، به صدقه یا کار نیک و یا اصلاح بین مردم امر نمایند» [و بطور کلّى‏] تو را سفارش مى‏کنم به خوددارى از تمام معاصى و گناهان. نماز شب را ترک مکن، زیرا پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلّم)در وصیّت خود به علىّ علیه السّلام، سه مرتبه فرمود: «بر نماز شب مواظبت نما. و [آگاه باش‏] هر کس نسبت به نماز شب بى‏اعتنا باشد، از ما نیست» پس اى علىّ بن الحسین، تو خود به سفارشات من عمل کن و شیعیان مرا نیز دستور ده تا عمل کنند. نیز تو را به صبر و پایدارى و انتظار فرج توصیه مى‏کنم، زیرا پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلّم)فرمود: «بهترین کارهاى امت من، انتظار فرج است». شیعیان ما همواره در غم و اندوه به سر مى‏برند تا فرزندم ظهور کند،همان کسى که پیامبر صلى اللَّه علیه و آله و سلّم بشارت آمدنش را داده است. او زمین را از عدل و داد پر مى‏کند، همان گونه که از ظلم و ستم پر شده است. پس بار دیگر اى علىّ بن بابویه، تو را به صبر و استقامت توصیه مى‏کنم و تو نیز به همه شیعیان و پیروان مرا به صبر و استقامت فرمان بده. «به راستى زمین از آن خداست و آن را به هر کس از بندگانش که بخواهد به ارث مى‏دهد و عاقبت از آن پرهیزگاران است». سلام و رحمت و برکت حقّ بر تو و بر همه شیعیان ما، و درود خداوند بر  محمّد (صلی الله علیه و آله و سلّم)و آل او.

[۲۶] سوره مبارکه اسراء، آیه ۷۹٫

[۲۷] دعای کمیل.

[۲۸] سوره مبارکه نور، آیه ۳۷٫

[۲۹] سوره مبارکه آل عمران، آیه ۱۹۱٫

[۳۰] سوره مبارکه بقره، آیه ۱۵۲٫

[۳۱] سوره مبارکه مزمل، آیه ۸٫

[۳۲] سوره مبارکه اسراء، آیه ۱۱۰٫

[۳۳] دعای کمیل.

[۳۴] «این حدیث را به این عبارت مرحوم صدرالمتألّهین در أسفار أربعه، طبع سنگی، ج ۱، ص ۲۶ و از طبع حروفی، ج ۱، ص ۱۱۷ ذکر نموده است؛ و نیز مرحوم سبزواری در حاشیه خود بر شرح منظومه خود در ص ۶۶ از طبع ناصری راجع به کیفیّت تقوّم معلول به علّت ذکر کرده است. مرحوم صدرالمتألّهین پس از بیان روایت مرفوعاً از أمیرالمؤمنین علیه ‏السّلام بدین عبارت، گفته است: و روی: معهُ و فیه یعنی:” ما رأیت شیئاً إلّا و رأیت الله معه و فیه.” و مرحوم عالم ربانی حاج میرزا جواد آقا ملکی تبریزی- رضوان الله علیه- در أسرار الصلاه، ص ۶۵ گوید: قوله علیه السّلام: (یعنی أمیرالمؤمنین علیه السّلام)” ما نظرتُ إلی شی‏ء إلّا و رأیت الله قبله و بعده و معه.” و در رساله لقاء الله خطّی، ص ۷ گوید: امام صادق علیه‏السّلام می‏فرماید:” ما رأیتُ إلّا و رأیت الله قبله و بعده و معه.”»

[۳۵] بابا طاهر، دوبیتی ها، دوبیتی شماره ۱۶۲٫

[۳۶] سوره مبارکه علق، آیه ۱٫

[۳۷] سوره مبارکه حدید، آیه ۳٫

[۳۸] سوره مبارکه مزمل، آیه ۹٫

[۳۹] دعای کمیل.

[۴۰] سوره مبارکه بقره، آیه ۱۱۵٫

[۴۱] سوره مبارکه مزمل، آیه ۱۰٫