«أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّیْطَانِ الرَّجِیمِ»

«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ‏ * رَبِّ اشْرَحْ لی‏ صَدْری * وَ یَسِّرْ لی‏ أَمْریَ * وَ احْللْ عُقْدَهً مِنْ لِسانی‏ * یَفْقَهُوا قَوْلی‏»[۱].

«الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ العَالَمینَ وَ الصّلَاهُ عَلَی خَاتَمِ الْمُرْسَلِینَ طَبِیبِنا حَبیِبنَا شَفِیعِ ذُنوبِنَا أَبِی الْقَاسِمِ مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الْمَعْصُومِینَ سِیَّمَا الْحُجَّهُ بَقِیَّهِ اللهِ فِی الْعَالَمِینَ عَجَّلَ اللهُ فَرَجَهُ وَ رَزَقَنَا اللهُ صُحبَتَهُ وَ اللَّعْنُ عَلَی أَعْدَائِهِمْ أَجْمَعِینَ إالی یوم الدّین».

مصادیق قولِ ثقیل

«یَا أَیُّهَا الْمُزَّمِّلُ * قُمِ اللَّیْلَ إِلَّا قَلِیلًا * نِصْفَهُ أَوِ انْقُصْ مِنْهُ قَلِیلًا * أَوْ زِدْ عَلَیْهِ وَرَتِّلِ الْقُرْآنَ تَرْتِیلًا* إِنَّا سَنُلْقِی عَلَیْکَ قَوْلًا ثَقِیلًا[۲]»؛ (الا ای رسولی که در جامه (فکرت و خاموشی) خفته‌ای. (هان) شب را (به نماز و طاعت خدا) برخیز مگر کمی. که نصف یا چیزی کمتر از نصف باشد (به استراحت پرداز). یا چیزی بر نصف بیفزا و به تلاوت آیات قرآن با توجه کامل مشغول باش. ما کلام بسیار سنگین (و گرانمایه قرآن) را بر تو القا می‌کنیم(. «إِنَّا سَنُلْقِی عَلَیْکَ قَوْلًا ثَقِیلًا» عرض کردیم که منظور از واژه «سَنُلْقِی» این گونه نیست که بگوییم «بعداً» خواهد بود؛ بلکه ممکن است مانند «فَسَیَرَى اللَّهُ عَمَلَکُمْ وَرَسُولُهُ[۳]» به معنای «قد» باشد. یعنی مسلّم است است که تو (پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم) بارِ سنگینی را به دوش خواهی کشید. «سَنُلْقِی عَلَیْکَ قَوْلًا ثَقِیلًا» استمرار هم دارد و دفعتاً نیست که شما با یک وظیفه ای مواجه شوید. رسالتِ تربیت و نجاتِ بَشر و هدایتِ نسل ها تا روز قیامت جزءِ وظایفِ مستمرِ شماست و این گونه نیست که این وظیفه را یک مرتبه از شما درخواست کنیم و دیگر ادامه نداشته باشد؛ بلکه استمرار خواهد داشت.

«قَوْلًا ثَقِیلًا» مصادیق مختلفی دارد اما یک حقیقت است. اولاً کلمه «لا اله الا الله» ثقیل است؛ ثانیاً حقیقت قرآن ثقیل است؛ ثالثاً مطابق آیه شریفه «إِنَّا عَرَضْنَا الْأَمَانَهَ عَلَى السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَالْجِبَالِ فَأَبَیْنَ أَنْ یَحْمِلْنَهَا وَأَشْفَقْنَ مِنْهَا وَحَمَلَهَا الْإِنْسَانُ إِنَّهُ کَانَ ظَلُومًا جَهُولًا[۴]»؛ (ما بر آسمانها و زمین و کوههای عالم (و قوای عالی و دانی ممکنات) عرض امانت کردیم (و به آنها نور معرفت و طاعت و عشق و محبّت کامل حق یا بار تکلیف یا نماز و طهارت یا مقام خلافت و ولایت و امامت را ارائه دادیم) همه از تحمّل آن امتناع ورزیده و اندیشه کردند و انسان (ناتوان) آن را بپذیرفت، انسان هم (در مقام آزمایش و اداء امانت) بسیار ستمکار و نادان بود (که اکثر به راه جهل و عصیان شتافت)) بارِ امانت بسیار ثقیل است؛ رابعاً جهاد خیلی ثقیل است؛ منظور از جهاد، هم جهاد اصغر، هم جهاد اوسط و هم جهاد اکبر است که این درگیری ها و مقابله ها و مصاف ها کار آسانی نیست و کار سنگینی است. خامساً تحمّل جهالت ها و لجاجت ها کار آسانی نیست. و از همه ی این موارد که بگذریم، وحی الهی ظرفیت می خواهد و بسیار سنگین است. منظور از آیه شریفه «لَوْ أَنْزَلْنَا هَذَا الْقُرْآنَ عَلَى جَبَلٍ لَرَأَیْتَهُ خَاشِعًا مُتَصَدِّعًا مِنْ خَشْیَهِ اللَّهِ وَتِلْکَ الْأَمْثَالُ نَضْرِبُهَا لِلنَّاسِ لَعَلَّهُمْ یَتَفَکَّرُونَ[۵]»؛ (اگر ما این قرآن (عظیم الشأن) را (به جای دلهای خلق) بر کوه نازل می‌کردیم مشاهده می‌کردی که کوه از ترس و عظمت خدا خاشع و ذلیل و متلاشی می‌گشت. و این امثال را برای مردم بیان می‌کنیم باشد که اهل (عقل و) فکرت شوند) الفاظِ قرآن نیست؛ گاهی وجود نازنین پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) سوار بر شُتر بودند و هنگامی که وحی نازل می شد، از سنگینی وحی شُتر بر روی زمین می خوابید. گاهی در سردترین هوا هنگامی که که وحی بر پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) نازل می شد، عرق رویِ پیشانی و بدن مبارک ایشان می نشست. این سنگینی را وجود نازنین پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) درک می کند و مانند آیه شریفه «وَإِنْ أَحَدٌ مِنَ الْمُشْرِکِینَ اسْتَجَارَکَ فَأَجِرْهُ حَتَّى یَسْمَعَ کَلَامَ اللَّهِ ثُمَّ أَبْلِغْهُ مَأْمَنَهُ ذَلِکَ بِأَنَّهُمْ قَوْمٌ لَا یَعْلَمُونَ[۶]»؛ (و اگر یکی از مشرکان به تو پناه آورد (که از دین آگاه شود) بدو پناه ده تا کلام خدا بشنود و پس از شنیدن سخن خدا او را به مأمن و منزلش برسان، زیرا که این مشرکان مردمی نادانند) نمی باشد؛ مشرک هم کلام خداوند را می شنود و گاهی این جذبه های بلاغتی قرآن کریم آن ها را وادار می کرد که بیخوابی را تحمّل کنند و به صورت پنهانی کنار دیوار منزل پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم)  می آمدند و از این لحن خوش پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) مبتهج می شدند اما آن سنگینی را احساس نمی کردند. این سنگینی نورِ الهی است و یک حقیقتِ ماورایی می باشد که همواره معنا بر ماده سنگینی می کند. این سه عالَم که به ما معرفی شده است که عالَم ماده، عالَم برزخ و سپس عالَم عقل می باشند، عالَم ماده در پایین ترین درجه عوالم وجود دارد و اگر «دنیا» را از «دُنُو» بگیریم، یعنی پایین ترین و نزدیک ترین عالَم به ما، عالَم دنیاست. عالَم برزخ نسبت به عالَم دنیا وسعتی دارد که در آن دنیا نمی گُنجد و دنیا حقایقِ برزخی را نمی تواند تحمّل کند. همان گونه که عالَم عقل بر عالَم برزخ سنگینی دارد. بنابراین پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم)  که عقلِ کُل بودند، در این عالم نمی گُنجند و قرآن صامت هم حقیقتِ همان عقل کل می باشد و نور الهی است و فاصله از عالَم برزخ و عالَم عقل تا عالم ماده بسیار زیاد است و مانند فاصله یک قطره تا دریا می باشد؛ همان گونه که دریا در یک کاسه نمی گُنجد، مسائلِ برزخی و فوق برزخی هم در این قالب های کوچک این عالَم نمی گُنجد. از همین جهت، چون باز کردن روزنه به عوالم وسیع تر است، کار ساده ای نخواهد بود. صعوبت مرگ هم همین گونه است؛ انسان می خواهد از دریچه تنگ دنیا عبور کند و وارد عالَم وسیع تری شود؛ مانند خروج نوزاد از رحم مادر به هنگام ولادت اوست که با فشار از رحم مادر خارج می شود و همه هنگام مرگ این فشار را درک خواهند کرد. عبور از این تنگنا کار آسانی نیست.

ظرفیت بالای رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم

هم رسالت سنگین است؛ هم تحمّل لجاجت ها سنگین است؛ هم فرهنگ سازی و تربیت بشر که امری تدریجی است کار ساده ای نمی باشد و حوصله ی زیادی می خواهد به مراتب از نگهداری کودک سخت تر است و تربیت بشر کار سنگینی است؛ مبادی عالیه و حقایق فوق عادی هم سنگین هستند و دین مبین اسلام با وجود همه ی این سنگینی ها می خواهد این راه را هموار کند و بشر را به درجات بالا برساند و به این ها ظرفیت بدهد. تمام این موارد مشکلاتی است که ظرفیت پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) را می خواهد. لذا در مرحله ی اول خداوند متعال این ظرفیت را به ایشان بخشیده اند؛ «أَلَمْ نَشْرَحْ لَکَ صَدْرَکَ[۷]»؛ ((ای رسول گرامی) آیا ما تو را (به نعمت حکمت و رسالت) شرح صدر (و بلندی همّت) عطا نکردیم؟). حضرت موسی (علیه السلام) این ظرفیت را از خداوند درخواست کردند اما به رسول مکرم اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم)  در ابتدا این ظرفیت داده شد. اگر این ظرفیت بالا و این انشراحِ صدر نبود، این بار سنگین به مقصد نمی رسید؛ «وَوَضَعْنَا عَنْکَ وِزْرَکَ[۸]»؛ (و بار سنگین (گناه) را (به اعطای مقام عصمت) از تو برداشتیم). از مصادیق این بار سنگین همان وِزر است. لذا هر کسی که در خط رسالت و هدایت قرار بگیرد، باید خودش را برای تحمّل این بار سنگین آماده کند. اگر بخواهد کم تحمّل و شتاب زده باشد و اگر نیروی روحی اش ضعیف باشد، این بار او را خُرد خواهد کرد. نه تنها بار به مقصد نمی رسد، بلکه خودش هم آسیب می بیند و از بین می رود. کسی می تواند این بار سنگین را که یا منظور «لَوْ أَنْزَلْنَا هَذَا الْقُرْآنَ عَلَى جَبَلٍ لَرَأَیْتَهُ خَاشِعًا مُتَصَدِّعًا مِنْ خَشْیَهِ اللَّهِ وَتِلْکَ الْأَمْثَالُ نَضْرِبُهَا لِلنَّاسِ لَعَلَّهُمْ یَتَفَکَّرُونَ[۹]» و یا منظور «إِنَّا عَرَضْنَا الْأَمَانَهَ عَلَى السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَالْجِبَالِ فَأَبَیْنَ أَنْ یَحْمِلْنَهَا وَأَشْفَقْنَ مِنْهَا وَحَمَلَهَا الْإِنْسَانُ إِنَّهُ کَانَ ظَلُومًا جَهُولًا[۱۰]» و یا جهاد است که در آیه ی شریفه ای آمده است و به پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم)  می فرماید وقتی این ها را امر به جهاد می کنی، گویا در حال جان دادن هستند. پس مشخص می شود که جهاد کردن سنگین است. گذشت از مال هم جزء اموری است که انسان باید ظرفیت و تحمّل داشته باشد تا از مال خود صرف نظر کند. لذا خداوند می فرماید: «لَنْ تَنَالُوا الْبِرَّ حَتَّى تُنْفِقُوا مِمَّا تُحِبُّونَ وَمَا تُنْفِقُوا مِنْ شَیْءٍ فَإِنَّ اللَّهَ بِهِ عَلِیمٌ[۱۱]»؛ (شما هرگز به مقام نیکوکاران و خاصان خدا نخواهید رسید مگر از آنچه دوست می‌دارید و محبوب شماست در راه خدا انفاق کنید، و آنچه انفاق کنید خدا بر آن آگاه است). گذشتن از محبوب کار سبکی نیست و بسیار کار سنگینی است. گذشتن از جان و مال و آبرو و صرف نظر کردن از تعلّقات دنیا، شامل قول ثقیل می شوند و بسیار سنگین است و در رأس این ها توحید قرار دارد و همه ی این موارد می توانند جلوه های آن باشند.

با توجّه قرآن خواندن و ایجاد ظرفیت در انسان

دستور قیام شب و انس با قرآن کریم به صورت ترتیل که نمی گوید «إقرأ القرآن»، بلکه می فرماید: «أَوْ زِدْ عَلَیْهِ وَرَتِّلِ الْقُرْآنَ تَرْتِیلًا[۱۲]»؛ (به تلاوت آیات قرآن با توجه کامل مشغول باش). خواندن قرآن تغذیه روحی است؛ همان گونه که اگر غذا را تند بخورید آن را ضایع کرده اید، قرآن هم غذای روحی است و انسان باید با آرامش آن را بفهمد و در ابتدا فهم ذهنی است و باید این فهم ذهنی را به عمق جانش عبور دهد. این کار به تدریج برای انسان ظرفیت و تحمّلی ایجاد می کند و انسان را می سازد و اگر ترتیل نباشد، مطابق روایات که بسیار جالب هستند و حضرات معصومین (علیهم السلام) ترتیل را توضیح داده اند. یکی از این موارد این است که وقتی انسان به آیات بهشت در قرآن کریم می رسد، از خدای متعال درخواست کند که او را در زمره بهشتیان قرار بدهد و هنگامی که به آیات عذاب رسید، از عذاب به خدای بزرگ پناه ببرد. همان صفاتی را که امیرالمؤمنین (علیه السلام) برای متّقیت بیان می کنند و می فرمایند: «أَمَّا اللَّیْلَ فَصَافُّونَ أَقْدَامَهُمْ، تَالِینَ لِأَجْزَاءِ الْقُرْآنِ یُرَتِّلُونَهَا تَرْتِیلًا[۱۳]»؛ این ها (متقین) شب ها به صورت صف ایستاده اند و قدم های شان حالت صف دارد و قرآن را ترتیل می کنند و هنگامی که به آیه عذاب می رسند، محزون می شوند و به خداوند پناه می برند و هنگامی به آیه ای که در آن متاع بهشتی مطرح شده می رسند، از خداوند متعال آن متاع را درخواست می کنند تا به آن ها عطا شود. با توجّه و با حضور قلب قرآن خواندن آن چیزی است که شب زنده داری انسان را حقیقت می بخشد؛ صرفاً اینکه انسان شب زنده دار باشد خوب است اما کافی نیست.

شب مردان خدا روز جهان افروزست   *****   روشنان را به حقیقت شب ظلمانی نیست[۱۴]

شب چه موقعی نور دارد؟ زمانی که بخشی به نماز و بخشی به تلاوت قرآن کریم اختصاص پیدا کند. لذا این احتمال وجود دارد که مراد از عبارت «قُمِ اللَّیْلَ» برای نماز باشد. آن موقع عبارت «وَرَتِّلِ الْقُرْآنَ» زمینه ی نماز خواهد بود. یا منظور این است که «وَرَتِّلِ الْقُرْآنَ» در خود نماز باشد و یا اینکه عبارت «قُمِ اللَّیْلَ» یعنی نماز بخوانید و سپس«وَرَتِّلِ الْقُرْآنَ» به این منظور است که در کنار خواندن نماز، تلاوت هم داشته باشید و تلاوت تان هم سازنده باشد. تلاوت به گونه ای باشد که بتوانید نور قرآن را جذب کنید و لقمه های راز را در نهان خانه ی شب در صندوق جان تان تودیع کنید و به ودیعت بسپارید. این مقدمه ی پذیرش قول ثقیل و همه ی معانی آن است. افرادی که اهل نماز شب هستند و شب ها با خداوند وصل می شوند، خداوند به این ها هم ظرفیت می دهد و هم کمک شان می کند تا این بار را به مقصد برسانند. لذا خداوند فرمود: «أَلَمْ نَشْرَحْ لَکَ صَدْرَکَ * وَوَضَعْنَا عَنْکَ وِزْرَکَ[۱۵]». این شرح صدر با قیام لیل و ترتیل قرآن حاصل می شود؛ و خداوند می فرماید چون این کار را انجام دادی و ظرفیت پیدا کردی، «وَوَضَعْنَا عَنْکَ وِزْرَکَ» که این قول ثقیل همان وِزر است. خدای متعال می فرماید حال که تو خود را به من سپردی، من هم قدرت خودم را در وجود تو قرار می دهم تا تو را یاری رسانم و بارت را به مقصد برسانم. در ادامه هم می فرماید: «وَرَفَعْنَا لَکَ ذِکْرَکَ[۱۶]»؛ (و نام نکوی تو را (به رغم دشمنان، در عالم) بلند کردیم). کسی که از پل گذشت، دیگر فضای بازی وجود دارد و در همه جا دیده می شود. آن چنان ارتقاء پیدا می کند که هر کسی سرش را بالا بیاورد خورشید را می بیند. به خورشید نگاه کرده بود و خطاب به او گفته بود: بگویم خداوند بلندت کند که بلند هستی؛ بگویم خداوند جلالت بدهد که جلال دارای؛ بگویم خداوند به تو نور بدهد که دارای نور هستی؛ تنها چیزی که می توانم بگویم این است که بگویم خداوند سایه ات را از سر ما کم نکند. خداوند متعال پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) و ائمه (علیهم السلام) را بالا برده است؛ خداوند شهید حاج قاسم سلیمانی را بالا برده است؛ خداوند سید و رهبر ما را بالا برده است. چه چیزی ندارد که از خدا بخواهیم آن را به ما بدهد؟! پس باید بگوییم خدایا سایه ایشان را بر سر ما مستدام بدار.

آن کسی که شرح صدر پیدا می کند، بار سنگینش به مقصد می رسد و وقتی به مقصد رسید، جهانی می شود؛«وَرَفَعْنَا لَکَ ذِکْرَکَ». دیگر از یک خانه و یک محله و یک شهر و یک کشور فراتر می رود و از مرزها عبور می کند و همه ی مرزها را پشت سر می گذارد؛ بلکه از کره ی زمین و از اجرام کیهانی هم عبور می کند.

بار دیگر از ملک قربان شوم   *****   آنچ اندر وهم ناید آن شوم[۱۷]

تا بینهایت توسعه پیدا می کند و آن زمان «وَرَفَعْنَا لَکَ ذِکْرَکَ» می شود. در ادامه هم می فرماید: «إِنَّ مَعَ الْعُسْرِ یُسْرًا[۱۸]»؛ (و با هر سختی البته آسانی هست). تا این بار سنگین را تمحّل نمی کردی، این گشایش برایت به وجود نمی آمد و چه درس هایی که با این آیات تناسب دارد و قرین این آیات هستند، وجود دارد؛ «فَإِذَا فَرَغْتَ فَانْصَبْ[۱۹]»؛ (پس چون از نماز و طاعت پرداختی برای دعا همت مصروف دار). این گونه نیست که دیگر بگویی ما پیروز شدیم و تمام شد، خیر این طور نیست؛ بلکه از هر موفقیتی که فارغ شدی، زمینه ی جبهه ی بعدی خواهد بود. برو و جبهه ی بعدی را هم باز کن. «وَإِلَى رَبِّکَ فَارْغَبْ[۲۰]»؛ (و به سوی خدای خود همیشه متوجه و مشتاق باش). باید شوق تو و تحمّل این بارها برای خدا بیشتر شود و باید عاشق شوی تا تکلیف تو به تشریف تبدیل شود. تا الان مکلف بودی اما از این به بعد دیگر مشرف خواهی بود. تا به حال خودت می آمدی ولی از این به بعد مجذوب هستی و تو را به آن سو می برند.

وَ صَلَّى اللَّهُ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الطَّاهِرِین‏

اللهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ عَجِّل فَرَجَهُم


[۱] سوره مبارکه طه، آیات ۲۵ تا ۲۸٫

[۲] سوره مبارکه مزمل، آیات ۱ تا ۵٫

[۳] سوره مبارکه توبه، آیه ۱۰۵٫

[۴] سوره مبارکه احزاب، آیه ۷۲٫

[۵] سوره مبارکه حشر، آیه ۲۱٫

[۶] سوره مبارکه تویه، آیه ۶٫

[۷] سوره مبارکه شرح، آیه ۱٫

[۸] سوره مبارکه شرح، آیه ۲٫

[۹] سوره مبارکه حشر، آیه ۲۱٫

[۱۰] سوره مبارکه احزاب، آیه ۷۲٫

[۱۱] سوره مبارکه آل عمران، آیه ۹۲٫

[۱۲] سوره مبارکه مزمل، آیه ۴٫

[۱۳]   خطبه ۱۹۳ نهج البلاغه.

أَمَّا اللَّیْلَ فَصَافُّونَ أَقْدَامَهُمْ، تَالِینَ لِأَجْزَاءِ الْقُرْآنِ یُرَتِّلُونَهَا تَرْتِیلًا، یُحَزِّنُونَ بِهِ أَنْفُسَهُمْ وَ یَسْتَثِیرُونَ بِهِ دَوَاءَ دَائِهِمْ؛ فَإِذَا مَرُّوا بِآیَهٍ فِیهَا تَشْوِیقٌ، رَکَنُوا إِلَیْهَا طَمَعاً وَ تَطَلَّعَتْ نُفُوسُهُمْ إِلَیْهَا شَوْقاً وَ ظَنُّوا أَنَّهَا نُصْبَ أَعْیُنِهِمْ؛ وَ إِذَا مَرُّوا بِآیَهٍ فِیهَا تَخْوِیفٌ، أَصْغَوْا إِلَیْهَا مَسَامِعَ قُلُوبِهِمْ وَ ظَنُّوا أَنَّ زَفِیرَ جَهَنَّمَ وَ شَهِیقَهَا فِی أُصُولِ آذَانِهِمْ؛ فَهُمْ حَانُونَ عَلَى أَوْسَاطِهِمْ، مُفْتَرِشُونَ لِجِبَاهِهِمْ وَ أَکُفِّهِمْ وَ رُکَبِهِمْ وَ أَطْرَافِ أَقْدَامِهِمْ، یَطْلُبُونَ إِلَى اللَّهِ تَعَالَى فِی فَکَاکِ رِقَابِهِمْ.

ترجمه: چون شب شود (براى نماز) برپا ایستاده آیات قرآن را با تأمّل و اندیشه مى خوانند، و با خواندن و تدبّر در آن خود را اندوهگین مى سازند، و بوسیله آن به درمان درد خویش کوشش دارند (از خواندن و عمل بقرآن چاره رهائى از عذاب و سختى رستخیز را مى جویند)، پس هرگاه به آیه اى برخورند که بشوق آورده و امیدوارى در آن است (پاداش نیکوکارى را بیان میکند) بآن طمع مى نمایند و با شوق بآن نظر میکنند مانند آنکه پاداشى که آیه از آن خبر مى دهد در برابر چشم ایشان است و آنرا مى بینند، و هرگاه به آیه اى برخورند که در آن ترس و بیم است (از کیفر بد کارى سخن مى گوید) گوش دلشان را بآن مى گشایند چنانکه گویا شیون و فریاد (اهل) دوزخ در بیخ گوشهایشان است، و (در پیشگاه الهىّ براى رکوع) قدشان را خم میکنند، و (براى سجود) پیشانیها و کفها و زانوها و اطراف قدمهاشان را بروى زمین مى گسترانند، از خداى تعالى آزادى خویش را (از عذاب رستخیز) درخواست مى نمایند.

[۱۴] سعدی، مواعظ، قصاید، قصیده شماره ۷، موعظه و نصیحت.

[۱۵] سوره مبارکه شرح، آیات ۱ و ۲٫

[۱۶] سوره مبارکه شرح، آیه ۴٫

[۱۷] مولانا، مثنوی معنوی، دفتر سوم، بخش ۱۸۷ – جواب گفتن عاشق عاذلان را وتهدید کنندگان را

[۱۸] سوره مبارکه شرح، آیه ۶٫

[۱۹] سوره مبارکه شرح، آیه ۷٫

[۲۰] سوره مبارکه شرح، آیه ۸٫