«أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّیْطَانِ الرَّجِیمِ»

«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ‏ * رَبِّ اشْرَحْ لی‏ صَدْری * وَ یَسِّرْ لی‏ أَمْریَ * وَ احْللْ عُقْدَهً مِنْ لِسانی‏ * یَفْقَهُوا قَوْلی‏»[۱].

«الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ العَالَمینَ وَ الصّلَاهُ عَلَی خَاتَمِ الْمُرْسَلِینَ طَبِیبِنا حَبیِبنَا شَفِیعِ ذُنوبِنَا أَبِی الْقَاسِمِ مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الْمَعْصُومِینَ سِیَّمَا الْحُجَّهُ بَقِیَّهِ اللهِ فِی الْعَالَمِینَ عَجَّلَ اللهُ فَرَجَهُ وَ رَزَقَنَا اللهُ صُحبَتَهُ وَ اللَّعْنُ عَلَی أَعْدَائِهِمْ أَجْمَعِینَ إالی یوم الدّین».

توصیه به مدارای پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم

«فَلَعَلَّکَ بَاخِعٌ نَفْسَکَ عَلَى آثَارِهِمْ إِنْ لَمْ یُؤْمِنُوا بِهَذَا الْحَدِیثِ أَسَفًا[۲]»؛ (نزدیک است که اگر امت تو به این سخن (قرآن) ایمان نیاورند جان عزیزت را از شدت حزن و تأسف بر آنان هلاک سازی!) لعلَّ آمده است و مشخص می شود که این جور هم نبوده که حضرت در آن حد باشد اما لعلَّ زمینه است و به پیامبر خطاب می کند که خیلی نیاز نیست حرص بخوری. حرص و جوش در حدی که مردم گمان کنند که در حال خودکُشی هستی، «فَلَعَلَّکَ بَاخِعٌ نَفْسَکَ عَلَى آثَارِهِمْ». این امر، امر قطعی نیست بلکه ترجّی هست که این نوع حرکات شاید به آن جا برسد؛ کمی با خودت مدارا کن. این توصیه به مدارای پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم با نفسش هست. به حول و قوّه ی الهی چند نکته وجود دارد که قابل عرض کردن به دل های فرهیخته و نورانی شماست. نکته اول مسئله حساسیّت نبی مکرم اسلام صلی الله علیه و آله و سلم در اجرای تکلیف بود؛ «إِنَّا سَنُلْقِی عَلَیْکَ قَوْلًا ثَقِیلًا[۳]»؛ (ما کلام بسیار سنگین (و گرانمایه قرآن) را بر تو القا می‌کنیم) مأموریتی که بر دوش پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم بود، مسئولیت سنگینی بود؛ «طه * مَا أَنْزَلْنَا عَلَیْکَ الْقُرْآنَ لِتَشْقَى[۴]»؛ (طه (ای مشتاق حق و هادی خلق). ما قرآن را از آن بر تو نازل نکردیم که (از کثرت عبادت خدا و جهد و کوشش در هدایت خلق) خویشتن را به رنج درافکنی). لذا وجود نازنین پیامبر خدا صلی الله علیه و آله و سلم هم در بُعد تبلیغ و هم در بُعد وظایف نفسی به زحمت می افتادند. به اندازه ای حضرت در عبادت و قیامِ در مقامِ تضرّع در پیشگاه پروردگار متعال بی تاب بودند که تقریباً در این آیه هم همین لحن به کار برده شده است. در نجاتِ بندگان خدا هم آن چیزی که روحِ مسئله می باشد، این است که حضرت رسول صلی الله علیه و آله و سلم «إنْ لَمْ یکُنْ بِکَ عَلَىَّ غَضَبٌ فَلاَ ابَالِی[۵]»؛ (اگر این رفتارت با من از روى غضب بر من نباشد، باکى ندارم) نگرانی حضرت رسول صلی الله علیه و آله و سلم از چیز دیگری بود. این گونه نبود که همیشه عظمت او را می دید. «مَا عَرَفْنَاکَ حَقَّ مَعْرِفَتِکَ وَ مَا عَبَدْنَاکَ حَقَّ عِبَادَتِکَ[۶]»؛ (آنچنان که باید تو را نشناختم و آنچنان که باید تو را بندگی نکردم). ایشان می دیدند که هرچه تلاش می کنند، باز کم می آورند. حقِّ حق تعالی در آن اندازه ای که حقِّ اوست را نمی تواند ادا کند؛ لذا اعتراف می کنند که معرفت من در حدِّ خودم هست و در حدِّ تو نیست؛ همچنین عبودیّت من هم در حدّ خودم هست و حدّ تو نیست. لذا نبی مکرم اسلام صلی الله علیه و آله و سلم هم در مقامِ عبادت و هم در مقامِ تبلیغ، در هر دو جانب نگرانی جدّی دارند. کما اینکه در سوره ی مبارکه هل أتی آمده است که می فرماید: «یُوفُونَ بِالنَّذْرِ وَیَخَافُونَ یَوْمًا کَانَ شَرُّهُ مُسْتَطِیرًا[۷]»؛ (به عهد و نذر خود وفا می‌کنند و از روزی که شر و سختیش همه اهل محشر را فراگیرد می‌ترسند). نبی مکرم اسلام صلی الله علیه و آله و سلم هم در عبادات فردی و هم در مسئولیت های اجتماعی که مأموریت الهی دارند، اجرای مأموریت شان را در حدّ عظمت فرمانده شان نمی بینند؛ لذا در هر دو وادی وجود نازنین پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم مورد نوازش قرار می گیرند و خداوند متعال به ایشان اطمینان و آرامش می دهند و به ایشان می فرمایند که تو کارِ خودت را انجام بده و ما هم به اندازه ی خودمان کَرَم خواهیم داشت. این نکته ی اول بود که عرض کردیم.

تلاش پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم برای مسئله ولایت

نکته ی دوم این است که مهم ترین مسئولیت در میانِ مسئولیت های حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم، مسئولیت ولایت بود و هیچ گاه حضرت برای نماز نخواندن کسی گریه و ابراز ناراحتی نکردند و حرص نخوردند. اما هنگامی که لحظات پایانی عمر شریفشان در بستر بودند و به پهنای صورت اشک می ریختند، به حضرت زهرا سلام الله علیها فرمودند: من برای خودم گریه نمی کنم؛ بلکه به خاطر حوادثی که بعد از من برای شما پیش می آید، گریه می کنم. به نظر می رسد که این آیه شریفه «فَلَعَلَّکَ بَاخِعٌ نَفْسَکَ عَلَى آثَارِهِمْ إِنْ لَمْ یُؤْمِنُوا بِهَذَا الْحَدِیثِ أَسَفًا» قرآن ناطق است. «وَ أَمَّا الْحَوَادِثُ‌ الْوَاقِعَهُ فَارْجِعُوا فِیهَا إِلَى رُوَاهِ حَدِیثِنَا فَإِنَّهُمْ حُجَّتِی عَلَیْکُمْ وَ أَنَا حُجَّهُ اللَّهِ عَلَیْهِمْ[۸]»؛ (و امّا رخدادهایى که پیش مى‌آید پس به راویان حدیث ما مراجعه کنید؛ زیرا آنان حجّت من بر شمایند و من حجّت خدا بر آنان هستم). آن کسی که دائماً و هر لحظه باید خوراک مردم شود، تولیدی است که خلیفه خداوند متعال بر روی زمین دارد. لذا قرآن کریم مُحدَث هست اما اینکه هر لحظه چیز جدیدی باشد، تجلیّات زمانی است که به مرور باید یافت. آن چیزی که قرآن ناطق است، نیازهای نو به نو را مطرح کرده و آن ها را ارضاء می کند و حالات پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم و حساسیّت های ایشان و نحوه ی تبلیغ غدیر توسط ایشان و جریان مباهله و امور دیگر نشان دهنده ی این موضوع است که حضرت نسبت به این جهت در حدّ جان خودشان در تبلیغ این معنا سعی و تلاش شان را می کردند و از آینده ای که حضرت در بقیع آمدند رو به بدن های دفن شده فرمودند: خوشا به حال شما که دیگر در این دنیا نیستید تا فتنه های پس از من را ببینید؛ در این جهت حضرت نهایت دلسوزی و سوزِ جگر را نشان دادند و وجود مبارک حضرت حق در حال تسکین دادن به ایشان هستند. مطابق نکته ای که آقای حسینی گفتند و تناسب این آیه با آیه ی «إِنَّا جَعَلْنَا مَا عَلَى الْأَرْضِ زِینَهً لَهَا لِنَبْلُوَهُمْ أَیُّهُمْ أَحْسَنُ عَمَلًا[۹]»؛ (ما آنچه را که در زمین جلوه‌گر است زینت و آرایش ملک زمین قرار دادیم تا مردم را امتحان کنیم که کدام یک عملشان نیکوتر خواهد بود). در صورتی که آزادی وجود دارد و دنیا جاذبه و زرق و برق دارد و ما در حال امتحان هستیم، طبیعت قضیه این طور است که عده ای می پذیرند و عده ای نخواهند پذیرفت. این هم نکته ای بود که خدمت شما بیان شد.

لجبازی با رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم

نکته ی سوم که می تواند ملحوظ باشد، نکته ای بود که آقای رضازاده گفتند. این موضوع قبول نکردن این ها حیثی است؛ یک حیث این است که این ها از بین می روند و جهنمی می شوند که این موضوع نیاز به دلسوزی دارد؛ اما حیث مهم تر این است که در شأن تأسف در حدّ جان باختن پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم است، این است که ایشان معصیت خداوند را بر نمی تابند. یعنی مرگ خودشان را شیرین تر از گناه کردن بندگان خدا در برابر خداوند متعال می دانند و این موضوع برای رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم قابل تحمّل نبوده است؛ «فَلَعَلَّکَ بَاخِعٌ نَفْسَکَ عَلَى آثَارِهِمْ إِنْ لَمْ یُؤْمِنُوا بِهَذَا الْحَدِیثِ أَسَفًا». عدم ایمان این ها هم از روی لجاجت بود و با پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم مقابله می کردند. اگر کسی در برابر کسی که عاشق خداست، با خداوند لجبازی کند و قُرُق الهی را نادیده بگیرد و با خداوند مقابله کند، برای او اصلاً قابل قبول و قابل تحمّل نخواهد بود. بنابراین محبّتی که حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم نسبت به حضرت حق سبحانه و تعالی دارند، آن چنان عناد و دشمنی با او و عدم پذیرش دستوراتش برایش سنگین است که حاضر هستند جان شان را از دست بدهند و در حدّ جان دادن هستند.

احساس مسئولیت رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم

نکته ی دیگری که در این آیه و آیه شریفه سوره شعراء ملحوظ است، این است که وجود نازنین پیامبر خدا صلی الله علیه و آله و سلم کارها را در حدّ رفعِ تکلیف انجام نمی دادند. گاهی انسان یک تکلیفی دارد و آن را انجام می دهد و تمام می شود؛ ولی گاهی مثلاً به جایی می رود و با جمعی تصمیم می گیرند که دست یکدیگر را بگیرند و قرآن به جان شان بنشیند. وجود مبارک پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم به این اندازه که عده ای فقط اسلام را پذیرفتند و لا اله الا الله گفتند و آمدند، برای شان مهم نبود؛ بلکه احساس می کردند باید برای نجات آن ها نیز تلاش کنند. لذا مأموریت ایشان تبلیغی نبود، بلکه مأموریت نجات انسان ها را داشتند و در این جهت حضرت هرگز آرامش نداشتند. همان گونه که حضرت نوح علیه السلام به خداوند عرضه می دارند: «قَالَ رَبِّ إِنِّی دَعَوْتُ قَوْمِی لَیْلًا وَنَهَارًا * فَلَمْ یَزِدْهُمْ دُعَائِی إِلَّا فِرَارًا[۱۰]»؛ ((و او به درگاه خدا نالید و) گفت: بارالها، من قوم خود را شب و روز دعوت کردم. اما دعوت و نصیحتم جز بر فرار و اعراض آنها نیفزود) این اصرار و سماجت و شب و روز نداشتن کار همه ی انبیاء بوده است. ولی چون خاتم انبیاء جامعِ همه ی آن هاست، آن چه که همه ی انبیاء در این جهت برایش حرص نشان می دادند و احساس مسئولیت می کردند، مجموعه ی آن ها در وجود مبارک پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم بود؛ لذا نوع تبلیغ ایشان، تبلیغ رفعِ تکلیف نبود بلکه تبلیغ با همه ی وجودشان بود و خودشان را با همه ی سختی ها مواجه می کردند و کتک خوردن ها را تحمّل می کردند و از اینکه با این همه تلاش در حال کار بودند، صدمه می خوردند و خداوند متعال وجود مبارک پیامبر خدا صلی الله علیه و آله و سلم را  کنترل می کردند و به ایشان می فرومدند که تو کار خودت را انجام می دهی، پس نباید برای آن خودت را به زحمت بیندازی و حرص بخوری. همه ی این کارها برای رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم مانند عبادت ایشان بود و متعارف نبود. جوشش وجودی و احساس مسئولیت خاص ایشان بود و نامتعارف بودن این قضیه در حدّ جان باختن حضرت رسول صلی الله علیه و آله و سلم بود. بنابراین وجوه مختلف را برای هر کدام از این حالات می توان درنظر گرفت و ما معتقد هستیم که همه ی این موارد می تواند در این آیه شریفه گُنجانده شود و می توان این گونه بیان کرد که حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم در قدم اول مسئله ی عظمت آمر بودند و این اجرای مأموریت شان را در آن اندازه نمی دیدند؛ لذا خجالت ایشان در حدّ جان دادن بود. و قدم دوم غیرت ایشان بود که نمی توانستند دشمنی و عناد مردم را با محبوب شان تحمّل کنند و قدم سوم تلاش حضرت، تلاش معمولی و رفعِ تکلیف نبود؛ بلکه در حدّی بود که روزگار ایشان در به در این معنا بود و ایشان بیقرارِ هدایت بشر بودند.

سختی اوضاع برای خانواده رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم

نکته ی چهارم هم نکته ی ولایت بود که به نظر ما این مسئله مهم ترین مسئله ای است که پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم را آزار و اذیّت کردند و وجود مبارک پیامبر خدا صلی الله علیه و آله و سلم جلوی چشمان شان نحوه ی برخورد این ها با امیرالمؤمنین علیه السلام را ملاحظه می کردند. هم قسم شدند و قصدِ ترور پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم را کردند؛ ایشان را به هذیان گویی متهم کردند و این قضایا بالاترین فشار برای حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم بود. آن چیزی که خیرِ محضِ خودشان بود را کنار گذاشتند و چه کسی را به جای امیرالمؤمنین علیه السلام قرار دادند! و این موضوع در خطبه ی حضرت زهرا سلام الله علیها آمده است که آن ها حال حضرت زهرا سلام الله علیها را جویا می شوند و وجود نازنین حضرت زهرا سلام الله علیها دردها و گرفتاری های آن ها را بیان می کند و می گویند که شما این سینه ی ستبر را کنار گذاشته اید و به پرهای دُم چسبیده اید؟! چه کسی را کنار گذاشته اید و چه کسی را جای او قرار دادید! دردی که حضرت زهرا سلام الله علیها را تا مرز شهادت پیش برد، درد پهلو و درد بازو و این ها نبود؛ بلکه درد خانه نشینی امیرالمؤمنین علیه السلام و درد تبدیل نعمت به نقمت و درد متهم کردن رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم به هذیان گویی بود که برای ایشان جانکاه بود تحمّل این موضوعات هم برای خود رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم در حدِّ وفات شان و هم برای حضرت زهرا سلام الله علیها و امیرالمؤمنین علیه السلام بسیار سخت بود. این ۵-۴ وجه را می توان در این جا به عنوان احتمالات تفسیری مطرح کرد.

– سؤال: این بحثی که فرمودید که رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم در عبادتشان هم همین گونه بودند، از ریشه کلمه ی «بخع» دو مرتبه در آیات قرآن کریم اشاره شده است و یک مرتبه هم در صلوات شعبانیه این کلمه آمده است که می فرماید: «بُخُوعا لَکَ فِی إِکْرَامِهِ[۱۱]»؛ (با تمام توان کوشش می‌کرد)…؟

– پاسخ حضرت استاد: در زیارت جامعه کبیره در مورد مخالفین وجود دارد که می فرماید: «وَبَخَعَ کلُّ مُتَکبِّرٍ لِطاعَتِکمْ، وَخَضَعَ کلُّ جَبَّارٍ لِفَضْلِکمْ[۱۲]»؛ (و هر متکبّری در مقابل طاعت شما گردن نهاده و هر جبّاری نسبت به برتری شما فروتن گشته است) آن ها هم همین گونه بودند. این ظرف تحمّل ضلالت را ندارد و آن ها تحمّل فضل را نمی کنند؛ گویا در حال جان دادن هستند.

 

– سوال: این نوع دلسوزی مطابق برداشت از آیات ممدوح است یا مضمون؟ علی القاعده باید ممدوح باشد؛ اما چیزی که بنده از فرمایشات حضرتعالی متوجّه شدم، این است که خداوند خطاب به پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم می فرماید که حرص نخور؛ این نَهی چه نوعی از نَهی است؟

– پاسخ حضرت استاد: این نَهی نیست و تعریف در قالب است. می خواهد محبّت فوق العاده پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم را نسبت به هدایت بشر مجسّم کند و نَهی ندارد؛ همان گونه که می فرماید: «فَلَعَلَّکَ بَاخِعٌ». اگر آن گونه هم باشد توصیف عظمت احساس رسالت نبی مکرم اسلام صلی الله علیه و آله و سلم است.

وَ صَلَّى اللَّهُ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الطَّاهِرِین‏

اللهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ عَجِّل فَرَجَهُم


[۱] سوره مبارکه طه، آیات ۲۵ تا ۲۸٫

[۲] سوره مبارکه کهف، آیه ۶٫

[۳] سوره مبارکه مزمل، آیه ۵٫

[۴] سوره مبارکه طه، آیات ۱ و ۲٫

[۵] کتاب نور ملکوت قرآن از قسمت أنوار الملکوت جلد چهارم  جلد چهارم  بحث یازدهم;قاطعیّت و واسعیّت قرآن عظیم وتفسیر آیۀ;المص کِتابٌ أُنْزِلَ إِلَیْکَ فَلا یَکُنْ فِی صَدْرِکَ حَرَجٌ مِنْهُلِتُنْذِرَ بِهِ وَ ذِکْرى لِلْمُؤْمِنِینَ  [صبر و تحمّل رسول الله بر آزار و اذیّت و تکذیب و استهزاء کفّار]  [آزار و اذیّت‌هاى مردم طائف به رسول خدا]

[۶] بحار الأنوار الجامعه لدرر أخبار الأئمه الأطهار علیهم السلام، جلد۶۸، صفحه۲۳.

[۷] سوره مبارکه انسان، آیه ۷٫

[۸] کمال الدین و تمام النعمه، شیخ صدوق، ج۱، ص۴۸۴، اسلامیه.

[۹] سوره مبارکه کهف، آیه ۷٫

[۱۰] سوره مبارکه نوح، آیه ۵ و ۶٫

[۱۱] صلوات شعبانیه

اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ، شَجَرَهِ النُّبُوَّهِ، وَ مَوْضِعِ الرِّسَالَهِ، وَ مُخْتَلَفِ الْمَلائِکَهِ، وَ مَعْدِنِ الْعِلْمِ وَ أَهْلِ بَیْتِ الْوَحْیِ. اللَّهُمَّ صَلِّ عَلىی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ. الْفُلْکِ الْجَارِیَهِ، فِی اللُّجَجِ الْغَامِرَهِ، یَأْمَنُ مَنْ رَکِبَهَا، وَ یَغْرَقُ مَنْ ترکها، الْمُتَقَدِّمُ لَهُمْ مَارِقٌ، وَ الْمُتَأَخِّرُ عَنْهُمْ زَاهِقٌ، وَ اللازِمُ لَهُمْ لاحِقٌ، اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ، الْکَهْفِ الْحَصِینِ، وَ غِیَاثِ الْمُضْطَرِّ الْمُسْتَکِینِ، وَ مَلْجَإِ الْهَارِبِینَ وَ عِصْمَهِ الْمُعْتَصِمِینَ. اللَّهُمَّ صَلِّ عَلىی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ صَلاهً کَثِیرَهً تَکُونُ لَهُمْ رِضًی، وَ لِحَقِّ مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ أَدَاءً وَ قَضَاء، بِحَوْلٍ مِنْکَ وَ قُوَّهٍ یَا رَبَّ الْعَالَمِینَ. اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ الطَّیِّبِینَ الْأَبْرَارِ الْأَخْیَارِ، الَّذِینَ أَوْجَبْتَ حُقُوقَهُمْ، وَ فَرَضْتَ طَاعَتَهُمْ وَ وِلایَتَهُمْ. اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ، وَ اعْمُرْ قَلْبِی بِطَاعَتِکَ وَ لا تُخْزِنِی بِمَعْصِیَتِکَ، وَ ارْزُقْنِی مُوَاسَاهَ مَنْ قَتَّرْتَ عَلَیْهِ مِنْ رِزْقِکَ، ،بِمَا وَسَّعْتَ عَلَیَّ مِنْ فَضْلِکَ، وَ نَشَرْتَ عَلَیَّ مِنْ عَدْلِکَ، وَ أَحْیَیْتَنِی تَحْتَ ظِلِّکَ، وَ هَذَا شَهْرُ نَبِیِّکَ، سَیِّدِ رُسُلِکَ، شَعْبَانُ الَّذِی حَفَفْتَهُ مِنْکَ بِالرَّحْمَهِ وَ الرِّضْوَانِ، الَّذِی کَانَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ و سَلَّمَ، یَدْأَبُ فِی صِیَامِهِ وَ قِیَامِهِ، فِی لَیَالِیهِ وَ أَیَّامِهِ، بُخُوعا لَکَ فِی إِکْرَامِهِ، وَ إِعْظَامِهِ إِلَی مَحَلِّ حِمَامِهِ؛ اللَّهُمَّ فَأَعِنَّا عَلَى الاسْتِنَانِ بِسُنَّتِهِ فِیهِ، وَ نَیْلِ الشَّفَاعَهِ لَدَیْهِ، اللَّهُمَّ وَ اجْعَلْهُ لِی شَفِیعاً مُشَفَّعا، وَ طَرِیقاً إِلَیْکَ مَهْیَعا، وَ اجْعَلْنِی لَهُ مُتَّبِعا، حَتَّى أَلْقَاکَ یَوْمَ الْقِیَامَهِ، عَنِّی رَاضِیا وَ عَنْ ذُنُوبِی غَاضِیا، قَدْ أَوْجَبْتَ لِی مِنْکَ الرَّحْمَهَ وَ الرِّضْوَانَ، وَ أَنْزَلْتَنِی دَارَ الْقَرَارِ وَ مَحَلَّ الْأَخْیَارِ.

ترجمه:

خدایا، بر محمّد و مخاندان محمد درود فرست، درخت نبوت و جایگاه رسالت و محل آمدوشد فرشتگان و معدن دانش و خانواده وحى.

خدایا، بر محمّد و خاندان محمّد درود فرست، کشتى روان در اقیانوس‌هاى عمیق، که هرکه به آن توسل جوید ایمنى یابد، و هرکه آن را رها کند غرق شود، پیش‌افتاده از آنها، از دین خارج است و عقب‌مانده از آنان نابود است، و همراه آنان، ملحق به حق است.

خدایا، بر محمّد و خاندان محمّد درود فرست، که پناهگاه محکم و فریادرس بیچارگان درمانده و پناه گریختگان و دستاویز استوار براى چنگ‌اندازان هستند.

خدایا، بر محمّد و خاندان محمّد درود فرست، درودى که براى آنان موجب خشنودى و براى ما مایه اداکردن و به‌جاآوردن حق محمّد و خاندان محمّد باشد، به‌حول و نیرویت اى پروردگار جهانیان.

خدایا، بر محمّد و خاندان محمّد درود فرست، آن پاکان و نیکان و خوبان، که حقوقشان را بر همه واجب کردى، و پیروى و ولایتشان را بر همگان فرض نمودى.

خدایا، بر محمّد و خاندان محمّد درود فرست، و دلم را با طاعتت آباد کن و به نافرمانى از خود رسوایم مساز و توفیقم ده که همیارى کنم با کسانی که رزقت را بر ایشان تنگ گرفتى، به‌مدد آنچه از فضلت بر من وسعت دادى، و از عدلت بر من گستردى، و مرا در سایه رحمتت زنده داشتى روزى من فرما.

این ماه، ماه پیامبرت می‌باشد، آن سرور فرستادگان، شعبانى که آن را به رحمت و رضوانت پوشاندى، ماهى که رسول خدا (درود خدا بر او و خاندانش باد) در روزه‌دارى و به‌پاداشتن عبادت در شب‌ها و روزهایش تا هنگام مرگ، با تمام توان کوشش مى‌کرد، تنها براى فروتنى در برابرت و گرامى‌داشتِ ماه شعبان.

خدایا، ما را در این ماه به پیروى از روشش و رسیدن به شفاعتش یارى فرما، او را برای من شفیعى با شفاعت پذیرفته، و راهى روشن به‌سویت قرار ده و ما را پیرو او گردان، تا آنگاه که تو را در قیامت دیدار کنم، درحالی‌که از من خشنود باشى و از گناهانم چشم بپوشى، و رحمت و رضوانت را بر من واجب نموده و مرا در جایگاه ابدی (بهشت) و محلّ نیکان فرود آوری.

[۱۲] زیارت شریف جامعه کبیره.