«أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّیْطَانِ الرَّجِیمِ»

«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ‏ * رَبِّ اشْرَحْ لی‏ صَدْری * وَ یَسِّرْ لی‏ أَمْریَ * وَ احْللْ عُقْدَهً مِنْ لِسانی‏ * یَفْقَهُوا قَوْلی‏»[۱].

«الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ العَالَمینَ وَ الصّلَاهُ عَلَی خَاتَمِ الْمُرْسَلِینَ طَبِیبِنا حَبیِبنَا شَفِیعِ ذُنوبِنَا أَبِی الْقَاسِمِ مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الْمَعْصُومِینَ سِیَّمَا الْحُجَّهُ بَقِیَّهِ اللهِ فِی الْعَالَمِینَ عَجَّلَ اللهُ فَرَجَهُ وَ رَزَقَنَا اللهُ صُحبَتَهُ وَ اللَّعْنُ عَلَی أَعْدَائِهِمْ أَجْمَعِینَ إالی یوم الدّین».

نثار روح حضرت زهرا (سلام الله علیها) و پدرشان و همسرشان و فرزندان‌شان یک صلواتی مرحمت بفرمایید.

اللهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ عَجِّل فَرَجَهُم

خیرِ کثیری که خداوند متعال به بعضی از بندگان خودش عنایت می‌نماید

«أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّیْطَانِ الرَّجِیمِ* بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ * وَ لَقَدْ آتَیْنَا لُقْمَانَ الْحِکْمَهَ[۲]»؛ پروردگار متعال با تأکید قضیه را القاء می‌فرماید؛ «وَ لَقَدْ آتَیْنَا لُقْمَانَ الْحِکْمَهَ»؛ یعنی مسأله را باور کنید که ممکن است کسی نبی و رسول نباشد و کتاب نداشته باشد ولی از درون بجوشد. ما این کار را انجام داده‌ایم و خداوند متعال می‌خواهد به عنوان یک نرخ که فرموده است: «وَ مَنْ یُؤْتَ الْحِکْمَهَ[۳]»، ما این کار را در مورد لقمان کرده‌ایم و به او خیرِ کثیر دادیم. اولاً حکمت در لسانِ قرآن کریم به معنی خیرِ کثیر است و دوماً عِدلِ کتاب است. «وَ یُعَلِّمُهُمُ الْکِتَابَ وَ الْحِکْمَهَ[۴]»؛ که این عبارت یک بار و دو بار هم نیامده است و چند بار آمده است که هم وزنِ کتاب معرفی شده است. ولی این خیرِ کثیر است و چیزی است که معادل کتاب است. این دو نکته را در توضیح حکمت می‌شود استفاده کرد. لقمان هم هرکسی که هست، اجمالاً خداوند متعال در مورد حضرت «خصر (علیه السلام)» نام نمی‌برد و می‌فرماید: «فَوَجَدَا عَبْدًا مِنْ عِبَادِنَا آتَیْنَاهُ رَحْمَهً مِنْ عِنْدِنَا وَ عَلَّمْنَاهُ مِنْ لَدُنَّا عِلْمًا[۵]»؛ ولی پروردگار متعال در مورد این فرد نام برده است و این موضوع نادر است که خداوند متعال از کسی نام ببرد که دلیلی بر این نبی بودن و رسول بودن او وجود ندارد، بلکه در روایات داریم که نبی و رسول نبوده است ولی خداوند متعال اسمِ او را آورده است. هم «قَد» را گفته است و هم اسم را می‌آورد و این تشویقِ ماست که پیامبر نیستید و وصیّ پیامبر هم نیستید؛ ولی ما در مورد افرادی این کار را کرده‌ایم که شاید تضمینی باشد برای این‌که این راه رفتنی است. هرکسی اهل باشد، خداوند متعال از این خیرِ کثیر به او عنایت می‌کند. بعد در مصادیق که یکی از مصادیق آن این است که این شخص مأمور به شُکر بوده است؛ حال دارای مأموریت تکوینی بوده است و خداوند متعال این مأموریت را در درون آن قرار داده است و یا این‌گونه نبوده است و مأموریت تشریعی داشته است و یا دارای هر دو نوع مأموریت بوده است، همه‌ی این‌ها محتمل است که عبارت  «أَنِ اشْکُرْ لِلَّهِ[۶]» همه‌ی این‌ها باشد. در مورد حکمت مشاهده می‌کنید که در حوزه‌های علمیّه، در اصطلاحاتِ ما، علومی که یقین‌آور است، بر سه بخش است: یکی وحی الهی است، دوم علم بُرهانی است و سوم علم اشراقی یا علم عرفانی است که شهودِ جان است و حکمت همان علومِ بُرهانی است که به آن حکمت گفته می‌شود و در مقابل وحی الهی و عرفان است. گاهی هر سه مورد هم به صورت مصداق ممکن است با یکدیگر منطبق باشند و کسی هم دارای حکمت باشد، هم جوششِ عقلانی داشته باشد و هم شهود کند و هم توانِ بهره‌برداری از نعمتِ وحی را داشته باشد. این‌که حکمت به علوم بُرهانی و عقلانی گفته می‌شود، برای این است که مُحکم است و متناسب با همین حروف «حاء» و «کاف» و «میم» که به چیزی که هیچ راه نفوذی ندارد و در واقع به همان صورت که پای حیوان را که می‌بندند، نمی‌تواند تکان بخورد، یا وقتی افسار در اختیار صاحب حیوان است، کاملاً در اختیار اوست و جایِ تحرّک ندارد، بُرهان طرف مقابل را به این صورت میخ‌کوب می‌نماید. یعنی هیچ راهِ فراری برای اشخاص باقی نمی‌گذارد و می‌شود استفاده کرد که پروردگار متعال در سوره‌ی مبارکه‌ی اسراء که باهم بررسی کردیم و در این جسات بحث کردیم که کتاب مُحتمل است با دستوراتِ الهی در تعبُدیّات منطبق باشد. در آن‌ جایی که اگر خداوند متعال نمی‌فرمود، ما خودمان متوجّه نمی‌شدیم؛ مانند نماز و رکعات آن و بسیاری از احکام که احکامِ مولوی است‌ و صرفاً باید خداوند متعال بفرماید تا ما بفهمیم و خودمان راهی به آن نداریم، این‌ها کتاب است. این‌که مکتوب است، در واقع خداوند متعال اعمالِ مولویّت می‌نماید؛ «کُتِبَ عَلَیْکُمُ الْقِتَالُ[۷]» ، «کُتِبَ عَلَیْکُمُ الصِّیَامُ[۸]». باز این‌ها قرائنی هستند که کتاب همان تعبُدیّات یا اموری است که خداوند متعال اعمالِ مولویّت می‌کند. حکمت چیزی است که شرع آن را ارشاد کرده است؛ «وَ یُثیروا لَهُم دَفائِنَ العُقول[۹]»؛ وقتی شرع می‌آید و ما در خطّ عقلانیّت قرار می‌گیریم، خودمان هم می‌فهمیم. ما می‌توانیم با کمک وحی و گاهی هم با تجارب خودمان و گاهی هم با بُرهان به حقایقی دست پیدا کنیم و این حقایق، حقایقِ مُحکمی است که عقلِ عُقلاء همه می توانند به این برسند و وقتی هم بازگو می‌کنیم، هیچ کسی نمی‌تواند در مقابل او چیزی را بازگو نماید. این دوازده دستوری که خداوند متعال در سوره‌ی مبارکه‌ی اسراء بیان فرموده است و در آخر نیز فرمود که این همان چیزی است که ما از حکمت به تو آموختیم، در احسان به والدین و «مَا لَیْسَ لَکَ بِهِ عِلْمٌ[۱۰]» این تعبُدیّات وجود ندارد و چیزهایی است که فطرت و بُرهان فطری یا بُرهان عقلی این‌ها را برای ما روشن می‌کند و جناب لقمان دارای چنین چیزی شد که آن‌چه را که بَشر می‌توانست بفهمد را می‌فهمید و این فهمِ ایشان هم، فهمِ تلقینی نبود و این داده‌ی خداوند متعال بود و حکمت را هم خداوند متعال می‌دهد. هم در سوره‌ی مبارکه‌ی بقره می‌فرماید: «فَقَدْ أُوتِیَ خَیْرًا کَثِیرًا[۱۱]» و در این‌جا هم خداوند متعال این را به خودش استناد می‌دهد. یعنی چیزی که نور عقل است و ما به اشخاص نسبت می‌دهیم را خداوند متعال می‌دهد و اگر کسی کم داشته باشد، قابل اکتساب نیست. این عقل جزءِ تحفه‌های الهی است که خداوند متعال در روزهای اوّل خلقت به حضرت آدم (علیه السلام) عقل را داده است و در کنار آن دین و حیا هم مُلازم آن بودند و وقتی گفته شد برگردید، آن‌ها گفتند ما برنمی‌گردیم و مأمور هستیم تا مُلازم با عقل بمانیم. حکمت آن جهتِ ثابتی در وجود انسان است که هر عقلی به این می‌رسد و قابل تغییر هم نمی‌باشد و واقعیّت است. «اللهم ارنی الاشیاء کما هی[۱۲]»؛ وجود نازنین پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) از خداوند متعال حکمت خواسته است که یا با دیدِ عقل و یا با دیدِ شُهود اشیاء را آن‌گونه که هستند، ببیند که دیگر با برداشت این و آن تغییر نکند و مقابل نسبیّت است؛ حقایقی در عالَم وجود دارد که این حقایق، حقایقِ ثابت هستند و عقولِ ذوی‌العقول با مقدّمات روشن صغری و کبری به آن دست پیدا می‌کند و مقبولیّتِ عامّه پیدا می‌کند و ذوی‌العقول به آن می‌رسند و این امرِ خدادادی است؛ «وَ لَقَدْ آتَیْنَا لُقْمَانَ الْحِکْمَهَ».

 

مواردی که خداوند از تعبیر «ما» در بیان آن‌ها استفاده کرده است

بعضی از دوستان در جلسه‌ی گذشته و در این جلسه در مورد این‌که پروردگار متعال در این عبارت «آتَیتُ» نفرموده است و «آتَیْنَا» فرموده است، یک وجه آن همین است که آقای رضازاده بیان کردند که خداوند متعال مجاری امور هم مدبّراتِ امر هستند را به حساب آورده‌اند و «لَقَدْ آتَیْنَا» فرموده است. ولی در همه جا این‌گونه نیست و خداوند متعال مسائلِ مهم را با متکلّم مع‌الغیر مطرح فرموده است؛ «إِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّکْرَ وَ إِنَّا لَهُ لَحَافِظُونَ[۱۳]». در آن‌جاهایی که خداوند متعال متکلّم مع‌الغیر آورده است و به خودش نسبت می‌دهد، ولی با متکلّم مع‌الغیر بیان می‌فرماید، دارای این پیام است که این قضیّه خیلی مهم است. نزول قرآن جزءِ مهم‌ترین مسائلِ عالَم امکان است و آن‌جایی که مسأله خیلی مهم است، خداوند متعال از تعبیر «ما» استفاده می‌نماید که دارای یک عظمتی می‌باشد و در آن‌جایی که عظمتی در این حد ندارد، با متکلّم وحده می‌فرماید. مانند آیه‌ی کریمه‌ای که فرموده است: «لِمَا خَلَقْتُ بِیَدَیَّ[۱۴]». اجمالاً این هم یکی از وجوهی است که در متکلّم مع‌الغیر وجود دارد که مسأله‌ی مهمّی می‌باشد. این موضوع نشان می‌دهد که حکمت بسیار مهم است. این‌که متکلّم مع‌الغیر آمده است، مشخّص می‌شود که خداوند متعال در حال تشویق کردن است و گنجی نیست که بتوان از آن صرف نظر کرد و باید به دنبال آن رفت و باید این امرِ مهم را از خداوند متعال دریافت کرد. خداوند متعال هم به انسان می‌دهد؛ اگر شما قابلیّت خودتان را احراز کنید، خداوند متعال این‌کاره است؛ همان‌گونه که به لقمان داده است، به شما هم می‌دهد و اگر بدهد، چیز مهمّی داده است. «وَ مَنْ یُؤْتَ الْحِکْمَهَ فَقَدْ أُوتِیَ خَیْرًا کَثِیرًا[۱۵]»؛ این خیرِ کثیر است. لذا وجود نازنین پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: «أَنَا مَدِینَهُ اَلْحِکْمَهِ وَ هِیَ اَلْجَنَّهُ ، وَ أَنْتَ یَا عَلِیُّ بَابُهَا[۱۶]»؛ این‌که حضرت زهرا (سلام الله علیها) خیرِ کثیر هستند، منظور همان حکمت است. خداوند متعال به ایشان یک وجودِ نوری داده‌اند که همه‌ی حقایق در وجود نازنین ایشان، مرآتِ حق‌نما است؛ هم خدا نماست و هم در آیینه‌ی خداوند متعال، همه‌ی حقایق به صورت کمالیه در وجود حضرت زهرا (سلام الله علیها) انعکاس دارد. او حکمت مطلق خداوند متعال است و خیرِ کثیر است. «وَ لَقَدْ آتَیْنَا لُقْمَانَ الْحِکْمَهَ»؛ حال «الف و لام» در این کلمه‌ی «الْحِکْمَهَ»، چه نوعی «الف و لام» است؟ این موضوع جای تأمّل دارد ولی اجمالاً چیز خیلی مهمّی است که خداوند متعال با تعبیر «آتَیْنَا» فرموده است و شُکر هم یکی از جلوه‌های حکمت است. در سوره‌ی مبارکه‌ی انسان ملاحظه می‌فرمایید که فرمود: «إِنَّا هَدَیْنَاهُ السَّبِیلَ إِمَّا شَاکِرًا وَ إِمَّا کَفُورًا[۱۷]»؛ کسی که جذبِ هدایت بکند، با تمام مراتبی که دارد، این شاکر است و کسی که در مسیرِ هدایت نباشد، کافر است و مبتلا به کُفران فی‌الارض است که در هدایت هم علم وجود دارد، هم واقع‌بینی وجود دارد و هم عمل وجود دارد و همه‌ی این‌ها در مسیرِ هدایتِ الهی است و در آن‌جا کلّ هدایت در مسیرِ شُکر در برابرِ ضلال آمده است که همان کُفرانِ نعمت است.

ارتباط بین «شُکرِ» خداوند تبارک و تعالی و «حکمتِ» پروردگار متعال

ما در سال‌های گذشته و در روزهای شنبه، بحثی با دوستان‌مان داشتیم که از خواجه نصیرالدین طوسی[۱۸] (رحمت الله علیه) نقل کردیم که ایشان درباره‌‌ی «شُکر» می‌فرماید که علم است و حال است و عمل است. اولین مرتبه‌اش دریافتِ نعمتِ الهی است که انسان علمِ به نعمت و هر نعمتی را همراه با مُنعِم دریافت می‌نماید. نعمت بدونِ انتصاب به مُعطیِ نعمت، نعمت نیست؛ این نعمت شعاعِ لطف اوست. در هرجایی که ما نعمت‌مان را یافتیم، این دریافت و این علم برای ما یک حالی به وجود می‌آورد و انسان احساسِ محبّت می‌کند و عکس‌العملِ آن، آن عملی است که انسان در راستای دریافت نعمت خودش را مُطیع و بنده‌ی او می‌بیند. «العبد و ما فی یده کان لمولاه[۱۹]»؛ این نعمت و مُنعم که نعمت داده است و خودِ من که به من نعمت داده است، همگی متعلّق به حضرت حقّ (سبحانه و تعالی) هستیم. اجمالاً نعمت دیدن، هم آن چیزی که به من داده می‌شود و هم خودِ من نعمت الهی هستیم و این موضوع یک حالی برای انسان به وجود می‌آورد که اصلاً انسان جز او را نمی‌بیند. هر چیزی که هست، او هست و رحمت او، او هست واِنعامِ او، او هست و فضل او، او هست و کَرمِ او؛ وقتی این دریافت برای ما حاصل شد که آن‌چه غیرِ خداوند است، نعمتِ حقّ است؛ «وَ إِنْ تَعُدُّوا نِعْمَهَ اللَّهِ لَا تُحْصُوهَا[۲۰]». وقتی نعمت لایُحصی است، غیر قابل شمارش و لایتناهی است، بنابراین شُکر به این است که انسان خودش را نبیند و دریای نعمت می‌جوشد و برای انسان چیزی به جز بدهکاری و فقر نخواهد داشت و در آن هنگام کارِ انسان گِدایی است که این واقعیّتِ شُکر است. اصلاً شُکر این است که دست انسان به صورت مرتّب باز باشد و خداوند متعال به او عنایت بفرماید. انسان هرچیزی که دارد، برای خودش نیست و خداوند متعال عنایت می‌کند. بنابراین یک مرحله‌ی شُکر، دریافتِ علم و معرفت است و مرحله‌ی دوّم آن محبّت و حال است و مرحله‌ی سوّم، اجرایِ فرمانِ مُنعِم است که آن‌چه را به تو داده‌ام را باید چه کار کنی و ما در همان مسیری که او می‌گوید، اجرای دستور می‌کنیم و اگر اجرای دستور کردیم، خداوند متعال فرمان‌های بعدی‌اش را به ما می‌دهد و ما را هیچ‌گاه به خودمان واگذار نمی‌کند که ما این نعمت را ضایع کنیم و یا در یک جایی که جای آن نیست، انجام بدهیم که این موضوع همان «عَدل» است؛ به کار بردن نعمت در مسیرِ خودش عدل شیء در … است. اجمالاً از آیاتِ بسیار لطیف و از غُررِ آیاتِ الهی است که خداوند متعال حکمت و شُکر را در کنار یکدیگر قرار داده است و انسانِ حکیم، همان انسان شاکِر است که هیچ چیزی به جز زیبایی و نعمت نمی‌بیند. برای اهل شُکر، نِقمتی وجود ندارد. برای اهل شُکر، «ما رَایْنا الّا جَمیلًا[۲۱]» است و به جز آن هیچ چیزی وجود ندارد. لذا می‌فرماید: «الَّذِی أَحْسَنَ کُلَّ شَیْءٍ خَلَقَهُ[۲۲]» ، «ثُمَّ هَدَى[۲۳]»؛ داده‌های خداوند متعال زیباست، هدایتِ او نیز زیبا می‌باشد و دریافتِ این‌که او می‌دهد و او می‌برد و من وجود ندارم، او می‌دهد و او می‌برد؛ این حکمت می‌شود.

وَ صَلی الله عَلی مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الطّاهِرین

والسلام علیکم و رحمت الله و برکاته

اللهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ عَجِّل فَرَجَهُم


[۱] سوره مبارکه طه، آیات ۲۵ تا ۲۸٫

[۲] سوره مبارکه لقمان، آیه ۱۲٫

[۳] سوره مبارکه بقره، آیه ۲۶۹٫

[۴] سوره مبارکه جمعه، آیه ۲٫

[۵] سوره مبارکه کهف، آیه ۶۵٫

[۶] سوره مبارکه لقمان، آیه ۱۲٫

[۷] سوره مبارکه بقره، آیه ۲۱۶٫

[۸] سوره مبارکه بقره، آیه ۱۸۳٫

[۹] نهج البلاغه، خطبه ۱؛ از خطبه‏هاى آن حضرت است که در آن ابتداى آفرینش آسمان و زمین و آدم را توضیح مى‏دهد و یادى از حج مى‏کند.

متن خطبه شریفه: «الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی لَا یَبْلُغُ مِدْحَتَهُ الْقَائِلُونَ وَ لَا یُحْصِی نَعْمَاءَهُ الْعَادُّونَ وَ لَا یُؤَدِّی حَقَّهُ الْمُجْتَهِدُونَ الَّذِی لَا یُدْرِکُهُ بُعْدُ الْهِمَمِ وَ لَا یَنَالُهُ غَوْصُ الْفِطَنِ الَّذِی لَیْسَ لِصِفَتِهِ حَدٌّ مَحْدُودٌ وَ لَا نَعْتٌ مَوْجُودٌ وَ لَا وَقْتٌ مَعْدُودٌ وَ لَا أَجَلٌ مَمْدُودٌ فَطَرَ الْخَلَائِقَ بِقُدْرَتِهِ وَ نَشَرَ الرِّیَاحَ بِرَحْمَتِهِ وَ وَتَّدَ بِالصُّخُورِ مَیَدَانَ أَرْضِهِ: أَوَّلُ الدِّینِ مَعْرِفَتُهُ وَ کَمَالُ مَعْرِفَتِهِ التَّصْدِیقُ بِهِ وَ کَمَالُ التَّصْدِیقِ بِهِ تَوْحِیدُهُ وَ کَمَالُ تَوْحِیدِهِ الْإِخْلَاصُ لَهُ وَ کَمَالُ لْإِخْلَاصِ لَهُ نَفْیُ الصِّفَاتِ عَنْهُ لِشَهَادَهِ کُلِّ صِفَهٍ أَنَّهَا غَیْرُ الْمَوْصُوفِ وَ شَهَادَهِ کُلِّ مَوْصُوفٍ أَنَّهُ غَیْرُ الصِّفَهِ فَمَنْ وَصَفَ اللَّهَ سُبْحَانَهُ فَقَدْ قَرَنَهُ وَ مَنْ قَرَنَهُ فَقَدْ ثَنَّاهُ وَ مَنْ ثَنَّاهُ فَقَدْ جَزَّأَهُ وَ مَنْ جَزَّأَهُ فَقَدْ جَهِلَهُ وَ مَنْ‏ جَهِلَهُ فَقَدْ أَشَارَ إِلَیْهِ وَ مَنْ أَشَارَ إِلَیْهِ فَقَدْ حَدَّهُ وَ مَنْ حَدَّهُ فَقَدْ عَدَّهُ وَ مَنْ قَالَ فِیمَ فَقَدْ ضَمَّنَهُ وَ مَنْ قَالَ عَلَا مَ فَقَدْ أَخْلَى مِنْهُ: کَائِنٌ لَا عَنْ حَدَثٍ مَوْجُودٌ لَا عَنْ عَدَمٍ مَعَ کُلِّ شَیْ‏ءٍ لَا بِمُقَارَنَهٍ وَ غَیْرُ کُلِّ شَیْ‏ءٍ لَا بِمُزَایَلَهٍ فَاعِلٌ لَا بِمَعْنَى الْحَرَکَاتِ وَ الْآلَهِ بَصِیرٌ إِذْ لَا مَنْظُورَ إِلَیْهِ مِنْ خَلْقِهِ مُتَوَحِّدٌ إِذْ لَا سَکَنَ یَسْتَأْنِسُ بِهِ وَ لَا یَسْتَوْحِشُ لِفَقْدِهِ خلق العالم‏ أَنْشَأَ الْخَلْقَ إِنْشَاءً وَ ابْتَدَأَهُ ابْتِدَاءً بِلَا رَوِیَّهٍ أَجَالَهَا وَ لَا تَجْرِبَهٍ اسْتَفَادَهَا وَ لَا حَرَکَهٍ أَحْدَثَهَا وَ لَا هَمَامَهِ نَفْسٍ اضْطَرَبَ فِیهَا أَحَالَ الْأَشْیَاءَ لِأَوْقَاتِهَا وَ لَأَمَ بَیْنَ مُخْتَلِفَاتِهَا وَ غَرَّزَ غَرَائِزَهَا وَ أَلْزَمَهَا أَشْبَاحَهَا عَالِماً بِهَا قَبْلَ ابْتِدَائِهَا مُحِیطاً بِحُدُودِهَا وَ انْتِهَائِهَا عَارِفاً بِقَرَائِنِهَا وَ أَحْنَائِهَا: ثُمَّ أَنْشَأَ سُبْحَانَهُ فَتْقَ الْأَجْوَاءِ وَ شَقَّ الْأَرْجَاءِ وَ سَکَائِکَ الْهَوَاءِ فَأَجْرَى فِیهَا مَاءً مُتَلَاطِماً تَیَّارُهُ مُتَرَاکِماً زَخَّارُهُ حَمَلَهُ عَلَى مَتْنِ الرِّیحِ الْعَاصِفَهِ وَ الزَّعْزَعِ الْقَاصِفَهِ فَأَمَرَهَا بِرَدِّهِ وَ سَلَّطَهَا عَلَى شَدِّهِ وَ قَرَنَهَا إِلَى حَدِّهِ الْهَوَاءُ مِنْ تَحْتِهَا فَتِیقٌ وَ الْمَاءُ مِنْ فَوْقِهَا دَفِیقٌ ثُمَّ أَنْشَأَ سُبْحَانَهُ رِیحاً اعْتَقَمَ مَهَبَّهَا وَ أَدَامَ مُرَبَّهَا وَ أَعْصَفَ مَجْرَاهَا وَ أَبْعَدَ مَنْشَأَهَا فَأَمَرَهَا بِتَصْفِیقِ الْمَاءِ الزَّخَّارِ وَ إِثَارَهِ مَوْجِ الْبِحَارِ فَمَخَضَتْهُ مَخْضَ‏ السِّقَاءِ وَ عَصَفَتْ بِهِ عَصْفَهَا بِالْفَضَاءِ تَرُدُّ أَوَّلَهُ إِلَى آخِرِهِ وَ سَاجِیَهُ إِلَى مَائِرِهِ حَتَّى عَبَّ عُبَابُهُ وَ رَمَى بِالزَّبَدِ رُکَامُهُ فَرَفَعَهُ فِی هَوَاءٍ مُنْفَتِقٍ وَ جَوٍّ مُنْفَهِقٍ فَسَوَّى مِنْهُ سَبْعَ سَمَوَاتٍ جَعَلَ سُفْلَاهُنَّ مَوْجاً مَکْفُوفاً وَ عُلْیَاهُنَّ سَقْفاً مَحْفُوظاً وَ سَمْکاً مَرْفُوعاً بِغَیْرِ عَمَدٍ یَدْعَمُهَا وَ لَا دِسَارٍ یَنْظِمُهَا ثُمَّ زَیَّنَهَا بِزِینَهِ الْکَوَاکِبِ وَ ضِیَاءِ الثَّوَاقِبِ وَ أَجْرَى فِیهَا سِرَاجاً مُسْتَطِیراً وَ قَمَراً مُنِیراً فِی فَلَکٍ دَائِرٍ وَ سَقْفٍ سَائِرٍ وَ رَقِیمٍ مَائِرٍ. خلق الملائکه ثُمَّ فَتَقَ مَا بَیْنَ السَّمَوَاتِ الْعُلَا فَمَلَأَهُنَّ أَطْوَاراً مِنْ مَلَائِکَتِهِ مِنْهُمْ سُجُودٌ لَا یَرْکَعُونَ وَ رُکُوعٌ لَا یَنْتَصِبُونَ وَ صَافُّونَ لَا یَتَزَایَلُونَ وَ مُسَبِّحُونَ لَا یَسْأَمُونَ لَا یَغْشَاهُمْ نَوْمُ الْعُیُونِ وَ لَا سَهْوُ الْعُقُولِ وَ لَا فَتْرَهُ الْأَبْدَانِ وَ لَا غَفْلَهُ النِّسْیَانِ وَ مِنْهُمْ أُمَنَاءُ عَلَى وَحْیِهِ وَ أَلْسِنَهٌ إِلَى رُسُلِهِ وَ مُخْتَلِفُونَ بِقَضَائِهِ وَ أَمْرِهِ وَ مِنْهُمُ الْحَفَظَهُ لِعِبَادِهِ وَ السَّدَنَهُ لِأَبْوَابِ جِنَانِهِ وَ مِنْهُمُ الثَّابِتَهُ فِی الْأَرَضِینَ السُّفْلَى أَقْدَامُهُمْ وَ الْمَارِقَهُ مِنَ السَّمَاءِ الْعُلْیَا أَعْنَاقُهُمْ وَ الْخَارِجَهُ مِنَ الْأَقْطَارِ أَرْکَانُهُمْ وَ الْمُنَاسِبَهُ لِقَوَائِمِ الْعَرْشِ أَکْتَافُهُمْ نَاکِسَهٌ دُونَهُ أَبْصَارُهُمْ مُتَلَفِّعُونَ تَحْتَهُ بِأَجْنِحَتِهِمْ مَضْرُوبَهٌ بَیْنَهُمْ وَ بَیْنَ مَنْ دُونَهُمْ حُجُبُ الْعِزَّهِ وَ أَسْتَارُ الْقُدْرَهِ لَا یَتَوَهَّمُونَ رَبَّهُمْ بِالتَّصْوِیرِ وَ لَا یُجْرُونَ عَلَیْهِ صِفَاتِ الْمَصْنُوعِینَ وَ لَا یَحُدُّونَهُ بِالْأَمَاکِنِ وَ لَا یُشِیرُونَ إِلَیْهِ بِالنَّظَائِرِ صفه خلق آدم ( علیه‏السلام ) ثُمَّ جَمَعَ سُبْحَانَهُ مِنْ حَزْنِ الْأَرْضِ وَ سَهْلِهَا وَ عَذْبِهَا وَ سَبَخِهَا تُرْبَهً سَنَّهَا بِالْمَاءِ حَتَّى خَلَصَتْ وَ لَاطَهَا بِالْبَلَّهِ حَتَّى لَزَبَتْ فَجَبَلَ مِنْهَا صُورَهً ذَاتَ أَحْنَاءٍ وَ وُصُولٍ وَ أَعْضَاءٍ وَ فُصُولٍ أَجْمَدَهَا حَتَّى اسْتَمْسَکَتْ وَ أَصْلَدَهَا حَتَّى صَلْصَلَتْ لِوَقْتٍ مَعْدُودٍ وَ أَمَدٍ مَعْلُومٍ ثُمَّ نَفَخَ فِیهَا مِنْ رُوحِهِ فَمَثُلَتْ إِنْسَاناً ذَا أَذْهَانٍ یُجِیلُهَا وَ فِکَرٍ یَتَصَرَّفُ بِهَا وَ جَوَارِحَ یَخْتَدِمُهَا وَ أَدَوَاتٍ یُقَلِّبُهَا وَ مَعْرِفَهٍ یَفْرُقُ بِهَا بَیْنَ الْحَقِّ وَ الْبَاطِلِ وَ الْأَذْوَاقِ وَ الْمَشَامِّ وَ الْأَلْوَانِ وَ الْأَجْنَاسِ مَعْجُوناً بِطِینَهِ الْأَلْوَانِ الْمُخْتَلِفَهِ وَ الْأَشْبَاهِ الْمُؤْتَلِفَهِ وَ الْأَضْدَادِ الْمُتَعَادِیَهِ وَ الْأَخْلَاطِ الْمُتَبَایِنَهِ مِنَ الْحَرِّ وَ الْبَرْدِ وَ الْبَلَّهِ وَ الْجُمُودِ وَ اسْتَأْدَى اللَّهُ سُبْحَانَهُ الْمَلَائِکَهَ وَدِیعَتَهُ لَدَیْهِمْ وَ عَهْدَ وَصِیَّتِهِ إِلَیْهِمْ فِی الْإِذْعَانِ بِالسُّجُودِ لَهُ وَ الْخُنُوعِ لِتَکْرِمَتِهِ فَقَالَ سُبْحَانَهُ اسْجُدُوا لِآدَمَ فَسَجَدُوا إِلَّا إِبْلِیسَ‏ اعْتَرَتْهُ الْحَمِیَّهُ وَ غَلَبَتْ عَلَیْهِ الشِّقْوَهُ وَ تَعَزَّزَ بِخِلْقَهِ النَّارِ وَ اسْتَوْهَنَ خَلْقَ الصَّلْصَالِ فَأَعْطَاهُ اللَّهُ النَّظِرَهَ اسْتِحْقَاقاً لِلسُّخْطَهِ وَ اسْتِتْمَاماً لِلْبَلِیَّهِ وَ إِنْجَازاً لِلْعِدَهِ فَقَالَ فَإِنَّکَ مِنَ الْمُنْظَرِینَ إِلى‏ یَوْمِ الْوَقْتِ الْمَعْلُومِ‏ ثُمَّ أَسْکَنَ سُبْحَانَهُ آدَمَ دَاراً أَرْغَدَ فِیهَا عَیْشَهُ وَ آمَنَ فِیهَا مَحَلَّتَهُ وَ حَذَّرَهُ إِبْلِیسَ وَ عَدَاوَتَهُ فَاغْتَرَّهُ عَدُوُّهُ نَفَاسَهً عَلَیْهِ بِدَارِ الْمُقَامِ وَ مُرَافَقَهِ الْأَبْرَارِ فَبَاعَ الْیَقِینَ بِشَکِّهِ وَ الْعَزِیمَهَ بِوَهْنِهِ وَ اسْتَبْدَلَ بِالْجَذَلِ وَجَلًا وَ بِالِاغْتِرَارِ نَدَماً ثُمَّ بَسَطَ اللَّهُ سُبْحَانَهُ لَهُ فِی تَوْبَتِهِ وَ لَقَّاهُ کَلِمَهَ رَحْمَتِهِ وَ وَعَدَهُ الْمَرَدَّ إِلَى جَنَّتِهِ وَ أَهْبَطَهُ إِلَى دَارِ الْبَلِیَّهِ وَ تَنَاسُلِ الذُّرِّیَّهِ اختیار الأنبیاء وَ اصْطَفَى سُبْحَانَهُ مِنْ وَلَدِهِ أَنْبِیَاءَ أَخَذَ عَلَى الْوَحْیِ مِیثَاقَهُمْ وَ عَلَى تَبْلِیغِ الرِّسَالَهِ أَمَانَتَهُمْ لَمَّا بَدَّلَ أَکْثَرُ خَلْقِهِ عَهْدَ اللَّهِ إِلَیْهِمْ فَجَهِلُوا حَقَّهُ وَ اتَّخَذُوا الْأَنْدَادَ مَعَهُ وَ اجْتَالَتْهُمُ الشَّیَاطِینُ عَنْ مَعْرِفَتِهِ وَ اقْتَطَعَتْهُمْ عَنْ عِبَادَتِهِ فَبَعَثَ فِیهِمْ رُسُلَهُ وَ وَاتَرَ إِلَیْهِمْ أَنْبِیَاءَهُ لِیَسْتَأْدُوهُمْ مِیثَاقَ فِطْرَتِهِ وَ یُذَکِّرُوهُمْ مَنْسِیَّ نِعْمَتِهِ وَ یَحْتَجُّوا عَلَیْهِمْ بِالتَّبْلِیغِ وَ یُثِیرُوا لَهُمْ دَفَائِنَ الْعُقُولِ وَ یُرُوهُمْ آیَاتِ الْمَقْدِرَهِ مِنْ سَقْفٍ فَوْقَهُمْ مَرْفُوعٍ وَ مِهَادٍ تَحْتَهُمْ مَوْضُوعٍ وَ مَعَایِشَ تُحْیِیهِمْ وَ آجَالٍ تُفْنِیهِمْ وَ أَوْصَابٍ تُهْرِمُهُمْ وَ أَحْدَاثٍ تَتَابَعُ عَلَیْهِمْ وَ لَمْ یُخْلِ اللَّهُ سُبْحَانَهُ خَلْقَهُ مِنْ نَبِیٍّ مُرْسَلٍ أَوْ کِتَابٍ مُنْزَلٍ أَوْ حُجَّهٍ لَازِمَهٍ أَوْ مَحَجَّهٍ قَائِمَهٍ رُسُلٌ لَا تُقَصِّرُ بِهِمْ قِلَّهُ عَدَدِهِمْ وَ لَا کَثْرَهُ الْمُکَذِّبِینَ لَهُمْ مِنْ سَابِقٍ سُمِّیَ لَهُ مَنْ بَعْدَهُ‏ أَوْ غَابِرٍ عَرَّفَهُ مَنْ قَبْلَهُ عَلَى ذَلِکَ نَسَلَتِ الْقُرُونُ وَ مَضَتِ الدُّهُورُ وَ سَلَفَتِ الْآبَاءُ وَ خَلَفَتِ الْأَبْنَاءُ مبعث النبی‏ إِلَى أَنْ بَعَثَ اللَّهُ سُبْحَانَهُ مُحَمَّداً رَسُولَ اللَّهِ ( صلى‏الله‏علیه‏وآله‏وسلم )لِإِنْجَازِ عِدَتِهِ وَ إِتْمَامِ نُبُوَّتِهِ مَأْخُوذاً عَلَى النَّبِیِّینَ مِیثَاقُهُ مَشْهُورَهً سِمَاتُهُ کَرِیماً مِیلَادُهُ وَ أَهْلُ الْأَرْضِ یَوْمَئِذٍ مِلَلٌ مُتَفَرِّقَهٌ وَ أَهْوَاءٌ مُنْتَشِرَهٌ وَ طَرَائِقُ مُتَشَتِّتَهٌ بَیْنَ مُشَبِّهٍ لِلَّهِ بِخَلْقِهِ أَوْ مُلْحِدٍ فِی اسْمِهِ أَوْ مُشِیرٍ إِلَى غَیْرِهِ فَهَدَاهُمْ بِهِ مِنَ الضَّلَالَهِ وَ أَنْقَذَهُمْ بِمَکَانِهِ مِنَ الْجَهَالَهِ ثُمَّ اخْتَارَ سُبْحَانَهُ لِمُحَمَّدٍ ( صلى‏الله‏علیه‏وسلم )لِقَاءَهُ وَ رَضِیَ لَهُ مَا عِنْدَهُ وَ أَکْرَمَهُ عَنْ دَارِ الدُّنْیَا وَ رَغِبَ بِهِ عَنْ مَقَامِ الْبَلْوَى فَقَبَضَهُ إِلَیْهِ کَرِیماً ( صلى‏الله‏علیه‏وآله ) وَ خَلَّفَ فِیکُمْ مَا خَلَّفَتِ الْأَنْبِیَاءُ فِی أُمَمِهَا إِذْ لَمْ یَتْرُکُوهُمْ هَمَلًا بِغَیْرِ طَرِیقٍ وَاضِحٍ وَ لَا عَلَمٍ قَائِمٍ القرآن و الأحکام الشرعیه کِتَابَ رَبِّکُمْ فِیکُمْ مُبَیِّناً حَلَالَهُ وَ حَرَامَهُ وَ فَرَائِضَهُ وَ فَضَائِلَهُ وَ نَاسِخَهُ وَ مَنْسُوخَهُ وَ رُخَصَهُ وَ عَزَائِمَهُ وَ خَاصَّهُ وَ عَامَّهُ وَ عِبَرَهُ وَ أَمْثَالَهُ وَ مُرْسَلَهُ وَ مَحْدُودَهُ وَ مُحْکَمَهُ وَ مُتَشَابِهَهُ مُفَسِّراً مُجْمَلَهُ وَ مُبَیِّناً غَوَامِضَهُ بَیْنَ مَأْخُوذٍ مِیثَاقُ عِلْمِهِ وَ مُوَسَّعٍ‏ عَلَى الْعِبَادِ فِی جَهْلِهِ وَ بَیْنَ مُثْبَتٍ فِی الْکِتَابِ فَرْضُهُ وَ مَعْلُومٍ فِی السُّنَّهِ نَسْخُهُ وَ وَاجِبٍ فِی السُّنَّهِ أَخْذُهُ وَ مُرَخَّصٍ فِی الْکِتَابِ تَرْکُهُ وَ بَیْنَ وَاجِبٍ بِوَقْتِهِ وَ زَائِلٍ فِی مُسْتَقْبَلِهِ وَ مُبَایَنٌ بَیْنَ مَحَارِمِهِ مِنْ کَبِیرٍ أَوْعَدَ عَلَیْهِ نِیرَانَهُ أَوْ صَغِیرٍ أَرْصَدَ لَهُ غُفْرَانَهُ وَ بَیْنَ مَقْبُولٍ فِی أَدْنَاهُ مُوَسَّعٍ فِی أَقْصَاهُ و منها فی ذکر الحج‏ وَ فَرَضَ عَلَیْکُمْ حَجَّ بَیْتِهِ الْحَرَامِ الَّذِی جَعَلَهُ قِبْلَهً لِلْأَنَامِ یَرِدُونَهُ وُرُودَ الْأَنْعَامِ وَ یَأْلَهُونَ إِلَیْهِ وُلُوهَ الْحَمَامِ وَ جَعَلَهُ سُبْحَانَهُ عَلَامَهً لِتَوَاضُعِهِمْ لِعَظَمَتِهِ وَ إِذْعَانِهِمْ لِعِزَّتِهِ وَ اخْتَارَ مِنْ خَلْقِهِ سُمَّاعاً أَجَابُوا إِلَیْهِ دَعْوَتَهُ وَ صَدَّقُوا کَلِمَتَهُ وَ وَقَفُوا مَوَاقِفَ أَنْبِیَائِهِ وَ تَشَبَّهُوا بِمَلَائِکَتِهِ الْمُطِیفِینَ بِعَرْشِهِ یُحْرِزُونَ الْأَرْبَاحَ فِی مَتْجَرِ عِبَادَتِهِ وَ یَتَبَادَرُونَ عِنْدَهُ مَوْعِدَ مَغْفِرَتِهِ جَعَلَهُ سُبْحَانَهُ وَ تَعَالَى لِلْإِسْلَامِ عَلَماً وَ لِلْعَائِذِینَ حَرَماً فَرَضَ حَقَّهُ وَ أَوْجَبَ حَجَّهُ وَ کَتَبَ عَلَیْکُمْ وِفَادَتَهُ فَقَالَ سُبْحَانَهُ وَ لِلَّهِ عَلَى النَّاسِ حِجُّ الْبَیْتِ مَنِ اسْتَطاعَ إِلَیْهِ سَبِیلًا وَ مَنْ کَفَرَ فَإِنَّ اللَّهَ غَنِیٌّ عَنِ الْعالَمِینَ».

[۱۰] سوره مبارکه اسراء، آیه ۳۶٫

[۱۱] سوره مبارکه بقره، آیه ۲۶۹٫

[۱۲] بحارالانوار، ج ۱۴، ص ۱۰ و ۱۱٫

[۱۳] سوره مبارکه حجر، آیه ۹٫

[۱۴] سوره مبارکه ص، آیه ۷۵٫

[۱۵] سوره مبارکه بقره، آیه ۲۶۹٫

[۱۶] الأمالی (للطوسی)، جلد ۱، صفحه ۴۳۱٫

متن روایت شریف: «وَ بِالْإِسْنَادِ، قَالَ: حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ أَحْمَدَ بْنِ إِبْرَاهِیمَ اَللَّیْثِیُّ ، قَالَ: حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدٍ اَلْهَمَدَانِیُّ ، قَالَ: حَدَّثَنَا یَعْقُوبُ بْنُ یُوسُفَ بْنِ زِیَادٍ ، قَالَ: حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ حَمَّادٍ ، عَنْ عَمْرِو بْنِ شِمْرٍ ، عَنْ جَابِرِ بْنِ عَبْدِ اَللَّهِ ، عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ اَلْبَاقِرِ ، عَنْ عَلِیِّ بْنِ اَلْحُسَیْنِ ، عَنِ اَلْحُسَیْنِ بْنِ عَلِیٍّ ، عَنْ عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ (عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ) ، قَالَ: قَالَ رَسُولُ اَللَّهِ (صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ) : أَنَا مَدِینَهُ اَلْحِکْمَهِ وَ هِیَ اَلْجَنَّهُ ، وَ أَنْتَ یَا عَلِیُّ بَابُهَا، فَکَیْفَ یَهْتَدِی اَلْمُهْتَدِی إِلَى اَلْجَنَّهِ ، وَ لاَ یُهْتَدَى إِلَیْهَا إِلاَّ مِنْ بَابِهَا!».

[۱۷] سوره مبارکه انسان، آیه ۳٫

[۱۸] «خواجه نصیرالدین طوسی» (۵۹۷-۶۷۲ق) حکیم و متکلم شیعه قرن هفتم هجری است. خواجه نصیر نویسنده کتاب‌ها و رساله‌های بسیاری در علوم اخلاق، منطق، فلسفه، کلام، ریاضیات و نجوم است. اخلاق ناصری، اوصاف الاشراف، اساس الاقتباس، شرح الاشارات، تجرید الاعتقاد، جامع الحساب و کتاب مشهور زیج ایلخانی و تذکره فی علم الهیئه در علم نجوم، از آثار مهم و مشهور او هستند. او همچنین رصدخانه مراغه و در کنار آن کتابخانه مراغه را با بیش از ۴۰۰ هزار جلد کتاب بنا نهاد. نصیرالدین طوسی احیاگر فلسفه و مبتکر روش فلسفی در کلام شیعه دانسته شده است. برخی از علمای بزرگ شیعه که شاگرد وی بود‌ه‌اند، عبارت‌اند از علامه حلی، ابن میثم بحرانی و قطب الدین شیرازی. خواجه نصیر طوسی را در علم، همتای بوعلی سینا دانسته‌اند؛ با این تفاوت که ابن سینا در طب سرآمد بود و خواجه‌نصیر در ریاضیات. برخی معتقدند دفاع خواجه نصیرالدین طوسی از ابن سینا در برابر انتقادات فخر رازی، در کتاب شرح اشارات، موجب احیای فلسفه در آن عصر شده‌است. هم‌چنین خواجه نصیر را مبتکر روش فلسفی در کلام شیعه دانسته‌اند. به باور مرتضی مطهری، تمام آثار کلامی بعد از خواجه نصیر، از کتاب تجرید الاعتقاد تأثیر پذیرفته‌اند. براساس برخی پژوهش‌های معاصر، خواجه نصیر طوسی، از یک سو شارح و مکمّل فیلسوفان و دانشمندان پیش از خود بوده، و از سوی دیگر سرمشق دانشمندان پس از خود شده است. بسیاری از دانشمندان مسلمان و همچنین اسلام‌شناسان غربی، از او ستایش کرده‌اند.

[۱۹] «حدیث عنوان بصری»؛ مفاتیح الغیب: ۵۱/۱۰ ؛ جامع الشتات: ۲/ ۴۱۰ ؛ سه دستور العمل عرفانی از آیت الله علی آقا قاضی رحمه الله، مبلغان بهمن ۱۳۸۱، شماره ۳۷، به نقل از محمد حسین حسینی طهرانی، روح مجرد، ص ۱۷۵؛ مشکاه الأنوار فی غرر الأخبار، علی بن حسن طبرسی، ص ۳۲۶؛ بحار الانوار، ج ۱، ص ۲۲۴، کتاب العلم، باب: آداب طلب العلم و أحکامه ؛ مشکاه الأنوار فی غرر الأخبار، ترجمه عبدالله محمدی و مهدی هوشمند.

قسمتی از متن حدیث عنوان بصری: « -. . . فَقَالَ یا أَبَا عَبْدِ اللهِ لَیسَ الْعِلْمُ بِالتَّعَلُّمِ إِنَّمَا هُوَ نُورٌ یقَعُ فِی قَلْبِ مَنْ یرِیدُ اللهُ تَبَارَک وَ تَعَالَی أَنْ یبْدِیهُ فَإِنْ أَرَدْتَ الْعِلْمَ فَاطْلُبْ أَوَّلًا مِنْ نَفْسِک حَقِیقَهَ الْعُبُودِیهِ وَ اطْلُبِ الْعِلْمَ بِاسْتِعْمَالِهِ وَ اسْتَفْهِمِ اللهَ یفَهِّمْک.

– قُلْتُ یا شَرِیفُ فَقَالَ قُلْ یا أَبَا عَبْدِ اللهِ؛ قُلْتُ یا أَبَا عَبْدِ اللهِ، مَا حَقِیقَهُ الْعُبُودِیهِ؟ قَالَ ثَلَاثَهُ أَشْیاءَ: أَنْ لَا یرَی الْعَبْدُ لِنَفْسِهِ فِیمَا خَوَّلَهُ اللهُ إِلَیهِ مِلْکاً لِأَنَّ الْعَبِیدَ لَا یکونُ لَهُمْ مِلْک یرَوْنَ الْمَالَ مَالَ اللَّهِ یضَعُونَهُ حَیثُ أَمَرَهُمُ اللهُ تَعَالَی بِهِ؛ وَ لَا یدَبِّرُ الْعَبْدُ لِنَفْسِهِ تَدْبِیراً؛ وَ جُمْلَهُ اشْتِغَالِهِ فِیمَا أَمَرَهُ اللهُ تَعَالَی بِهِ وَ نَهَاهُ عَنْهُ؛ فَإِذَا لَمْ یرَ الْعَبْدُ لِنَفْسِهِ فِیمَا خَوَّلَهُ اللهُ تَعَالَی مِلْکاً هَانَ عَلَیهِ الْإِنْفَاقُ فِیمَا أَمَرَهُ اللهُ تَعَالَی أَنْ ینْفِقَ فِیهِ وَ إِذَا فَوَّضَ الْعَبْدُ تَدْبِیرَ نَفْسِهِ عَلَی مُدَبِّرِهِ هَانَ عَلَیهِ مَصَائِبُ الدُّنْیا وَ إِذَا اشْتَغَلَ الْعَبْدُ بِمَا أَمَرَهُ اللهُ تَعَالَی وَ نَهَاهُ لَا یتَفَرَّغُ مِنْهُمَا إِلَی الْمِرَاءِ وَ الْمُبَاهَاهِ مَعَ النَّاسِ فَإِذَا أَکرَمَ اللهُ الْعَبْدَ بِهَذِهِ الثَّلَاثِ هَانَ عَلَیهِ الدُّنْیا وَ إِبْلِیسُ وَ الْخَلْقُ وَ لَا یطْلُبُ الدُّنْیا تَکاثُراً وَ تَفَاخُراً وَ لَا یطْلُبُ عِنْدَ النَّاسِ عِزّاً وَ عُلُوّاً وَ لَا یدَعُ أَیامَهُ بَاطِلًا فَهَذَا أَوَّلُ دَرَجَهِ الْمُتَّقِینَ؛ قَالَ اللهُ تَعَالَی: «تِلْک الدَّارُ الْآخِرَهُ نَجْعَلُها لِلَّذِینَ لا یرِیدُونَ عُلُوًّا فِی الْأَرْضِ وَ لا فَساداً وَ الْعاقِبَهُ لِلْمُتَّقِینَ».

– قُلْتُ یا أَبَا عَبْدِ اللهِ أَوْصِنِی. فَقَالَ أُوصِیک بِتِسْعَهِ أَشْیاءَ، فَإِنَّهَا وَصِیتِی لِمُرِیدِی الطَّرِیقِ إِلَی اللهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ اللهَ أَسْأَلُ أَنْ یوَفِّقَک لِاسْتِعْمَالِهِ؛ ثَلَاثَهٌ مِنْهَا فِی رِیاضَهِ النَّفْسِ وَ ثَلَاثَهٌ مِنْهَا فِی الْحِلْمِ وَ ثَلَاثَهٌ مِنْهَا فِی الْعِلْمِ. فَاحْفَظْهَا وَ إِیاک وَ التَّهَاوُنَ بِهَا قَالَ عُنْوَانُ فَفَرَّغْتُ قَلْبِی لَهُ. فَقَالَ أَمَّا اللَّوَاتِی فِی الرِّیاضَهِ: فَإِیاک أَنْ تَأْکلَ مَا لَا تَشْتَهِیهِ فَإِنَّهُ یورِثُ الْحِمَاقَهَ وَ الْبَلَهَ وَ لَا تَأْکلْ إِلَّا عِنْدَ الْجُوعِ وَ إِذَا أَکلْتَ فَکلْ حَلَالًا وَ سَمِّ اللهَ وَ اذْکرْ حَدِیثَ الرَّسُولِ: «مَا مَلَأَ آدَمِی وِعَاءً شَرّاً مِنْ بَطْنِهِ فَإِنْ کانَ لَا بُدَّ فَثُلُثٌ لِطَعَامِهِ وَ ثُلُثٌ لِشَرَابِهِ وَ ثُلُثٌ لِنَفَسِهِ»؛ وَ أَمَّا اللَّوَاتِی فِی الْحِلْمِ: فَمَنْ قَالَ لَک إِنْ قُلْتَ وَاحِدَهً سَمِعْتَ عَشْراً- فَقُلْ إِنْ قُلْتَ عَشْراً لَمْ تَسْمَعْ وَاحِدَهً وَ مَنْ شَتَمَک فَقُلْ إِنْ کنْتَ صَادِقاً فِیمَا تَقُولُ- فَاللَّهَ أَسْأَلُ أَنْ یغْفِرَهَا لِی وَ إِنْ کنْتَ کاذِباً فِیمَا تَقُولُ فَاللهَ أَسْأَلُ أَنْ یغْفِرَهَا لَک وَ مَنْ وَعَدَک بِالْجَفَاءِ فَعِدْهُ بِالنَّصِیحَهِ وَ الدُّعَاءِ؛ وَ أَمَّا اللَّوَاتِی فِی الْعِلْمِ: فَاسْأَلِ الْعُلَمَاءَ مَا جَهِلْتَ وَ إِیاک أَنْ تَسْأَلَهُمْ تَعَنُّتاً وَ تَجْرِبَهً وَ إِیاک أَنْ تَعْمَلَ بِرَأْیک شَیئاً وَ خُذْ بِالاحْتِیاطِ فِی جَمِیعِ مَا تَجِدُ إِلَیهِ سَبِیلًا وَ اهْرُبْ مِنَ الْفُتْیا هَرَبَک مِنَ الْأَسَدِ وَ لَا تَجْعَلْ رَقَبَتَک لِلنَّاسِ جِسْراً».

[۲۰] سوره مبارکه نحل، آیه ۱۸٫

[۲۱] صحیفه امام، ج‏۲۰، ص ۲۰۴٫

[۲۲] سوره مبارکه سجده، آیه ۷٫

[۲۳] سوره مبارکه طه، آیه ۵۰٫