«أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّیْطَانِ الرَّجِیمِ»

«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ‏ * رَبِّ اشْرَحْ لی‏ صَدْری * وَ یَسِّرْ لی‏ أَمْریَ * وَ احْللْ عُقْدَهً مِنْ لِسانی‏ * یَفْقَهُوا قَوْلی‏»[۱].

«الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ العَالَمینَ وَ الصّلَاهُ عَلَی خَاتَمِ الْمُرْسَلِینَ طَبِیبِنا حَبیِبنَا شَفِیعِ ذُنوبِنَا أَبِی الْقَاسِمِ مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الْمَعْصُومِینَ سِیَّمَا الْحُجَّهُ بَقِیَّهِ اللهِ فِی الْعَالَمِینَ عَجَّلَ اللهُ فَرَجَهُ وَ رَزَقَنَا اللهُ صُحبَتَهُ وَ اللَّعْنُ عَلَی أَعْدَائِهِمْ أَجْمَعِینَ إالی یوم الدّین».

چهار دستور خداوند متعال به رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم)

«أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّیْطَانِ الرَّجِیمِ * بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ‏ * فَبِمَا رَحْمَهٍ مِنَ اللَّهِ لِنْتَ لَهُمْ وَ لَوْ کُنْتَ فَظًّا غَلِیظَ الْقَلْبِ لَانْفَضُّوا مِنْ حَوْلِکَ فَاعْفُ عَنْهُمْ وَ اسْتَغْفِرْ لَهُمْ وَ شَاوِرْهُمْ فِی الْأَمْرِ فَإِذَا عَزَمْتَ فَتَوَکَّلْ عَلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ الْمُتَوَکِّلِینَ[۲]». در سیرِ جلوه‌های جمالیِ سجایای نبیّ مکرّم اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) و زیبایی‌های اخلاقی آن بزرگوار، در تابلوهایی که وحیِ الهی ترسیم کرده است، از دل‌نشین‌ترین و جامع‌ترین آیات قرآن کریم، این آیه‌ی کریمه‌ی سوره‌ی مبارکه‌ی آل عمران است که می‌فرماید: «فَبِمَا رَحْمَهٍ مِنَ اللَّهِ لِنْتَ لَهُمْ»؛ به برکت و به سببِ رحمتِ فخیم و بزرگی از جانب الله سبحانه و تعالی «لِنْتَ لَهُمْ»؛ با آن‌ها نرمش به خرج دادی و یا این‌که با آن‌ها نرم شدی.‌ «وَ لَوْ کُنْتَ فَظًّا» اگر مقابل لینت بود، جافی بودی و یا قسی ‌القلب بودی، «لَانْفَضُّوا مِنْ حَوْلِکَ» از اطراف شما پراکنده می‌شدند. حال که خداوند متعال تو را به رحمت مُزیّن کرده است، که نتیجه‌اش یا جلوه‌اش در بُعد اثباتی لینت است و در صفات سَلبی تو، فَضّ بودن و غلیظ القلب بودن، منتفی است؛ «لَانْفَضُّوا مِنْ حَوْلِکَ» که اگر این‌گونه بود و بی‌کس می‌شدی، بنابراین چند دستور را برای تو الزامی است که آن‌ها را اجرا کنی. اولین دستور این است که می‌فرماید: «فَاعْفُ عَنْهُمْ»؛ این‌ها در مورد تو بدی کردند و تو را تنها گذاشتند و فرار کردند؛ این ظلمی که در حقّ شما کردند، از این‌ها بگذر. نکته‌ی دوم این است که می‌فرماید «وَ اسْتَغْفِرْ لَهُمْ»؛ چون از جبهه فرار کردند و فرار از ضعف جزءِ گناهان کبیره است و این‌ها گناهان خداوند متعال را مرتکب شدند؛ «وَ اسْتَغْفِرْ لَهُمْ» بنابراین برای این‌که من هم این‌ها را ببخشم، تو بیا و واسطه باش. نکته‌ی سوم این است که می‌فرماید «وَ شَاوِرْهُمْ فِی الْأَمْرِ»؛ این‌ها با این فرارشان و با آن شکست‌شان، دچار ضربه‌ی شخصیّتی شدند. این‌ها از نظر تشخّص و اقتدار، در موضع ضعف قرار گرفتند و تو (پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم)) باید به آن‌ها شخصیّت بدهی. «وَ شَاوِرْهُمْ فِی الْأَمْرِ» این‌ها را به حساب بیاور«فِی الْأَمْرِ» و با این‌ها در شئونِ مربوط به خودشان مشورت کن. «فَإِذَا عَزَمْتَ فَتَوَکَّلْ عَلَى اللَّهِ» نکته‌ی چهارم این است که می‌فرماید این‌ها را رها نکن. تو مدیر و رهبر این‌ها هستی و باید امورشان را تمشیّت کنی؛ «فَإِذَا عَزَمْتَ فَتَوَکَّلْ عَلَى اللَّهِ» این عزم که جزءِ لوازم رهبری و مدیریت است، با توکّل همراه باشد «فَتَوَکَّلْ عَلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ الْمُتَوَکِّلِینَ» و نتیجه‌‌ی توکّل این است که محبوبِ خداوند متعال خواهی شد. این آیه‌ی کریمه دارای لطائفی است و سراسر جاذبه است. وجود نازنین پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) برای نفوذ در دل‌ها، جهت مرتبط ساختن آن‌ها با خداوند متعال، مأموریت پیدا کرده است و او مأمورِ هدایتِ بَشر است. در هدایت هم باید جاذبه در حدّ اَعلی باشد و آن‌چه که لازمه‌ی منعطف کردن قلوب است، لازمه‌ی متمایل کردن قلوب است و طَبعِ بَشر به آن طرف کشیده می‌شود، باید این زیبایی‌ها و این امور در وجود نازنین سفیرِ الهی و واسطه‌ی فیض وجود داشته باشد. از سوی دیگر چون بَشر یا مجذوب می‌شود و یا دفع می‌شود و نفرت و انزجار پیدا می‌کند، هر آن چیزی که در تربیت نفوس موجب نفرتِ نفوس می‌شود و آن‌ها با این رذائل و با این ویژگی‌ها فاصله پیدا می‌کنند و تشویق و جذبه‌ای در وجودشان پیش نمی‌آید، بلکه آن‌ها را دور می‌کند، باید این‌ها در وجود سفیرِ الهی و بسترِ هدایتِ حق‌تعالی اصلاً وجود نداشته باشد و این رحمتِ الهی در وجود پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) سرشار است و منشأ جذبِ قلوب و منشأ میل نفوس به سویِ خداوند منّان می‌شود و «فَضّ» که جافی است و قسی القلب باشد، «فَضِّ غلیظ القلب» جزءِ اموری است که نفرت می‌آورد. در روایت آمده است که اگر خُرق (بداخلاقی) مُمثّل می‌شد و مردم آن را می‌دیدند، زشت‌تر از آن چیزی وجود نداشت. قساوتِ قلب که ظهور آن خشونت در کلام است، جزءِ مُنفّرات است و مخاطب و جامعه را مُنزجر می‌کند؛ لذا این از صفات سَلبی پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) است. رحمت از صفات ثبوتیه‌ی نبیّ مکرّم (صلی الله علیه و آله و سلم) است و «فَضِّ غلیظ القلب» از صفات سَلبی آن بزرگوار به شمار می‌رود. نتیجه‌‌ی خُرق و خشونت و غلظت قلب این است که آن رهبر تنها می‌ماند، فرمانده بدون قشون می‌ماند، معلّم بدون شاگرد می‌ماند و یک بزرگی اطرافش خالی خواهد شد. بنابراین حکمتِ خشونت و بد‌زبانی و قساوت قلب این است که کسی اطراف انسان نمی‌آید.

تأکید خداوند متعال به رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) برای به حساب آوردن دیگران

تا به این‌جا منّتِ خداوند متعال بر پیامبرش است که به سببِ رحمتی از جانب الله تو این لینت را دارا هستی و الله سبحانه و تعالی تکویناً در وجود تو رحمتِ خودش را قرار داده است که جلوه‌اش لینتِ شماست و خداوند متعال تکویناً این فَضّ بودن و غلیظ القلب بودن را از شما دور کرده است و نگذاشته است که به حریم شما راه پیدا کند و اگر خداوند متعال آن جهت را از تو دور نمی‌کرد، قهراً تو نمی‌توانستی جامعه را به سوی خداوند متعال سوق بدهی؛ زیرا کسی نزدیک تو نمی‌شد تا از تو آدرس بگیرد و به خدای خودش راه پیدا بکند. حال که تکویناً و به سبب رحمت خداوند متعال دارای این صفت هستی و چنین شده‌ای، لازمه‌ی این‌گونه بودن عمل به این امور است. یکی این است که خودت از این‌ها جفا دیده‌ای و این‌ها نقضِ فرمان و نقضِ عهد کرده‌اند و واجب بود که از تو دفاع کنند اما دفاع نکردند؛ واجب بود که در برابر دشمن استقامت کنند اما استقامت نکردند و فرار از ضعف کردند. تو از این‌ها جفا و ظلم دریافت کرده‌ای و حقّ توست اما از این حقّ خودت بگذر؛ «فَاعْفُ عَنْهُمْ». دومین موضوع این است که این‌ها دچار گناه کبیره شدند و از جانب خداوند متعال برای اطاعت از پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) مأمور بودند، به جهاد و دفاع مأمور بودند؛ مأمور بودند تا از جان پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) حفاظت کنند و از دین خدا نیز محافظت کنند اما این عناوین مجرمانه را انجام دادند و معاصی خداوند متعال بر این‌ها مترتّب شده است و مستحقّ عذاب هستند و باید تو شفاعت آنان را بکنی و باید تو واسطه بشوی تا من آن‌ها را ببخشم؛ «وَ اسْتَغْفِرْ لَهُمْ». تنها عفو و شفاعتِ تو این‌ها را بازسازی نمی‌کند و این نسبت به گذشته است و این‌ها نسبت به آن چیزی که گذشت، خراب شدند و اعتبارشان را از دست دادند و مستحقّ عذاب هستند و مستحقّ جهنّم هستند و مستحقّ تنبیه هستند. نسبت به گذشته این عفو و استغفار تو لازم است ولی این‌ها برای آینده باید به درد بخورند و باید آن ضعف و بی‌آبرویی که برایشان پیش آمده است را هم در درونِ خودشان و هم در جلوه‌‌ی بیرونی که این‌ها قشونِ تو و کسانِ تو هستند و این‌ها در جبهه‌‌ی تو حضور دارند و باید بازسازی بشوند. بازسازیِ این‌ها هم به این صورت است که نباید به این‌ها بی‌اعتنایی کنی و حال اگر کار خلافی انجام دادند و برای خودشان سرافکندگی ایجاد کردند، اگر آن‌ها را تحویل نگیری، آن شکست روحی باقی می‌ماند و این‌ها نمی‌توانند برای تو آدم‌های مؤثری باشند؛ لذا بهترین راه برای بازسازی و برای ترمیمِ نواقصی که پیش آوردند، این است که این‌ها را به شمار بیاوری و با آن‌ها مشورت کن که این مشورت کردن تو به این معنی است که آن‌ها را به حساب آورده‌ای و صاحب‌ نظر می‌دانی و این‌ها را در حدّی می‌دانی که بتوانند به شما نظر مشورتی بدهند. اولاً این بازسازی شخصیّتی است و تأمین و بازسازی قشون است و ثانیاً تعلیم به آن‌هایی است که معصوم نیستند که مشورت کردن از لوازم رهبری است؛ رهبرِ موفّق، مدیرِ موفّق، پدرِ موفّق و مربّی موفّق آن کسی است که به مخاطب خودش و مربّای خودش زمینه می‌دهد که آن شکوفا بشود و به آن خودباوری و اتکاءِ به نفس می‌دهدو مسیر را برای تفکّر و اندیشه‌ی او باز می‌کند و مشورت این کارایی را دارد. وقتی یک بزرگی یک انسان معمولی را به عنوان مخاطب قرار می‌دهد و به او می‌گوید من می‌خواهم فلان کار را انجام بدهم و نظر شما در این مورد چه چیزی است، اولاً او خودش را بزرگ می‌بیند و پیش خودش می‌گوید که شاید ما در حدّی هستیم و ثانیاً به تفکر می‌افتد و ثالثاً او هم تحقیق می‌کند و به دنبال این می‌رود که بهترین حرف را به مولا و رهبر خودش تحویل بدهد. این میدان دادن برای ورزش فکری و سِیر در جهات مختلف مطلب، این را هم اندیشمند و صاحب نظر بار می‌آورد و هم آن گذشته‌ای که اگر خودش، خودش را ضعیف کرد و آن شکست به این معنی است که ما نتوانستیم و این که ما نتوانستیم جدای از این است که ما نمی‌توانیم و در آن مرحله غفلت و یا هرچیزی بود، افتادید و به این معنی نیست که در مراحل بعدی هم باید بیفتید؛ بلکه در مرحله‌ی بعدی می‌توانید تأمین نیرو بکنید و انرژی را تجدید کنید و تهدید را به فرصت تبدیل نمایید. این موقعیت دادن به انسان‌های شکست‌خورده که در ابتدا کارِ خداوند متعال است؛ بنده‌ای که گناه می‌کند، در اولین گناهش سقوط کرده است و استحقاق جهنّم را دارد و خداوند متعال خودش به سراغ بنده‌اش می‌آید و او را به توبه دعوت‌ می‌نماید؛ «تُوبُوا إِلَى اللَّهِ[۳]» و بعد هم وعده می‌دهد که اگر توبه کنی، محبوب خداوند می‌شوی. یعنی تا این اندازه اوج می‌گیری.

فرمان دادن متعلّق به فرمانده است

این روحیه دادن، این شخصیّت دادن، این امید دادن و راه را برای جبران گذشته باز گذاشتن، راه یأس و جهنّم را به روی این‌ها بستن، در این عبارت «وَ شَاوِرْهُمْ فِی الْأَمْرِ» تعمیم می‌شود. «فَإِذَا عَزَمْتَ فَتَوَکَّلْ عَلَى اللَّهِ»؛ تا به این‌جا مربوط به بازسازی شخصیّت آن‌ها بود ولی حالا باید خودت مدیریت کنی و نظر این‌ها دارای آن مصلحت و حکمت‌ها بود که می‌خواهی این‌ها را صاحب نظر کنی و به این‌ها موقعیت و شخصیّت بدهی ولی این به معنای این نیست که هرچیزی مشاور گفت، باید به آن عمل کرد. فرمان و اجرای فرمان متعلّق به رهبری است. او باید مشورت‌هایش را انجام بدهد. گاهی مشورت نظرخواهی نیست، بلکه نظرسازی است و این نکته در مشورت بسیار مهم است. انسان با مشورت و مقدماتی که فراهم می‌نماید، طرف مقابل را در تفکر با خودش هماهنگ می‌کند. بنابراین این حالت وجود دارد ولی اگر این‌گونه نبود و آن‌ها نظری دادند که خلافِ مصالح بود، شما احترام خودت را گذاشته‌ای و نظر آن‌ها را محترم شمرده‌ای، ولی عزم و اراده از آنِ مغزِ فرماندهی است. مغز باید فرمان بدهد و باید اعضاء را به کار بگیرد. باید اعضاء را از فلج شدن دور نماید و آن‌ها را به تحرّک وادار نماید؛ ولی دستور و عزم از آنِ عقل و مغز است و او باید دستور بدهد. «فَإِذَا عَزَمْتَ»؛ این‌ها اعضای تو هستند و مجموعه‌ی تو هستند و اجزای تو هستند و با این‌ کار جزئیت‌شان را اثبات کرده‌ای و این‌ها را به خودت جذب کرده‌ای و این‌ها دیگر اعضای تو شده‌اند؛ ولی فرمان از آنِ توست. «فَإِذَا عَزَمْتَ» وقتی تصمیم می‌گیری، «فَتَوَکَّلْ عَلَى اللَّهِ» گمان نکن که تو مستقل هستی، بلکه آن را به خداوند واگذار کن و خودت را تحتِ ولایت و وکالت او قرار بده و عزم و اراده‌ی تو نیز از جانبِ خداوند متعال است و به خداوند متعال واگذار کن که اگر در عَزیمتت تو نبودی و من بودم، آن هنگام که تو نیستی و در من ذوب هستی، من هم تو را مجذوب و محبوب خودم می‌کنم. در این‌جا خداوند متعال قاعده‌ی کلّی را فرموده است: «إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ الْمُتَوَکِّلِینَ». اگر کسی در طول زندگی در تمام فعل‌ها و تَرک‌ها خودش را مستقل نبیند، بلکه وابسته و فقیر ببیند، خداوند متعال را مؤثر بداند و مصالح را به دست او واگذار نماید، او محبوبِ پروردگار عالم خواهد شد. خداوند متعال در این آیه‌ی کریمه می‌خواهد پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) را از اسماءِ حسنایِ خودش به بَشر معرفی نماید. خداوند متعال‌ در آیات قبل اعلان فرموده است که خداوند از این‌ها گذشت. «وَ لَقَدْ عَفَا اللَّهُ عَنْهُمْ إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ حَلِیمٌ[۴]»؛ اولاً خداوند متعال این کار را به خودش نسبت داده است که شروع عفو و ابتدای به عفو از جانب پروردگار عزیز است. حال که خداوند متعال این کار را انجام داده است، تو هم در توحید افعالی در مجرایِ خداوند متعال باش و این عفوِ تو، همان عفوِ خداوند متعال است؛ «فَاعْفُ عَنْهُمْ». بعد هم در آیاتی که در جلسات گذشته در حالاتِ پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) مرور کردیم، یکی از آن‌ها این بود که فرموده است: «لَقَدْ جَاءَکُمْ رَسُولٌ مِنْ أَنْفُسِکُمْ عَزِیزٌ عَلَیْهِ مَا عَنِتُّمْ حَرِیصٌ عَلَیْکُمْ بِالْمُؤْمِنِینَ رَءُوفٌ رَحِیمٌ[۵]»؛ این دو صفت از صفات پروردگار متعال هستند که خداوند متعال پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) را با این صفات، متّصف فرموده است. استاد حضرت علّامه جوادی آملی (حفظه الله) یک نکته‌ای ظریفی دارند که می‌فرمایند: خداوند متعال پیامبرش را در اخلاق و عظمت یاد کرده است؛ «وَ إِنَّکَ لَعَلَى خُلُقٍ عَظِیمٍ[۶]»؛ در بُعدِ اخلاقی عظیم است، فخیم است و در بُعدِ علمی هم عظیم هستند. زیرا می‌فرماید: «عَلَّمَکَ مَا لَمْ تَکُنْ تَعْلَمُ وَ کَانَ فَضْلُ اللَّهِ عَلَیْکَ عَظِیمًا[۷]»؛ این‌که خداوند متعال تو را مُعلَّم کرد به علومی که اگر ذاتِ ربوبی به تو اشراق نمی‌کرد، «مَا لَمْ تَکُنْ تَعْلَمُ» بود. این در حدّی نبود که بتوانی اکتساب کنی و ما به تو علومِ موهبتی دادیم و این فضلِ عظیمی بود که به تو اختصاص دادیم. لذا اخلاق و علم در تکامل بَشر محور است. پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) را هم در بُعدِ ظرفیت علمی با علوم موهبتی و علوم اشراقی نورانی فرمود و هم در بُعدِ اخلاقی به ایشان عظمت داد و این عظمت اخلاقی پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) در مواطنِ مختلفه جلوه دارد که از مهم‌ترین جلوه‌گاه‌های این عظمت در چُنین جاهایی است که انسان در میان قشون خودش تنها بماند و همه با جاذبه‌ی دنیا از او اعراض کنند و به او پُشت کنند و او را در معرضِ قتلِ اعداء قرار بدهند و پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) از این‌ها دل‌شکسته و رنجور نشود و دوباره به سراغ این‌ها برود. نه تنها آن‌ها را عفو کند، بلکه شفاعتِ آن‌ها را نیز انجام بدهد و نه تنها شفاعتِ آن‌ها را انجام بدهد، بلکه به آن‌ها بگوید که شما مانند خودم هستید و اعضاءِ من هستید و می‌توانید مؤثر باشید و می‌توانید این جبهه را اداره کنید و مشورت کردن با این‌ها، شخصیّت تلقّی کردن به این‌ها در حدّ اعلی و طرف گفتگو و نظرخواهی قرار دادن از جلوه‌های عظمت اخلاقی نبیّ مکرّم اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) است که در مرحله‌ی اول در توحید افعالی خودِ خداوند متعال دارای این ویژگی است و همان چیزی که خداوند متعال دارد، پیامبرش را با آن رنگ، رنگ‌آمیزی می‌کند و بعد هم به امّت ایشان می‌فرماید: «لَقَدْ کَانَ لَکُمْ فِی رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَهٌ حَسَنَهٌ[۸]»؛ همه را در یک زنجیره به خودش متصل می‌کند و همه را به خودش مُتصف می‌کند که اتصال و ارتباط و آن اتّصاف از خودش شروع شده است و به پیامبرش تسرّی کرده است و از پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) هم به امّت رسیده است. این از آن آیات بسیار دل‌انگیز است که برای علمای اهل بیت عصمت و طهارت (سلام الله علیهم اجمعین) در مراحل زندگی خانوادگی خیلی کارساز است و در تربیت نفوسِ بَشر، اگر این شرح صدر نباشد، انسان با هر خلافی که مثلاً این‌ها که فرار کردند را باید برای همیشه رها کرد؟ اگر کسی در یک مقطعی لغزش پیدا کند و بیفتد باید گفت که دیگر این شخص به درد من نمی‌خورد؟ اگر این‌گونه باشد هیچ رهبری در رهبری خودش موفّق نخواهد بود. این شرحِ صدر و قدرتِ تحمّل ضعفِ ضعیف و اقتدار بر گذشت و عفو و نادیده گرفتن که گویا کاری نکرده است، همان کاری که خود خداوند متعال انجام می‌دهد؛ «الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی یَحْلُمُ عَنِّی حَتَّى کَأَنِّی لاَ ذَنْبَ لِی[۹]»؛ چقدر آقاست! «الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی یَحْلُمُ عَنِّی حَتَّى کَأَنِّی لاَ ذَنْبَ لِی» با این همه لغزش‌ها و سرافکندگی‌ها که بنده برای خودش به وجود می‌آورد، خداوند متعال مرتب او را به نماز دعوت می‌نماید، به توبه دعوت می‌نماید، توفیقات مختلف در اختیارش قرار می‌دهد؛ انگار که خداوند متعال هیچ کار بدی از او سراغ ندارد. خداوند متعال با گناهانِ بنده‌اش تغییر وضعیت نمی‌دهد؛ بلکه به این‌ها میدان می‌دهد تا این‌ها خودشان بیدار شوند و جبرانش را از پروردگار متعال طلب کنند و امیدواریم خداوند متعال این صفات را به ما ارزانی بدارد تا ما هم به پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) تأسی کنیم.

حدّ و حدود مشورت کردن نبیّ مکرّم اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم)

بحثی را که نوعاً در تفاسیر کرده‌اند، این است که پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) مأمور به مشورت هستند و شخصیّتِ الهی رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) و عظمت اخلاقی ایشان هم اقتضاء می‌کرد که در مقام تربیت، تمام نفوسِ مستعده را در سنگرِ عظمت قرار بدهد و این‌ها را بزرگ بشمارد؛ «وَ لَقَدْ کَرَّمْنَا بَنِی آدَمَ[۱۰]»؛ آن‌ها را تکریم کند و یکی از راه‌های کرامت هم این است که به این‌ها القا کند که شما می‌فهمید، شما می‌توانید، اگر شما فکر کنید مشکل را حل می‌کنید، مجهول را برطرف می‌کنید. این در فردی که موردِ تربیتش است، هم فکر را شکوفا می‌کند و هم به او تحرّک می‌دهد و او را مجذوب می‌کند؛ زیرا خودش را نزدیک می‌بیند و آن فاصله‌ها را با این اعتنا کردن و شخصیّت دادن کم می‌کند و شخصیّت انسان را حفظ می‌کند. از امیرالمؤمنین (علیه السلام) روایت است که فرموده‌اند: «مَنْ هَانَتْ عَلَیْهِ نَفْسُهُ[۱۱]» اگر کسی خودش را پَست می‌داند، «فَلَا تَأْمَنْ شَرَّهُ[۱۲]». بچه‌تان و هرکس دیگری را آن‌قدر پَست نکنید که او دیگر در خودش آبرویی نبیند، زیرا او دیگر هیچ حدّ و مرزی نخواهد داشت. این تشخّص یک حدّی است که انسان را از بدی‌ها حفظ می‌نماید. این‌که روحانیون در جامعه مصونیتی دارند، بخش عمده‌ی آن برای احترام جامعه است و قداستی که جامعه برای این لباس و برای این صنف قائل هستند، به خودیِ خود به خودش اجازه نمی‌دهد که هر کاری که در شأنِ این لباس نیست و در شأنِ این صنف نیست را انجام بدهد؛ دیگران نیز مانند ما هستند و هرچه به آن‌ها احترام کنید، آن احترام خودش یک حیاء ایجاد می‌کند، یک نوع مرز ایجاد می کند که او خودش را پَست نکند و اقدام به کارهای پَست نکند. حالا اصلِ مشورت با خواصّ فراوانی که دارد و در روایات هم چیزهای عجیبی در مورد مشورت بیان شده است که انسان خودش را مُلزم می‌بیند که مشورت بکند. حال پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) در چه محدوده‌ای یا یک رهبر در چه محدوده‌ای با ملّت و امّت و زیرمجموعه‌اش مشورت می‌کند؟ آن‌چه مسلّم است این است که خداوند متعال امامت را عهدالله معرفی فرموده است، او امرالله است، او عهدالله است؛ شریعت هم که احکامِ الهی است، «وَ مَنْ لَمْ یَحْکُمْ بِمَا أَنْزَلَ اللَّهُ[۱۳]» که خداوند متعال آن سه صفت را برایشان بیان فرموده است، در مقامِ تعیین رهبر و امام و در مقامِ احکام الهی، هیچ کسی حقّ دخالت ندارد و خلاف آن‌چه که خداوند متعال دستور داده است، حتّی خود پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) هم دارای چنین حقّی نیستند؛ قرآن کریم می‌فرماید: «وَ لَوْ تَقَوَّلَ عَلَیْنَا بَعْضَ الْأَقَاوِیلِ * لَأَخَذْنَا مِنْهُ بِالْیَمِینِ * ثُمَّ لَقَطَعْنَا مِنْهُ الْوَتِینَ[۱۴]»؛ خود پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) حقّ دخالت در احکام الهی را ندارد و در هیچ جای آن نمی‌تواند اظهار نظر کند و یا آن را کم و زیاد کند. در امر امامت هم حتّی خداوند متعال به خودِ حضرت ابراهیم نوعی تعریض است که می‌فرماید: «قَالَ لَا یَنَالُ عَهْدِی الظَّالِمِینَ[۱۵]»؛ او که گفت: «قَالَ وَ مِنْ ذُرِّیَّتِی[۱۶]»، خداوند متعال می‌خواست به او بگوید که این موضوع به شما ارتباطی ندارد؛ این عهد، عهدالله است. بنابراین در تعیین مسئول امّت و رهبر امّت، نفوسِ بَشر این حق را ندارد. در احکام الهی که چه شامل فرائض باشد و چه شامل مُحرّمات باشد، باز کسی حقّ به این معنا را ندارد و رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) هم در این جبهه با احدی مشورت نکرده‌اند و نمی‌کنند و تعیین موضوعات باقی می‌ماند و یا نحوه‌ی اجرای احکام الهی است که مجلس شورای اسلامی[۱۷] هم نمی‌تواند قانون‌گذار باشد؛ او مسأله‌محور است و مسأله را بیان می‌کند و نحوه‌ی اجرای احکام الهی را مشخص می‌نماید، شورای نگهبان[۱۸] هم بر آن نظارت می‌کند که اگر این نحوه‌ی اجراء با شرع تطبیق نداشته باشد، قابلیّت اجراء نخواهد داشت.

بسیار خوب تا این مقدار کافی است و از یکی دو نفر از بزرگواران استفاده خواهیم کرد.

وَ صَلی الله عَلی مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الطّاهِرین

والسلام علیکم و رحمت الله و برکاته

اللهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ عَجِّل فَرَجَهُم


[۱] سوره مبارکه طه، آیات ۲۵ تا ۲۸٫

[۲] سوره مبارکه آل عمران، آیه ۱۵۹٫

[۳] سوره مبارکه تحریم، آیه ۸٫

[۴] سوره مبارکه آل عمران، آیه ۱۵۵٫

[۵] سوره مبارکه توبه، آیه ۱۲۸٫

[۶] سوره مبارکه قلم، آیه ۴٫

[۷] سوره مبارکه نساء، آیه ۱۱۳٫

[۸] سوره مبارکه احزاب، آیه ۲۱٫

[۹] مفاتیح الجنان، فرازی از دعای ابوحمزه ثمالی.

[۱۰] سوره مبارکه اسراء، آیه ۷۰٫

[۱۱] بحار الانوار، ج ۷۵، ص ۳۶۵، حدیث ۱٫

[۱۲] همان.

[۱۳] سوره مبارکه مائده، آیه ۴۴٫

[۱۴] سوره مبارکه حاقه، آیات ۴۴ الی ۴۶٫

[۱۵] سوره مبارکه بقره، آیه ۱۲۴٫

[۱۶] همان.

[۱۷] مجلس شورای اسلامی رکن اصلی نهاد قانون‌گذاری در کشور ایران است که از نمایندگان منتخب مردم تشکیل شده‌است. در فرمان مشروطیت از مجلس ایران هم به عنوان مجلس مقدس شورای ملی و هم مجلس شورای اسلامی نام برده شده‌است. در قانون اساسی مشروطه و قانون اساسی جمهوری اسلامی پیش از بازنگری نام این نهاد مجلس شورای ملی بوده‌است. هر چند که در ۳۱ تیر ۱۳۵۹ نمایندگان مجلس این نهاد را «مجلس شورای اسلامی» نامگذاری نمودند. مصوبات مجلس شورای اسلامی اگر مورد تأیید شورای نگهبان قرار گیرند، برای اجرا به قوه مجریه ایران و قوه قضائیه ابلاغ می‌شوند. در برخی مسائل بسیار مهم اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و فرهنگی ممکن است اعمال قوه مقننه از راه همه‌پرسی و مراجعه مستقیم به آراء مردم صورت گیرد که در خواست این مراجعه به آراء عمومی نیز باید به تصویب دو سوم مجموع نمایندگان مجلس برسد. مجلس ایران از سایر قوا مستقل است و به‌طور قانونی نباید هیچ اثرگذاری از بیرون بر تصمیمات مجلس وجود داشته باشد.

[۱۸] شورای نگهبان (که با نام قدیمی شورای نگهبان قانون اساسی نیز شناخته می‌شود)، یک شورای منصوب شده که طبق قانون اساسی دارای ۱۲ عضو است که از قدرت و نفوذ قابل توجهی در جمهوری اسلامی ایران برخوردار است. این یکی از دو رکن تشکیل دهنده قوه مقننه جمهوری اسلامی ایران است. طبق قانون اساسی ایران این شورا متشکل از شش فقیه اسلامی (صاحب نظر در حقوق اسلامی)، «آگاه از نیازهای موجود و مسائل روز» به انتخاب رهبر ایران و شش حقوقدان مسلمان و «متخصص» در بخشهای مختلف قانون، توسط رئیس قوه قضاییه (که به نوبه خود، توسط رهبری نیز منصوب می‌شود) انتخاب شده و برای اخذ رای اعتماد به مجلس شورای اسلامی (پارلمان ایران) معرفی می‌شوند. دبیر شورای نگهبان بالاترین مقام رسمی این شورا است. شورای نگهبان تفسیر قانون اساسی ایران، نظارت بر انتخابات، و تأیید نامزدهای مجلس خبرگان، ریاست جمهوری و مجلس شورای اسلامی را به عهده دارد، و همچنین «اطمینان از سازگاری قانون تصویب شده توسط مجلس شورای اسلامی با معیارهای اسلام و قانون اساسی» همه مصوبات مجلس شورای اسلامی پیش از لازم‌الاجرا شدن، نیازمند توضیح این شوراست تا از بروز هرگونه مغایرتی با موازین شرع و قانون اساسی جلوگیری به عمل آید. تأیید صلاحیت نامزدهای تمامی انتخابات سراسری کشور به جز انتخابات شوراهای شهر و روستا نیز در حیطه وظایف این شورا جای دارد.