«أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّیْطَانِ الرَّجِیمِ»

«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ‏ * رَبِّ اشْرَحْ لی‏ صَدْری * وَ یَسِّرْ لی‏ أَمْریَ * وَ احْللْ عُقْدَهً مِنْ لِسانی‏ * یَفْقَهُوا قَوْلی‏»[۱].

«الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ العَالَمینَ وَ الصّلَاهُ عَلَی خَاتَمِ الْمُرْسَلِینَ طَبِیبِنا حَبیِبنَا شَفِیعِ ذُنوبِنَا أَبِی الْقَاسِمِ مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الْمَعْصُومِینَ سِیَّمَا الْحُجَّهُ بَقِیَّهِ اللهِ فِی الْعَالَمِینَ عَجَّلَ اللهُ فَرَجَهُ وَ رَزَقَنَا اللهُ صُحبَتَهُ وَ اللَّعْنُ عَلَی أَعْدَائِهِمْ أَجْمَعِینَ إالی یوم الدّین».

تربیت نبیّ مکرّم اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) از جانب حق‌تعالی

آیه‌ی سوره‌ی مبارکه‌ی تحریم که می‌فرماید: «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ‏ * یَا أَیُّهَا النَّبِیُّ لِمَ تُحَرِّمُ مَا أَحَلَّ اللَّهُ لَکَ تَبْتَغِی مَرْضَاتَ أَزْوَاجِکَ وَاللَّهُ غَفُورٌ رَحِیمٌ[۲]»، معمولاً آقای سلطانی آیاتی را انتخاب می‌کنند که یا شخص پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) در آن آیه توصیف شده‌اند و یا عمل‌شان برای ما ترسیم شده است که از آن به عنوان اُسوه پیروی کنیم ان‌شاءالله. ظاهر این آیه توبیخ پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) است ولی در واقع تربیت نبیّ مکرّم اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) است و عنایت و محبّت است و مرجعِ توبیخ هم در ذیل آیه «تَبْتَغِی مَرْضَاتَ أَزْوَاجِکَ» نشان می‌دهد که وجود نازنین پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) در یک شرایط خاصّی بوده‌اند و این کاری هم که انجام داده‌اند، تشریع نبوده است؛ بلکه یک امری را که برای ایشان روا بوده است، ایشان از حقوق شخصی خودشان به خاطر مصالح خانوادگی صرف نظر کرده‌اند. از این قبیل خطاب‌ها به وجود نازنین پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) به صورت کم و بیش در قرآن کریم آمده است که هیچ کدام از آن‌ها مذمّت نیست؛ بلکه به یک نوعی نوازش و عنایات خاصّ ربوبی در جهت صیانت نبیّ مکرّم اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) است. در مسأله‌ی غدیرخم چند مرتبه جبرئیل نازل شده است و از پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) خواسته است که «بَلِّغْ مَا أُنْزِلَ إِلَیْکَ[۳]» و پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) هم بر حسب واقعیاتی که سراغ داشتند، می‌دانستند که این یک فتنه است و این‌ها تحمّل نمی‌کنند و اوضاع مسلمان‌ها را بهم می‌ریزند. در نهایت لحن، لحنِ سختی شد؛ «وَإِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ[۴]»؛ این مشکل پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) نیست و مشکل آن فضایی است که پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) در آن فضا جدای از یک حمایت خاص، باید همان کار را انجام می‌دادند. در این‌جا هم به همین صورت است و جدای از این حمایت الهی، پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) حکمت بود که منظور فرمودند و مصالح عمومی و خانوادگی را در نظر گرفتند. بنابراین خودش یکی از آیاتی است که پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) از حمایت خاص و هدایت خاص و از الطاف ویژه برخوردار شده است. حال این مسأله که می‌فرماید: «قَدْ فَرَضَ اللَّهُ لَکُمْ تَحِلَّهَ أَیْمَانِکُمْ[۵]» آیا در همین جا خداوند متعال راه نشان داده است که چگونه این یمینی که برایش آمده است، آن را حل کند. زیرا آن بسته و عقد بود و چگونه این موضوع را حل کند؟ «تَحِلَّهَ أَیْمَانِکُمْ». یا در آیات دیگر آمده است و یا این‌گونه نیست و باتوجّه به آیه‌‌ی کریمه «النَّبِیُّ لِمَ تُحَرِّمُ مَا أَحَلَّ اللَّهُ لَکَ»، دستور خداوند متعال بوده است. اما این فرض در این‌جا، فرضِ وجوب نیست و آن نکته‌ای که آقای اُزگلی فی‌الجمله اشاره کردند، در المیزان از راغب نقل می‌کنند و در التحقیق هم به نحو دیگری مطرح شده است که اگر «فَرَضَ» با حرف «لام» آمد، متفاوت است با زمانی که«فَرَضَ» با «عَلی» استعمال بشود. در صورتی که «فَرَضَ» با «عَلی» استعمال بشود، ایجاب و الزام است اما در صورتی که با «لام» استعمال می‌شود، رفع حَذر است؛ حَذری را که پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) برای خودشان درست کرده بودند، «فَرَضَ لَک» اشاره می‌کند که مشکلی وجود ندارد. به این معنا نیست که وجوب پیدا کرده باشد که از آن استفاده کند، بلکه به این معناست که این محدودیتی که برای خودت به وجود آورده‌ای، این محدودیت رفع شده است. این را راغب گفته است. علامه‌ی بزرگوار هم در المیزان نقل فرموده‌اند و توضیح هم نداده‌اند.

یک صلواتی مرحمت بفرمایید.

اللهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ عَجِّل فَرَجَهُم

در التحقیق آورده است که «عَلی» استعلاء است و از همان موضع مولویّت مسأله را به صورت ایجاب و استعلاء وجوبی است ولی حرف «لام» در عبارت «فَرَضَ اللَّهُ لَکُمْ»، اختصاص یا انتفاع است؛ لذا یک امری است که در مورد خودِ رسول الله است و آن حالت اعمالِ مولویّت در آن دیده نمی‌شود. ظاهرا این دو مطلب با یکدیگر قریب الاُفُق هستند و شاید بیانگر یک موضوع باشند.‌

درس‌هایی از آیات مبارکه‌ی سوره‌ی تحریم

اما نکاتی را که می‌توانیم به عنوان درس از این آیه‌ی کریمه استفاده کنیم، یک مورد این است که سازش با همسر یک اصل است؛ «وَ جَعَلَ بَیْنَکُمْ مَوَدَّهً وَ رَحْمَهً[۶]». خداوند متعال خواسته است که زن و مرد نسبت به یکدیگر هم دارای مودّت باشند و هم دارای خدمت باشند. از مصادیق «رَحْمَهً» همان خدمت است. یعنی تعاون داشته باشند و یار یکدیگر باشند و به همدیگر کمک کنند و این به معنای «رَحْمَهً» است. ولی اگر همسر ناسازگاری کرد، آیا باید در این حد عقب‌نشینی کنیم و از چیزی که حقّ مشروع ماست، صرف نظر کنیم؟ وقتی خداوند متعال به پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) می‌فرماید: «لِمَ تُحَرِّمُ مَا أَحَلَّ اللَّهُ لَکَ»، نشان می‌دهد که لازم نیست مرد به هر قیمتی زن را راضی کند. تا یک حدی مماشات می‌شود ولی اگر سماجت بالا برود، لزومی ندارد که انسان از مواضع شرعی عُدول بکند و خیلی به آن‌ها فضای بیش از حقّی که دارند، اختصاص بدهد.

مسأله‌ی دوم این است که توبیخ آن‌ها که این‌ها راز خانواده‌ی خودشان را افشا کردند، رازداری خانوادگی یک اصل است. «هُنَّ لِبَاسٌ لَکُمْ وَأَنْتُمْ لِبَاسٌ لَهُنَّ[۷]» یکی از وجه تشابه بین لباس و زن و مرد همین است که این‌ها ستّارالعیوب هستند و نمی‌گذارند که راز خانه به بیرون درز پیدا کند و در بیرون از منزل کسی متوجّه آن بشود. نکته‌ی دیگر این است که با وجود این‌که این‌ها در خانه‌ی پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) بودند، پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) را ایذاء کردند و چون ایذاء کردند، مشمول لعنتِ خداوند متعال هستند. صریح قرآن کریم می‌فرماید: «إِنَّ الَّذِینَ یُؤْذُونَ اللَّهَ وَرَسُولَهُ[۸]» «أُولَئِکَ یَلْعَنُهُمُ اللَّهُ وَیَلْعَنُهُمُ اللَّاعِنُونَ[۹]»؛ خداوند متعال و لاعنون این‌ها را لعن کرده‌اند. این هم یک نکته است که آن‌چه را که عامّه معتقد هستند، صحابی پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) و هر کسی که «أدرَکَ رسول الله» صحابی است و «اصحابی کالنجوم[۱۰]» هستند، این‌ها هیچ خطایی ندارند، این ایذائش را در این‌جا داریم و در آیه‌ی دیگر لعن خداوند متعال و لاعنین را نسبت به این‌ها متوجّه می‌شویم و این ظرفیّت پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) و شرح صدر ایشان با وجود این‌که موجودات لعن شده و نفرین شده‌ی خداوند و ملائکه ایشان را ایذاء کردند، با این وجود هم خداوند متعال نام نمی‌برد و حریم بیت پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) را حفظ می‌کند و هم رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) بعضی را در حدی که برایشان هشدار باشد، خبر داده است اما تمام گفته‌های او را مطرح نفرموده است. بنابراین برخورد، افشاء و ایجاد شفافیت در حدّ ضرورت است؛ «الضرورات تقدّر بقدرها[۱۱]». اصل حفظِ آبرو است، اصل بر ستاریّت است، اصل بر مغفرت است، اصل بر عفو است، اصل بر گذشت است و اگر بخواهد خلاف این مسیر الهی طی شود، به مقدار ضرورت اکتفا می‌شود و بیشتر از آن توجّه نمی‌شود.

این موضوع که اهل سنت در مقابله‌ی با آن دیدگاهی که برای تطهیر خلفا آمده‌اند و صحابه را تطهیر کرده‌اند، در این آیه‌ی کریمه نشان می‌دهد که این‌ها با وجود این‌که قرآن کریم می‌فرماید: «لَقَدْ کَانَ لَکُمْ فِی رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَهٌ حَسَنَهٌ[۱۲]» و صریح‌تر از این می‌فرماید: «فَلَا وَرَبِّکَ لَا یُؤْمِنُونَ حَتَّى یُحَکِّمُوکَ فِیمَا شَجَرَ بَیْنَهُمْ ثُمَّ لَا یَجِدُوا فِی أَنْفُسِهِمْ حَرَجًا مِمَّا قَضَیْتَ[۱۳]» با مُسرَحات وحی الهی، این‌ها از عملکرد پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) هم ناراضی بودند و همین نارضایتی‌شان را ظاهر کردند و پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) را تحت فشار قرار دادند و خب در نهایت هم در آخر سوره‌ی مبارکه مطرح کردن آن دو سنبُل کُفر، این نسخه برابر اصل است و خداوند متعال می‌خواهد برساند که در آن‌جا دو همسر از دو پیامبر در جامعه مَثَل کُفر هستند؛ در ابتدا هم این‌ها را با خصوصیات مطرح می‌کند و قاعدتاً می‌خواهد بگوید که این همان است و تکرار تاریخ است و این همان است.

وَ صَلی الله عَلی مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الطّاهِرین

والسلام علیکم و رحمت الله و برکاته

اللهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ عَجِّل فَرَجَهُم


[۱] سوره مبارکه طه، آیات ۲۵ تا ۲۸٫

[۲] سوره مبارکه تحریم، آیه ۱٫

[۳] سوره مبارکه مائده، آیه ۶۷٫

[۴] همان.

[۵] سوره مبارکه تحریم، آیه ۲٫

[۶] سوره مبارکه روم، آیه ۲۱٫

[۷] سوره مبارکه بقره، آیه ۱۸۷٫

[۸] سوره مبارکه احزاب، آیه ۵۷٫

[۹] سوره مبارکه بقره، آیه ۱۵۹٫

[۱۰] سخاوی، محمد بن عبدالرحمن، المقاصد الحسنه فی بیان کثیر من الاحادیث المشتهره علی الالسنه، ج۱، ص۶۹.

۱ قال الحافظ شمس الدین محمد السخاوی، قال البیهقی فی کتابه (المدخل) عن حدیث سلیمان بن ابی کریمه، عن جویبر، عن ضحاک، عن ابن عباس، قال قال رسول الله صلی الله علیه وسلم: «مهما اوتیتم من کتاب الله فالعلم به لاعذر لاحد فی ترکه فان لم یکن فی کتاب الله فبسنه منی ماضیه، فان لم تکن سنه منی فما قال اصحابی، ان اصحابی بمنزله النجوم فی السماء، فایما اخذتم به اهتدیتم، واختلاف امتی رحمه».

۲ رواه القضاعی فی «مسند شهاب» و قال انبانا ابوالفتح منصور بن علی الانماطی، انبا ابومحمد الحسن بن وثیق، انبا وهب بن جریر بن حازم عن ابیه عن الاعمش، عن ابی صالح، عن ابی هریره، عن النبی (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم)، قال: «مثل اصحابی مثل النجوم، من اقتدی بشی ء منها اهتدی».

[۱۱] قاعده ی «الضرورات تتقدر بقدرها» از جمله قواعد عقلی و اصطیادی است که شاید به زعم وضوح آن، کمتر مورد بحث قرار گرفته است؛ در عین حال لازم است مجرای قاعده و قلمرو آن با دقت بیشتری بررسی شود. به حکم بدیهى عقل، هرگاه به سبب اضطرار، در مخالفت برخى از احکام الزامى خود، بر مکلف رخصتی داده شود، این ترخیص تا وقتى است که ضرورت باقى باشد و با ارتفاع حالت اضطرار، رخصت نیز برداشته مى‏شود. جواز عدول از حکم اولیه به سبب ضرورت، به حکم عقل، داراى دو قید است. قید مقدار و قید زمان؛ به این معنی که مضطر به مقدار مشخص و تنها تا هنگامی که بر وضعیت وی عنوان اضطرار و ضرورت صدق می کند می تواند محذور را مرتکب شود، و حکم اباحه در غیر از موقع اضطرار و به بیش از مقداری که ضرورت اقتضا می کند، در حقیقت، به نوعی خروج از حدود امتنان محسوب می شود. به علاوه، به دلالت عرفی، مقدار زائد، تخصصاً از عنوان ضرورت خارج است.

[۱۲] سوره مبارکه احزاب، آیه ۲۱٫

[۱۳] سوره مبارکه نساء، آیه ۶۵٫