«أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّیْطَانِ الرَّجِیمِ»

«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ‏ * رَبِّ اشْرَحْ لی‏ صَدْری * وَ یَسِّرْ لی‏ أَمْریَ * وَ احْللْ عُقْدَهً مِنْ لِسانی‏ * یَفْقَهُوا قَوْلی‏»[۱].

«الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ العَالَمینَ وَ الصّلَاهُ عَلَی خَاتَمِ الْمُرْسَلِینَ طَبِیبِنا حَبیِبنَا شَفِیعِ ذُنوبِنَا أَبِی الْقَاسِمِ مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الْمَعْصُومِینَ سِیَّمَا الْحُجَّهُ بَقِیَّهِ اللهِ فِی الْعَالَمِینَ عَجَّلَ اللهُ فَرَجَهُ وَ رَزَقَنَا اللهُ صُحبَتَهُ وَ اللَّعْنُ عَلَی أَعْدَائِهِمْ أَجْمَعِینَ إالی یوم الدّین».

بازتابِ رحمتِ رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم)

«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ * لَقَدْ جَاءَکُمْ رَسُولٌ مِنْ أَنْفُسِکُمْ عَزِیزٌ عَلَیْهِ مَا عَنِتُّمْ حَرِیصٌ عَلَیْکُمْ بِالْمُؤْمِنِینَ رَءُوفٌ رَحِیمٌ * فَإِنْ تَوَلَّوْا فَقُلْ حَسْبِیَ اللَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ عَلَیْهِ تَوَکَّلْتُ وَهُوَ رَبُّ الْعَرْشِ الْعَظِیمِ[۲]»؛ این دو آیه‌ی پایانی سوره‌ی مبارکه‌ی توبه همه‌ی گذشته‌ها را پوشش می‌دهد؛ اگر برائت است، اگر جنگ و مقابله است، همه‌ی این‌ها تحتِ پوشش رأفت و رحمتِ پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) است، ذات، هویّت و شخصیّت پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) چنین شخصیّتی است که می‌فرماید: «عَزِیزٌ عَلَیْهِ مَا عَنِتُّمْ حَرِیصٌ عَلَیْکُمْ» و نسبت به مؤمنین «بِالْمُؤْمِنِینَ رَءُوفٌ رَحِیمٌ» است. لذا جنگ و جهاد در اسلام حتی حدود، تعزیرات و از این بالاتر عذاب جهنّم و عِقاب‌های الهی همگی ریشه در رحمت و رأفتِ حق‌تعالی دارد. با امامت رحمتِ خداوند این‌ها امامت را پذیرفته‌اند و همه مجاریِ رحمتِ حق تبارک و تعالی هستند. «ففی نظام الکلّ کلّ منتظم‌[۳]»؛ اگر انسان جهان را یکپارچه ببیند، این کَجی‌هایی که در تابلو می‌بیند، اگر جدا ببیند خط‌های کَج هستند و ارتباطی ندارند ولی اگر در مجموع ببیند، موجبِ زیبایی این نقشه‌ی عظیم است. در نقشه‌‌‌ی کلّی جهان، اساس محبّت و رحمتِ حقّ است و این عوارضی که پیش آمده است، در مجموع همگی ریشه در رحمتِ خداوند متعال دارد. لذا بعد از همه‌ی آن آیات، خداوند متعال پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) را این‌جور توصیف کردند که او آمده است و شما او را نیاورده‌اید؛ «لَقَدْ جَاءَکُمْ»؛ خودش آمده است و به همراه خودش محبّت و رأفت و رحمت آورده است و دلسوزی پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) است که سراغ شما را گرفته است و به سوی شما قدم گذاشته است. او طبیبانه به شما سَر زده است و برای نجات شما آمده است. اگر کسی به آمدن پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) اعراض بکند، مشکل خودش است والا پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) به همه اقبال نشان داده‌ است و آمدنِ پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم)، آمدنِ هدایت و رحمت است؛ «وَمَا أَرْسَلْنَاکَ إِلَّا رَحْمَهً لِلْعَالَمِینَ[۴]» ؛ «لِأُنْذِرَکُمْ بِهِ وَمَنْ بَلَغَ[۵]» او چیزی کم نگذاشته است و سراغ شما را گرفته است. در حال غرق شدن در لجن بودید، دستش را آورد و به شما گفت که آن را بگیرید و آمدید که دستش را بگیرید، اما نگرفتید. بنابراین عذاب از عوارضی است که در اثر مخالفت با پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) پیش می‌آید، جنگ پیش می‌آید و عِقاب و کیفر و نِکبت، همگی برای آن اعراض است. پس بازتاب رحمتِ که آن عوارض را برای آن‌ها پیش می‌آورد. درباره‌ی عبارت «عَزِیزٌ عَلَیْهِ مَا عَنِتُّمْ حَرِیصٌ عَلَیْکُمْ» مطلب جدیدی به ذهنم نمی‌رسد. اما در مورد «بِالْمُؤْمِنِینَ رَءُوفٌ رَحِیمٌ»، این‌که رحمت و رأفت به یک معنا باشند یا قلمروی جداگانه‌ای داشته باشند، خداوند اختصاصاً در مورد مؤمنین فرموده است که نسبت به مؤمنین رئوف و رحیم است و این رأفت و رحمت پیامبر اعظم (صلی الله علیه و آله و سلم) هم محدودیت ندارد. قابل اگر قابل باشد، در تمام مجاری حیات از رأفت رسول الله و از رحمت رحیمیّه‌ی آن بزرگوار می‌تواند بهره ببرد. هم در نشئات زندگی دنیا و مشکلاتی که در دنیا دارد و رزقش محدود شده است و یا توفیقاتش کم شده باشد و دشمن داشته باشد، وقتی انسان یک رئوف دارد هرجایی نیاز باشد یک مهربانی از او پشتیبانی بکند، می‌تواند از این چشمه‌ی جوشان عطش خودش را رفع نماید. رحمتِ رحیمیّه‌ی پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) هم که مجلا و بستر رحمتِ رحیمیّه‌ی ذاتی پروردگار متعال است، باز اطلاق دارد. هم در معنویات هست و هم در مادیات وجود دارد؛ هم نسبت به دنیاست و هم نسبت به آخرت است؛ در آخرت هم نسبت به برزخ با مواقفی که دارد اطلاق می‌شود و هم نسبت به قیامت و بعد از قیامت وجود دارد. این آیه‌ی کریمه سایه‌‌ی مهربانی پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) و همراهی رحیمیّه‌ی نبیّ مکرّم اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) را بر سر مؤمنین مستقر معرفی می‌کند و هرکسی به اندازه‌ی ظرفیّت خودش در امور دُنیوی و اُخروی و بزرخی و بهشتی از وجود نازنین پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) می‌تواند استمداد بکند. در روایت داریم که وجود نازنین پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) سراغ سلمان را گرفتند، به ایشان گزارش دادند که دچار مریضی سختی شده است؛ حضرت فرمودند به عیادت او برویم. وقتی به عیادت سلمان آمدند، حضرت پرسید چه شده است؟ عرض کرد که از درد کَمر نمی‌توانم از جای خود بلند بشوم؛ حضرت فرمودند: چرا از نماز کمک نمی‌گیری؟ عرض کرد: آقا بین نماز خواندن و کَمر درد چه ارتباطی وجود دارد؟ حضرت فرمودند: خداوند متعال محدود نکرده و فرموده است: «وَاسْتَعِینُوا بِالصَّبْرِ وَالصَّلَاهِ[۶]» و نفرموده است در چه چیزی از نماز کمک بگیرید. وقتی مطلق بیان شده است، به این معناست که هرجایی نیاز پیدا کردید، به پناه نماز بروید و از این وسیله‌ی رحمتِ الهی کمک بگیرید. رأفت و رحمتِ پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) مانند این است؛ نماز کمک است اما شرط آن این است که کسی به سراغ آن برود.

رحمت و رأفت عمومی رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم)

رأفت و رحمتِ نبیّ مکرّم اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) هم در نشئات مختلف این آمادگی را دارد که اگر کسی قابلیّت و استعداد و طلب و عَطش و تقاضا داشته باشد، عرضه‌‌ی پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) عمومی است و هرجا به او نرسد، مشخص می‌شود که تقاضا ضعیف بوده و یا تقاضا نبوده است. لذا این‌که فرمود: «ادخرت شفاعتی لاهل الکبائر من امتی[۷]» که در قیامت شفاعت کبری‌ِ نبیّ مکرّم اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) فضای محشر را تحت شعاعِ خودش قرار می‌دهد، به این معنا نیست که در برزخ این‌گونه نیست. منتهی در برزخ بر اثر حجاب‌هایی که خود انسان به وجود آورده است، آمادگی وجود ندارد؛ وگرنه بارش رأفتِ نبوی و رحمتِ رحیمیّه‌ی آن بزرگوار در برزخ برای کسانی که از این‌جا آن آمادگی را برده‌اند، وجود دارد. انسان این آمادگی را از این عالَم به برزخ می‌برد و اگر این حجاب‌ها نباشد، از آن سو بارش وجود دارد و اگر شما پرده را کنار بزنید، جمالِ آفتاب را می‌بینید؛ ولی خودتان دیوار کشیده‌اید و در گذاشته‌اید و جلوی پنجره هم پرده انداخته‌اید و می‌گویید که از آفتاب استفاده نکردید؛ این مشکل، مشکلِ شماست وگرنه پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) رئوف و رحیم هستندو ان‌شاءالله از خداوند این آمادگی را بخواهیم که هم در این‌جا بی‌پناه نباشیم، و بی‌کَس نباشیم، بی‌طبیب نباشیم و این را بدانیم که گرفتاری‌های دنیا به خاطر گناهان است؛ «وَمَا أَصَابَکُمْ مِنْ مُصِیبَهٍ فَبِمَا کَسَبَتْ أَیْدِیکُمْ وَیَعْفُو عَنْ کَثِیرٍ[۸]» و داروی آن هم مراجعه به پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) است؛ «وَلَوْ أَنَّهُمْ إِذْ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ جَاءُوکَ فَاسْتَغْفَرُوا اللَّهَ وَاسْتَغْفَرَ لَهُمُ الرَّسُولُ لَوَجَدُوا اللَّهَ تَوَّابًا رَحِیمًا[۹]» این آدرس دقیقی است که در نیا مصداقِ بسیار روشنی دارد که اگر انسان آلوده و گرفتار باشد و زمین خورده و شکست خورده باشد، دست به دامان عالَم‌گیر پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) ببرد. ایشان که منحصر در مدینه نیستند؛ ایشان «رَحْمَهً لِلْعَالَمِینَ[۱۰]» هستند. پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) جلوه‌ی اسم اعظم خداوند متعال هستند، جلوه‌ی مَجلای تجلّی اعظم پروردگار متعال هستند. پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) همه‌جا حضور دارند؛ «وَقُلِ اعْمَلُوا فَسَیَرَى اللَّهُ عَمَلَکُمْ وَرَسُولُهُ وَالْمُؤْمِنُونَ[۱۱]»؛ پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) شاهد هستند، ناظر هستند، پیش خودتان هستند. لذا وقتی گرفتار و محجوب می‌شویم و این حجاب باعث دردسر دُنیوی ما می‌شود، راه آن این است که به چشمه‌ی رأفتِ رئوفٌ بالمؤمنین و رحمتِ رحیمیّه‌ی نبیّ مکرّم اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) پناه ببریم. ایشان علی الاطلاق رئوف به مؤمنین هستند و علی الاطلاق نسبت به همه‌ی مؤمنین رحیم هستند. هرکسی بهره‌ای نمی‌برد، «گر گدا کاهل بود تقصیر صاحب‌خانه چیست؟». وجود مبارک امام جعفر صادق (علیه السلام) به فردی که خدمت ایشان رسیدند و مشکلی داشت و به ایشان عرض کرد: دعایی ابداع کردم که اگر اجازه می‌دهید این دعا را در گرفتاری بخوانم؛ حضرت فرمودند: هر زمانی گرفتار شدی، «ففزع الی رسول الله»؛ به پیامبر پناه ببر! عرض کرد: چگونه پناه ببرم؟ حضرت یک نماز استغاثه‌ای را به او تعلیم دادند که در کتب فقهی ما آمده است و مرحوم سید در «عروه‌الوثقی» آورده است، مرحوم نراقی هم در آخر کتاب «خزائن»، این نماز را آورده است؛ ولی امام جعفر صادق (علیه السلام) به طور اطلاق فرمودند هرگاه گرفتار شدید، «ففزع الی رسول الله»؛ به پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) پناه ببرید. این رئوف و رحیم بودن برای ما یک دلگرمی و پناهگاه است که ان‌شاءالله غفلت نکنیم و در مشکلات سیاسی، اجتماعی و … به رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) پناه ببریم. در فتنه‌ی سال ۱۳۸۸، بنده توفیق داشتم و این نماز را برای نزول نصرت برای حضرت آقا (حفظه الله) خواندم؛ یک مقدار سخت است ولی نماز ویژه‌ای است. غرض این است که پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) برای مؤمنین رئوفِ علی الاطلاق و رحیم علی الاطلاق هستند و کسی که سر سفره‌ی ایشان بنشیند، پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) همیشه او را از رحمتِ رحیمیّه‌‌ی خودشان متنعّم می‌کند و مقطعوع نیست و مستمر است و تا آخر ادامه دارد.

سه رُکن آرامش‌بخش برای رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم)

آیه‌ی پایانی سوره‌ی مبارکه‌ی توبه که می‌فرماید: «فَإِنْ تَوَلَّوْا فَقُلْ حَسْبِیَ اللَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ عَلَیْهِ تَوَکَّلْتُ وَهُوَ رَبُّ الْعَرْشِ الْعَظِیمِ»؛ یک نکته‌ای را از حضرت آقای وحیدی استفاده کردیم که این آیات گاهی جنبه‌ی تربیتی برای نبیّ مکرّم اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) است و پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) بر اساس خصائصی که خداوند در وجود ایشان قرار داده بودند، هم «عَزِیزٌ عَلَیْهِ مَا عَنِتُّمْ» و هم «حَرِیصٌ عَلَیْکُمْ» بودند. پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) به اندازه‌ای لطیف هستند که سختی مردم و توده‌ها را نمی‌توانند تحمّل بکنند و برایشان سخت است که ببینند کسی گرفتار است. با این‌که از دورن می‌جوشد و تظاهر نیست. اگر کسی می‌توانست دست پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) را بگیرد و از اسفل السافلین به اعلی علییّن عروج بکند، با این‌که رأفت و رحمت پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) بر کسانی که دل به ایشان داده‌اند را می‌دید، با این وجود به پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) ادبار می‌کند و توجّه نمی‌کند، پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) هم دست‌بردار نیستند؛ «حَرِیصٌ عَلَیْکُمْ». خداوند متعال می‌خواهد این نکته را به ایشان بگوید تو کار خودت را انجام داده‌ای و حال که این‌ها از تو روی برمی‌گردانند، این سه رُکن، رُکنِ آرامش شماست و به خودت رنج نده؛ «فَإِنْ تَوَلَّوْا فَقُلْ» مورد اول این است که می‌فرماید: «حَسْبِیَ اللَّهُ»، مورد دوم این نکته را می‌فرماید که: «لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ» و مورد سوم هم می‌فرماید: «عَلَیْهِ تَوَکَّلْتُ». این سه رُکن برای پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) در برابر لجاجتِ لجوج‌ها و عنادِ عنودها و جهالتِ جُهّال، آرامش‌بخش است. پیامبر! اگر این‌ها از این چشمه‌ی جوشان، از این مائده‌ی آسمانی و از این ریسمانِ الهی بهره نگرفته‌اند، تو به این‌ها نیاز نداری؛ بگو «حَسْبِیَ اللَّهُ». در عوضِ ایمان آن‌ها و آن چیزی که تو را آرام می‌کند، این است که تو خداوند را داری. «خدا دارم، چه غم دارم…» می‌خواهید بیایید یا این‌که نیایید؛ قبول کنید یا قبول نکنید؛ من کسی را دارم که با داشتن او، نداشتنِ همه‌ی عالَم هم برایم مهم نیست. «حَسْبِیَ اللَّهُ» خداوند مرا بس است. چرا الله مرا بس است؟ چون «لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ» است؛ مگر غیر از خداوند متعال کسی هست؟ «لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ». این‌که خداوند حسبِ من است و مرا کفایت می‌کند، برای این است که در عالَم جز او الهی نیست؛ حقیقتی جز او نیست. «عَلَیْهِ تَوَکَّلْتُ»؛ «عَلَیْهِ» مقدمه برای «تَوَکَّلْتُ» است و انحصاراً به او توکّل می‌کنم. این سه رُکن که اولاً انسان بداند که حَسَب برای خداوند است، کفایت برای خداوند است و جز او کسی برای انسان بس نیست و ما هرچه داشته باشیم، کم است؛ اما وقتی خداوند متعال را داشته باشیم، دیگر بس است و دیگر هیچ خلأیی نداریم. او پُر می‌کند و ثَمَن است؛ «السَّیِّدُ الْمَصْمُودُ إِلَیْهِ فِی[۱۲]». پُر است و مقصد هم هست. لذا وقتی انسان خداوند متعال را دارد، هیچ چیزی کم نمی‌گذارد. این «فَأَوْفِ لَنَا الْکَیْلَ[۱۳]» است و ظرف خالی ما را لب به لب پُر می‌کند؛ «حَسْبِیَ اللَّهُ». علت آن هم این است که غیر از او کسی نیست و اگر کسی دیگر داشتم، دست به دامان او می‌شدم ولی در عالَم وجود جز او نیست و وقتی جز او نیست، فقط او بَس است.

وکیل پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) در همه‌‌ی کارها

«حَسْبِیَ اللَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ»؛ حالا که لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ است پس «عَلَیْهِ تَوَکَّلْتُ»؛ یعنی در این تبلیغی که می‌کنم و حرصی که برای مردم می‌خورم و ارائه‌ی معجزاتی که می‌کنم و برای درمان این‌ها نسخه می‌دهم، در همه‌ی این‌ها خودش همه کاره است. انسان چیزی را که نمی‌داند و یا این‌که می‌داند اما نمی‌تواند، وکیل می‌گیرد که هم می‌داند و هم می‌تواند کاری را که از من ساخته نیست، انجام بدهد. این توکّل در همه‌ی شئون جاری و ساری است؛ یعنی در همه چیز من نمی‌دانم و نمی‌توانم و علمی هم که دارم، علم خودم نیست و قدرتی هم که دارم، قدرت خودم نیست و حیاتی هم که دارم، حیات خودم نیست؛ همه‌ قائم به اوست؛ او قیّوم علی الاطلاق است و همه‌ی وجود و شئون وجودی من وابسته و آویز اوست؛ «اگر نازی کند از هم فرو ریزند قالب‌ها[۱۴]». کافی است که یک لحظه نظر خودش را بردارد؛ دیگر چیزی باقی نمی‌ماند. این است که درباره‌ی این عبارت «عَلَیْهِ تَوَکَّلْتُ»، از اول تا آخر پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم)، خداوند متعال است و وکیلش در تمام شئون خداوند متعال است. در نمازی که می‌خوانند، وکیل‌شان پروردگار متعال است، در دعوتی که می‌کنند، «قُلْ هَذِهِ سَبِیلِی أَدْعُو إِلَى اللَّهِ عَلَى بَصِیرَهٍ[۱۵]» در این دعوتش وکیل‌شان خداوند متعال است. او به من دستور داده است که من این کار را انجام می‌دهم، ولی داعی خودش است، رازق خودش است، ناصر خودش است، همه‌کاره خودش است. من نه از خودم علمی دارم و نه از خودم قدرتی دارم. در هیچ چیز نه عالِم هستم و نه قادر هستم؛ من فقرِ محض و جهلِ محض هستم. «أَلَمْ یَجِدْکَ یَتِیمًا فَآوَى * وَوَجَدَکَ ضَالًّا فَهَدَى[۱۶]» و آن تعبیر مشهوری که «ضَالًّ» را به معنای ضال مشهور بگیریم، پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) در وجود خودشان هدایتی ندارند و هدایت خداوند دفعاً و رفعاً ایشان را هادی قرار داده است؛ والا خود پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) بدون نوری که از خداوند می‌گیرد، خودشان دارای نور نیستند. بالذّات او نور است و او همه‌کاره است و بالعرض من این کارها را می‌کنم؛ بنابراین در همه جا او وکیل من است. «عَلَیْهِ تَوَکَّلْتُ وَهُوَ رَبُّ الْعَرْشِ الْعَظِیمِ»؛ خیلی آیه‌ی دل‌نشین و عجیبی است. «فَإِنْ تَوَلَّوْا فَقُلْ» اولاً: «حَسْبِیَ اللَّهُ» اسم جلاله را می‌برد، «حَسْبِیَ اللَّهُ» خداوند با همه‌‌ی صفاتش، به همه‌ی اَیادی و جنودش «حَسْبِیَ اللَّهُ». «لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ» هیچ کسی غیر از او نیست. «عَلَیْهِ تَوَکَّلْتُ»؛ در همه‌ی عبارت هم خداوند جلوه‌ می‌کند. «حَسْبِیَ اللَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ عَلَیْهِ تَوَکَّلْتُ» و باز «هو» را می‌آورد و می‌فرماید: «وَهُوَ رَبُّ الْعَرْشِ الْعَظِیمِ». برای «عرش» معانی و مصادقِ مختلفی مطرح است ولی در واقع عرش در میان پادشاهان هم، «وَلَهَا عَرْشٌ عَظِیمٌ[۱۷]» که در واقع هُدهُد برای حضرت سلیمان (علیه السلام) می‌گوید، معمولاً تختِ فرمان پادشاهان و فرمانروایان، ساعاتی را برای صدور دستورات و اعمال مدیریت به مجاری اداره، قرار می‌دادند و روی تخت می‌نشستند و فرمان‌ها را با استقرار و استیلای بر آن تخت، فرمان صادر می‌کردند. لذا عرش تختِ فرمان است. خداوند متعال «ذُو الْعَرْشِ[۱۸]» است؛ «وَهُوَ رَبُّ الْعَرْشِ الْعَظِیمِ» است. عرش خداوند پایتخت ندارد و خداوند لایتناهی است و قدرتش هم فراگیر است؛ لذا در آیات مبارکات آیت الکُرسی می‌خوانیم: «وَسِعَ کُرْسِیُّهُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ[۱۹]» که این کُرسی، همان عرش است و عرش خداوند هم محدود به جایی نیست. در همه‌جا خداوند همه‌ی قدرت است؛ «فَإِنْ تَوَلَّوْا فَقُلْ حَسْبِیَ اللَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ عَلَیْهِ تَوَکَّلْتُ وَهُوَ رَبُّ الْعَرْشِ الْعَظِیمِ».

هدیه‌ای از حضرت آقای گُل‌افشانی

یکی از بزرگانی که در انقلاب و نظام جایگاهی داشتند و کارهای مهم و برجسته‌ای هم کردند، می‌گفتند که خدمت آقای گُل‌افشانی رسیدم؛ آقای گُل‌افشانی از خویشاوندان آقای رئیسی بودند و اهل معنا بودند و در مشهد مقدّس تشریف داشتند؛ با این‌که مُلّا بودند، سوار بر دوچرخه می‌شدند و انسان ساده‌زیستی بودند و به حضرت آقا (حفظه الله) هم یک حرز داده بودند. می‌گفتند خدمت ایشان رسیدم و گفت به عددِ موهای سرت دشمن داری ولی برای حفاظت از این دشمنان، چهارده عدد صلوات بفرست و هر روز ده مرتبه این آیه‌ی شریفه را بخوان: «حَسْبِیَ اللَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ عَلَیْهِ تَوَکَّلْتُ وَهُوَ رَبُّ الْعَرْشِ الْعَظِیمِ» که این را مرحوم سید علی ‌خان مدنی (اعلی الله مقامه) در کلم الطّیب هم آورده‌اند که روزی ده بار بخوانید: «حَسْبِیَ اللَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ عَلَیْهِ تَوَکَّلْتُ وَهُوَ رَبُّ الْعَرْشِ الْعَظِیمِ» و ده بار هم این دعا را بخوانید: «حَسْبِیَ‏ اللَّهُ لمِا اَهَمَنّی حَسْبِیَ‏ اللَّهُ لِمَن بَغی عَلَیَّ حَسْبِیَ‏ اللَّهُ لِمَن اَرادنی بِسوءٍ[۲۰]»؛ انسان‌های خیلی معتبر در کتاب‌های خیلی متعبرشان این‌ها را برای حفاظت آورده‌اند. این هم تکمله‌ای برای آن ویژگی‌های پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) است که اگر تو این‌گونه هستی، خداوند هم با تو این‌گونه است. این هم از سعه‌ی وجودی نبیّ مکرّم اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) است که در این حد عظمت دارند که مستقیماً خداوند ایشان را کفایت می‌کند و ایشان می‌یابد که جز او نیست و از دوران طفولیت و تا زمانی که هست، خودش را فقیر و نادار می‌داند و خداوند را وکیل خودشان قرار داده‌اند و هرکاری هم می‌کنند، قبول ندارند که این کار را خودشان انجام داده‌اند و می‌گویند که وکیل‌شان انجام داده است؛ «عَلَیْهِ تَوَکَّلْتُ وَهُوَ رَبُّ الْعَرْشِ الْعَظِیمِ». بنابراین این همین آیه هم تجلّی صفاتِ نبیّ مکرّم اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) است که وقتی خداوند به ایشان می‌فرماید: «قل»، یعنی این صفات در ایشان تجلّی پیدا کرده است؛ «حَسْبِیَ اللَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ عَلَیْهِ تَوَکَّلْتُ وَهُوَ رَبُّ الْعَرْشِ الْعَظِیمِ».

نثارِ روح مقدّس مادرمان حضرت صدیقه‌ی طاهره فاطمه‌‌ی شهیده (سلام الله علیها) صلواتی ختم بفرمایید.

اللهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ عَجِّل فَرَجَهُم

والسلام علیکم و رحمت الله و برکاته

یک صلواتی ختم بفرمایید.

اللهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ عَجِّل فَرَجَهُم


[۱] سوره مبارکه طه، آیات ۲۵ تا ۲۸٫

[۲] سوره مبارکه توبه، آیات ۱۲۸ و ۱۲۹٫

[۳] شرح منظومه سبزوارى، شارح: سید محمد شیرازى، ص ۳۲۲٫

[۴] سوره مبارکه انبیاء، آیه ۱۰۷٫

[۵] سوره مبارکه انعام، آیه ۱۹٫

[۶] سوره مبارکه بقره، آیه ۴۵٫

[۷] الأمالی للطوسی : ۳۸۰/۸۱۵ .

[۸] سوره مبارکه شوری، آیه ۳۰٫

[۹] سوره مبارکه نساء، آیه ۶۴٫

[۱۰] سوره مبارکه انبیاء، آیه ۱۰۷٫

[۱۱] سوره مبارکه توبه، آیه ۱۰۵٫

[۱۲] تفسیر اهل بیت علیهم السلام، ج ۱۸، ص ۴۷۸. / بحارالأنوار، ج۳، ص۲۲۰. / نورالثقلین/ البرهان.

[۱۳] سوره مبارکه یوسف، آیه ۸۸٫

[۱۴] نظیری نیشابوری، دیوان اشعار، غزلیات، شماره ۸.

[۱۵] سوره مبارکه یوسف، آیه ۱۰۸٫

[۱۶] سوره مبارکه ضحی، آیات ۶ و ۷٫

[۱۷] سوره مبارکه نمل، آیه ۲۳٫

[۱۸] سوره مبارکه بروج، آیه ۱۵٫

[۱۹] سوره مبارکه بقره، آیه ۲۵۵٫

[۲۰] کلم الطیب، ص ۳۲.