«أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّیْطَانِ الرَّجِیمِ»

«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ‏ * رَبِّ اشْرَحْ لی‏ صَدْری * وَ یَسِّرْ لی‏ أَمْریَ * وَ احْللْ عُقْدَهً مِنْ لِسانی‏ * یَفْقَهُوا قَوْلی‏»[۱].

«الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ العَالَمینَ وَ الصّلَاهُ عَلَی خَاتَمِ الْمُرْسَلِینَ طَبِیبِنا حَبیِبنَا شَفِیعِ ذُنوبِنَا أَبِی الْقَاسِمِ مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الْمَعْصُومِینَ سِیَّمَا الْحُجَّهُ بَقِیَّهِ اللهِ فِی الْعَالَمِینَ عَجَّلَ اللهُ فَرَجَهُ وَ رَزَقَنَا اللهُ صُحبَتَهُ وَ اللَّعْنُ عَلَی أَعْدَائِهِمْ أَجْمَعِینَ إالی یوم الدّین».

برکات سوره‌ی مبارکه‌ی «فتح» در دنیا و آخرت

«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ * إِنَّا فَتَحْنَا لَکَ فَتْحًا مُبِینًا * لِیَغْفِرَ لَکَ اللَّهُ مَا تَقَدَّمَ مِنْ ذَنْبِکَ وَمَا تَأَخَّرَ وَیُتِمَّ نِعْمَتَهُ عَلَیْکَ وَیَهْدِیَکَ صِرَاطًا مُسْتَقِیمًا * وَیَنْصُرَکَ اللَّهُ نَصْرًا عَزِیزًا[۲]»؛ بر حسب روایت، سوره‌ی مبارکه‌ی فتح فضیلت خاصّی دارد و دارای آثار و برکات زیادی هم برای دنیا و هم برای آخرت برای کسی که مداومت بر قرائت این سوره‌ی مبارکه داشته باشد، می‌باشد و روز قیامت مخاطبِ خطابِ خاص قرار می‌گیرد و جزءِ کسانی است که در فتوحات با پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) همراه بوده است و در حفظ مال و ناموس و جان هم سهم و اثر خاصّی دارد. در این سوره یک جامعیّتی هم وجود دارد و مطالب متنوعی که همگی سازنده هستند، در کنار یکدیگر قرار گرفته‌اند و لذا اقتضا دارد که ان‌شاءالله اُنس ما با این سوره، اُنسِ دائم باشد.

فتح پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) در ماجرای صلح حُدیبیه

«إِنَّا فَتَحْنَا لَکَ فَتْحًا مُبِینًا»؛ این‌که پروردگار متعال «إِنَّا فَتَحْنَا» را به لفظِ ماضی می‌گویند، مشخص می‌شود که این سوره بعد از فتح نازل شده است و بر حسب آن‌چه که در شأن نزول آمده است، مربوط به صلح حُدیبیه بوده است و صلح حُدیبیه خودش یکی از محک‌هایی است که مؤمن را از منافق و مُتعبِّد را از متکبّر جدا کرده است. در تفاسیر ما اسمی برده نشده است اما برحسب آن‌چه که در تفسیر سید قُطب آمده است، نقل شده است که عُمربن‌خطاب به وجود نازنین پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) اعتراض کردند و گفت این چه فتحی است؟ ما مسدود شدیم و نتوانستیم به کعبه برویم. ما حد و قربانی خودمان را به محلَش نرساندیم، این چه نوع فتحی است؟ رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) ناراحت شدند؛ البته در تفسیر سید قُطب می‌گوید در این‌جا حضرت جواب ندادند؛ عُمربن‌خطاب سه مرتبه مطلب را تکرار کردند و رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) در هر سه مرتبه پاسخی به او ندادند که خودش به خودش گفت: «ویحک! ثکلتک امک»؛ چه کرده‌ای که پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) جواب تو را نمی‌دهد. و سوره‌ی فتح که نازل شد، یک سُروری بر پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) ظهور پیدا کرد که کسی چنین خوشحالی را در چهره‌ی پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) ندیده بود. اما چطور این فتح، فتح مبین است؟ برحسب آن‌چه در تفاسیر ما آمده است، وجود نازنین پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: این حرف تو، حرف بدی بود، بئس الکلام؛ بعد در توضیحش فرمودند: مشرکین در دفاع از بَلَدِ خودشان دست به سِلاح نبردند و ما با آرامش کامل برگشتیم و ما را به رسمیّت شناختند و به تعبیر من پیمان عدم تعرّض با ما امضاء کردند. از این‌جا استفاده می‌شود که خود این مسأله با این‌که شهر مکّه و صَنادید قُریش و همه‌ی احزاب و شعوب مُلحد و مُشرک با پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) عقده‌ی آشتی‌ناپذیر داشتند؛ خواستند قصد ترور پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) را اجرا کنند و پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) را جَلایِ وطن کردند و اموالش را غضب کردند و هیچ ایضاء و اذیتی نبود که از آن مضایقه کرده باشند. چنین شهری با چنین گُرگ‌های درنده و خطرناکی وجود داشت و وجود نازنین پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) با هزار و چهارصد نفر و در برخی دیگر از نقل ها هزار و پانصد یا هزار و ششصد نفر، افراد با لباس پوشش پیدا کرده بودند و سِلاح دفاعی‌شان هم، سِلاح مسافرتی معمولی همه بود و سِلاح جنگی نبود، شمشیر بود که معمولاً برای دفاع در راه‌ها همراه خود داشتند. اصلِ این موضوع که پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) این جرأت را به مسلمان‌ها دادند و قُرُق را شکستند و جوّ روانی را که جوّ احساس خطر و ناامنی و رُعب و خفقان بود و اجازه‌ی اقامت به خودِ پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) نداده بود و همه‌‌ی مسلمانان «خَائِفًا یَتَرَقَّبُ[۳]» خانه و زندگی‌شان را رها کرده بودند و به مدینه آمده بودند، حال پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) با جمعِ قلیل که نسبت به عدد مُشرکین به حساب نمی‌آید، این جرأت را دادند و همگی را مُحرِم کردند و این‌ها را برای اجرای حَجّ عُمره راهی کردند و این‌ها تا فاصله بیست کیلومتری شهر مکّه که منطقه‌‌ی حُدیبیه است و می‌گویند وجه تسمیه حُدیبیه هم به مناسبت این بود که در آن‌جا آبی وجود نداشت و یکی از نگرانی‌های مؤمن این بود که در منطقه‌ای اُتراق کرده بودند که آب وجود نداشت و چاهی در آن‌جا قرار داشت و وجود نازنین پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) دستور دادند تیری در آن‌جا رها شد و یا از آبِ دهان‌شان درون آن چاه انداختند و آب جوشید و مسلمان‌ها سیراب شدند و وضو گرفتند و با پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) نماز خواندند. «عروه بن مسعود ثقفی» که از برجستگان عرب و از شخصیّت‌های انگشت‌نمای اعراب بود که جدّ حضرت علی اکبر (علیه السلام) هم به حساب می‌آیند، «عَلَى رَجُلٍ مِنَ الْقَرْیَتَیْنِ عَظِیمٍ[۴]» از نظر مصداق ایشان تطبیق شده است، در آن‌جا شاهد نوعِ شیدایی و دلدادگی مسلمان‌ها نسبت به پیامبرشان بود و با چشم خودشان دیدند که وقتی حضرت وضو می‌گیرند، مؤمنین مانند پروانه می‌خواهند پر و بال‌شان را کنار شمعِ وجود رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) خاکستر کنند و برای دریافتِ قطراتِ آب وضو که از چهره و دست رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) می‌ریزد، چگونه این‌ها بی‌تابی نشان می‌دهند و از یکدیگر سبقت می‌گیرند و وقتی مراجعت کرد، به مُشرکین گفت که شما ایشان را با قیاصره و کیاسره مقایسه نکنید؛ من هم کسری‌های غرب و هم کسری‌های شرق را دیدم و هم قیصرهای غرب را دیده‌ام ولی هیچ‌جا نفوذ یک حاکم را در مجموعه‌ی تحت حکومتش مانند مجموعه‌ی این مرد ندیدم. این‌ها عشق و علاقه و اعتقادی که به این بزرگوار دارند، ممکن نیست شما با این‌ها ایستادگی کنید و در برابر این‌ها مقاومت کنید. خداوند از آن نوع شیدایی به ما هم عنایت بفرماید و ان‌شاءالله حبّ و و معرفت پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) را با خودمان به خانه‌ی قبر ببریم و سفره‌ی نور و معرفت و شفاعت را در آن‌جا شاهد باشیم ان شاءالله.

جرأت و شجاعت رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) در ماجرای صلح حُدیبیه

یک چنین حرکت پیش‌بینی نشده‌ی جسورانه‌ی شجاعانه‌ی غیورانه خودش فتح بود و از نظر روحیه دادن به جمعیّتی که همیشه مورد ترور و ایضاء و اذیّت و جلای وطن و اخراج از خانه‌هایشان بودند، حالا وجود مبارک پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) آن‌ها را با جرأت تا آن‌جا آورد و در آیه‌ای در همین سوره‌ی مبارکه فتح از قول منافقین خداوند نقل می‌کند: «بَلْ ظَنَنْتُمْ أَنْ لَنْ یَنْقَلِبَ الرَّسُولُ وَالْمُؤْمِنُونَ إِلَى أَهْلِیهِمْ أَبَدًا[۵]» گفتند این حرکت، حرکتِ معقولی نبود و به تعبیر من این‌ها قدم در میدان مین گذاشتند و دیگر نه پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) مراجعت می‌کند و نه یاران ایشان مراجعت می‌کنند. همه در این مسیر در مصاف با مشرکین کشته می‌شوند ولی وجود مبارک پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) تا آن‌جا که رفتند و این‌ها مجبور شدند بیایند و با پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) مصالحه کنند و درخواست صلح هم از جانب خود آن‌ها بود و آن‌ها احساس ناامنی کردند و برای تأمین امنیّت خودشان از پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) درخواست پیمان عدمِ تعرّض تا ده سال را کردند؛ اولاً این نَفسِ این پیروزی بود و یک پیروزی خیلی روشن و آشکار بود. پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) به ناامنی هجوم بردند و دفاع هم نبود. از این سو حمله به جریانِ ترور و قتل و خفقان و رُعب بود و نبیّ مکرّم اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) یک‌طرفه با عِدّه و عُدّه‌ی کم این سد که نمی‌شود به طرف مکّه رفت را شکستند. خودِ این جرأت و شجاعت در آن‌ها ایجاد رُعب کرد و با وجود این‌که شهر خودشان بود و همه نوع امکانات برای قتل و جنگ داشتند، اما در خودشان آمادگی جنگ را ندیدند؛ والا این‌ها ملاحظه‌ی پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) را نمی‌کردند و اعتقادی نداشتند. خودِ این موضوع یک فتح آشکار و مبین است. اما یکی از آثار و تبعاتش که این مبین بودن را بیشتر تبیین و روشن کرد، مسأله‌ی عادی شدن ارتباط با مُشرکین بود. هیچ‌کسی جرأت نمی‌کرد با یک مسلمانی رابطه برقرار کند و رفت‌و‌آمد کند؛ ولی در این پیمان امضاء کردند که اگر کسی از مسلمان‌ها به آن‌ها مرتبط بشود و یا از مُشرکین به این‌ها مرتبط بشود، کسی حقّ تعرّض ندارد. خودِ همین موضوع باعث شد تا مسلمانان که انگیزه داشتند و تواصی به حق و دعوت الی الله را در رأس برنامه‌های خودشان می‌دیدند، توانستند هزاران نفر را از شِرک به توحید و از کفر به ایمان منتقل کنند و منطقه‌ی اسلام را بسط دادند و در اثر کثرتِ مؤمنین و بسط و توسعه‌ی دایره و قلمروی حاکمیّت اسلام، وجود نازنین پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) چنان جایگاهی از اقتدار جهانی در خودشان احراز کردند که بعد از صلح حُدیبیه حضرت هم به پادشاه ایران و هم به پادشان روم نامه نوشتند و به این حکومت‌های محدود و منطقه‌ای هم نامه نوشتند و دعوت به اسلام کردند. این موضع حکایت از این دارد که این صلح حُدیبیه منطقه را برای نبیّ مکرّم اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم)، یک منطقه‌ی امن و منطقه‌ی اقتدار قرار داد و هیچ‌کدام از آن موانعی که قبلاً وجود داشتند، برای نَشر هدایت نبیّ مکرّم اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) مانعیّت پیدا نکردند. علاوه بر این‌که نقداً زمینه‌ی نشر اسلام و هدایت دل‌ها فراهم شد و گروه‌ها و قبایل مختلفی در نهایت آرامش به شرف اسلام مشرف شدند، زمینه‌ی حمله‌ی به خیبر بعد از این قضیه فراهم شد؛ زیرا رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) از مُشرکین خاطرجمع شدند و دیگر به اهل کتاب پرداختند و جنگ خیبر اولین جنگی بود که بعد از صلح حُدیبیه اتفاق افتاد و با آن فتحِ معجزه‌آسا، اسلام موقعیت جدیدی را هم از نظر امکانات مالی و هم از نظر مناطقی که در اختیار یهودِ خیبر بود که مناطق حاصل‌خیز و ثروت‌خیز بود و غنائمی که به دست پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) افتاد، یک گنجینه‌ی عظیمی بود که خلأهای جامعه‌ی اسلامی در این بُعد هم پُر شد و نیازهای‌شان برطرف شد و چون مشرکین علیرغمِ پیمان تعرّض ده ساله نقضِ عهد کرده بودند،‌ سال هشتم وجود نازنین پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) با ده هزار قشون به طرف مکّه و برای فتح مکّه حرکت کردند و بدون این‌که یک قطره خون از دماغ کسی بیاید، مکّه به دست پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فتح شد.‌ هم فتح خیبر و هم فتح مکّه از آثار و برکاتِ صلح حُدیبیه بود. اگر با این صلح منطقه امن نبود و مسلمان‌ها قدرت توسعه‌ی اسلام را پیدا نمی‌کردند و بر عِدّه و عُدّه و ثروت خودشان نمی‌افزودند، حرکت برای فتح مکّه میسور نبود. لذا این هزار و چهارصد نفر که نشد وارد مکّه بشوند، برای دو سال بعد به ده هزار نفر تبدیل شد و با عظمت و شوکت و بدون هرگونه درگیری و نزاع، مکّه تسلیم شد و سنگرهای کفر فرو ریخت و همه‌جا دژ و سنگر برای توحید شد و صدای «اَشهدُ اَن لا اِله الا الله و اَشهدُ اَنّ محمّداً رسول الله» (صلی الله علیه و آله و سلم) از بامِ کعبه در فضای مکّه طنین‌انداز شد و همه‌‌ی بقایای بُت‌ها شکسته شد. این فتح امور دیگری هم دارد که مرحوم علامه طباطبائی (رضوان الله تعالی علیه) در تفسیر المیزان به بخشی از این‌ها اشاره کرده‌اند و هم در تفاسیر دیگر حدود هشت ـ نُه مورد از مواردی که فتح مبین بودند را توضیح می‌دهد و نشان می‌دهد که واقعاً این فتح، فتحِ آشکاری بود و همه فهمیدند که این صلح برای پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم)، باز کردن درهای خیر و رحمت بود و برای مُشرکین گرفتاری و تنگناهای جدید بود.

بیعتِ جانِ مسلمانان با پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) در کنار درخت رضوان

در کنار این مسائل، بیعتِ رضوان که این‌ها پیمانِ گذشته از جان را دادند. در همین صلح حُدیبیه وجود نازنین پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) یکی از صحابه را مأمور کردند که برود و با سران قریش صحبت کند و به آن‌ها پیامِ پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) را برساند که ما برای جنگ نیامده‌ایم و ماه حرام است و از سُنّت‌های عربی که حتی در زمان جاهلیّت هم وجود داشته است، این بوده است که جنگ در ماه‌های حرام ممنوع است و ورود به مسجدالحرام برای همه آزاد است و ماه ذی‌القعده بود و پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) با لباس احرام آمده بودند و آن‌ها حتی از نظر مرامِ خودشان حقّ ممانعت نداشتند. آن صحابی (که عُمر‌بن‌خطاب بود) گفت که مُشرکین مکّه با من دلِ پُری دارند و اگر من بروم جانم به خطر می‌افتد و پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) منصرف شدند و عثمان را فرستادند و عثمان در مراجعت با تأخیر مواجه شد و خبر رسید که عثمان کشته شده است؛ پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) تصمیم گرفتند که اگر این‌ها پیکِ اسلام را کشته باشند، به این‌ها گوش‌مالی بدهد و با حمله‌ی نظامی پاسخ بدهد و زیر درختی که شجره‌ی بیعت و شجره‌ی رضوان نامیده شد، آن‌جا با مسلمانان پیمان جان بستند و همه اعلان آمادگی کردند و با پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) بیعتِ جان‌فشانی کردند که خداوند متعال این بیعت را در همین سوره‌ی مبارکه می‌ستاید و خودِ این یک فوقِ فتوحاتِ مادی است. این‌که انسان‌های وابسته‌ی به دنیا با این مسابقاتی که در زرق و برق دنیا بر جهان و جهانِ عرب حاکم بود، عده‌ی کثیری آمدند و با پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) بیعت جان کردند که دار و ندارشان و حتی جانِ شیرین‌شان را فدای هدف و مکتب و حتی فدای پیامبرشان بکنند. این را هم از آثار و برکاتِ این سفر می‌دانند و از مصادیق فتح مبین، درخت رضوان را حکایت کرده‌اند و امور دیگری که به این امر مترتب شده است.

نتایج صلح حُدیبیه

«إِنَّا فَتَحْنَا لَکَ فَتْحًا مُبِینًا»؛ چهار اثر و برکت یا چهار نتیجه یا چهار علّت بعد از این «إِنَّا فَتَحْنَا لَکَ فَتْحًا مُبِینًا» حاصل شد که یکی از آن‌ها مغفرت بود؛ «لِیَغْفِرَ لَکَ اللَّهُ مَا تَقَدَّمَ مِنْ ذَنْبِکَ وَمَا تَأَخَّرَ». ممکن است که این حرف «لام» را «لام» تعلیل در نظر بگیریم و بگوییم علّت این فتح، این بود که خداوند متعال پرونده‌ای که برای پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) در جامعه و در دل‌های مُشرکین تشکیل شده بود و این‌ها هیچ‌گاه نمی‌خواستند که کوتاه بیایند و اسلامِ پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم)، بُت‌شکنی ایشان و مقابله‌شان با شرک را گناه نابخشودنی می‌دانستند، خداوند متعال برای این‌که این مشکل را حل کند و رفت‌و‌آمد بین مشرکین و مسلمانان را عادی کند، از آن حالتِ سخت‌گیری و شدّتی که آن‌ها نسبت به جبهه‌ی اسلام داشتند، این پرونده را به پرونده‌ی تعامل و رفت‌و‌آمد تبدیل بکند؛ یا به این علّت بود و یا این‌گونه نبود و مانند آیه‌ی «فَالْتَقَطَهُ آلُ فِرْعَوْنَ لِیَکُونَ لَهُمْ عَدُوًّا وَحَزَنًا[۶]»، حرف «لام»، لامِ نتیجه است و لامِ علّت نیست. «لِیَغْفِرَ لَکَ اللَّهُ مَا تَقَدَّمَ مِنْ ذَنْبِکَ وَمَا تَأَخَّرَ»؛ «مَا تَقَدَّمَ مِنْ ذَنْبِکَ» پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) از خود مکّه شروع به مقابله با اعتقادات و شِرک و تعصّبات جاهلانه‌‌‌ و آداب و رسومِ این‌ها کرده بودند و بعد هم که به مدینه آمدند و تشکیل حکومت دادند، جنگ بدر و جنگ‌های دیگر پیش آمده بود و پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) افراد زیادی از این‌ها را کشته است و این‌ها نزد خودشان نسبت به پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) پرونده‌ی سنگینی تصوّر و توهّم می‌کردند ولی این صلح حُدیبیه به همه‌ی آن‌ها قلم کشید و آن‌ها به خودشان رضایت دادند که این جنگ و مقابله و شدّت عمل را به تعامل که خودشان گفتند امسال عُمره انجام نشود و سال بعد سه روز ما شهر را ترک می‌کنیم و کعبه در اختیار شما باشد و سه روز بیایید و اعمال‌تان را انجام بدهید و بروید. این عقب‌نشینی، عقب‌نشینی بود که خداوند متعال با این برنامه آن شدّت و اتّهامات غیرِ قابل گذشت را به مذاکره و مصالحه و رفت‌و‌آمد و قرارداد و در کنار یکدیگر نشستن و تعامل تبدیل کرد. این درباره‌ی عبارت «لِیَغْفِرَ لَکَ اللَّهُ مَا تَقَدَّمَ مِنْ ذَنْبِکَ» بود که نکاتی را عرض کردیم. اما در مورد عبارت «وَمَا تَأَخَّرَ» این است که پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) این خط را تعطیل نکردند و عقب‌نشینی ندارند؛ این هم گناهان متقدِّم پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) که تا آن زمان انجام شده بود و هم متأخّر که مربوط به کارهای جدیدی است که پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) در تضعیف آن‌ها انجام می‌دهند و ریشه‌کن اساسِ شِرک و بُت‌پرستی که ادامه دارد و این جنگ‌ها هم ادامه دارد. ولی همه‌‌ی این‌ها دیگر آن جوِّ شدّت عملی که علیه پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) داشتند که هم نسبت به گذشته و هم نسبت به حال و ادامه‌‌ی راه بود، این موضوع برای پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) حل شد و این قفل‌ها باز شدند. «لِیَغْفِرَ لَکَ اللَّهُ مَا تَقَدَّمَ مِنْ ذَنْبِکَ وَمَا تَأَخَّرَ وَیُتِمَّ نِعْمَتَهُ عَلَیْکَ»؛ پس نتیجه‌‌ی اول یا علّت اول برای فتح، حلّ مشکل ارتباطات بود و تخفیفِ آن شدّت و از بین بردن آن سدّ محکمی بود که مانعِ نفوذِ در دل‌ها و دعوت مشرکین به اسلام بود که حل شد.

مسأله‌ی دوم این است که می‌فرماید: «وَیُتِمَّ نِعْمَتَهُ عَلَیْکَ»؛ خداوند متعال خواست که نعمتش را برای تو تکمیل کند. خداوند می‌خواهد هم از نظر دنیا تو را صاحب قدرتِ بکند و مُلکِ دنیا و مِلکِ دنیا را به تو بدهد و هم می‌خواهد حوزه‌ی هدایتت را وسعت بدهد که در مسأله‌ی شفاعت و مسأله‌ی بازکردن درب بهشت برای عموم که مسأله‌ی ولایت تضمین کننده‌‌ی آن است و در غدیر آیه‌ی «وَأَتْمَمْتُ عَلَیْکُمْ نِعْمَتِی[۷]» آمده است، «وَیُتِمَّ نِعْمَتَهُ عَلَیْکَ» هم ظاهرِ شرع و اقتدارِ اسلام در بُعد ظاهری و توسعه‌ی قلمرو و افزایش تعداد مسلمان‌ها خودش اتمامِ نعمت است و هم در باطن تعبیه کردن ولایت امیرالمؤمنین (علیه السلام) و تثبیتِ مسأله‌ی امامت تا دامنه‌ی قیامت همگی از آثار و لوازم فتح است و این نقطه‌ی عطفی بود که به دنبالش «وَیُتِمَّ نِعْمَتَهُ عَلَیْکَ» خداوند متعال هم در بُعد فرهنگی، هم در بُعد سیاسی، هم درد بُعد اقتصادی و هم در بُعد معنوی سُفره‌ی تو را رنگین کرد. یک‌چیزهای مختصری نصیب تو شده بود ولی خداوند با این‌ کار خواست که نعمت را برای تو تکمیل کند و کمِ تو را افرون کند و آن امور ظاهری را با امور باطنی همراه سازد.

مطلب سوم این است که می‌فرماید: «وَیَهْدِیَکَ صِرَاطًا مُسْتَقِیمًا»؛ منظور خداوند متعال از این عبارت «وَیَهْدِیَکَ صِرَاطًا مُسْتَقِیمًا» یا این است که این صراط مستقیم که خداوند متعال تو را هدایت کرده است، خداوند تثبیت می‌کند. این هدایتی که شامل حال تو شده است، استمرار پیدا می‌کند؛ «وَیَهْدِیَکَ صِرَاطًا مُسْتَقِیمًا» و یا منظور این نیست؛ خداوند متعال این هدایتی که برای امّت تو قرار داده است و این و نورانیّتی که در وجود شما قرار گرفته است، این هدایت را توسعه می‌دهد و از قلمرو حجاز و مدینه و جزیره العرب به وسعت جهانی توسعه خواهد داد که این نقطه‌ی عطفِ آن در این‌جاست؛ «هُوَ الَّذِی أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدَى وَدِینِ الْحَقِّ لِیُظْهِرَهُ عَلَى الدِّینِ کُلِّهِ[۸]». قلمروی این هدایت هم مانند آن اتمامِ نعمت، وسعت پیدا می‌کند و اگر بخواهیم در ظاهر آیه جمود بکنیم، «وَیَهْدِیَکَ صِرَاطًا مُسْتَقِیمًا» یعنی «یثبتک الله»؛ خداوند متعال این راهی را که در پیش پای تو قرار داده است، هیچ کسی نمی‌تواند تو را از این مسیر خارج کند و خداوند این صراطِ مستقیم تو را تثبیت می‌کند و هدایتش را مستمراً شامل حالِ تو خواهد کرد و این صراط مستقیم هم در روایات ولایت امیرالمؤمنین (علیه السلام) است، «اهْدِنَا الصِّرَاطَ الْمُسْتَقِیمَ[۹]» یعنی صراط علی (علیه الصلاه و السلام) و هم بندگی است که می‌فرماید: «أَلَمْ أَعْهَدْ إِلَیْکُمْ یَا بَنِی آدَمَ أَنْ لَا تَعْبُدُوا الشَّیْطَانَ إِنَّهُ لَکُمْ عَدُوٌّ مُبِینٌ * وَأَنِ اعْبُدُونِی هَذَا صِرَاطٌ مُسْتَقِیمٌ[۱۰]». «وَیَهْدِیَکَ صِرَاطًا مُسْتَقِیمًا» یعنی صراط عبودیّتی که پروردگار متعال مقابل تو قرار داده است، خداوند متعال این صراط و ادامه‌ی این راه را مستمر می‌کند و همیشگی می‌کند.

هدایت و نصرت همیشگی خداوند متعال برای رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم)

«وَیَنْصُرَکَ اللَّهُ نَصْرًا عَزِیزًا»؛ باش تا صبح دولتش بدمد! این اولین فتحی بود که دشمن عقب‌نشینی کرد و با عِدّه و عُدّه‌ی کم و بدون هیچ تلفاتی تا بیخِ گوش‌شان رفتی و این پیمان عدم تعرّض ده ساله و ایجاد فضای امن برای مؤمنین و برای جلبِ قلوبِ جدید، این یک نصری از جانب خداوند بود؛ ولی «وَیَنْصُرَکَ اللَّهُ نَصْرًا عَزِیزًا»؛ «نصرِ عزیز» نصرتی است که با غلبه همراه است. «عرضٌ عُزاز» زمین بلندی که باران در آن نفوذ نمی‌کند و باران در آن نمی‌ماند،«عرض عُزاز»  است و هرجایی که چیزی نتواند در آن نفوذ کند و نفوذناپذیر باشد، آن را «عزیز» می‌گویند. لذا عزّت الهی، غلبه‌ای است که هیچ‌گاه در آن مغلوبیّت نیست. اراده‌ی خداوند متعال بر این است که تو را مورد نُصرتِ خودش قرار بدهد و تو منصور باشی؛ ولی ممکن است خیلی‌ها به خیلی‌ها نصرت کنند اما منجر به پیروزی نشود. من تضمین می‌کنم و این نزولِ نصرت من با عزّت و غلبه همراه خواهد بود و این نیز استمراری است؛ «وَیَنْصُرَکَ اللَّهُ». هر سه مسأله با صیغه‌ی مضارع آمده است که مفیدِ استمرار باشد. هم عبارتِ «لِیَغْفِرَ لَکَ اللَّهُ»، هم عبارتِ «یَهْدِیَکَ»، هم عبارتِ «یُتِمَّ نِعْمَتَهُ عَلَیْکَ» و هم عبارتِ «یَنْصُرَکَ اللَّهُ نَصْرًا عَزِیزًا» به این صورت هستند. خداوند متعال این چهار جبهه را برای پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) گشود؛ هم خوش‌نامی است که نتوانند برای تو پرونده‌ی بین‌المللی درست کنند و تو را در انزوا قرار بدهند. دیگر همیشه تو «یَعْلُو ولا یُعْلَى عَلَیه[۱۱]» هستی و همیشه این مغفرت و پوششِ من شامل حال توست و دشمن نمی‌تواند با جوّسازی تو را منزوی کند و متّهم باشی و مورد سوءِ ظنّ عمومی قرار بگیری؛ این کار، کارِ همیشگی خواهد بود و هم «یُتِمَّ نِعْمَتَهُ عَلَیْکَ» این نعمتِ امنیّتی که الان برای تو فراهم کرده‌ایم و نعمت‌های دیگری که کنارِ سفره‌ی امنیّت نصیبِ تو می‌شود، نعمت‌هایی که نام برده شد و نعمت‌هایی که نام برده نشد، امرِ مطلقی است؛ «یُتِمَّ نِعْمَتَهُ عَلَیْکَ». خداوند متعال بنا بر این دارد که در سرشار کردن نعمت، در هیچ چیزی کار تو ناقص نباشد. خداوند نعمت را بر تو تمام می‌کند و کم نخواهد گذاشت و هدایتِ الهی هم برای تو مقطعی نیست و این یک نوع تضمینِ عصمت نبیّ مکرّم اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) هم می‌باشد که خداوند بنا ندارد که تو را به خودت واگذار کند. خداوند که می‌فرماید: «أَلَمْ یَجِدْکَ یَتِیمًا فَآوَى * وَوَجَدَکَ ضَالًّا فَهَدَى[۱۲]» این هدایتی را که خداوند متعال درباره‌ی تو به عهده گرفته است، هدایتِ مقطعی نیست؛ «وَیَهْدِیَکَ صِرَاطًا مُسْتَقِیمًا». این یکی از دلایل عصمت خاتمی پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) است که خداوند خودش بدون واسطه هادیِ پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) است و صراط مستقیم را برای پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) تضمین کرده است و استمرار آن را نیز به عهده گرفته است «وَیَنْصُرَکَ اللَّهُ نَصْرًا عَزِیزًا».

لذا وجود نازنین پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) بعد از این در هیچ جنگی شکست به همراه نداشتند و حتی شکست در جنگ اُحُد، شکستِ نِسبی بود. چنان رُعبی در وجود مُشرکین پیدا شد که همین جمعیّتِ پراکنده‌‌ی فرار کرده به علاوه‌ی امیرالمؤمنین (علیه السلام)  که با نَود زخمِ کاری مجروح بودند، پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) دستور دادند که باید این‌ها را تعقیب کنید و آن‌ها به نظر خودشان کُشتند و بردند و رفتند؛ ولی پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) رهایشان نکرد و و وجود نازنین پیامبر خدا بعد از این‌که این جمعیّت پس از فرار و پراکندگی جمع شدند، در قرآن هم آمده است که فرمودند اگر جنگ شروع بشود، خداوند متعال پنج هزار مَلَک برای نُصرت شما نازل می‌کند و این‌ها همراه شما هستند. این‌ها هم با روحیه و اطمینانی که به دست آوردند، به وجود جراحت و از دست دادن شهدای بزرگ، دشمن را تعقیب کردند و دشمن مانندِ دشمنِ شکست‌خورده با وجود این‌که امتیازات زیادی به دست آورده بودند، ولی این فرارشان آن پیروزی را جبران کرد و شکست نهایی برای آن‌ها بود و پیروزی برای اسلام بود؛ «وَیَنْصُرَکَ اللَّهُ نَصْرًا عَزِیزًا». پس منظور نصرتی است که عزّت و غلبه همراهِ آن باشد.

وَ صَلی الله عَلی مُحَمّدٍ وَ آلِه الطاهِرین

اللهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ عَجِّل فَرَجَهُم

فرصتِ زیادی نداریم؛ لذا چند نفر از دوستان به صورت داوطلبانه هم نسبت به گفته‌های ما تصحیح خطا بکنند و هم نسبت به مطالبی که درست بوده است، تسدید خُطا بکنند و هم اتمامِ نعمت بکنند؛ «یُتِمَّ نِعْمَتَهُ عَلَیْکَ». از بیانات دوستان استفاده خواهیم کرد.

پاسخ به سؤالات دوستان

– بله همین‌طور است و نشان می‌دهد قبل از آن‌که آیه بیاید، یقه‌ی پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) را گرفت و به ایشان جسارت کرد و گفت: به ما وعده دادی. زیرا پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) خواب دیده بودند؛ «لَتَدْخُلُنَّ الْمَسْجِدَ الْحَرَامَ إِنْ شَاءَ اللَّهُ آمِنِینَ مُحَلِّقِینَ رُءُوسَکُمْ وَمُقَصِّرِینَ لَا تَخَافُونَ[۱۳]»؛ پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) این وعده را داده بودند اما این‌ها فکر می‌کردند باید مصداقِ آن در همین سفر باشد و وقتی با مانع مواجه شدند، منافقین این را چُماق کردند و پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) را متّهم به خلاف‌گویی کردند و گفتند تو به ما وعده داده بودی و چرا الان وعده‌ات محقّق نمی‌شود؟ این قبل از نزول آیه بود و بعد از نزول آیه هم به صورت استهزاء گفتند این چه فتحی است؟ آن زمان پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) توضیح دادند که ما با قدرت برگشتیم و این‌جور نبود که ما بدون جنگ و خون‌ریزی تا این‌جا بیاییم و سالم برگردیم و توضیحاتی دادند. لذا پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) هم قبل و هم بعد نزول آیه این مشکلات را داشتند.

والسلام علیکم و رحمت الله و برکاته

یک صلواتی ختم بفرمایید.

اللهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ عَجِّل فَرَجَهُم


[۱] سوره مبارکه طه، آیات ۲۵ تا ۲۸٫

[۲] سوره مبارکه فتح، آیات ۱ الی ۳٫

[۳] سوره مبارکه قصص، آیه ۲۱٫

[۴] سوره مبارکه زخرف، آیه ۳۱٫

[۵] سوره مبارکه فتح، آیه ۱۲٫

[۶] سوره مبارکه قصص، آیه ۸٫

[۷] سوره مبارکه مائده، آیه ۳٫

[۸] سوره مبارکه توبه، آیه ۳۳٫

[۹] سوره مبارکه فاتحه، آیه ۶٫

[۱۰] سوره مبارکه یس، آیات ۶۰ و ۶۱٫

[۱۱] نهج الفصاحه، ص ۲۱۴، حدیث ۱۰۵۶٫

[۱۲] سوره مبارکه ضحی، آیات ۶ و ۷٫

[۱۳] سوره مبارکه فتح، آیه ۲۷٫