در این متن می خوانید:
      1. ابتلا به گناه جهت جلوگیری از عجب
      2. توبه‌ی خضوعانه‌ی حضرت آدم در برابر خدا
      3. ادب توبه
      4. ترک عجب سبب ترک گناه می‌شود
      5. حکمت لغزش در انسان رفع خودپسندی است
      6. معصومین شرمنده‌ترین افراد در پیشگاه خدا بودند
      7. عوامل ایجاد عجب
      8. لغزش انسان به دلیل این است که خدا او را رها کرده است
      9. مراتب توبه
      10. مجرای فیض و ارتباط با خدا
      11. هدف پروردگار متعال از بیان داستان در قرآن
      12. نبیّ مکرّم اسلام، سبقت‌گیرنده بر سلام
      13. سلام خدا و معصومین بر زائران پیامبر خدا و معصومین
      14. خداوند تمام گناهان زائر امام رضا را می‌بخشد
      15. مجالست با اولیای خدا سبب بخشش گناهان می‌شود
      16. گناه موجب ضرر انسان است نه ضرر به خدا
      17. عناد در برابر خدا، گناه نابخشودنی
      18. منشأ گناه بی‌عقلی است
      19. از اثرات دیگر توبه
      20. قبل از توبه باید استغفار کرد
      21. استغفار و توبه قوّت و باران رحمت خدا در پی دارد
      22. بهترین بهره‌وری از زندگی معلول توبه و استغفار است
      23. چگونگی تبدیل سیّئات به حسنات
      24. خداوند فراورده‌ی روح توبه‌کاران را عوض می‌کند
      25. منشأ اعمال بد روح خبیث است
      26. توبه سبب استحاله‌ی گناه می‌شود
      27. نظر لطف خدا به انسان توبه‌کار

Sadighi-Tafsir-13941103-ThaqalainSite (2)

ابتلا به گناه جهت جلوگیری از عجب

قدم دوم از دیدگاه اخلاقیون سالک توبه بود. توبه در سه مرحله تعریف شده است: ابتدائاً توبه‌ی خدا بعد توبه‌ی بنده به سوی خدا است و سوم جذبه‌ی الهی، قبول بنده در پیشگاه پروردگار عالم است. در واقع همه چیز خدا است. در روایت داریم اگر خطر عجب برای بنده نبود پروردگار حکیم و عزیز نمی‌گذاشت از بنده‌ی او هیچ گناهی سر نزند. بنابراین وقوع بعضی از لغزش‌ها از انسان مؤمن حکمتی دارد، سازنده است البتّه معنی آن تجلیل گناه نیست ولی آنچه مسلّم است کسی که خدا او را دوست داشته باشد نباید گناهی از او واقع شود مع ذلک چرا گاهی آدم مؤمن و معتقد و عاقل و فهمیده می‌لغزد؟ چرا گناه می‌کند؟ مگر خدا او را رها کرده است؟ خیر، خدا او را رها کرده است. خدا می‌خواهد غرور او را بشکند. خدا شکسته دلی را می‌طلبد. او بدون این ابتلا و لغزش خیلی به خود مغرور بود و تصوّر می‌کرد قدرت روحی بالایی دارد. انانیّت او برایش تفرعن ایجاد می‌کرد. برای این‌که خدای متعال نشان بدهد که اگر ما تو را رها کنیم تو هم مانند همه‌ی آدم‌های لجن هستی که در لجن خود خفه می‌شوی. گاهی خدا رها می‌کند تا بنده بفهمد که ضعیف است و به او پناه ببرد و بداند که خدا باید او را حفظ کند.

Sadighi-Tafsir-13941103-ThaqalainSite (4)

توبه‌ی خضوعانه‌ی حضرت آدم در برابر خدا

در جریان خروج آدم از بهشت ملاحظه می‌کنید که حضرت آدم چه لحنی دارد، چقدر مؤدّبانه توبه می‌کند. گفت: «رَبَّنا ظَلَمْنا أَنْفُسَنا»[۱] اصلاً طلبکار خدا نبود که گله کند خدایا چرا من را از بهشت بیرون کردی؟ ابداً مسئله را متوجّه دیگری نمی‌کند. او نمی‌خواهد خود را توجیه کند، شجاعانه اعلام می‌کند «رَبَّنا ظَلَمْنا أَنْفُسَنا»، خدایا هر بلایی بر سر من آمدم باعث آن خود من بودم.

ادب توبه

امّا بدون هیچ سؤال و درخواستی دو نکته را از پیشگاه خدا عرضه داشت. ادب داشت، شرم داشت که از خدا چیزی طلب کند. گفت: خدایا خودم اشتباه کرده‌ام. فهمیدم که خودم اشتباه کرده‌ام امّا «وَ إِنْ لَمْ تَغْفِرْ لَنا وَ تَرْحَمْنا لَنَکُونَنَّ مِنَ الْخاسِرینَ»[۲] دو نکته را به عنوان عریضه تقدیم داشت نه به عنوان درخواست. معلوم شد که من این‌طور هستم؛ یعنی انسان ضعیفی هستم که اگر پشتیبان من نباشی به ضلالت خواهم افتاد. حالا که افتادم امّا حال اگر این خلأی که من برای خود ایجاد کرده‌ام تو جبران نکنی، این ایرادی بود که متوجّه من شد، من نمی‌توانم. اگر تو جبران نکنی و این ایراد و عیبی که برای من پیش آمد را نپوشانی و اگر ستّاریت و آبروداری تو نباشد و نخواهی آبروی من را حفظ کنی؛ این قدم اوّل. قدم دوم حالا آبروداری کردی ولی اگر باز هم من را رها کنی همان نتیجه را خواهد داشت. اوّل می‌گوید «وَ إِنْ لَمْ تَغْفِرْ لَنا» اگر بخشش و غفران و آمرزش تو نباشد «وَ تَرْحَمْنا» یعنی این رحم تو است که نمی‌گذارد انسان گناه کند و به خود ظلم کند. اگر رحم تو نباشد باز هم من گرفتار ظلم به خودم می‌شوم. این درخواست در قالب عریضه است. ادب اقتضا می‌کند حالا که شرم می‌کند و  خجالت می‌کشد چیزی بگوییم. امّا همین قدر اعلام می‌کند که اگر آمرزش تو نباشد، اگر ترحّم نکنی و دوباره دست من را نگیری «لَنَکُونَنَّ مِنَ الْخاسِرینَ» آن وقت جزء ضررکنندگانی خواهیم بود که ضرر غیر قابل جبرانی کرده‌ایم. سرمایه‌ی من رفته باز هم می‌رود. تو خود سرمایه را داده‌ای و خود تو باید آن را حفظ کنی. اگر خود تو حفاظت نکنی معلوم شد که من ضعیف هستم و نمی‌توانم از خود مراقبت کنم. بنابراین هر کسی از گناه دور است خدا او را نگه می‌دارد. اگر خدا او را به خودش واگذار کند آدم بر سر خود بلا می‌آورد.

Sadighi-Tafsir-13941103-ThaqalainSite (1)

ترک عجب سبب ترک گناه می‌شود

-‌ برای این‌که ما بتوانیم ترک گناه کنیم باید ترک عجب کنیم؟ یعنی مراقب باشیم که مبادا دچار عجب شویم. اگر مراقب باشیم خدا ما را حفظ می‌کند که گناه نکنیم.

-‌ بله. توجّه ما به خدا است. ولی حکمت پروردگار متعال اقتضا کرده است که رحمانیت او مجرا داشته باشد، ستّاریت او مجرا داشته باشد. در حدیث قدسی است که اگر این آدم گناه نمی‌کرد آن‌ها را می‌بردم و کسانی را می‌آوردم که بلغزند و من آن‌ها را ببخشم. اصل قضیه این است، خدا غفّار است و باید تجلّی کند. غفّاریت خدا، خدا ستّار است، خدا عفوّ است، خدا کریم است. این صفات الهی باید تجلّی داشته باشد.

حکمت لغزش در انسان رفع خودپسندی است

نکته‌ی دوم این است که این تجلّی پروردگار متعال برای شما سازنده است. یکی از حکمت‌‌هایی که در حدوث لغزش‌ها برای انسان پیش می‌آید عبارت است از همین مسئله‌ی رفع عجب. آدمی که همیشه در زندگی موفّق بوده بالاخره خودپسندی دارد، خدا می‌خواهد این خودپسندی را نیست کند.

معصومین شرمنده‌ترین افراد در پیشگاه خدا بودند

هیچ گناهکاری مانند انبیاء و ائمّه که معصوم بودند شرمنده نبود. وقتی انسان عبارات امیر المؤمنین را در دعا کمیل می‌بیند انسان به شدّت شرمنده می‌شود که با چه لحنی صحبت می‌کند «مَنْ لِی غَیْرُکَ أَسْأَلُهُ کَشْفَ ضُرِّی وَ النَّظَرَ فِی أَمْرِی‏ … غَیْرَ قَبُولِکَ عُذْرِی وَ إِدْخَالِکَ إِیَّایَ فِی سَعَهٍ مِنْ رَحْمَتِکَ … اللَّهُمَّ عَظُمَ بَلَائِی وَ أَفْرَطَ بِی سُوءُ حَالِی وَ قَصُرَتْ بِی أَعْمَالِی وَ قَعَدَتْ بِی أَغْلَالِی» مثل آدمی که به شدّت در منجلاب بدی‌ها افتاده است این‌طور صحبت می‌کند. ولی در او هیچ عجبی وجود ندارد یعنی هرچه از خدا محبّت می‌بیند مانند یک بدهی است که بر او است و نمی‌تواند آن را جبران کند. در مقابل این همه محبت در پیشگاه پروردگار متعال جز عذرخواهی و انابه هیچ راه دیگری ندارد. ولی ما که این‌طور نیستیم.

عوامل ایجاد عجب

بعضی از افرادی که نماز شب خوان هستند اصلاً حالت خدایی دارند طور خاصّی قیافه می‌گیرد و راه می‌رود و طوری به اطراف نگاه می‌کند که احساس می‌کند شأن بالایی دارد. این برای بشر خطر است. علم عجب می‌آورد و خطرناک است، مستی می‌آورد. عبادت و خدمت هم همین‌طور است. برای درمان این درد عجب یکی از راه‌های درمان این لغزش‌ها است که خدا کاری می‌کند که آدم زمین بخورد. بچّه‌ای که مادر دست او را رها می‌کند و زمین می‌خورد دیگر دامن مادر را می‌چسبد. می‌داند اگر او را محکم نگیرد باز هم خواهد افتاد. انسان مغرور از بچّه هم بچّه‌تر است! خدا با صفت رحمانی خود به ما مهربانی می‌کند و الّا وضع ما بسیار بد می‌شود.

لغزش انسان به دلیل این است که خدا او را رها کرده است

این هم یک مسئله بود که اگر وسط دو توبه که از جانب خدا است یک توبه از ناحیه بنده است این هم از جانب خود خدا است. آن اساس لغزشی که برای انسان پیش می‌آید معلول این است که خدا او را رها کرده است و الّا اگر خدا کسی را حمایت کند هرگز نمی‌لغزد. چرا خدا ما را پشتیبانی نمی‌کند تا بلغزیم؟ برای این‌که ما ظرفیت نداریم تا بدون لغزش آن حالت انقلاب و بدهکاری خود را حفظ کنیم.

مراتب توبه

پس یک مطلب مهم مراتب توبه است. توبه سه مرتبه دارد که دو مرتبه‌ی آن برای خدا است و یک مرتبه‌ی آن مربوط به عبد خدا است.

مجرای فیض و ارتباط با خدا

مطلب دیگری که در سه آیه مرور کردیم این است که خدای متعال در تمام امور واسطه‌ی فیض قرار داده است. خدای متعال در تحقّق توبه و قبول توبه هم وسائط فیض، مجرای اعمال لطف و ستّاریت و مغفرت خود قرار داده که آن آیه‌ی سوره‌ی مبارکه انعام و آیه‌ی سوره‌ی مبارکه‌ی هود و آیه‌ی سوره‌ی مبارکه‌ی بقره سفره‌داری حضرت رسول و ائمّه‌ی اطهار را به ما گوشزد کرده است. حضرت آدم تلقّی کلمات کرد و آن کلمات همان انوار طیّبه بود و آن‌ها کلید باب رحمت خدا شدند و آدم بعد از آن‌که فاصله پیدا کرده بود به برکت کلماتی که تلقّی کرد وصل شد. وسیله‌ی وصل او نبیّ مکرّم اسلام، امیر المؤمنین و حضرت زهرا و امام حسن و امام حسین (علیهم السّلام) بودند. پروردگار آن را به عنوان یک مورد بیان فرمود تا ما یاد بگیریم وارث پدر خود باشیم. وقتی که او لغزید و محرومیت پیدا کرد اگر بخواهد از این طوفان محرومیت نجات پیدا کند باید به کشتی خمسه‌ی طیّبه وصل بشود و الّا از طوفان و فقر و فلاکتی که لازمه‌ی زندگی در این عالم است راه نجاتی برای او نبوده است. این کلمات بود که توبه‌ی حضرت آدم به وسیله‌ی این کلمات قبول شد.

هدف پروردگار متعال از بیان داستان در قرآن

پروردگار متعال آن‌جا داستانی را نقل کرده است تا ما به فلسفه‌ی این امر داشته باشیم «لَقَدْ کانَ فی‏ قَصَصِهِمْ عِبْرَهٌ لِأُولِی الْأَلْبابِ»[۳] قرآن کتاب قصّه نیست پس چرا قصّه می‌گوید؟ برای عبور و برای فلسفه‌ی آن داستان. اگر آدم بعد از محرومیت مرحومیت پیدا کرد و در رتبه‌ی تائبین قرار گرفت به برکت خمسه‌ی طیّبه بود. در آیه‌ی دیگر خداوند منّان یک مقدار پرده را بیشتر برداشت و رسماً ابلاغ کرد که گناهکاران و به گمراهی افتاده‌ها اگر پیش پیغمبر می‌آمدند و در محضر او استغفار می‌کردند و پیغمبر برای آن‌ها استغفار می‌کرد «لَوَجَدُوا اللَّهَ»[۴] که باز نکات بسیار ظریف و قابل توجّه بود که در جلسات گذشته خدمت شما تقدیم شد. یک آیه هم آیه‌ی سوره‌ی مبارکه انعام بود که «وَ إِذا جاءَکَ الَّذینَ یُؤْمِنُونَ بِآیاتِنا فَقُلْ سَلامٌ عَلَیْکُمْ کَتَبَ رَبُّکُمْ عَلى‏ نَفْسِهِ الرَّحْمَهَ»[۵] هر کدام از این‌ها یک لطافت خاص و پیام ویژه‌ی خود را دارد. «أَنَّهُ مَنْ عَمِلَ مِنْکُمْ سُوءاً بِجَهالَهٍ ثُمَّ تابَ مِنْ بَعْدِهِ وَ أَصْلَحَ فَأَنَّهُ غَفُورٌ رَحیمٌ». این آیه هم از غرر آیات است و به انسان انرژی می‌دهد. هم آیه‌ی زیارت است و هم آیه‌ی توبه است. آیه ۵۴ سوره‌ی مبارکه‌ی انعام است.

نبیّ مکرّم اسلام، سبقت‌گیرنده بر سلام

خیلی عجیب است، انسانی که به زیارت پیغمبر می‌رود قبل از آن‌که ما به پیغمبر سلام کنیم پیغمبر به زائر خود سلام می‌گوید «وَ إِذا جاءَکَ الَّذینَ یُؤْمِنُونَ» مؤمنینی که به آیات ما ایمان دارند، وقتی پیش شما می‌آیند «فَقُلْ سَلامٌ عَلَیْکُمْ» منتظر نباش آن‌ها سلام بگویند، شما به استقبال بروید که پیغمبر عملاً همین کار را انجام می‌داد و هیچ کس نتوانست بر سلام سبقت بگیرد، او همیشه شروع‌کننده‌ی سلام بود.

سلام خدا و معصومین بر زائران پیامبر خدا و معصومین

در این آیه‌ی کریمه رسماً به زائرین بشارت می‌دهد که هر کسی به زیارت پیغمبر رفته خوشا به حال او که پیغمبر به او سلام کرده است «فَقُلْ سَلامٌ عَلَیْکُمْ» اگر یک مقدار دقّت کنیم باید بگوییم که سلام خدا را پیغمبر رسانده است «إِذا جاءَکَ الَّذینَ یُؤْمِنُونَ بِآیاتِنا» چه کسی می‌گوید به او سلام کن؟ او می‌گوید.

-‌ سلام برسان.

-‌ احسنت، سلام برسان. هر کسی که پیش تو می‌آید سلام من را به او برسان. «قُلْ» مطلق است، نمی‌گوید سلام خودت، می‌گوید خودت به او سلام بده. این نشان می‌دهد که هم سلام خدا است و هم سلام رسول خدا است، هر دو این سلام دارند. امّا چون در زیارت حضرت رضا (علیه السّلام)، در زیارت حضرت امام حسین (علیه السّلام) و زیارت وارث داریم که دیگران را هم یقیناً وارث می‌دانیم. اگر چه زیارت وارث در مورد آن‌ها من سراغ ندارم ولی چون وارث هستند آن‌ها هم همین را می خوانند، هر کسی زیارت امام رضا می‌رود باید بداند که امام رضا سلام خدا و سلام خود را قبل از آن‌که ما زیارت او را شروع کنیم و سلام عرض کنیم امام رضا به ما سلام می‌کند و سلام خدا را هم به ما می‌رساند. این مطلب از آن مطالب بسیار دل‌انگیز است مخصوصاً برای زائر که وقتی می‌روی با یک حال که تو را تحویل گرفته، قبل از آن‌که تو سلام کنی او سلام خدا و سلام خود را بر شما ابلاغ کرده و دل شما را برده است.

«کَتَبَ رَبُّکُمْ عَلى‏ نَفْسِهِ الرَّحْمَهَ» این برکت ارتباط با این خانواده این است که مسئله‌ی قطعیت رحمت خدا، این «کَتَبَ» یعنی چیزی است که به ثبت رسیده است. چیزی که ثبت نشده باشد هیچ سندیتی ندارد، حالا حرفی زدیم و چیزی گفتیم ولی وقتی نوشته شد کاری می‌کنیم. لذا پروردگار متعال لوح محفوظ دارد و آنچه در عالم مقدّر است خدا در لوح محفوظ این‌ها را نوشته است. چون نوشته شده قطعاً واقع خواهد شد و این‌جا هم خدای متعال از قطعیت این مسئله خبر می‌دهد؛ اوّل سلام و بعد این نوشته و این تقدیر و قضای ما را که برای خودمان فرض کردیم «کَتَبَ رَبُّکُمْ عَلى‏ نَفْسِهِ الرَّحْمَهَ» نه این‌که برای شما چیزی نوشتیم بر خودمان عهده گرفتیم، بر خودمان نوشتیم و قطعاً هم به آن عمل می‌کنیم «کَتَبَ رَبُّکُمْ عَلى‏ نَفْسِهِ الرَّحْمَهَ».

یکی از شعبه‌های رحمت این است که «أَنَّهُ مَنْ عَمِلَ مِنْکُمْ سُوءاً بِجَهالَهٍ ثُمَّ تابَ مِنْ بَعْدِهِ وَ أَصْلَحَ فَأَنَّهُ غَفُورٌ رَحیمٌ‏» مسلّماً کسی که از شما باشد یعنی از مؤمنین باشد- آدمی که رنگ کفر و شرک و عناد است مشمول این آیه قرار نمی‌گیرد ولی «مِنْکُمْ» چون قبل از آن «یُؤْمِنُونَ بِآیاتِنا» است «مِنْکُمْ» یعنی از این دایره باشد. «أَنَّهُ مَنْ عَمِلَ مِنْکُمْ سُوءاً» مسلمان هستی، مؤمن هستی یک وقت حواس تو پرت شد و دچار غفلت شدی و گناهی از تو صادر شد امّا این گناه، گناه گستاخی نبود «بِجَهالَهٍ» بود از روی جهل و جهالت بود، از روی عقل نبود «ثُمَّ تابَ مِنْ بَعْدِهِ وَ أَصْلَحَ فَأَنَّهُ غَفُورٌ رَحیمٌ‏».

با توجّه به صدر آیه می‌توان گفت پروردگار متعال علاوه بر این‌که پیغمبر خود را مأمور ابلاغ سلام به بنده کرده است و پیغمبر خود را مأمور کرده است که سبقت بر سلام داشته باشد باید بگوییم مراجعه به پیغمبر خود نوعی توبه است، «کَتَبَ رَبُّکُمْ عَلى‏ نَفْسِهِ الرَّحْمَهَ» بعد از اتیان پیغمبر است «إِذا جاءَکَ» وقتی مجیء، آن اتیان حاصل می‌شود پیغمبر هم سلام می‌کند و هم می‌گوید آمدی خوش آمدی، تا به حال هر چه بودی مهم نیست ولی حالا آمدی. این نفس آمدن توبه است.

خداوند تمام گناهان زائر امام رضا را می‌بخشد

این روایاتی که ما داریم که اگر کسی به زیارت امام رضا (علیه الصّلاه و السّلام) برود «غَفَرَ اللَّهُ مَا تَقَدَّمَ مِنْ ذَنْبِهِ وَ مَا تَأَخَّرَ»[۶] توبه در آن نیست، خود رفتن به زیارت تمام گناهان ما را از بین می‌برد، انسان را طاهر و مطهّر می‌کند مثل وقتی که از مادر متولّد شده است؛ یعنی کسی که قطره‌ی لجنی در دریا ریخته اثری از قطره نمی‌ماند، آن قطره به دریا وصل شده است. این‌ها عیناً همین‌طور هستند. حالا که آمدی و به ما وصل شدی خدای متعال بر خود نوشته است که «غَفُورٌ رَحیمٌ‏» است. همین آمدن تو، همین مجیء ادبار به خود و اقبال به خدا است. شما دنبال منافع و هواهای نفسانی خودت بودی حالا به یاد ما افتادی. حالا که به یاد ما افتادی و آمدی خوش آمدی، ما هم پذیرفتیم. دیگر این تو، تو نیستی از ما هستی. این آیه هم برای زائر و هم برای تائب و هم برای مؤمن عجیب و دل‌انگیز است.

مجالست با اولیای خدا سبب بخشش گناهان می‌شود

بد نیست گاهی انسان از بعضی از جریانات قرآن لطیفه‌گیری کند. برادران یوسف وقتی که پیش یوسف رفتند و مشخّص شد یوسف، یوسف است پرسیدند: «أ إِنَّکَ لَأَنْتَ یُوسُفُ؟»[۷] گفت: «أَنَا یُوسُفُ وَ هذا أَخی‏ قَدْ مَنَّ اللَّهُ عَلَیْنا» آن‌ها گفتند: «تَاللَّهِ لَقَدْ آثَرَکَ اللَّهُ عَلَیْنا»[۸] گفتند ما چقدر انسان‌های بدی بودیم؛ فکر می‌کردیم ما می‌توانیم با کارهای خود نور تو را خاموش کنیم و خودمان نور تولید کنیم. ولی حالا قسم می‌خوریم که این کار مربوط به تو نبود «تَاللَّهِ لَقَدْ آثَرَکَ اللَّهُ عَلَیْنا» چیز اکتسابی نبود که من بتوانم جلوی عزّت تو را بگیرم. خدا تو را بر ما ایثار کرد «آثَرَکَ اللَّهُ عَلَیْنا» خدا تو را برجسته کرد. یوسف گفت: «لا تَثْریبَ عَلَیْکُمُ الْیَوْمَ یَغْفِرُ اللَّهُ لَکُمْ»[۹] اگر ما به پیغمبر خود وصل شدیم باید بگوییم «تَاللَّهِ لَقَدْ آثَرَکَ اللَّهُ عَلَیْنا» الآن هم ما در نظر پیغمبر هستیم «صَلَّى اللَّهُ عَلَیْکَ یَا رَسُولَ الله تَاللَّهِ لَقَدْ آثَرَکَ اللَّهُ عَلَیْنا» او مهربان‌تر و کامل‌تر از یوسف است. جواب او هم این است که «لا تَثْریبَ عَلَیْکُمُ الْیَوْمَ یَغْفِرُ اللَّهُ لَکُمْ» ترسی بر شما نباشد، خدا از شما می‌گذرد. هیچ اعمال قدرتی که نکرد، آغوش رحمت باز کرد. با آن سابقه، همین که اعتراف کردند که خدا تو را بزرگ کرده است، تمام شد. همین که فهمید کوچک است و نمی‌تواند جلوی اراده‌ی خدا را بگیرد گفت: این کاری که برای تو پیش آمد به سبب آن است که خدا تو را بزرگ کرده است. به محض این‌که گفت: خدا تو را بزرگ کرده است او هم گفت: بر شما باکی نیست «یَغْفِرُ اللَّهُ لَکُمْ». مراجعه به حبیب خدا، ماندن با ولی خدا خود به خود عین توبه است. توبه‌ی عملی و واقعی است و آدم را پاک می‌کند. نه این‌که مجالست علما، مجالست صلحا، مجالست اولیاء الهی خود به خود آدم بخشیده می‌شود. وقتی انسان به آن‌ها وصل می‌شود تمام غبارهای انسان می‌ریزند.

گناه موجب ضرر انسان است نه ضرر به خدا

-‌ آیه ۵۴ سوره‌ی انعام قید «بِجَهالَهٍ» که دارد اگر کسی جاهل نبود و حق را می‌دانست ولی از روی گردنکشی گناهی را انجام داد ولی بعداً پشیمان شد. آیا توبه او قبول نمی‌شود؟

 

-‌ جهالت به معنی نابینایی نیست، جهالت به معنای… ما طبق حدیث حضرت موسی بن جعفر (علیه السّلام) جنود عقل و جهل داریم که در کتابی که از درس اخلاق حضرت امام هم چاپ شده آمده که در اصول شریف کافی جهل اعم از نادانی است. نادانی یعنی سفاهت. واقعاً هم گناه سفاهت است دیگر. «وَ مَنْ یَرْغَبُ عَنْ مِلَّهِ إِبْراهیمَ إِلاَّ مَنْ سَفِهَ نَفْسَهُ»[۱۰] اعراض از راه خدا ضربه زدن به خدا چیزی از خدا کم نمی‌کند. در دعا هم دارد که «یَا رَبِّ إِنَّ ذُنُوبِی لَا تَضُرُّکَ وَ إِنَّ مَغْفِرَتَکَ لِی لَا تَنْقُصُکَ»[۱۱] خدایا من که گناه کردم به تو ضرر نرساندم، به خودم ضرر رساندم، از خودم کم کردم از تو که چیزی کم نشد. نه گناه من به تو زیان زد، نه بخشش تو چیزی از تو کم کرد «فَأَعْطِنِی مَا لَا یَنْقُصُکَ وَ اغْفِرْ لِی مَا لَا یَضُرُّکَ» بنابراین چیزی که از تو کم نمی‌کند در مورد من کم نگذار. ضرر که نکردی، بزرگواری کن و مغفرت تو هم چیزی از تو کم نمی‌کند.

جهالت به معنی ندانستن نیست به معنی نادانی و بدبختی است؛ تا زمانی که انسان درک نکند…

چندین چراغ دارد و بیراه می‌رود            بگذار تا بیفتد و بیند سزای خویش

عناد در برابر خدا، گناه نابخشودنی

-‌ آیا امکان دارد گناه از منشأیی جز جهالت سر بزند؟

-‌ امکانات مثل فرعون است. اگر هر چیزی گفت «لَعَلِّی أَطَّلِعُ إِلى‏ إِلهِ مُوسى‏»[۱۲] گفت: امکانات فراهم کنید من بالا بروم ببینم خدای موسی کجا است؟ می‌خواست او را بگیرد و کار او را تمام کند. معجزات را می‌دید و می‌گفت سحر است. آن حالت عناد است و خدا عناد را نمی‌بخشد مگر این‌که از عناد دست بردارد ولی نوع گناهان از جهالت نفس تُقدّم است.

منشأ گناه بی‌عقلی است

مسلمان‌ها می‌دانند که غیبت حرام است، مگر کسی هست که نداند غیبت حرام است؟ همه می‌دانند امّا از روی جهالت غیبت می‌کنند. خود این مشیر به این معنا است که منشأ گناه بی‌عقلی است. آدم باید بداند که «إنَارَهُ العَقلِ مَکسُوفٌ بِطُوعِ الهَوَى‏»[۱۳] هوس پرده‌ای است که جلوی نور عقل را می‌گیرد. عقل انسان در هنگام گناه حاکم معزول است.

از اثرات دیگر توبه

نکته‌ی دیگر آثار توبه است. برترین و مهم‌ترین اثری که توبه دارد این است که توبه اکسیر است. وجود ملکی تائب را عنصر آلوده‌ی گناهکار را الهی می‌کند، رنگ خدا به او می‌دهد. از کجا این مطلب را می‌توان فهمید؟ «إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ التَّوَّابینَ»[۱۴] محبوب خدا است. اگر کمترین غبار یا آلودگی در انسان باشد محبوب خدا نخواهد بود. انسان چه موقع محبوب می‌شود؟ آن زمانی که هیچ آلودگی در وجود او نماند، یعنی دیگر الهی می‌شود، محبوب خدا شد یعنی الهی می‌شود. اثر دوم تکفیر سیّئات است. تکفیر یعنی پوشاندن. خدای متعال نمی‌گذارد هیچ نمودی، هیچ اثری از گناهان باقی بماند. کاملاً صاف می‌کند، پرده می‌کشد، احدی با خبر نمی‌شود که انسان چه کار کرده است، نمی‌گذارد کسی بفهمد. سیّئات انسان را تکفیر می‌کند.

اثر سوم آن این است که انسان با توبه بهشتی می‌شود. «تُوبُوا إِلَى اللَّهِ تَوْبَهً نَصُوحاً عَسى‏ رَبُّکُمْ أَنْ یُکَفِّرَ عَنْکُمْ سَیِّئاتِکُمْ وَ یُدْخِلَکُمْ جَنَّاتٍ تَجْری مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ»[۱۵].

بر اساس نص آیات قرآن توبه آثار دنیوی هم دارد. توبه در ازدیاد مال، در نزول برکت، نزولات آسمانی و در ازدیاد قدرت و اقتدار ایفای نقش می‌کند. در سوره‌ی مبارکه‌ی نوح پروردگار عزیز فرمود: «فَقُلْتُ اسْتَغْفِرُوا رَبَّکُمْ إِنَّهُ کانَ غَفَّارا * یُرْسِلِ السَّماءَ عَلَیْکُمْ مِدْرارا * وَ یُمْدِدْکُمْ بِأَمْوالٍ وَ بَنینَ وَ یَجْعَلْ لَکُمْ جَنَّاتٍ وَ یَجْعَلْ لَکُمْ أَنْهارا»[۱۶] ابعاد زندگی همین‌ها است. یکی این‌که تجلی غفّاریت خدا را می‌گوید که بسیار هم مهم است، شبیه یحبّ است. «فَقُلْتُ اسْتَغْفِرُوا رَبَّکُمْ إِنَّهُ کانَ غَفَّارا» این تجلّی غفّاریت است. عالم روح است با خورشید غفّاریت خدا نورانی می‌شود. دیگر خورشید را نمی‌بیند. وقتی آفتاب غفّاریت تابید «یُرْسِلِ السَّماءَ عَلَیْکُمْ مِدْرارا» دیگر شما گرفتار کمبود آب نمی‌شوید. خدای متعال به وفور باران می‌فرستد. «وَ یُمْدِدْکُمْ بِأَمْوالٍ» نمی‌فرماید: «یؤتِکُم مَالاً» ؟؟۳۵:۰۶ «یُمْدِدْکُمْ» بسیاری از افراد مال دارند ولی مال آن‌ها خیلی برایشان مدرار ندارد، مال آن‌ها برایشان وزر و وبال است. طرف حمّال دیگری است. این‌ها از مال در زندگی خود کمکی دریافت نمی‌کنند. ولی خداوند اهل توبه را با مال مدد می‌کند. مال مفید به آن‌ها می‌دهد. مال گاهی برای انسان یار است، گاهی برای انسان بار است. مال بسیاری از افراد برایشان بار و وبال است امّا بعضی با مال خود کارهای خیری انجام می‌دهند. چه شکوفایی برای او با این مال پیش می‌آید.

خداوند مال عزّت‌ساز، بهشت‌ساز به او می‌دهد. «یُمْدِدْکُمْ»، نمی‌گوید: «یُؤتِکُم مَالاً»؛ «یُمْدِدْکُمْ بِأموال» یک نوع مال به تو نمی‌دهیم، مال‌های متعدد به تو می‌دهیم، همه‌ی مال‌ها هم به نفع تو خواهد بود، هیچ مالی به زیان تو نخواهد بود. یعنی از قبل این مال نه با این مال به کسی ظلم می‌کنی، نه رشوه می‌دهی، نه به عیاشی کشیده می‌شوی، نه با این مال خدایی ناخواسته در انتخابات یک نااهلی را کمک می‌کنی. این مال برای تو خیر می‌شود، کمک تو می‌شود. اموالی که تو را مدد کند. اگر به تو فرزند دادیم فرزند شر و معتاد و رشوه‌خوار و دزد و عیّاش نمی‌دهیم بلکه فرزندی به تو می‌دهیم که تو را مدد کنند و یار و یاور تو باشند. «یُمْدِدْکُمْ بِأموال وَ بَنینَ» دیگر چه چیزی می‌دهیم؟ با این‌که مال را گفته است ولی این رویش و زراعت موضوعیت دارد. «یَجْعَلْ لَکُمْ جَنَّاتٍ» برای شما باغ‌ها را قرار می‌دهیم «وَ یَجْعَلْ لَکُمْ أَنْهاراً» نزول باران برای همه مفید است امّا برای کسی که باغ و باغچه ندارد. چنین شخصی از جریان نهر خبر ندارد، او از گل‌ها و ریحان و درخت‌ها و میوه‌‌هایی که در حیاط او می‌رویند خبر ندارد.

خدا می‌گوید اگر اهل توبه باشید ما به شما باغچه و باغ هم می‌دهیم و آبی هم که در این‌جا جریان داشته باشد چون آب آرامبخش است، آب جاری آرامبخش انسان است لذا بهشت آب جاری دارد. آن چیزی که آن‌جا می‌خواهیم بدهیم این‌جا علی الحساب یک مقدار را می‌دهیم «یَجْعَلْ لَکُمْ جَنَّاتٍ وَ یَجْعَلْ لَکُمْ أَنْهاراً».

قبل از توبه باید استغفار کرد

یکی دیگر از آثار توبه مسئله‌ی قدرت است. که در سوره‌ی مبارکه‌ی هود، آیه ۵۲ است «ثُمَّ تُوبُوا إِلَیْهِ یُرْسِلِ السَّماءَ عَلَیْکُمْ مِدْراراً» شبیه آیه‌ی سوره‌ی نوح، آیه ۵۲ است. فرمود: «وَ یا قَوْمِ اسْتَغْفِرُوا رَبَّکُمْ ثُمَّ تُوبُوا إِلَیْهِ» باز این آموزه دارد. آدم باید قبل از توبه استغفار کند. باید عذرخواهی کنی بعد وارد شوی. شما که با گناهی که انجام دادید بیرون شده بودید حالا که می‌خواهید برگردید باید ابتدا عذرخواهی کنید و این عذرخواهی شما در واقع اذن دخول است. اوّل باید عذرخواهی کنید و بعد وارد شوید. «وَ یا قَوْمِ اسْتَغْفِرُوا رَبَّکُمْ» چقدر زیبا می‌گوید. نفرمود: «اسْتَغْفِرُوا اللَّهَ»، «اسْتَغْفِرُوا رَبَّکُمْ» او پروردگار خود شما است. شما بزرگ‌شده‌ی دامن خود او هستید، او در دامن رحمت خود شما را به این‌جا رساند. شما ربّ خود را ناراضی کرده بودید حالا عذرخواهی کنید «اسْتَغْفِرُوا رَبَّکُمْ» ربّ خود را استغفار کنید «ثُمَّ» بدون استغفار و عذرخواهی نه، اوّل عذرخواهی کنید، بگویید اشتباه کردم، بگویید ببخشید «ثُمَّ تُوبُوا» حالا شروع به جبران کردن کنید. مسیری که اشتباه رفته بودید حالا وارد مسیر اصلی شوید.

استغفار و توبه قوّت و باران رحمت خدا در پی دارد

اگر این کار را انجام دادید خدا «یُرْسِلِ السَّماءَ عَلَیْکُمْ مِدْراراً» پروردگار متعال باران فراوان خود را بر شما ارسال می‌کند «وَ یَزِدْکُمْ قُوَّهً إِلى‏ قُوَّتِکُمْ» خداوند به اقتدار و نیروی شما می‌افزاید. معلوم می‌شود گناه انسان را ضعیف می‌کند، گناه انسان را ذلیل می‌کند، گناه موجب مغلولیت می‌شود. اگر انسان به سوی خدا برگردد خدا قوی است «إِنَّ اللَّهَ قَوِیٌّ عَزیزٌ»[۱۷] خدا هم قوی است و هم شکست‌ناپذیر. اگر بنده‌ای به عزیز وصل شد قوّت هم پیدا می‌کند «وَ یَزِدْکُمْ قُوَّهً إِلى‏ قُوَّتِکُمْ» این پنجمین اثر توبه بود.

بهترین بهره‌وری از زندگی معلول توبه و استغفار است

اثر دیگر از آثار مطلوب توبه این است که پروردگار متعال زمینه‌ی بهره‌گیری خوبی را به انسان می‌دهد. فرمود: «وَ أَنِ اسْتَغْفِرُوا رَبَّکُمْ ثُمَّ تُوبُوا إِلَیْهِ یُمَتِّعْکُمْ مَتاعاً حَسَناً»[۱۸] غیر از مال داشتن است. می‌توانید بهترین بهره را از مال خود ببرید. این‌ها همه به دست خدا است، کسی از مال خود خوب استفاده می‌کند استعداد و هوشی است که خدا به او داده است و این بازاریابی را خدا داده و این فرصت‌شناسی را هم خدا به او می‌دهد. خدای متعال کاری انجام می‌دهد که از مال کم بتوانی خود بهترین استفاده و بهترین سود را ببری. بنابراین بهترین بهره‌وری از زندگی معلول توبه و استغفار در پیشگاه پروردگار عزیز است.

نکته‌ای که بسیار واضح است و اگر انسان برای آن جان بدهد کم است در سوره‌ی مبارکه‌ی فرقان است. سوره‌ی مبارکه فرقان کلاس اخلاق است. آخر سوره‌ی مبارکه‌ی فرقان «وَ عِبادُ الرَّحْمنِ الَّذینَ یَمْشُونَ عَلَى الْأَرْضِ هَوْناً وَ إِذا خاطَبَهُمُ الْجاهِلُونَ قالُوا سَلاماً»[۱۹] آخر سوره‌ی مبارکه‌ی فرقان مواد اخلاقی است، جدول اخلاق است عباد رحمان در این‌جا آمده در آن‌جا دارد «وَ الَّذینَ لا یَدْعُونَ مَعَ اللَّهِ إِلهاً آخَرَ وَ لا یَقْتُلُونَ النَّفْسَ الَّتی‏ حَرَّمَ اللَّهُ إِلاَّ بِالْحَقِّ وَ لا یَزْنُونَ وَ مَنْ یَفْعَلْ ذلِکَ یَلْقَ أَثاماً * یُضاعَفْ لَهُ الْعَذابُ یَوْمَ الْقِیامَهِ وَ یَخْلُدْ فیهِ مُهاناً * إِلاَّ مَنْ تابَ وَ آمَنَ وَ عَمِلَ عَمَلاً صالِحاً فَأُوْلئِکَ یُبَدِّلُ اللَّهُ سَیِّئاتِهِمْ حَسَناتٍ وَ کانَ اللَّهُ غَفُوراً رَحیماً * وَ مَنْ تابَ وَ عَمِلَ صالِحاً فَإِنَّهُ یَتُوبُ إِلَى اللَّهِ مَتاباً»[۲۰].

کسانی که شرک داشته باشند یا مبتلا به زنا باشند خدای متعال در مورد آن‌ها فرمود: «یَلْقَ أَثاماً» خلود در جهنّم را نصیب آن‌ها می‌کند و در آن دنیا خوار می‌شوند. «إِلاَّ مَنْ تابَ وَ آمَنَ وَ عَمِلَ عَمَلاً صالِحاً» مگر کسانی که توبه کنند. با وقوع گناه، ایمان هجرت می‌کند «لَا یَزْنِی الزَّانِی وَ هُوَ مُؤْمِنٌ»[۲۱] این دو با هم سازگار نیستند و جمع نمی‌شوند. حالا که ایمان تو رفته بود و تو توبه کردی ایمان خود را تجدید و بازسازی کن «وَ عَمِلَ عَمَلاً صالِحاً» دیگر عفّت به خرج بده، موحّد باش. کسی که توبه کند و ایمان خود را تجدید کند و عمل خود را اصلاح کند «فَأُوْلئِکَ یُبَدِّلُ اللَّهُ سَیِّئاتِهِمْ حَسَناتٍ» این اثر هفتم توبه بود. خداوند متعال سیّئات آن‌ها را به حسنات تبدیل می‌کند.

چگونگی تبدیل سیّئات به حسنات

تبدیل سیّئات به حسنات چند نوع فرض دارد؛ یک فرض این است که این نامه‌ی عمل ما که مشحون از گناهان است وقتی ما موفّق به توبه می‌شویم خدای متعال قلم عفو بر جرایم اعمال ما می‌کشد و دیگر این‌ها مورد سؤال و مؤاخذه قرار نمی‌گیرند. به جای هر گناهی که بنده در سابقه‌ی خود داشته خدا یک ثواب به جای گناه می‌نویسد. یک کسی ۶۰ سال عمر کرده و روزی یک گناه انجام داده است؛ حساب کنید که چقدر گناه می‌شود. خداوند متعالی همه‌ی این گناه با این عدد کثیر بر می‌دارد و به جای هر گناه یک حسنه قرار می‌دهد. او به گناهکار به جای کیفر جایزه می‌دهد. اگر توبه نکرده بود و برای هر گناه یک سیلی می‌خورد حالا برای هر کدام از این‌ها یک جایزه به او می‌دهد «یُبَدِّلُ اللَّهُ سَیِّئاتِهِمْ حَسَناتٍ».

خداوند فراورده‌ی روح توبه‌کاران را عوض می‌کند

توجیه دیگری که وجود دارد این است که انسانی که روح گناه دارد این‌طور خبیث است. شخصی کارگاه تولید شراب دارد حالا به جای شراب تولید پاک دیگری داد. اصلاً تولید عوض می‌شود. تا به حال این کارخانه‌ی شراب‌سازی بود حالا آن را تبدیل کردند. تا به حال فراورده‌های آن خبائث بود حالا میوه‌های خوب، پرورده‌های شیرین به ما تحویل می‌دهد. دیگر شراب نجس نیست، آن کارخانه عوض شده است. آدمی که یک عمر گناه می‌کرد کارخانه‌ی وجودش بد کار می‌کرده است. درست کار نمی‌کرده، تولید بد داشته. کارخانه را عوض کردند، آن کارخانه را برداشتند و یک کارخانه‌ی جدید گذاشتند. بنابراین به اعتبار تولید او است «یُبَدِّلُ اللَّهُ سَیِّئاتِهِمْ حَسَناتٍ» روح خبیث بود و خدای متعال تسویه کرد، پالایش کرد و دیگر کثافتی در این روح نیست تا تولید بد باشد.

Sadighi-Tafsir-13941103-ThaqalainSite (3)

منشأ اعمال بد روح خبیث است

«الْخَبیثاتُ لِلْخَبیثینَ … وَ الطَّیِّباتُ لِلطَّیِّبینَ»[۲۲] این آیه در مورد آدم‌های بد دهان است؛ کسانی که فحّاش هستند، بد دهان هستند به دلیل این است که روح آن‌ها خبیث است، او تولید کرده است امّا آدم‌‌هایی که حرف‌شان پاکیزه است، روشنگر است، هدایتگر است، دل را صفا می‌دهد. چرا او طیّب است و کلام طیّب دارد و این خبیث است و کلام خبیث دارد؟ برای این‌که او روح خبیث دارد در نتیجه آثار روح او هم مثل روح او است. امّا این این‌طور نیست، روح تمیز دارد و آثار آن هم مثل خودش است.

توبه سبب استحاله‌ی گناه می‌شود

مسئله‌ی دیگر هم این است که اساساً این گناه عرض بوده، ذات شخص که نبوده است «إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ الْعَبْدَ وَ یُبْغِضُ عَمَلَهُ»[۲۳] گاهی خدا بنده را دوست می‌دارد ولی عمل بنده بد و ضایع است. چنین کسی که اعمال او بد و کثیف و نجس و خبیث بوده وقتی آدم توبه می‌کند این اکثیر توبه، این مواد ناپاکی که در وجود او بوده همه را جذب می‌کند و مانند میکروب‌‌هایی که با غذا وارد بدن می‌شود ولی به علّت این‌که بدن قوی است تبدیل به انرژی می‌شود همین‌طور است. مثل کودکی که به پای درخت ریخته می‌شود؛ کود است، از توالت آن را بردند و در مزرعه ریخته‌اند. چیزی که این‌جا بد بو بود و همه از او فرار می‌کردند آن‌جا رفته و چند روز مانده و جذب این درخت‌های باغ و گندم‌های آن‌جا شده و الآن که آدم می‌رود هیچ بوی بدی هم ندارد بلکه این گل‌‌هایی که روییده بوی خوش می‌دهد. این میوه‌های شیرین برای این کود است امّا به پای درختی ریخته شده است که قدرت تبدیل کود به میوه‌ی شیرین داشت. آدم با توبه آن‌چنان بازسازی می‌شود، آن‌چنان متحوّل می‌شود که نه تنها بد نمی‌کند بلکه هر بدی را به او عرضه کنی به خوبی تبدیل می‌کند و از آن حسن استفاده را می‌برد، استحاله می‌کند.

یکی از مطهّرات استحاله است. وقتی شراب صیرورت پیدا می‌کند و سرکه می‌شود هم نجس نیست و هم خوردن آن خیلی مفید است. این‌جا می‌گوید استحاله‌ی وافر می‌شود. وقتی ذات پاک شد گناهانی که عوارض آن بوده جذب پاکی‌ها می‌شود و انسان (قطع کلام)

-‌ چه فرقی با فرض دوم که استحاله بود داشت؟

-‌ یکی این بود که چون شخص توبه کرده است خدای متعال گناهان را بر می‌داشت و به جای آن حسنات می‌گذاشت. جایزه است، مثل معتادی که ترک اعتیاد کرده حالا اگر به کار بدهید تا زندگی کند. یکی این است که وقتی انسان توبه می‌کند تا به حال تولید او بد بوده ولی الآن روحیه‌ی او عوض شده، تولید عوض شده. وجه سوم این است که کاری به تولید نداریم. این گناهان سابق الآن جذب شده، در این گناهان استحاله وارد شده است. آن به کلّی خودش عوض شده است. گناهان هم به تبع خودش عوض شده‌اند. گناهان هم که ثبت است، الآن آن گناهان با ثبتی که پیدا می‌کند دیگر تولید بد ندارد. هر علف مضرّی هم به او بدهی در هاضمه‌ی او خون می‌شود و تبدیل به انرژی می‌شود، یک مقدار قرب و افق دارد ولی می‌شود یک حقّی هم برای آن‌ها گذاشت.

– من در خاطرات رسول ترک می‌خواندم که می‌گفت: من خیلی هیئت می‌رفتم. به من گفتند چرا این‌قدر هیئت می‌روی؟ گفت: من در جاهای زیادی گناه کردم، در حالی که خیلی جاها هیئت بوده.

-‌ «آمَنَ بِاللَّهِ وَ الْیَوْمِ الْآخِرِ وَ عَمِلَ صالِحاً»[۲۴] به جای هر کار بدی که انجام داده رفته یا حسین بگوید.

نظر لطف خدا به انسان توبه‌کار

وجه چهارم این است که اصلاً ربطی به من ندارد «یُبَدِّلُ اللَّهُ» تا زمانی که انسان توبه نکرده بود خودش نفع و زیان داشت برای این‌که اصلاً من نیستم «یُبَدِّلُ اللَّهُ سَیِّئاتِهِمْ حَسَناتٍ» آدم با توبه از خود بی‌خود می‌شود، خدا او را تحویل می‌گیرد. وقتی خدا او را تحویل گرفت معلوم است که خدا برای او خدایی می‌کند «وَ الَّذینَ جاهَدُوا فینا لَنَهْدِیَنَّهُمْ سُبُلَنا»[۲۵] خودش که نمی‌رود خدا او را می‌برد. با توبه مجذوب شد، با جذبه‌های رحمت الهی «إِنَّ لِرَبِّکُمْ فِی أَیَّامِ دَهْرِکُمْ نَفَحَاتٍ أَلَا فَتَعَرَّضُوا لَهَا»[۲۶] او در مسیر نفحات الهی قرار گرفت و پروردگار عزیز او را تحویل گرفت. حالا که تحویل گرفته «وَ ما بِکُمْ مِنْ نِعْمَهٍ فَمِنَ اللَّهِ»[۲۷] خدا برای او خدایی می‌کند و آثار رحمت خود را در وجود او جریان می‌دهد. جالب‌ترین نکته این است «أُوْلئِکَ یُبَدِّلُ اللَّهُ» مگر بعد از این‌که توبه کردی به من برنگشتی؟ من هم تو را تحویل گرفتم. اگر تو بودی درآمدت خوب نبود! امّا حالا من هستم و من هم چیز بدی به تو نمی‌دهم چیز خوب می‌دهم. «أُوْلئِکَ یُبَدِّلُ اللَّهُ سَیِّئاتِهِمْ حَسَناتٍ» بنابراین چهار وجه هم در این تبدیل سیّئات به حسنات وجود دارد که إن‌شاءالله خدای متعال همه را به ما عنایت کند.

توبه یکی، دو مانع هم دارد که در جلسه‌ی آینده بحث جدیدی را شروع خواهیم کرد. دو مانع در توبه وجود دارد: ۱-‌ اصرار بر گناه تا وقتی که راه یک طرفه بشود و آدم از راه اصلی خارج می‌شود. شاید هم در مسیر دو راهی قرار می‌گیرد، راه یک طرفه نیست و آزاد حرکت می‌کند. امّا آن‌قدر گناه کرد که حضرت عزارئیل آمد. وقتی آمد دیگر راه یک طرفه است و راه برگشت بسته شد. یکی هم این است که کسی کافر بمیرد و دیگر از فرصت توبه استفاده نکرده است. توبه تا مرز مرگ، یعنی کفر تا مرز مرگ دیگر راهی برای او باقی نمانده. گناه تا مرز مرگ فرصت توبه را از دست داده و هم کفر تا مرز مرگ. هم گناه عملی و هم گناه قلبی هر دو تا وقتی در مسیر توبه قرار می‌گیرد که راه دو طرفه باشد امّا وقتی راه یک طرفه شد دیگر توبه فایده ندارد. سوره‌ی نساء، آیات ۱۸ و ۱۹: «وَ لَیْسَتِ التَّوْبَهُ لِلَّذینَ یَعْمَلُونَ السَّیِّئاتِ حَتَّى إِذا حَضَرَ أَحَدَهُمُ الْمَوْتُ قالَ إِنِّی تُبْتُ الْآنَ» خدا تصریح می‌کند که دیگر توبه ندارد، توبه برای او نیست. «وَ لاَ الَّذینَ یَمُوتُونَ وَ هُمْ کُفَّارٌ» گروه دوم کسانی هستند که کافر می‌میرند. «أُولئِکَ أَعْتَدْنا لَهُمْ عَذاباً أَلیماً» در رحمت به روی آن‌ها بسته شده و در عذاب به روی آن‌ها باز شده است «نَعُوذُ بِاللَّهِ مِنْ شُرُورِ أَنْفُسِنَا وَ مِنْ سَیِّئَاتِ أَعْمَالِنَا»[۲۸].

«وَ صَلَّى اللَّهُ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ»


[۱]– سوره‌ی اعراف، آیه ۲۳٫

[۲]-‌ همان.

[۳]– سوره‌ی یوسف، آیه ۱۱۱٫

[۴]– سوره‌ی نساء، آیه ۶۴٫

[۵]– سوره‌ی انعام، آیه ۵۴٫

[۶]– بحار الأنوار، ج ۹۹، ص ۳۸٫

[۷]– سوره‌ی یوسف، آیه ۹۰٫

[۸]– همان، آیه ۹۱٫

[۹]– همان، آیه ۹۲٫

[۱۰]– سوره‌ی بقره، آیه ۱۳۰٫

[۱۱]– مستدرک الوسائل و مستنبط المسائل، ج ‏۱۰، ص ۳۸٫

[۱۲]– سوره‌ی قصص، آیه ۳۸٫

[۱۳]– منهاج البراعه فی شرح نهج البلاغه (خوئى)، ج ‏۱۵، ص ۴۰٫

[۱۴]– سوره‌ی بقره، آیه ۲۲۲٫

[۱۵]– سوره‌ی تحریم، آیه ۸٫

[۱۶]– سوره‌ی نوح، آیات ۱۰ تا ۱۲٫

[۱۷]– سوره‌ی حدید، آیه ۲۵٫

[۱۸]– سوره‌ی هود، آیه ۳٫

[۱۹]– سوره‌ی فرقان، آیه ۶۳٫

[۲۰]– همان، آیات ۶۸ تا ۷۱٫

[۲۱]– الکافی، ج ۲، ص ۲۷۸٫

[۲۲]– سوره‌ی نور، آیه ۲۶٫

[۲۳]– نهج البلاغه، ص ۲۱۶٫

[۲۴]– سوره‌ی بقره، آیه ۶۲٫

[۲۵]– سوره‌ی عنکبوت، آیه ۶۹٫

[۲۶]– بحار الأنوار، ج ۶۸، ص ۲۲۱٫

[۲۷]– سوره‌ی نحل، آیه ۵۳٫

[۲۸]– الکافی، ج ۳، ص ۴۲۲٫