در این متن می خوانید:
    1. آیه چهارم

آیه چهارم

سنگر یا  سلاح بعدی، طهارت نفس انسان می‌باشد؛ انسان اگر پاک بود، اقدام جهت پاکی دیگران برای او امری آسان و پذیرفته شده خواهد بود:

ذات نایافته از هستی بخش     کی تواند که شود هستی بخش

به بیان دیگر تا کسی دامن خود را از لجن دنیا جمع نکند، نمی‌تواند مدعی نجات دیگران باشد،[۲] بنابراین اگر کسی بخواهد دل‌های مردم را متوجه خدا نماید، لازم است خود را از آلودگی به حطام دنیا و دل مشغولی به غیر از خدا مطهر و پاکیزه سازد. از همین رو یکی از احتمالات مطرح در آیه ﴿وَثِیَابَکَ فَطَهِّرْ[۳] توجه به مسئله «اصلاح درون» است، بدین معنا که آدمی باید جمیع تعلقات و حجاب‌های خود را از میان بردارد.

به عبارت دیگر آنچه سبب بروز اضطراب (چه بالقوه و چه بالفعل) در وجود آدمی است، اعراض از خداوند می‌باشد: ﴿وَمَنْ أَعْرَضَ عَنْ ذِکْرِی فَإِنَّ لَهُ مَعِیشَهً ضَنْکًا وَنَحْشُرُهُ یَوْمَ الْقِیَامَهِ أَعْمَى[۴] که علاوه بر بی‌قرار شدن وجود انسان، زندگی او را نیز دچار تنگناها می‌کند. در نقطه مقابل خالی کردن دل از غیر خدا موجب اطمینان و آرامش انسان خواهد بود: ﴿الَّذِینَ آمَنُوا وَتَطْمَئِنُّ قُلُوبُهُمْ بِذِکْرِ اللَّهِ أَلَا بِذِکْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ[۵] بنابراین اگر انسان “طهارت” داشته باشد، از تعلقات بیرونی‌ای که با حضور سازگار نیست، هجران خواهد کرد و فاصله می‌گیرد.

 

نکته بعدی مسئله «ثیاب» یا «لباس» است. در بُعد ظاهری اشراف جاهلیت برای ایجاد جلال و شکوه در انظار مردم، لباس‌های بلندی بر تن می‌کردند و غلامان و ندیمان آنها نیز مکلف بودند اضافه لباس را در دست بگیرند تا بر زمین کشیده نشود و از آلودگی مصون بماند.[۶] در اصطلاحات شعری نیز گفته می‌شود: «دامن کشان» که بیانگر بلند بودن جامه و بر زمین کشیده شدن آن است. دین اسلام با این سنت جاهلی مبارزه کرد و با تنظیم اندازه مناسب لباس، بستری را فراهم ساخت تا نه کسی اسیر حمل لباس دیگری شود، و نه آلودگی به لباس منتقل گردد.

در بُعد باطنی (معنوی) مراد آیه قطع تعلقات است، یعنی مراد از «لباست را جمع کن!»، همان «دلت را جمع کن!» است، شبیه ماجرای فخلع نعلیک که برای حضرت موسی j در سرزمین مقدّس «طوی» رخ داد: ﴿إِنِّی أَنَا رَبُّکَ فَاخْلَعْ نَعْلَیْکَ إِنَّکَ بِالْوَادِ الْمُقَدَّسِ طُوًى.[۷] جمعی از علمای شهر قم برای یافتن پاسخ پرسش‌های خود به محضر امام حسن عسکری j شرفیاب شدند، در آن هنگام حضرت پرده اتاق را کنار زد و نور زمین و آسمان، حضرت حجت f در همان عصر طفولیتشان وارد مجلس شدند و با حضورشان دل و چشم علمای قم را روشن نمودند. در آنجا امام حسن عسکری j دستور دادند سوالات خود را از ایشان بپرسند، یکی از سوالات در رابطه با همین کریمه بود، سعد اشعری پرسید: آیا حضرت موسی j در تشرف به محضر حق تعالی، چیزی که منافی نماز باشد به همراه داشت؟ یعنی آیا آلودگی و نجاستی با لباس وکفش او همراه شده بود؟ آیا لباس یا کفش او از اجزاء حیوانات حرام گوشت تهیه شده بود؟

حضرت حجت f فرمودند: مقام کلیم اللهی اجل از آن است که چنین مواردی مورد بحث باشد، بلکه مراد دغدغه‌ای بود که جناب موسی j نسبت به زن و فرزند رها شده‌ی خود در بیابان داشت؛ به عبارت دیگر در این خطاب الهی می‌فرماید، هر آنچه بین تو و خدا حائل می‌شود نباید همراه تو باشد، یعنی دل خود را از علائق تهی کن.

در نتیجه از آن رو که مبدأ قیام الهی انذار، هشدار و زدودن ناپاکی‌ها و پلیدی‌هاست، آدمی باید از خود شروع کند، و هر آنچه برای انسان مصداق «پوشش» به حساب می‌آید و جزء متعلقات زندگی او هست را تطهیر نماید؛ بر همین اساس واژه “ثیاب” بر مصادیقی چون اخلاق و خصائص، عمل و رفتار، خانواده و اطرافیان انسان قابل حمل است، زیرا از آن جهت که «اخلاق» و خصائص انسان همان شاکله‌ای است که به وسیله آن شناخته می‌شود، مصداقی از پوشش آدمی است؛ و از آن جهت که «عمل» آدمی معرف هویت و شخصیت اوست، می‌توان لفظ «ثیاب» را برای عمل انسان نیز به کار برد؛ و از آن حیث که زن و شوهر باید همانند لباسی عیب‌های یکدیگر را پوشش داده و در اصلاح یکدیگر بکوشند، «خانواده» نیز یکی از مصادیق لباس انسان به حساب می‌آید: ﴿هُنَّ لِبَاسٌ لَکُمْ وَأَنْتُمْ لِبَاسٌ لَهُنَّ[۸]

بر این اساس «اخلاق» و «عمل» انسان باید پاکیزه باشد، و انگیزه انسان که منشأ اخلاق و عمل اوست نیز باید پاکیزه باشد، چرا که بدون طهارت اندیشه و انگیزه، طهارت اخلاق و عمل حاصل نخواهد شد: ﴿وَالْبَلَدُ الطَّیِّبُ یَخْرُجُ نَبَاتُهُ بِإِذْنِ رَبِّهِ وَالَّذِی خَبُثَ لَا یَخْرُجُ إِلَّا نَکِدًا.[۹] در نتیجه در گام نخست باید جان خویش را پاک نمود و زمین دل را آباد کرد.

به بیان دیگر التزام به «طهارت» برای سالک در تمام منازل سلوک، جز وظایف عبودی اوست؛ در نتیجه مفهوم جامعی که می‌تواند در برگیرنده این التزام باشد، آن است که انسان باید در تمام مراحل از جمیع آلودگی‌های ظاهری (رعایت نظافت)، معنوی (وضو و غسل)، باطنی (توبه و ندامت) و تمام تعلقاتی که قلب انسان را گرفتار حجاب می‌‌کند اجتناب نماید، چرا که تعلقات همانند لکه‌ای که بر لباس می‌نشیند و صفا و بی رنگی آن را از بین می‌برد، سبب می‌شود انسان از زلالی و شفافیت محروم شود.

طهارتی که در وجود خمسه طیبه و ائمه اطهار b است، نشان دهنده آن است که وجود ایشان مَظهریت و مُظهریت خداوند سبحان می‌باشد. در فرازی از زیارت جامعه کبیره می‌خوانیم: «التَّامِّینَ فِی مَحَبَّهِ اللَّهِ وَ الْمُخْلِصِینَ فِی تَوْحِیدِ اللَّهِ وَ الْمُظْهِرِینَ لِأَمْرِ اللَّهِ و نَهْیهِ»؛[۱۰] بر این اساس ایشان در تمام زندگی خود هم جز «خدا» چیزی را اظهار نکردند، هم در توحید الهی مخلص بودند و خداوند این توحید را به آنان خورانده بود، هم در محبت الهی تمام بودند، و از همین رو که ذوب در محبت خدا بودند، هیچ گاه دچار غفلت، نسیان و حواس پرتی نمی‌شدند و هیچ نوع تعلقی به غیر خدا در وجود ایشان وجود نداشت؛ بلکه در تمام شئون زندگی خود تنها یک کعبه داشتند و دور آن کعبه از مدار محبت پروردگار عالم خارج نشدند.

به عنوان نمونه مسئله ایمان و یقین در وجود ظاهری و باطنی حضرت زهرا h جلوه دارد، تا آنجا که رسول خدا o درباره ایشان فرمود: «یَا سَلْمَانُ، إِنَّ اِبْنَتِی فَاطِمَهَ مَلَأَ اَللَّهُ قَلْبَهَا وَ جَوَارِحَهَا إِیمَاناً إِلَى مُشَاشِهَا»[۱۱] بدین معنا که در باطن و ظاهر ایشان جز خدا هیچ چیز مطرح نیست.[۱۲] حقیقت عالم نیز همین است که جز «خدا»، همه چیز موجودات وابسته، تهی و اجوف هستند و هیچ موجودی وجود استقلالی ندارد و وجود مخصوص خداست.

از طرف دیگر چون ائمه اطهار b دارای سعه‌ی وجودی بودند، وجودشان در صفات جمال و جلال، تجلی همه جانبه‌ی وجود پروردگار بوده است، از همین رو هرگز در وجود ایشان غیر خدایی بروز نیافته است تا اینکه آنها را گرفتار حجاب کند. به بیان دیگر هرجا ارائه حق نیست حجاب است، و هر کجا حجاب است، «شرک» است، چون غیر خدایی آمده است. بنابراین موجودی که با نداشتن وجود، خود را مستقل و واجد وجود می‌بیند و می‌داند، در واقع به پوشش و حجاب «کفر» مبتلا شده است، و چون برای غیر خدا اثر قائل است، در اعمال نیز گرفتار پلیدی‌های «شرک» است و عبودیت این و آن یا درهم و دینار را می‌نماید.[۱۳]

در این میان «عشق» تنها دارویی است که تمام رشته‌های شرک را از وجود انسان می‌گسلد و او را پاک و پاکیزه می‌کند؛ و اگر خدا به کسی نظر کند، او را عاشق خود خواهد کرد و قلبش در حیطه هدایت حق تعالی قرار خواهد گرفت: ﴿وَمَنْ یُؤْمِنْ بِاللَّهِ یَهْدِ قَلْبَهُ[۱۴] چنین انسانی ممکن نیست گرفتار غفلت، سهو و نسیان شود. در نتیجه «طهارت مطلق» معلول «محبت مطلق» است.

 

البته مسئله طهارت انواع و ابعاد مختلفی دارد که در ذیل به بررسی اجمالی برخی از اشکال آن خواهیم پرداخت:

الف) طهارت در برابر نجاست فقهی

در غیر اسلام مسئله نظافت هست اما نجاست نیست، و این مسئله از تأسیسات  دین مقدس اسلام است، چه بسا چیزی نظیف باشد و در عین حال نجس نیز باشد. این نوع از طهارت هم در امور مادی و هم در امور معنوی کاربرد دارد.

 

ب) طهارت مادی

در مواردی که ذات شی، ماده‌ای طاهر است: ﴿وَیُنَزِّلُ عَلَیْکُمْ مِنَ السَّمَاءِ مَاءً لِیُطَهِّرَکُمْ بِهِ[۱۵] آنرا طهارت مادی گویند. این طهارت شامل غسل و وضو نیز می‌شود، زیرا گر چه امری چون غسل معنوی است، اما از آن حیث که شستن اعضای بدن در آن مطرح است، از نوع طهارت مادی محسوب می‌شود.

 

ج) طهارت معنوی صرف

خداوند درباره حضرت مریم h فرموده است: ﴿وَإِذْ قَالَتِ الْمَلَائِکَهُ یَا مَرْیَمُ إِنَّ اللَّهَ اصْطَفَاکِ وَطَهَّرَکِ وَاصْطَفَاکِ عَلَى نِسَاءِ الْعَالَمِینَ.[۱۶] درباره اهل بیت عصمت و طهارت b نیز می‌فرماید: ﴿إِنَّما یُریدُ اللَّهُ لِیُذهِبَ عَنکُمُ الرِّجسَ أَهلَ البَیتِ وَیُطَهِّرَکُم تَطهیرًا[۱۷]

در برابر طهارت معنوی، “فقدان” آن نیز مطرح است: ﴿أُولَئِکَ الَّذِینَ لَمْ یُرِدِ اللَّهُ أَنْ یُطَهِّرَ قُلُوبَهُمْ لَهُمْ فِی الدُّنْیَا خِزْیٌ وَلَهُمْ فِی الْآخِرَهِ عَذَابٌ عَظِیمٌ[۱۸] خداوند برخی افراد را به سبب هدایت ناپذیری رها می‌نماید و فیض هدایت را از ایشان سلب می‌کند، تا بر قاذورات اخلاقی و نجاسات معنویشان از جمله کفر، شرک، نفاق و … باقی بمانند و بر آن بیافزایند.

 

د) طهارت مطلق

در مواردی نیز «طهارت مطلق» است، و شامل طهارت مادی و معنوی ‌می‌شود: ﴿إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ التَّوَّابِینَ وَ یُحِبُّ الْمُتَطَهِّرِینَ.[۱۹] در آیه ۱۰۸ سوره توبه نیز با توجه به قرینه‌ی بیوت و پایگاه عروج، اقتضای آیه آن است که «رجال» مورد بحث این آیه اراده‌ی طهارت از همه چیز را داشته باشند: ﴿فِی بُیُوتٍ أَذِنَ اللَّهُ أَنْ تُرْفَعَ وَیُذْکَرَ فِیهَا اسْمُهُ …،[۲۰] ﴿فِیهِ رِجَالٌ یُحِبُّونَ أَنْ یَتَطَهَّرُوا وَاللَّهُ یُحِبُّ الْمُطَّهِّرِینَ[۲۱]

 

ذ) طهارت تکوینی

وجه دیگر طهارت، «طهارت تکوینی» است و طهارت اعتقادی، اخلاقی، صفاتی و اعمالی(اختیاری و غیر اختیاری) را شامل می‌شود. به عنوان نمونه طهارت مطرح شده در سوره هل اتی: ﴿وَسَقَاهُمْ رَبُّهُمْ شَرَابًا طَهُورًا،[۲۲] آیه تطهیر، آیه حضرت مریم، آیه فی بیوت از این قسم هستند.

 

هـ) طهارت اخلاقی

در آیه‌ی شریفه ﴿فَاسْأَلُوهُنَّ مِنْ وَرَاءِ حِجَابٍ ذَلِکُمْ أَطْهَرُ لِقُلُوبِکُمْ وَقُلُوبِهِنَّ[۲۳] طهارت اخلاقی و صفاتی (عفت و کرامت نفس مؤمن) مراد است، بدین معنا که رعایت فاصله‌ با نامحرمان برای طهارت آدمی مناسب‌تر است. در کریمه‌ی ﴿إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ التَّوَّابِینَ وَیُحِبُّ الْمُتَطَهِّرِینَ[۲۴] نیز کرامت اخلاقی بیشتر نمود دارد،[۲۵] زیرا مشرک و کافر که نجس معنوی و فقهی هستند، پس از توبه نمودن و بر زبان آوردن شهادتین از هر دو جهت طهارت می‌یابند.


[۱]. مدثر؛ ۴ – و لباست را پاک کن.

[۲]. بیان استاد: انسان از ابتدا نباید دامن خود را چنان پهن کند که جمع کردنش مشکل باشد.

[۳]. مدثر؛ ۴ – و لباست را پاک کن

[۴]. طه؛ ۱۲۴ – و هر کس از یاد من روی گردان شود، زندگی (سخت و) تنگی خواهد داشت؛ و روز قیامت، او را نابینا محشور می‌کنیم!

[۵]. رعد؛ ۲۸- آنها کسانی هستند که ایمان آورده‌اند، و دلهایشان به یاد خدا مطمئن (و آرام) است؛ آگاه باشید، تنها با یاد خدا دلها آرامش می‌یابد!

[۶]. بیان استاد: البته این سنت همچنان در برخی از نقاط دنیا وجود دارد، بنده مشابهه این رفتار را در رم(ایتالیا) مشاهده کردم که تور عروس چنان بلند بود که چند نفر اضافه آن را در دست داشتند، به نحوی که اگر رها می‌کردند اضافه لباس بر زمین کشیده می‌شد.

[۷]. ط؛ ۱۲ – من پروردگار توام! کفشهایت را بیرون آر، که تو در سرزمین مقدّس «طوی» هستی!

[۸]. بقره؛ ۱۸۷ – آنها لباس شما هستند؛ و شما لباس آنها.

[۹]. اعراف؛ ۵۸ – سرزمین پاکیزه و شیرین، گیاهش به فرمان پروردگار می‌روید؛ امّا سرزمینهای بد طینت (و شوره‌زار)، جز گیاه ناچیز و بی‌ارزش، از آن نمی‌روید.

[۱۰]. زاد المعاد، ج۱، ص ۲۹۶ [سلام و رحمت و برکات خدا بر] …کسانی که در محبت خدا به نهایت رسیده‌اند و در توحید خدا خالص‌شده‌اند و اظهارکنندگان امر و نهی او.

[۱۱]. دلائل الإمامه، ج۱، ص ۱۳۹؛ بحار الأنوار، ج۴۳، ص ۲۹٫

[۱۲]. بیان استاد: صدیقه بودن ایشان و صدیق اکبر بودن امیرالمومنین نیز از همین جهت است که این دو بزرگوار واقع نما هستند.

[۱۳]. بیان استاد: به عنوان نمونه کسانی که گرفتار سهو و نسیان می‌شوند، نشان دهنده آن است که در آن حال سهو و نسیان گرفتار حجاب هستند، و در آن حال وابستگی به خدا برای آنها محقق نشده است.

[۱۴]. تعابن؛ ۱۱ – و هر کس به خدا ایمان آورد، خداوند قلبش را هدایت می‌کند.

[۱۵]. انفال؛ ۱۱ – و آبی از آسمان برایتان فرستاد، تا شما را با آن پاک کند؛ و پلیدی شیطان را از شما دور سازد؛ و دلهایتان را محکم، و گامها را با آن استوار دارد!

[۱۶]. آل عمران؛ ۴۲ – و (به یاد آورید) هنگامی را که فرشتگان گفتند: «ای مریم! خدا تو را برگزیده و پاک ساخته؛ و بر تمام زنان جهان، برتری داده است.

[۱۷]. احزاب؛ ۳۳ – خداوند فقط می‌خواهد پلیدی و گناه را از شما اهل بیت دور کند و کاملاً شما را پاک سازد.

[۱۸]. مائده؛ ۴۱ – (ولی) کسی را که خدا (بر اثر گناهان پی‌درپی او) بخواهد مجازات کند، قادر به دفاع از او نیستی؛ آنها کسانی هستند که خدا نخواسته دلهایشان را پاک کند؛ در دنیا رسوایی، و در آخرت مجازات بزرگی نصیبشان خواهد شد.

[۱۹]. بقره؛ ۲۲۲ – خداوند، توبه‌کنندگان را دوست دارد، و پاکان را (نیز) دوست دارد.

[۲۰]. نور؛ ۳۶ (این چراغ پرفروغ) در خانه‌هایی قرار دارد که خداوند اذن فرموده دیوارهای آن را بالا برند؛ خانه‌هایی که نام خدا در آنها برده می‌شود.

[۲۱]. توبه؛ ۱۰۸ – در آن، مردانی هستند که دوست می‌دارند پاکیزه باشند؛ و خداوند پاکیزگان را دوست دارد!

[۲۲]. انسان؛ ۲۱ – و پروردگارشان شراب طهور به آنان می‌نوشاند!

[۲۳]. احزاب؛ ۵۳ – از پشت پرده بخواهید؛ این کار برای پاکی دلهای شما و آنها بهتر است!

[۲۴]. بقره؛ ۲۲۲ – خداوند، توبه‌کنندگان را دوست دارد، و پاکان را (نیز) دوست دارد.

[۲۵]. بیان استاد: گر چه می‌توان آیه را اعم نیز به حساب آورد.