بسم الله الرحمن الرحیم

الفائق جلسه چهارم

مناط حجیت قسم اول سیر عقلائیه(در این جا بحث ثبوتی است نه اثباتی)

سه ملاک برای این حجیت عقلاء می‌توان مطرح کرد.

امر اول: خود سیره طوری است که کشف از صحت ما علیه بناء العقلاء می‌کند، عادتا محال است که عقلاء عالم بر امری بنای عملی گذاشته باشند و خطا رفته باشند.(ملاک حجیت این خطا نکردن است). اگر اینطور بود دیگر نیاز نیست ما به دنبال حکم مناسب بگردیم، چون خودش حجیت دارد، اگر کسی این حرف را قبول نکرد به دو چیز ضمیمه می کنیم که باعث حجیت شوید، اول قاعده ملازمه بین حکم عقل و شرع، این طور میگوییم که کل ما حکم به العقل حکم به الشرع، اگر این را هم قبول نکرد و گفت مجرای این قاعده نیست، به روایتی که هیچ واقعه ای نیست مگر خدا حکمی دارد، پس خدا هم در این جا حکمی دارد.

 

تطبیق

واضح است که ما احتیاج داریم برای اثبات سیره‌ای که در طریق اثبات حکم شرعی استفاده می شود به یکی از سه امر:

اول: خود سیره کشف کند که بناگذاری فقها صحیح است و عدم خطا آن‌ها در سیره (اضافه کردن قاعده ملازمه عقل و شرع)، وقتی اینطور شد، عمل به آن سیره و حجیت آن نیاز به حکم شرعی مناسب و مماثل ندارد، اگر قبول نکردیم خود سیره به تنهایی می‌تواند کاشف از صحتش باشد پس میگوییم ملازمه ای ضمیمه می‌کنیم که حجیتش درست شود مثل کل ما حکم به العقل حکم به الشرع یا بگوییم خداوند در هر واقعه ای حکمی دارد و در این جا هم حکمی دارد و  خالی از حکم الهی نیست (مثل این که عقلاء می‌گویند حفظ جان انسان‌ها واجب است).

 

(ص۲۷۷ کفایه جلد۲ رجوع شود)امر دوم: شارع امر به عمل به سیره کرده است، یا شارع جعل منشاء حجیت سیره کرده است ( به معنایی که در دوصفحه پیش گفتیم) مثل معذریت و منجزیت که منشاء (بنابر مبنای آخوند خراسانی) کمااینکه خدا نسبت به بعض امارات ظنیه این کار را کرده است، مثل خبر واحد ( که در نامه امام عسکری آمده است که احمدبن هلال عبرتائی که انتظار داشت خودش نائب امام شود و وقتی دید که اینطور نشد، اول ادعای بابیت بعد ادعای پیامبری و بعد ادعای خدایی کرد که حضرت چند نوبت نامه نوشت و مردم باورشان نمی شد فکر می‌کردند نامه رسان دروغ گو است که حضرت فرمود وقتی موثقین ما خبر می‌آورند تشکیک نکنید) سیره عقلاء منعقد شده است که به خبر واحد عمل کنند و همچنین شارع امر به عمل به خبر واحد کرده است، یا شارع خبر جعل منشاء آن را کرده است ( که معذریت یا منجزیت دارد)، بعضی از موارد خداوند امر ما را به خودمان واگذار کرده است و اگر ما این را احراز کردیم، این هم مثل این است که خدا امر کند که فلان سیره حجت است ( بیان آقای اصفهانی بهتر است که می‌گوید: کل ما حکم به العقل لم یحکم به الشرع، یعنی هرچه عقل حکم کرده خدا امر نکند)

 

امر سوم: خود سیره موجب علم یا اطمینان به امضاء شارع شود ولو این که به ضمیمه عدم ردع یا غیر آن این علم و اطمینان را پیدا کنیم (یعنی حکمی مناسب یا مماثل قرار داده است). اگر خواستی اثباتا حجیت سیره را ثابت کنی باید به یکی از این سه امر که گفتیم این کار را انجام دهی، یا خود سیره کشف کند، یا امر شارع به دست آوریم، یا علم یا اطمینان به رضایت الهی پیدا کنیم.