«أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّیْطَانِ الرَّجِیمِ»

«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ‏ * رَبِّ اشْرَحْ لی‏ صَدْری * وَ یَسِّرْ لی‏ أَمْریَ * وَ احْللْ عُقْدَهً مِنْ لِسانی‏ * یَفْقَهُوا قَوْلی‏»[۱].

«الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ العَالَمینَ وَ الصّلَاهُ عَلَی خَاتَمِ الْمُرْسَلِینَ طَبِیبِنا حَبیِبنَا شَفِیعِ ذُنوبِنَا أَبِی الْقَاسِمِ مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الْمَعْصُومِینَ سِیَّمَا الْحُجَّهُ بَقِیَّهِ اللهِ فِی الْعَالَمِینَ عَجَّلَ اللهُ فَرَجَهُ وَ رَزَقَنَا اللهُ صُحبَتَهُ وَ اللَّعْنُ عَلَی أَعْدَائِهِمْ أَجْمَعِینَ إالی یوم الدّین».

Sadighi-13970924-Tafsir-Thaqalain_IR (1)

اعجاز قرآن کریم در دوره‌ی جاهلیّت علمی بَشر

« أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّیْطَانِ الرَّجِیمِ* بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ * خَلَقَ السَّمَاوَاتِ بِغَیْرِ عَمَدٍ تَرَوْنَهَا وَ أَلْقَى فِی الْأَرْضِ رَوَاسِیَ أَنْ تَمِیدَ بِکُمْ وَ بَثَّ فِیهَا مِنْ کُلِّ دَابَّهٍ وَ أَنْزَلْنَا مِنَ السَّمَاءِ مَاءً فَأَنْبَتْنَا فِیهَا مِنْ کُلِّ زَوْجٍ کَرِیمٍ[۲]»؛ در جلسه‌ی گذشته مختصر عرایضی به محضر شریف شما تقدیم کردیم. «خَلَقَ السَّمَاوَاتِ بِغَیْرِ عَمَدٍ تَرَوْنَهَا وَ أَلْقَى فِی الْأَرْضِ رَوَاسِیَ أَنْ تَمِیدَ بِکُمْ»؛ خلقت آسمان‌ها بدون «عَمَدٍ تَرَوْنَهَا» چه بگوییم که آسمان‌ها ستون ندارند و چه بگوییم ستونی که شما بینید ندارند، در نتیجه تفاوتی ندارد. به هر حال خلقتِ این جهان آفرینش با این همه عظمت و شگفتی‌ها، از آیات بیّناتِ الهی است و ستون داشتن و ستون نداشتن آسمان‌ها، چیزی از این جهت کم و یا زیاد نمی‌کند. لکن ظاهر آیه‌ این است که چرا خداوند متعال «بِغَیْرِ عَمَدٍ تَرَوْنَهَا» را آورده است؟ می‌توانست فقط بفرماید: «خَلَقَ السَّمَاوَاتِ» و در این صورت قضیّه تمام بود؛ ولی اگر «تَرَوْنَهَا» را حذف می‌کرد در معنا خَللی به وجود می‌آمد؟ نه این‌گونه نبود. «خَلَقَ السَّمَاوَاتِ بِغَیْرِ عَمَدٍ» کافی بود ولی مشخّص می‌شود که نکته‌ای در «تَرَوْنَهَا» وجود دارد. به نظر بنده این همان سوژه‌ی علمی است که روی آن مطالعه بشود و کشف بشود که این کُرات، جریان‌شان در مدارشان با یک نیروهایی است و صِرف این‌که در هوا مُعلّق است و قدرت خداوند متعال است، صحیح است ولی از آن صحیح‌تر این است که خداوند متعال همه چیز را به قَدَر آفریده است؛ «وَ کُلُّ شَیْءٍ عِنْدَهُ بِمِقْدَارٍ[۳]»؛ خداوند متعال به همین صورت رها نکرده است. همه‌ی این‌ها محکوم قوانین و سُننی هستند که کشفِ این قوانین و سُنن مایه‌ی پیشرفتِ این علوم، تشکیل این تخصّص‌ها و انباشتِ تجاربِ بَشری است. بنابراین اگر بگوییم «خَلَقَ السَّمَاوَاتِ بِغَیْرِ عَمَدٍ تَرَوْنَهَا»، این «تَرَوْنَهَا» حکایت از این معنا می‌کند که یک حقیقتی که شما آن را نمی‌بینید، در این کُرات و اجرام کیهانی مؤثر است که این‌ها نریزند و عالَم نظم خودش را پیش ببرد. اوّل آسمان‌ها را فرموده است و سپس می‌فرماید: «وَ أَلْقَى فِی الْأَرْضِ رَوَاسِیَ أَنْ تَمِیدَ بِکُمْ»؛ خداوند متعال در زمین هم القاء فرمود کوه‌های راسیات که جبال را یا در تقدیر در نظر بگیریم و یا رَوَاسِی در نظر داشته باشیم، نشانی از این استحکامِ کوه‌هاست و خداوند متعال این را هم القاء فرموده است و به نظر می‌رسد این‌که القاء فرموده است، همین ریشه‌دار بودنِ کوه‌ها در عُمقِ زمین و این‌که هر اندازه‌ای کوه‌ها بلندتر هستند، ریشه‌شان در عُمقِ زمین بیشتر است و این القاء مانند چیزی بوده است که خداوند متعال آن را طرح کرده است و انداخته است و جایش خالی بوده است و در آن جای مخصوص به خود قرار گرفته است. غیر از «وَضَعَ» است، غیر از «جَعَلَ» است و خودِ این القاء نکته‌ای دارد که این‌ جایِ خالی داشته است و خداوند متعال آن را انداخته است و در جای خودش قرار گرفته است. این‌که فرموده است: «أَنْ تَمِیدَ بِکُمْ»، نشان می‌دهد که القاءِ رَواسی که مشخّص نیست که هر کوهی راسیه باشد و این کوه‌های استوار و ریشه‌داری که با زلزله‌ها مناسبت مستقیمی دارند، یعنی باز این می‌تواند جزءِ معجزاتِ علمی قرآن کریم به شمار بیاید و پروردگار عزیز خودش بَشر را در کشفِ این قضیّه راهنمایی می‌نماید که وجود این کوه‌ها در آرامش شما تأثیر دارد و دخالت دارد. ما نمی‌گوییم این معجزه‌ی علمی خیلی مهم است، ولی بالاخره این جزءِ افتخارات ماست که قرآنِ ما در فضایی و در زمانی نازل شده است که خبری از این حرف‌ها نبوده است. در هیچ محفلی گفته نمی‌شده است که نقش کوه‌ها در برقراری آرامش و ثباتِ زمین، تأثیر دارد. این کشفِ علمیِ وجودِ حرارت‌های و انرژی‌ها و بُخاراتی در اعماق زمین که اگر وجودِ کوه‌های ریشه‌دار نبود، آرامشی برای زمین وجود نداشت، جزءِ افتخارات ماست. هم اگر احتمال این معنا که سماوات دارای ستون‌های نامرئی هستند و اسم آن را جاذبه و یا غیر جاذبه بگذاریم، بالاخره این را قرآن کریم گوشزد کرده است و در زمانی بوده است که هیچ کسی این حرف را نزده است. دوم مسأله‌ی ارتباط کوه‌ها با آرامش انسان در زندگی‌اش می‌باشد که فرموده است: «تَمِیدَ بِکُمْ»؛ نمی‌فرماید زمین آرام بشود، بلکه فرموده است ما همه چیز را برای شما قرار دادیم. این هدف بودنِ آرامشِ بَشر هم جنبه‌ی محبّتی دارد، لسانِ پروردگار متعال، لسانِ امتنان است که بَشر متوجّه بشود که خداوند متعال همه‌ی این‌ها پذیرایی این میهمان عزیز است و خداوند متعال این کار را برای ما انجام داده است. فی‌نفسه کوه نقش دارد، آرامش زمین، جلوگیری از زلزله‌ها و پیشگیری از انفجارها از آثار و نقش کوه‌ها بر روی زمین است. اما چرا این‌ کار را می‌کنیم؟ ما همه چیز را به دورِ سرِ شما می‌چرخانیم؛ «أَنْ تَمِیدَ بِکُمْ».

Sadighi-13970924-Tafsir-Thaqalain_IR (2)

تفاوت «انزال» و «القاء» در کلام پروردگار متعال

«وَ بَثَّ فِیهَا مِنْ کُلِّ دَابَّهٍ»؛ در این‌جا لطافتش این است که اوّل انسان را به آسمان توجّه می‌دهد و بعد در زمین هم «فی‌الارض» و هم «رَواسی» است و زمین و کوه‌های در زمین بعد از توجّه به آسمان، مورد توجّه قرار گرفته است و سپس وجود آسمان‌ها و وجود زمین و کوه‌ها منشأ حیات شده است؛ «وَ بَثَّ فِیهَا مِنْ کُلِّ دَابَّهٍ»؛ گویا همه‌ی این‌ها مقدّمه بوده است تا جُنبنده‌هایی بر روی زمین باشد و خداوند متعال این را هم به ما گوشزد می‌نماید که شما در هر گوشه‌ای از عالَم بروید، این «دواب» متمرکز در یک‌جا نیستند؛ بلکه هر منطقه و هر  اِقلیمی به تناسبِ شرایط اقلیمی‌اش، انواعی از دواب در عالَم منتشر هستند. این موضوع هم دانشمندان را به کشفِ انتشار دواب تشویق می‌کند و انواع دواب را احصاء کنند؛ خواص و بهره‌های این‌ها را به دست بیاورند. آن‌گاه پنجمین مسأله این است که فرموده است: «وَ أَنْزَلْنَا مِنَ السَّمَاءِ مَاءً»؛ ما از آسمان آب را نازل کردیم. این موضوع می‌تواند دارای چند نکته باشد. یک نکته که قبلاً  هم عرض کرده‌ایم، این است که تعبیر «انزال» غیر از القاء و طرح است؛ انزال نشان می‌دهد که اصل این در مراحلِ بالا موجود است. نزول باران جایِ آن را خالی نکرده است. گویا مراتبی را طی کرده است و این نشئه‌ای از آن است که به ما می‌رسد. وگرنه سرچشمه‌ی آن و معدن آن در پیشگاه پروردگار متعال در آن بالا محفوظ است و آمدن باران بر روی زمین، موجب این نیست که آن‌جا خلأ وجود داشته باشد و مادّه خُشکیده باشد. در مورد مسائل مادی، تجافی است و تَنزیل و تَنزُّل وجود ندارد. یک جایی خالی می‌شود و جای دیگری پُر می‌شود. اما در انزال این‌گونه نیست؛ در انزال تجافی وجود ندارد؛ تَنزیل و تَنزُّل و انزال که چیزی پایین می‌آید، جای آن خالی نمی‌شود و همچنان منبع در آن‌جا موجود است و هر چیزی هم که بیاید، چیزی از آن کم نمی‌شود. مانند حقیقتِ قرآن کریم که دارای یک مرحله‌ی لَدَاللهی است و یک مرحله‌ی لَدَینا دارد؛ این نجومی بودنش به تناسب ظرفیّتی است که ما نمی‌توانیم قرآن کریم را در یک جا بگیریم. لذا پروردگار متعال این را تفصیل فرموده است. «ثُمَّ فُصِّلَتْ مِنْ لَدُنْ حَکِیمٍ خَبِیرٍ[۴]»؛ این «فُصِّلَتْ» در آن‌جا تفصیل ندارد؛ تفصیلِ آن در این‌جاست؛ زیرا ما فصلی هستیم؛ وجود ما، وجودِ کاملی نیست و بسیط نیستیم؛ والّا قرآن کریم دارای یک حقیقت و بساطتی است که باران هم به همین صورت است. اگر دقّت کنیم، تنها باران این‌گونه نیست؛ بلکه آن‌چه در عالَم است، نازل مَنزله است، رَشحه است، نَمی از یک یَمی است که آن‌چه در پیشگاه پروردگار متعال است، نَفاد ندارد، مرز ندارد و حقیقتی است. پروردگار متعال آن نشئه را نازل فرموده است، بدون این‌که حقیقتِ آن از بین رفته باشد. این آیه‌ی کریمه که فرموده است: «وَ إِنْ مِنْ شَیْءٍ إِلَّا عِنْدَنَا خَزَائِنُهُ وَ مَا نُنَزِّلُهُ[۵]»؛ یعنی تنها باران نیست که نازل می‌شود؛ بلکه تمام اشیائی که ما بر روی این پَهنه با آن برخورد فیزیکی داریم و از وجودش بَهره می‌بریم، همگی جِلوه هستند، تجلّی حق‌تعالی هستند و هیچ‌کدام تجافی نیستند. تجافی در این اُفُقِ پایین است ولی وقتی ریشه‌یابی می‌کنیم، همگی تَنزُّل است، همگی تجلّی پروردگار متعال است، همگی «أَصْلُهَا ثَابِتٌ[۶]» هستند، همگی یک حقیقتِ نَفادناپذیر هستند و در سِیرِ نزولی، تجلیّاتِ الهی همه‌ی عوالمی که در این بسائط هستند، از این فیض بهره‌مند می‌شوند و به اَسفَلِ این عالَم که همین حیاتَ مادی بَشر است، فیض خودش را به این‌جا می‌دهد، ولی چیزی از حقیقتِ آن کم نشده است و هر موقع نیاز داشته باشید، بازهم به شما می‌دهیم و همه‌ی این‌ها نزدِ ما بِکمالِه، بِبِساطته وجود دارد و آن‌چه می‌دهیم، به مقدار ظرفیّتِ شماست که می‌دهیم؛ «فَسَالَتْ أَوْدِیَهٌ بِقَدَرِهَا[۷]»؛ در آن مسأله که خداوند متعال در سوره‌ی مبارکه‌ی رعد فرموده است، این باران نازل می‌شود و جویبار تشکیل می‌شود و تبدیل به رودخانه می‌شود و تبدیل به سیل می‌شود، «فَسَالَتْ أَوْدِیَهٌ بِقَدَرِهَا» و هر زمین و زمینه‌ای به مقدار ظرفیّت خودش از این آب بهره می‌برد و مظروف در این ظرف کار خودش را می‌کند و ظرفیّتش را تکمیل می‌نماید و بعد هم در این جریان و در این سَیَلان و در این انزال که از آن بالا تا این پایین است و در این پایین این جریان و این سَیَلان پیدا شده است، حقّ و باطل هم در این‌جا به وجود می‌آید. در جریان حقّ است که باطل خودش را نشان می‌دهد. همیشه باطل ذیلِ حقّ است، همیشه باطل شعاعِ حقّ است. اگر حقّ نبود، باطلی به وجود نمی‌آمد. این حقیقت است که سَراب را برای ما به صورت آب نشان می‌دهد. اگر آب نبود و ما با آب آشنا نبودیم، هیچ‌گاه سُراغِ سَراب هم نمی‌رفتیم. بنابراین حقایق این‌ها نزد خداوند متعال است و بُعدِ سَرابی آن در این‌جاست و همه‌ی این‌ها پَرتو و شعاعی از نشئاتِ بالاست و نشئاتِ بالا ثابت است و این سَیَلان در این‌جاست و در این عالَم حرکت و عالَم سَیَلان، حقّ و باطل هم خودش را نشان می‌دهد؛ اما باطل دارای یک جلوه‌ای است؛ «للباطل جوله[۸]»؛ یک خودنمایی دارد و ماندگار نیست و با یک طوفانی می‌آید و با طوفانِ دیگری می‌رود؛ «فَأَمَّا الزَّبَدُ فَیَذْهَبُ جُفَاءً وَ أَمَّا مَا یَنْفَعُ النَّاسَ فَیَمْکُثُ فِی الْأَرْضِ[۹]»؛ از این انزال بنا بوده است تا آن‌چه که مُفید است که همین حیاتی است که از این آب و موجودات برای ما حاصل می‌شود و آن ماندگار است. لذا تعبیرِ انزال را فرموده است.

Sadighi-13970924-Tafsir-Thaqalain_IR (3)

زوج بودن نباتات بنا بر فرمایشات پروردگار حکیم

در مورد «السَماء» هم فرقی نمی‌کند که این «السَماء» را از «سُمُو» به معنی بالا و بلندی در نظر بگیریم و یا «السَماء» اصطلاحی در نظر بگیریم که همین آسمان اوّل است که ما ستارگان را در آن می‌بینیم؛ «زَیَّنَّا السَّمَاءَ الدُّنْیَا بِزِینَهٍ الْکَوَاکِبِ[۱۰]»؛ می‌شود این «الف و لام» در «السَماء»، الف و لامِ عهد باشد و مُراد سماءِ دنیایی باشد که مُزیّن به کواکب است و می‌شود این‌گنه نباشد و الف و لامِ عهد نباشد و معرفه باشد و منظور از «السَماء» هم بلندی باشد. بالاخره هرچیزی که می‌ریزد، از بالایی است و پایینی وجود دارد که ریزش وجود دارد و اگر بالا و پایین وجود نداشته باشد، ریزشی هم وجود نخواهد داشت. لذا به هر دو معنا مشکلی در هدف و مقصد پیش نمی‌آید. «وَ أَنْزَلْنَا مِنَ السَّمَاءِ مَاءً»؛ گویا خداوند متعال «مَاءً» را آورده است تا ما آن را بزرگ بداریم. ما آبی را نازل کردیم و این می‌تواند تَفخیم باشد. تنوین، تنوینِ وحدت نیست و تنوینِ تفخیم است. ما آب برای شما فرستادیم، «ماءً»؛ «وَ جَعَلْنَا مِنَ الْمَاءِ کُلَّ شَیْءٍ حَیٍّ[۱۱]»؛ گمان نکنید که این آب است، بلکه مایه‌ی حیات است. «مِنَ السَّمَاءِ مَاءً»؛ ما آبی فرستادیم و سپس حرفِ «فاء» تفریع است که فرموده است: «فَأَنْبَتْنَا فِیهَا مِنْ کُلِّ زَوْجٍ کَرِیمٍ»؛ این ترتیب که سَماوات بود، القاءِ رَواسی در زمین بود، بَثِّ دواب در جای جای کُره‌ی زمین بود، انزالِ ماء از آسمان بود، نتیجه‌ی آن این است که از هر زوجی «کریم» آن به شما عاید شده است. بسیار عجیب است! این لطافت عجیبی دارد. مانند «مَرَجَ الْبَحْرَیْنِ یَلْتَقِیَانِ[۱۲]» است، مانند «بَیْنَهُمَا بَرْزَخٌ لَا یَبْغِیَانِ[۱۳]» است و مانند «یَخْرُجُ مِنْهُمَا اللُّؤْلُؤُ وَ الْمَرْجَانُ[۱۴]» است. چون این‌ها بَغی ندارند، جُفت هستند؛ «مَرَجَ الْبَحْرَیْنِ»، دو دریا هستند و این دو دریا با یکدیگر جُفت شده‌اند؛ زیرا بَغی به یکدیگر ندارند، «یَخْرُجُ مِنْهُمَا اللُّؤْلُؤُ وَ الْمَرْجَانُ»؛ برایشان سرمایه آورده است، از آن لؤلؤ و مرجان استخراج کنید. در این‌جا هم زوجیّت گیاهان و امثال این‌ها، برای این است که یک ارزشی نصیبِ شما بشود. «مِنْ کُلِّ زَوْجٍ کَرِیمٍ»، به صورت عادی زوجیّت آن را نبینید، بلکه ارزش آن را ببینید. لذا هم مسأله‌ی زوجیّت گیاهان در مسأله‌ی نزول هیچ مطرح نبوده است و در هیچ کتاب و در هیچ فضایی به این نکته توجّه نشده است و جزءِ کشفیّاتِ علمی است و باز این هم جزءِ افتخارات ماست؛ علی‌رغمِ این‌که علّامه‌ی بزرگوار، نابغه‌ی دوران، نادره‌ی دوران حضرت علّامه طباطبائی (اعلی الله مقامه) خیلی روی این مسائل تکیه نکرده است؛ ولی این‌ها در جامعه‌ی دانشگاهی و برای ذهنِ جوان‌ها، خیلی می‌تواند تبلیغ خوبی باشد و اگر انسان بتواند خوب تبیین بکند، بالاخره قرآن کریم…

Sadighi-13970924-Tafsir-Thaqalain_IR (4)

همه چیز در عالَم اثراتِ خداوند متعال است

خداوند متعال این التقاطی‌ها را لعنت نماید که اسم‌شان مسلمان است ولی می‌گویند که قرآن کریم برای چند قرنِ قبل است و برای موزه خوب است و چیزهای دیگری در این گروه روشنفکرهای کذّاب می‌گویند و این‌ها می‌گویند که این قرآن به دردِ امروز نمی‌خورد؛ وقتی انسان دقّت می‌کند، در شش قرنِ پیش این حرف‌ها وجود نداشته است و قرآن کریم برای امروز حرف می‌زند و امروز که دانشگاه‌ها سرِ سُفره‌ی آن می‌نشینند، می‌بینند که آورده‌های دانشگاه ریشه در قرآن کریم دارد. لذا توجّه به این معنا و برجسته‌ کردن این‌ها، «نُکَلِّمَ اَلنَّاسَ عَلَى قَدْرِ عُقُولِهِمْ[۱۵]» شما با یک فیلسوف در حدّ علّامه طباطبائی (اعلی الله مقامه) و شاگردان علّامه طباطبائی (اعلی الله مقامه) که بخواهید بحث کنید، این بُرهانِ تجربی از نازل‌ترین مراحلِ قرآنی است ولی وقتی این موضع با یک جوانی که با براهین آشنایی ندارد، باز می‌شود، برای او روشن می‌شود که این کتاب برای موزه نیست و برای دانشگاه‌ها و آزمایشگاه‌ها است، برای مغزهای پُخته است. لذا این مسأله که می‌فرماید «بِغَیْرِ عَمَدٍ تَرَوْنَهَا»، هم اثرِ کوه‌ها در مقابله‌ی با زلزله‌ها و آرامشِ انسان در زندگی و هم وجودِ موجودات که امروز در حال تحقیق بر روی حیاتِ وحش هستند و مواظب هستد تا این نسل‌ها منقرض نشوند و نقشِ هر جُنبنده و هر حیوانی برای آن محیط مورد توجّه دانشمندان قرار گرفته است، پروردگار متعال بر روی این موضوع عنایت دارد؛ «بَثَّ فِیهَا مِنْ کُلِّ دَابَّهٍ». خداوند متعال از هر جُنبنده‌ای منتشر کرده است و همه‌جا نیست ولی مجموعه‌ی دواب در پَهنه‌ی زمین، در خدمتِ بَشر است و باید همه را کشف کرد. بعد هم تعبیر انزال فرموده است؛ «مَاءً فَأَنْبَتْنَا فِیهَا مِنْ کُلِّ زَوْجٍ کَرِیمٍ»؛ به دنبال آن که هنوز وارد نشده‌ایم و باید استفاده کنیم، واقعاً از آیاتی است که اگر انسان دل داشته باشد، دلِ او آب می‌شود که فرموده است: «هَذَا خَلْقُ اللَّهِ فَأَرُونِی مَاذَا خَلَقَ الَّذِینَ مِنْ دُونِهِ[۱۶]». در آیه‌ی دیگری دارد که می‌فرماید: «قُلِ انْظُرُوا مَاذَا فِی السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ[۱۷]»؛ وقتی انسان مشاهده می‌کند، به جز خداوند متعال و کارِ خداوند متعال هیچ چیزی در عالَم وجود ندارد. عالَم خداوند متعال و کارِ خداوند متعال است و غیر از خداوند متعال و خلقِ خداوند متعال چیزی وجود ندارد. این موضوع چشمِ بینا می‌خواهد که انسان هرجا را که نگاه می‌کند، نشانه‌ی او را ببیند و او را در این آیینه تماشا نماید. «هَذَا خَلْقُ اللَّهِ»؛ این چیزی که بخشی از آن را برشمردیم، «خَلْقُ اللَّهِ» است. «فَأَرُونِی مَاذَا خَلَقَ الَّذِینَ مِنْ دُونِهِ»؛ خلقت را مطرح فرموده است، زیرا این موضوع مشترک بین مُوحدین و پیروان قرآن کریم و مُشرکین بوده است. وقتی از این‌ها سؤال می‌پرسند: «مَنْ خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضَ[۱۸]»، آن‌ها جواب می‌دهند: «لَیَقُولُنَّ اللَّهُ[۱۹]». بنابراین در این جهت با یکدیگر مُشترک هستند. پس اگر قبول دارید که خَلق برای خداوند متعال است، پس چه کسی باید خَلقِ خداوند متعال را تدبیر نماید؟ به صورت خیلی طبیعی با ذهن‌ها پیش می‌رود.

Sadighi-13970924-Tafsir-Thaqalain_IR (5)

امیدوارم خداوند متعال از نور کلامِ الهی، تشنگی جان‌هایمان را سیراب کند و ان‌شاءالله این چشمه‌ی همیشه جوشانِ الهی در جان‌هایِ صافِ شما جریان پیدا کند و مُستقر بشود و خودتان قرآن و عینیّتِ قرآن کریم بشوید ان‌شاءالله تعالی.

وَ صَلی الله عَلی مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الطّاهِرین

والسلام علیکم و رحمت الله و برکاته

اللهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ عَجِّل فَرَجَهُم


[۱] سوره مبارکه طه، آیات ۲۵ تا ۲۸٫

[۲] سوره مبارکه لقمان، آیه ۱۰٫

[۳] سوره مبارکه رعد، آیه ۸٫

[۴] سوره مبارکه هود، آیه ۱٫

[۵] سوره مبارکه حجر، آیه ۲۱٫

[۶] سوره مبارکه ابراهیم، آیه ۲۴٫

[۷] سوره مبارکه رعد، آیه ۱۷٫

[۸] غرر الحکم و درر الکلم، عبد الواحد بن محمد تمیمى آمُدى‏ ص ۵۴۴ ؛ عیون الحکم والمواعظ، علی بن محمدلیثی واسطی ص ۴۰۳؛

متن عبارت شریف: «للحقّ دوله، للباطل جوله».

[۹] سوره مبارکه رعد، آیه ۱۷٫

[۱۰] سوره مبارکه صافات، آیه ۶٫

[۱۱] سوره مبارکه انبیاء، آیه ۳۰٫

[۱۲] سوره مبارکه الرحمن، آیه ۱۹٫

[۱۳] سوره مبارکه الرحمن، آیه ۲۰٫

[۱۴] سوره مبارکه الرحمن، آیه ۲۲٫

[۱۵] الکافی، جلد ۱، صفحه ۲۳٫

متن روایت شریف: «جَمَاعَهٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِیسَى عَنِ اَلْحَسَنِ بْنِ عَلِیِّ بْنِ فَضَّالٍ عَنْ بَعْضِ أَصْحَابِنَا عَنْ أَبِی عَبْدِ اَللَّهِ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ قَالَ: مَا کَلَّمَ رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ اَلْعِبَادَ بِکُنْهِ عَقْلِهِ قَطُّ وَ قَالَ قَالَ رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ إِنَّا مَعَاشِرَ اَلْأَنْبِیَاءِ أُمِرْنَا أَنْ نُکَلِّمَ اَلنَّاسَ عَلَى قَدْرِ عُقُولِهِمْ».

[۱۶] سوره مبارکه لقمان، آیه ۱۱٫

[۱۷] سوره مبارکه یونس، آیه ۱۰۱٫

[۱۸] سوره مبارکه زمر، آیه ۳۸٫

[۱۹] همان.