حضرت استاد صدیقی روز شنبه از ساعت ۱۶:۰۰ الی ۱۷:۰۰ به تفسیر قرآن با موضوع «اخلاق در قرآن» در مسجد امام رضا علیه السلام حوزه علمیه امام خمینی(ره) پرداختند که مشروح این جلسه تقدیم حضورتان می گردد.
- روسیاهیِ کسانی که طاقت مقام و جایگاه حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) را نداشتند
- بزرگترین مشکل کُفّار، مشکل وجودیِ خودشان بود
- کسی که مُؤمن است و به خدا تَوکّل کرده است، هَلاکتی نخواهد داشت
- حکمت الهی «آب» را مایهی حَیات موجودات قرار داده است
- اگر خداوند آب را از غائر میکرد، امکان دَسترسی به آن وجود نداشت
- مَرضیبودنِ دین به پذیرش ولایت است
- دعای پایان جلسه
«أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّیْطَانِ الرَّجِیمِ»
«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ * رَبِّ اشْرَحْ لی صَدْری * وَ یَسِّرْ لی أَمْریَ * وَ احْللْ عُقْدَهً مِنْ لِسانی * یَفْقَهُوا قَوْلی[۱]».
«الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ العَالَمینَ وَ الصّلَاهُ عَلَی خَاتَمِ الْمُرْسَلِینَ طَبِیبِنا حَبیِبنَا شَفِیعِ ذُنوبِنَا أَبِی الْقَاسِمِ مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الْمَعْصُومِینَ سِیَّمَا الْحُجَّهُ بَقِیَّهِ اللهِ فِی الْعَالَمِینَ عَجَّلَ اللهُ فَرَجَهُ وَ رَزَقَنَا اللهُ صُحبَتَهُ وَ اللَّعْنُ عَلَی أَعْدَائِهِمْ أَجْمَعِینَ إلی یوم الدّین».
روسیاهیِ کسانی که طاقت مقام و جایگاه حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) را نداشتند
در این آیهی مُبارکهی «فَلَمَّا رَأَوْهُ زُلْفَهً سِیئَتْ وُجُوهُ الَّذِینَ کَفَرُوا وَ قِیلَ هَذَا الَّذِی کُنْتُمْ بِهِ تَدَّعُونَ[۲]» در روایت دو روایت نَقل شده است که اینهایی که با حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) مشکل داشتند، وقتی که فَضائل حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) را قُرب حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) را میدیدند، پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) فَضائل میگفتند یا حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) را جُزء خَواصّ خودشان قرار میدادند، برای آنها خیلی سخت بود و روسیاه میشدند، به آنها سخت میگذشت. نَظیر این حدیث هم در ارتباط با آخرت است. وقتی کُفّار در آنجا مقام حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) را میبینند، «سِیئَتْ وُجُوهُ الَّذِینَ کَفَرُوا». اینها تَطبیق هست. ولی حضرات مَعصومین (سلام الله علیهم اجمعین) از این آیات هم خواستهاند ما از قرآن صامت به قرآن ناطق تَوجّه بکنیم.
بزرگترین مشکل کُفّار، مشکل وجودیِ خودشان بود
«قُلْ أَرَأَیْتُمْ إِنْ أَهْلَکَنِیَ اللَّهُ وَ مَنْ مَعِیَ أَوْ رَحِمَنَا فَمَنْ یُجِیرُ الْکَافِرِینَ مِنْ عَذَابٍ أَلِیمٍ[۳]»؛ «أَرَأَیْتُمْ» یعنی «أخبِرُونِی». اگر خداوند متعال من و همراهانم را با تَقریب اَجل از بین ببَرد یا با تأخیر اَجل مورد رَحمت قرار بدهد، «فَمَنْ یُجِیرُ الْکَافِرِینَ مِنْ عَذَابٍ أَلِیمٍ»؛ ما سرنوشتمان هرچه باشد، شما مشکلتان کُفر است. کُفر عذاب اَلیم است. ما هَلاک بشویم، از بین برویم یا بمانیم، مشکل شما را حل نمیکند. مشکل شما کُفر شماست، مشکل شما این است که چشم میبَندید وحقّ را نمیبینید؛ حقّ نسبت به شما مَحجوب است. مشکل شما مشکل شخصِ شماست؛ دیگران هرچه میخواهند باشند، این خطر کُفر را از شما دَفع نمیکند. «قُلْ أَرَأَیْتُمْ إِنْ أَهْلَکَنِیَ اللَّهُ وَ مَنْ مَعِیَ أَوْ رَحِمَنَا»؛ نَقل شده است که اینها وقتی در مُواجههی با پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) کم میآوردند، آرزو میکردند که پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) از بین برود. یا به همدیگر نَوید میدادند. مانند جریانِ «إِنَّا أَعْطَیْنَاکَ الْکَوْثَرَ[۴]» بالاخره این تمام میشود و وقتی خودش رفت، مَکتبش هم از بین میرود. یا نِفرین میکردند، یا آرزو میکردند و زمزمهی سِرّیشان انتظار غُروب وجود نازنین نَبیّ مکرّم اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) و صَحابی صادق ایشان بود. خداوند متعال از جلسات سِرّی اینها یا آمالِ درونی اینها پَرده برداشته است و به اینها اعلان کرده است: حالا فَرض کنید که پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) رفت؛ مَگر مشکل شما با رفتن پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) و همراهان او حَل میشود؟ این برای همهی ما درس است. گاهی آدم مشکل را در بیرون از خودش تَصوُّر میکند؛ لذا با افرادی گارد میگیرد، مُقابله میکند. شکستهای خودش را به آنها مُستند میکند. در حالیکه اینجور نیست؛ هم نجات انسان و هم زَوال انسان مربوط به خودش است. «إِنْ أَحْسَنْتُمْ أَحْسَنْتُمْ لِأَنْفُسِکُمْ وَ إِنْ أَسَأْتُمْ فَلَهَا[۵]»؛ این حرف «لام» مَعنی «عَلی» نیست؛ حرف لام یعنی مَخصوص خودت هست. اگر کارِ خوب بکنی، به نَفع خودت است، مالکِ آن خوبی خودت هستی. «وَ إِنْ أَسَأْتُمْ فَلَهَا»؛ همانگونهای که خوبیها به خودتان برمیگردد، بدیها هم مَخصوص خودتان است. از خودتان نَشأت میگیرد و به خودتان برمیگردد. کُفّار هم فکر میکردند با رفتن پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) مشکلشان حل میشود؛ مشکل شما مشکلِ وجودی خودتان است، هُویّتی خودتان است. باید فکری به حالِ خودتان بکنید.
کسی که مُؤمن است و به خدا تَوکّل کرده است، هَلاکتی نخواهد داشت
«قُلْ هُوَ الرَّحْمَنُ آمَنَّا بِهِ وَ عَلَیْهِ تَوَکَّلْنَا فَسَتَعْلَمُونَ مَنْ هُوَ فِی ضَلَالٍ مُبِینٍ[۶]»؛ پاسخ اوّلی پاسخِ مُقابلهای بود. حالا ما باشیم یا نباشیم، مشکل شما در خودتان است. ولی پاسخ دوّمی میخواهد بگوید که ما هَلاک نمیشویم. «قُلْ هُوَ الرَّحْمَنُ آمَنَّا بِهِ»؛ این رَحمانی که رَحمت واسعهاش همهچیز را در بَر گرفته است، ما دل به او بَستیم، ما با او اَمن و ایمان داریم. «وَ عَلَیْهِ تَوَکَّلْنَا»؛ هم باطن و قلب ما با او مُرتبط است، او رَحمانیّتش اِقتضاء دارد که ما از بین نرویم. ایمان ما برای ما اَمان است. «وَ عَلَیْهِ تَوَکَّلْنَا»؛ علاوه بر اینکه ما ایمان داریم، «الَّذِینَ آمَنُوا وَ تَطْمَئِنُّ قُلُوبُهُمْ بِذِکْرِ اللَّهِ أَلَا بِذِکْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ[۷]»، این رَحمت رَحمان ایمان ما را برای ما مایهی نجات قرار میدهد. «وَ عَلَیْهِ تَوَکَّلْنَا»؛ به علاوه ما اصلاً کارهای نیستیم؛ اُمور مربوط به اوست و ما هم او را وَکیل خودمان قرار دادهایم و اُمور را به او واگذار کردهایم. نه اِنذار ما نسبت به شما اِنذار شخص خودمان است، مأمور خدا هستیم؛ و نه با توجّه به اینکه او رَحمان است و ما هم مؤمن هستیم و اهل تَوکُّل هم هستیم و کارهایمان به دستِ او انجام میشود، بنابراین این آرزوها و آمالهای شما نابِجاست. شما چون کافر هستید مشکل دارید و ما چون مؤمن هستیم رَحمان با ما هست؛ «وَ عَلَیْهِ تَوَکَّلْنَا». «فَسَتَعْلَمُونَ»؛ بعد از این دو تابلویی که خداوند متعال مُصوّر فرمود، یکی اینکه شما کُفر خودتان را نادیده میگیرید، فکر میکنید مشکل بیرونی است، پس آرزو میکنید پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) از دنیا برود؛ این تَصوُّر، تَصوُّرِ غلطی است. به علاوه این آرزویتان آرزویی است که برآورده نخواهد شد؛ زیرا ما در سنگر ایمان هستیم و تکیهگاهمان تَوکُّل است. ما هم مؤمن هستیم، هم مُتوکّل هستیم و خدای ما هم خدای رَحمانی است. کسی که ایمان به رَحمان دارد، تکیهگاهش هم رَحمان است، مَعلوم میشود که هَلاکتی نخواهد داشت. «أَهْلَکَنِیَ اللَّهُ وَ مَنْ مَعِیَ»؛ این آرزوی شما آرزوی بیخودی است. هم مُحاسبهتان مُحاسبهی غلطی است؛ فَرض کنید که من هَلاک بشوم، چه نَفعی به شما میرسد؟ و ثانیاً واقعبینی اِقتضاء میکنید که بدانید اینکه شما میگویید نَبیّ مکرّم اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) هَلاک بشود، با ایمانی که خدا به ما داده است و تَوکُّلی که داریم و رَحمت رَحمانیهای که او دارد، ما از دایرهی هَلاکت بیرون هستیم و در دایرهی هَلاکت مَخصوص شما کافران است. «فَسَتَعْلَمُونَ مَنْ هُوَ فِی ضَلَالٍ مُبِینٍ»؛ این دو تَلقّی است که تَلقّی کُفر و تَلقّی ایمان، درخواست هَلاکت با کُفر و از این طرف نجات مُلازم ایمان و تَوکُل است. پس فردا خواهید دید که کُدام گروه با بینشهای مُختلفی که دارند، در «ضَلَالٍ مُبِینٍ» هستند. آن کسی که واقعبینانه رَحمت رَحمانیّه را دَرک کرده است و بر سر سُفرهی رَحمت رَحمانیّه ایمان آورده است و فَهمیده است کاری از او ساخته نیست و کار را به خودش واگذار کرده است، آیا او هَلاک میشود یا کسی که کافر است؟
حکمت الهی «آب» را مایهی حَیات موجودات قرار داده است
«قُلْ أَرَأَیْتُمْ إِنْ أَصْبَحَ مَاؤُکُمْ غَوْرًا فَمَنْ یَأْتِیکُمْ بِمَاءٍ مَعِینٍ[۸]»؛ باز «قُلْ أَرَأَیْتُمْ» یعنی «أخبِرُونِی». خداوند متعال با «تَبَارَکَ الَّذِی بِیَدِهِ الْمُلْکُ[۹]» شروع کردند. در آغاز سوره قدرت را، فرمانفَرمایی را، اِنحصار مُلک به خودش را مَطرح کرد و در آخر هم سوره به رَحمت رَحمانیّه خَتم شد و نهایتاً هم آیهای از آیات الهی که مَسألهی کیفیّت رُبوبیّت خداوند متعال در تأمین مایَحتاج موجودات ذَویالحَیات است که «وَ جَعَلْنَا مِنَ الْمَاءِ کُلَّ شَیْءٍ حَیٍّ[۱۰]»، چون حَیات مربوط به آب است و این از تَدبیرهای حَکیمانهی حضرت حقّ (سبحانه و تعالی) است که آب را مایهی حَیات قرار داده است. این هم از جلوههای رُبوبیّت خداوند و از جلوههای رَحمانیّت پروردگار عظیمالشأن است. حالا این آب که مَنشأ حَیات است، خداوند حَکیمانه به گونهای برنامهریزی کرده است که این آب در دَسترس شماست. اینجور که نَقل کردهاند، زمین دو لایه دارد؛ یک لایهی نُفوذپذیر است و یک بَخش نُفوذناپذیر است. سطح رویهی زمین نُفوذپذیر است. وقتی آب میآید زمین به خودش میگیرد، جَذب میکند. اما یک مقداری که این پایین رفت، به یک مَرحلهای میرسد که آن نُفوذناپذیر است و آنجا سُفرههای آب به عُنوان مَنابع حَیاتی ذخیره میشود که بَشر با به وجود آوردن قَنوات یا جاری کردن چشمهها از آن سُفرههای زیرزَمینی که دیگر خداوند به گونهای قرار داده است که از آن پایینتر نرود، بَشر بتواند با ایجاد چاه، قَنات و چشمه این آبی که در سطح زیرین زمین قرار گرفته است را بیرون بکِشد و نیاز خودش را برای تأمین حَیات برطرف کند. حالا اگر سطح روی زمین نُفوذناپذیر بود، آب که میآمد مانند سنگلاخ و سنگهای صَخره آب از او عُبور میکرد، تَوقُّف نمیکرد؛ مَعلوم است که این آب جریان پیدا میکرد و به دریاها میریخت و دیگر به پایینتر از این سطح زمین عُبور نمیکرد و بَقائی نداشت و بَشر همیشه دنبال آب بود و نَصیبش نمیشد. لذا خداوند متعال این سطح ظاهری را با حکمت بالغهی خودش نُفوذپذیر قرار داد که هم زمین شیرهی خودش را از این آب تأمین بکند و این نَباتات و حیواناتی که از این آبهای جاری، از این نَهرا و رودخانهها استفاده بکنند و هم اینکه در لایههای بعدی سُفرههای آبی ذخیره شده است که اگر جریان باران طول کِشید، میتواند از آنها به صورت قَنات یا غیرِ قَنات استفاده کند.
اگر خداوند آب را از غائر میکرد، امکان دَسترسی به آن وجود نداشت
حالا پروردگار عظیمالشأن گوشزَد میکند به انسانی که سر سُفرهی خداوند از حکت خداوند، از رَحمت خداوند، از این مایهی حَیاتی زندگی میکند، خداوند به رُخشان میکِشد. اگر پروردگار شما که کافر هستید و قبول ندارید، حالا اگر این آب یک نَظم و نظامی و حکمتی بر آن حاکم نبود، خداوند متعال این آب را غائر میکرد، یعنی در لایههای بسیار دوردَست از دَسترس شما خارج میکرد، آن نفوذناپذیری در مَراحل بعدی زمین هم آب را نگاه نمیداشتند، در اَعماق زمین میرفت که هرچه شما مُتبحّر در اُمور کَندن بودید و قَنات و اینها را به وجود میآوردید، هرچه پایین میرفتید دستتان به آب نمیرسید. «فَمَنْ یَأْتِیکُمْ بِمَاءٍ مَعِینٍ»؛ اینکه الآن آب جاری دارید یا آب ظاهر دارید که «مَعِینٍ» هم به مَعنی ظاهر گفته شده است و هم به مَعنی جاری بیان شده است. حالا شاید هم همان ظاهر باشد؛ زیرا آب جاری ظاهر است، از این جَهت مَنشأ آن است؛ «بِمَاءٍ مَعِینٍ».
این ظاهر آیه است و در تَفاسیر مُختلف به صورتهای مُختلف یک داستانی را نَقل کردهاند که «مَثنوی» هم آن را به شعر درآورده است؛ ولی صورت مَسأله به اَنواع مُختلف نَقل شده است. آن چیزی که در تَفسیر شریف «مَنهَج[۱۱]» نَقل کرده است، این است که وقتی این آیه قرائت شد، یکی از کُفّار گفت: این را یک مردِ قَویپَنجه و گُلنگ تیز از زمین بیرون میکِشد. این را به عُنوان تَمسخُر در مُقابله با این آیهی کریمه گفت. شب در عالَم رؤیا دید که به او گفتهاند: ما آب چشمت را گرفتیم؛ حالا به آن رَجُل شِداد، به آن گُلنگ تیز بگو که این آب را برای تو بیرون بکِشد. بیدار شد و دید مایهی چشمش خُشک شده است، به هر پزشکی هم مُراجعه کرد، دیگر عَلاج نشد.
مَرضیبودنِ دین به پذیرش ولایت است
نکتهی دیگری که در این آیهی کریمه وجود دارد و خیلی هم مَشهور است، این است که خودِ ما هم در مجالس حضرت حُجّت (ارواحنا فداه) افتخار داشتیم و از آیاتی استفاده میکردیم، یکی از آیاتِ دلنشین همین بود: «قُلْ أَرَأَیْتُمْ إِنْ أَصْبَحَ مَاؤُکُمْ غَوْرًا فَمَنْ یَأْتِیکُمْ بِمَاءٍ مَعِینٍ». که در حدیث آمده است: اگر امامتان غایب شد، دستتان از دامان امامتان کوتاه شد، همانگونه که آب مایهی حَیاتی ظاهری زندگی نَباتی شما، زندگی حیوانی شما، زندهبودن شما مَنوط به این آب و مایهی حَیات است و اگر این از دَسترس شما خارج بشود، غایب بشود، به دنبال آن بروید و خدا نخواهد دستتان به جایی بَند نیست و زندگی را از دست میدهید و هَلاک میشوید، در بُعد باطنی برای همهی موجودات حتی حَیاتبَخشی آب به وجودِ نازنین حُجّت خدا امام عَصر (ارواحنا فداه) است که «وَ بِیُمنِهِ رُزِقَ الوَری وَ بِوُجُودِهِ ثَبَتَتِ الأرضُ و السَّماء[۱۲]». علاوه بر این، حَیات طیّبه به ولایت است. کسی قبول ولایت بکند، امامت امامی را بپذیرد و قبول بکند، او حَیات طیّبه پیدا میکند، حَیات خَلیفهاللهی پیدا میکند، حَیات عَرشی پیدا میکند. و کسانی که دستشان از دامان امام کوتاه شده است و اعتقاد به امامت ندارند، اعتقاد به ولایت ندارند، اینها صورت بَرزخیشان انسان نیستند. زیرا انسانیّت به اسلامیّت است و اسلامیّت هم به ولایت است. اگر ولایت نباشد، «الْیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دِینَکُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَیْکُمْ نِعْمَتِی وَ رَضِیتُ لَکُمُ الْإِسْلَامَ دِینًا[۱۳]»؛ این مَرضیبودن اسلام به ولایت حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام)، امامت ایشان و اولاد طاهرینش هست. اگر شما این ولایت را مِنها کنید، دینِ مَرضی نخواهد بود. هم اَصل آن، هم اخلاقیّات آن و هم اَحکام آن مورد رضایت خداوند نخواهد بود. بنابراین اسلام یک مَنظومه است، یک نظام است. دین یک نظام است که روحِ آن اِنسجامِ اَعضایش به داشتن آن روح که امامت است میباشد و او آبی است که جانهای تشنه را سیراب میکند. حالا اگر خداوند متعال این نور را در وجود کسی خاموش کرد و نتوانست به این مَنبع دسترسی پیدا کند، چه کسی میخواهد به اینها حَیات باطنی و حَیات بَرزخی و حَیات خَلیفهاللهی بدهد؟ یا نه، به همهی ما خطاب است که اگر خداوند امامتان را از دَسترستان خارج کرد، شما حیرتِ غیبت امام زمان (ارواحنا فداه) به عُنوان بَلای دامنگیرتان شد، کیست که آن مُسافرِ از دَسترس خارجشدهی شما را برگرداند؟ این تأویل آیه امامت و ولایت است و کُنه و باطن عالَم هم همان است و اگر دست ما از او کوتاه بشود، از مَدار خارج بشویم، دیگر به جایی بَند نیستیم.
صلوات مَرحمت بفرمایید.
اَللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحمّدٍ وَ آلِ مُحمّد وَ عَجِّل فَرَجّهُم
آقای «رضازاده» استفاده میکنیم.
دعای پایان جلسه
خدایا! به محمّد و آل محمّد (سلام الله علیهم اجمعین) قَسمت میدهیم عیدیِ ما را در این میلادِ نور تَعجیل ظُهور آقایمان قرار بده.
خدایا! اُمور ما را اِصلاح بفرما.
خدایا! اُمید مردم را روزاَفزون بفرما.
خدایا! بانیان یأس را از مَعرکه دور بفرما.
خدایا! به محمّد و آل محمّد (سلام الله علیهم اجمعین) قَسمت میدهیم صهیونیستها را، همراهان غَربیشان را، تَکفیریهای بیهُویّت را در همین ایّام ریشهکَن بفرما.
خدایا! حزب الله، انصار الله، مُجاهدینِ عراق را زیر پَرچم مقام مُعظم رهبری (اَطال الله عُمره الشریف) و ایران به قدرتِ بازدارنده به قدرتِ نابوده کنندهی ریشهی ظُلم تبدیل بفرما.
خدایا! و از همهی شُرور و خَطرات مُحافظت بفرما.
خدایا! عاقبت اَمرمان را خَتم به شهادت بگردان.
غفرالله لنا و لکم
والسلام علیکم و رحمت الله و برکاته
اَللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحمّدٍ وَ آلِ مُحمّد وَ عَجِّل فَرَجّهُم
[۱] سوره مبارکه طه، آیات ۲۵ تا ۲۸٫
[۲] سوره مبارکه ملک، آیه ۲۷٫
[۳] سوره مبارکه ملک، آیه ۲۸٫
[۴] سوره مبارکه کوثر، آیه ۱٫
[۵] سوره مبارکه اسراء، آیه ۷٫
«إِنْ أَحْسَنْتُمْ أَحْسَنْتُمْ لِأَنْفُسِکُمْ ۖ وَ إِنْ أَسَأْتُمْ فَلَهَا ۚ فَإِذَا جَاءَ وَعْدُ الْآخِرَهِ لِیَسُوءُوا وُجُوهَکُمْ وَ لِیَدْخُلُوا الْمَسْجِدَ کَمَا دَخَلُوهُ أَوَّلَ مَرَّهٍ وَ لِیُتَبِّرُوا مَا عَلَوْا تَتْبِیرًا».
[۶] سوره مبارکه ملک، آیه ۲۹٫
[۷] سوره مبارکه رعد، آیه ۲۸٫
[۸] سوره مبارکه ملک، آیه ۳۰٫
[۹] سوره مبارکه ملک، آیه ۱٫
«تَبَارَکَ الَّذِی بِیَدِهِ الْمُلْکُ وَ هُوَ عَلَىٰ کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ».
[۱۰] سوره مبارکه انبیاء، آیه ۳۰٫
«أَوَلَمْ یَرَ الَّذِینَ کَفَرُوا أَنَّ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضَ کَانَتَا رَتْقًا فَفَتَقْنَاهُمَا ۖ وَ جَعَلْنَا مِنَ الْمَاءِ کُلَّ شَیْءٍ حَیٍّ ۖ أَفَلَا یُؤْمِنُونَ».
[۱۱] تَفْسیر کبیر مَنْهَجُ الصّادقین فی إلْزامِ الْمُخالِفین تالیف ملا فتحالله کاشانی (متوفای ۹۸۸ق) از تفاسیر شیعه که در سال ۹۸۲ق به زبان فارسی و بنابر ادبیات قرن دهم، روان و سلیس نگاشته شده است. این کتاب تا مدتی تنها تفسیر فارسی متداول بود. ملا فتحالله کاشانی در تفسیر خود، مباحث مختلف کلامی، فقهی، ادبی و… را مطرح کرده است؛ اما مؤلف بیشتر بر استفاده از روایات اهل بیت در تفسیر خود اهتمام داشته؛ چنانکه برخی این تفسیر را از تفاسیر مأثور به شمار آوردهاند. آقابزرگ تهرانی در الذریعه نام کتاب را تفسیر «منهج الصادقین فی تفسیر القرآن المبین و إلزام المخالفین» ذکر میکند. اما ملا فتح الله در مقدمه کتاب مینویسد: چون مقصد اقصی و مطلب اعلی از این منتخب، ایضاح طریق ائمه صادقین است به حجج واضحه و الزام مخالفین به براهین باهره، از این جهت مسمی شد به «منهج الصادقین فی الزام المخالفین». انگیزه نویسنده از تالیف کتاب، به گفته خود او، نگارش تفسیری فارسی، با اسلوب زبانی و لغاتی غیر ملال انگیز، نه بیش از اندازه مفصل و نه بسیار مختصر، و نیز موافق باورها و عقاید امامیه و شامل آثار و اخبار اهل بیت (علیهم السلام) بوده است. ملا فتحالله در تفسیر سورهها از نظم خوب و یکسانی پیروی کرده است. به طوری که ابتدا به بحث مکی و مدنی سورهها، بعد عدد آیات و بعد از آن نامهای سوره و بعد ثواب قرائت سوره و سپس تناسب و ارتباط سوره و بعد از آن اسباب النزول و سپس به مباحث تفسیری میپردازد. تفسیر منهج همانند «روض الجنان» تفسیری جامع است که عهدهدار پرداختن به تمامی قرآن بوده و از ابعاد مختلف فرهنگ اسلامی سخن رانده و در پرتو آیات الهی، حقایق گوناگونی را عرضه کرده است.
[۱۲] زاد المعاد، علامه مجلسی، ص ۴۲۲؛ مفاتیح الجنان، شیخ عباس قمی، دعای عدیله.
«أَشْهَدُ أَنَّ الْأَئِمَّهَ الْأَبْرَارَ وَ الْخُلَفَاءَ الْأَخْیَارَ بَعْدَ الرَّسُولِ … ثُمَّ الْحُجَّهُ الْخَلَفُ الْقَائِمُ الْمُنْتَظَرُ الْمَهْدِیُّ الْمُرْجَى الَّذِی بِبَقَائِهِ بَقِیَتِ الدُّنْیَا وَ بِیُمْنِهِ رُزِقَ الْوَرَى وَ بِوُجُودِهِ ثَبَتَتِ الْأَرْضُ وَ السَّمَاءُ وَ بِهِ یَمْلَأُ اللَّهُ الْأَرْضَ قِسْطا وَ عَدْلا بَعْدَ مَا مُلِئَتْ ظُلْما وَ جَوْرا…».
[۱۳] سوره مبارکه مائده، آیه ۳٫
«حُرِّمَتْ عَلَیْکُمُ الْمَیْتَهُ وَ الدَّمُ وَ لَحْمُ الْخِنْزِیرِ وَ مَا أُهِلَّ لِغَیْرِ اللَّهِ بِهِ وَ الْمُنْخَنِقَهُ وَ الْمَوْقُوذَهُ وَ الْمُتَرَدِّیَهُ وَ النَّطِیحَهُ وَ مَا أَکَلَ السَّبُعُ إِلَّا مَا ذَکَّیْتُمْ وَ مَا ذُبِحَ عَلَى النُّصُبِ وَ أَنْ تَسْتَقْسِمُوا بِالْأَزْلَامِ ۚ ذَٰلِکُمْ فِسْقٌ ۗ الْیَوْمَ یَئِسَ الَّذِینَ کَفَرُوا مِنْ دِینِکُمْ فَلَا تَخْشَوْهُمْ وَ اخْشَوْنِ ۚ الْیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دِینَکُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَیْکُمْ نِعْمَتِی وَ رَضِیتُ لَکُمُ الْإِسْلَامَ دِینًا ۚ فَمَنِ اضْطُرَّ فِی مَخْمَصَهٍ غَیْرَ مُتَجَانِفٍ لِإِثْمٍ ۙ فَإِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِیمٌ».
پاسخ دهید